Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نقدی بر برخی سنن گذشته در تکمیل فرهنگ آینده بلوچستان الس پهره ای

در افسانه ها، روایات و اشعار تاریخی بلوچستان به برخی سنن اختیاری برخورد میکنیم که نزد برخی ها مورد پسند قرار میگرفت. تمایز و عدم تمایز، خوب و یا بد بودن این سنن در طول زمان در پیشرفت و یا انزوای بلوچستان نقش عظیمی را ایفا کرده اند. برای نتیجه گیری از این سنن به چند مثال بجا مانده از تاریخ رجوع میکنیم.
کمتر بلوچی است که نام هَمّـل فرزند جیهند را نشنیده باشد. وی زمانیکه پرتقالیها بندر گمبران یا گمبدان را برای معاملات و تجارت بین اروپا، آفریقا و جنوب آسیا برگزیده بودند، حکومت گمبدان، تیس(مرکز حکومت)، گوادر، باهه( دشتیاری غربی و شرقی(دشت)امروزی) تا نزدیکی کولواه را در اختیار داشت. پیشرفت اقتصادی پرتقالیها که باعث قدرتمند شدن نیروی دریایی و نظامی آنها شده بود، باعث گردید تا فرمانروایی گمبدان را نیز در کنترل خود قرار دهند. این موضوع باعث رنجش همل از پرتقالیها و سپس دفاع وی از گمبدان گردید. برخی نشانه ها گویای شش جنگ میان بلوچها و پرتقالیها میباشد. بدینگونه که همل برای باز پس گرفتن گمبدان کوشش میکرد، و پرتقالیها برای اشغال تیس نیز میجنگیدند.
در تاریخ گذشته بلوچستان و دفاع از این سرزمین هرگز نشانی از حتی یک نفر بلوچ که با اشغالگر یا بیگانه همکاری کرده باشد، دیده یا شنیده نشده است. روزی مادر پدر بزرگ مادری ام (جوانین ملک) که زن روشنفکری در طایفه بامری بوده است، مهمان بانوی پهره(همسر بهرامخان) میشود. مادر محترم مرحوم غیب الله کشاورز که سخندان زنان کلات پهره بوده است در این مهمانی رخداد چگونگی شکست همل را تعریف میکند و اذعان میدارد که این رخداد واقعیت دارد. وی میافزاید « جد من در زمان حکومت همل هوت بوسیله اعراب از آفریقا برای فروش به تیس آورده میشود و این رخداد را جد من برای بازماندگانش تعریف کرده است:
در میان تجار بزرگ تیس آن دوران شخصی مشهور بنام شبل میزیسته که پدرانش هندی بوده اند.
پرتقالی ها از آنجاییکه با جنگ نتوانسته بودند تیس را اشغال کنند، به شبل متوسل میشوند تا وی سربازان پرتقالی را که در بارها پنهان و شبانه به تیس ارسال میشوند پناه بدهد. شبل در ازای این عمل چهار لانچ پاداش میگیرد.
در این حمله که بسیاری کشتی های مجهز به توپخانه و سربازان آموزش دیده پرتقالیها از طریق دریا و همچنین نیروئی که مخفیانه در تیس وارد شده بودند، بلوچها شکست میخورند و همل را دستگیر و به پرتقال تبعید میکنند که تاکنون سندی از چگونگی زندگی و مرگ همل در پرتقال بدست نیامده است.( دکتر بدل خان بلوچ در ایمیلی اشاره کرده بود که در این باره مشغول تحقیق است. برایش توفیق آرزو میکنم.»
قبلا اشاره شد که بلوچها در مقابل یورش بیگانگان به استقلال بلوچستان صدمه نزده اند. شبل هم هندی بوده است. بررسی بُـعد دیگر زندگی همل که باورها و سنن اعتقادی وی را در رویاروئی با مردم داخل بلوچستان شامل میشود، یکی از اساس مهم مورد بحث ما در اینجاست. نه تنها همل بلکه افراد دیگری نیز برای سرگرمی و نام آوری خود با قبایل دیگر در بلوچستان به نبرد برمیخواستند. همانگونه که کمابیش آگاهی دارید، همل برای سرگرمی و خوش کردن دل خود چند بار به کولواه حمله میکند. هر بار که چاکر سحاک سردار کولواه شکست میخورد، همل وی را نمیکشد و بوی میگوید: چاکر، اگر ترا بکشم، کسی نخواهد بود که من با وی بجنگم!!. از طرفی چاکر سحاک که مردی دانا و مدافع از محدوده خود بوده است، هرگز تسلیم همل نشده است.
