Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نامه ای کوتاه به مردم بلوچستان
دکتر ایوب حسین بر
امواج سونامی جنبش عظیم وخروشان خارمیانه اکنون به ایران رسیده است و این فرصت را مجددا برای مردم درسراسر ایران فراهم کرده است که با اعتراضات خود تلاش کنند خود را از زیر یوغ رژیمی که آنها را از حقوق اولیه بشری محروم ساخته است آزاد کنند. همه د ر زیر سیطره این رژیم شدیدا رنج برده اند. زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان ودگر اندیشان، پیروان مذاهب و عقاید گوناگون ونیز و اقوام و ملیت های ایران. تجربیات سه دهه حکومت استبداد دینی در ایران نشان داده است که مهمترین گام در تحقق حقوق همه گروههای مردم در ایران ایجاد یک ساختار سیاسی دموکراتیک، نا متمرکز و غیر دینی است. تنها در چنان شرایطی است که آزادیهای حزبی، سازمانی، مطبوعاتی ، عقیدتی و دینی و غیره بمثابه حقوق اولیه بشری تضمین می شود و برای اولین بار به همه این امکان را خواهد داد که احساس کنند به کشوری تعلق دارند که خود آن را ساخته اند وخود آن را اداره می کنند.
این نوشته بیشتر خطاب به مردم بلوچستان است جائی که این نویسنده در آنجا زاده شده و بخشی از زندگی خویش را در آن سپری کرده است. در آنجا مقیاس رنج از فقر و بیکاری و و احساس درد از تبعیض وحقارت شاید از هر جای دگر ایران بیشیتر باشد. بر بستر این شرایط درد آور که زندگی مردم را در همه ابعادش فرا گرفته است شکافهایی سر باز کرده است که روح انسانی را سخت بدرد می آورد: “ما” و “دیگران”. شکافی که در دوران رژیم جمهوری اسلامی وسیعتر و عمیقر شده است و در سالهای اخیر، بویژه در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد اوضاع را بمرز انفجار کشانده است. محصولات این اوضاع چیزی جز خشونت، خونریزی، نفرت و دشمن سازی نبوده است که حفره های زندگی مردم در منطقه را پر کرده ست. مسلما بخش مهمی از مردمی که در تجربه خویش دیده اند و در یافته اند که به آنها اعتمادی نیست و آنها درتقسیم منابع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حتی در منطقه خویش سهمشان بسیار ناچیز است نسبت به منطق خشونت آسیب پذیر شده اند و نسبت به منطق گفتمان بد بین. استدلال همه گروههای محلی، چه خوشبینشان بنامیم و چه بد بین و چه خشونت گرا باشند و چه مصالحت جو این جنبه بسیار ساده از این شکاف آشکار را تکرار می کنند که چرا در تمام دوران پیدایش ایران مدرن از زمان رضا شاه تا کنون بجز یک دوره کوتاه شش ماهه بعد از انقلاب هر گز یک بلوچ به سطح استاندار در استان خویش هم نرسیده است. این استدلال بسیار ساده و چه بسا گمراه کننده باشد اما فوق العاده پر محتوا و درس آموزست . شبکه های در هم تنیده قدرت در ساختار فوق العاده متمرکز و آغشته به ترجیح دهیهای ایدئوژیکی-مذهبی در تقسیم منابع قدرت و ثروت به حاشیه رانی مردم بلوچ منجر شده است . آنچه بیش از هر چیز محرومیت مردم محلی را توضیح می دهد ریشه در “بد طینتی” همسایه بغل دستی اش ندارد بلکه ریشه در ساختاری دارد که بنحوی ساخته شده و رشد کرده است که دوامش دراین است که همواره “خودی” و “غیر خودی” بسازد.
فرصتهای بسیار زیادی پیش نمی آید که مردم در شرایطی باشند که دست به تغییر جنان ساختار بیرحمی بزنند که آنان را نسبت به خویش بیگانه ساخته است. اکنون به جرات می توان گفت که شرایطی پیش آمده است که مردم بلوچ هم درکنار دیگر مردم ایران میتوانند در حرکت های تاریخسازی شرکت کنند که می تواند آزادی و دموکراسی بیاورد. نفرت آفرینی و حس انتقام جوئی شخصی و سرزنش کردن همسایه که سالها در کنارش زندگی کرده اید شایسته حرکت انسانی کنونی نیست. اکنون وقت آنست که اعتراضات قهرمانانه مردم ایرن برای دموکراسی گرامی داشته شود و از تصفیه حسابهای شخصی که به رژیم دوام می بخشد پرهیز کرد.
دکتر ایوب حسین بر- لندن
hnoraiee@gmail.com
http://maymakoran.wordpress.com/2011/02/21/bibarg-413/

No comments:

Post a Comment