چنین رسومی که در گوشه هایی از فرهنگ بلوچی خود نمایی میکرده است، در افراد دیگری از قبیل بیبگر، بالانچ، گوَهرام و چاکر شیهک بوضوح یافت میشود.
وقتی امروز از نگاه علمی و انسانی به چنین رسومی بنگریم، چیزی جز خود بزرگ بینی های بیهوده نبوده است.
اما اگر همل در دوست داشتن مردم بلوچستان پیشقدم میشد و رفتاری غیر انسانی با چاکر سحاک را نمیداشت، سواحل بلوچستان دستخوش ناملایمات وحشتناک بعدی نمیشد. پرتقالیها هرچه خواستند بر سر مردم بلوچ آوردند. زمانیکه آنها به جاهای آبادتری از دنیا میاندیشیدند و نیروی کمی در گمبدان و تیس بجای گذاشته بودند، حکام ترک صفوی بندر گمبدان را اشغال کرده حتی نامش را به بندرعباس تغییر دادند.
سنت خود بزرگ بینی در چاکر و گوَهرام باعث جنگهای خانمان براندازی شد که در تعقیب آن افغانها توانستند تا آبهای مکران پیشروی کنند. عدم پیوند و جانبداری طوایف دیگر از کلات، نیز برخی سیاستهای نابخردانه کلات و دیگر سرداران طوایف باعث دخالت انگلیسها در کلات و سپس بر همه بلوچستان گردید.
در ملاقاتی(سال ۱۹۷۳) با غفارخان لیدر پشتونها که در باره اتحاد ملل تحت ستم در “پاکستان” سخن میگفت، وی با تأسف و دریغ به نکته ای اشاره کرد که ما چند بلوچ حاضر در آن محل نتوانستیم جلوی ریزش اشکمان را بگیریم:« اگر در میان بلوچها حس خود بزرگ بینی و تفرقه ی سردار و طایفه ای بر طایفه دیگری از بلوچها وجود نمیداشت، امروز نه تنها بلوچستان یک دولت قدرتمندی در منطقه بود، بلکه در سایه ی این قدرت و دوستی، ما مردم پشتونستان نیز از آوارگی و غلامی بیرون آمده و رشد سریع اقتصادی داشتیم.»
از دوران افسانه ای بیرون آمده و به جهان و شرایط پیش روی و امروزی خود باز میگردیم.
همانگونه که زمان و دانش پیش میرود، شکل سنتها، فرهنگها و زبانها نیز توأم با تغییراتی با زمان پیش میروند.
برای آنکه از زمان و جهان عقب نماند، میبایست شناختی دقیق از سنن گذشته و گزینش صحیح از احتیاجات معنوی و مادی کنونی و حتی آینده را ارائه کرد.
اشکالی از نوع سنتهای بیهوده شاید بصورت عادت در برخی اشخاص سیاسی بلوچستان نیز تاثیر گذاشته است که هنوز در رفع این مشکل اقدام جدی نشده است.
با توجه به همین مقوله استکه هنوز نما و زندگی بخش اعظم روستاهای بلوچستان با قرون چهارم و پنجم میلادی بی شباهت نیستند. مردمیکه از چنین روستاهایی با هدف پیشرفت به شهرها مراجعه میکنند، از آنجاییکه با چیزهای بیگانه و یا تکلیفی روبرو میشوند، لذا در یک آتمسفر ناشناخته( نه این، نه آن) قرار میگیرند که درشت ترین اینگونه چیزهای بیگانه و تکلیفی خود را به اشکال تبعیض کامل نمودار میکنند. برای آنکه به آنها(اکثریت جامعه بلوچستان) در انتخاب گزینه کمک کرده و پاسخی که قابل پذیزش آنها باشد، در اینجا بعنوان نمونه یکی از گزینه ها را میشکافیم و مردم بلوچستان را به قضاوت دعوت میکنیم.
برخی اشخاص سیاسی بلوچ که با نام سازمانها، جبهه ها و حزبهای سیاسی در بلوچستان فعالیت میکنند، بدون شک تبعیض یا فرق هایی که رژیمهای ملل غالب بر ملت بلوچ روا میدارند، درک میکنند. از اینرو دائما فقط از این تبعیضات سخن میگویند.
در صورتیکه ما استقلال طلبان تبعیض را به شکل غیر صحیحی که آنها درک کرده و میگویند، نمیبینیم. اصولا تبعیض به شکل سیاسی اش در میان ملتی اتفاق میافتد که دارای ویژگیهای مشترک فرهنگی، زبانی، جغرافیایی باشد.
این دسته از اشخاص به اصطلاح سیاسی بلوچ، مفهوم اشغال را با تبعیض اشتباه گرفته اند. کار این دسته چیزی فراتر از “فعالیت” “اصلاح طلبان” نیست که با سلاح تحقیر به جنگ با حماقت میروند. آیا فاشیسم به شما دوستان گرامی نیاموخته است که میان “حکم خود” و شما در تمام زمینه ها فرق قائل است. پس قبل از هر کلیشه ای میبایست به اصل و مبدأ اندیشید.
همانگونه که فاشیسم میپندارد، ما بلوچها دارای جغرافیا، فرهنگ و مشخصات ویژه خود میباشیم(از آنها نیستیم). در غیر اینصورت ما باید فارسی، بسیجی، شاه پرست کمونیست پارسی ( که تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، زبان و منابع ملل دیگر را به هیچ میانگارد) باشیم. کجای این اشغالگری ِ فاشیسم فارسی که بدون علت به سرزمین دیگری هجوم آورده است و با پرخاش نظامی بر مردم بلوچستان تکلیف تعیین میکند، “تبعیض” نامیده میشود؟
همه ما چه استقلال طلبان بلوچستان و چه “بلوچ دیگران” برای رفع تبعیض حقوقی در جهان فعالیت میکنیم. علت اینکه در صف مبارزه ای مشترک در طلب حقوق ملی و سیاسی خود در کنار یکدیگر قرار نمیگیریم، عدم تعریف صحیح “بلوچ دیگران” از تاریخ و خواست اکثریت ملت بلوچ است. تنها چیزی که شما(بلوچ وابسته به دیگران) تبلیغ مینمائید، دعوت از پارسها و پنجابیها است که آنها را در معادن و منابع اقتصادی بلوچستان شریک نمائید. در صورتیکه آنها بدون توجه به دعوت شما صاحب “همه چیز” بلوچستان میباشند.
ما استقلال طلبان پیشنهاد میکنیم، عالیترین شکل گفتار، عمل، سیاست و نوین ترین خرد عقلانی در آن است که هرگز مسئول گزیده ها و راهکارهای ملل دیگر(”فارس و پنجاب”) در امور داخلی اشان نباشیم. آرزوهای انسانی و صلح مشترک را برای همه مردم جهان خواستار شویم. ما نمیتوانیم در سیاست و اقتصاد دیگران دخالت نمائیم و از همه مهمتر، ما میبایست راهی برای رهایی خود برگزینیم و کوشش در امور داخلی و پیشرفت خود بنمائیم.
خطر ادامه سنتهای بیهوده به شکل نوینش آنجا نمایان میشود که یک ژنرال و یا شخصی نا آشنا از پنجاب یا فارس که از هیچ جنبه ای با مردم بلوچستان مرتبط نیستند، در تماسی شیطانی با یک یا چند رئیس قبیله بلوچ آنها را فریفته، تمام بلوچستان را در آشوب فرو برده، تا در سایه این آشوبها منابع و معادن آنها را بسرقت ببرند. این بیگانگان که همیشه مردم بلوچستان را بیرحمانه کشتار کرده اند، با داشتن ثروتهای اخاذی شده از مردم بلوچستان توان آنرا میابند تا “حکم یا حکومت” خود را بر ملت بلوچ تحمیل نمایند. این عمل فاشیستی و اشغالگرانه با تبعیضی که قشری ظالم از یک ملت با ویژگیهای مشترک در تقابل با قشر دیگری از ملت خود بروز میدهد، فرق فاحش داشته و دو موضوع جداگانه اند.
جهات تشابه مردم سرزمین بلوچستان با ملل جهان و ملل پنجابی یا فارس آنجاست که ملل جهان در برابر دفاع از حقوق بشر و انساندوستی، یکسان عمل کرده و به قوانین مشترک جهانی احترام میگذارند.
اگر از حقوق واقعی خود ذره ای عقب نشینی کنیم، درس منفی ای است که ما به ملل و تاریخ سیاسی و حقوقی جهان “عرضه” کرده ایم.
سوئد
فوریه ۲۰۰۷

http://www.pahra.blogsky.com/1388/10/30/post-14583

No comments:

Post a Comment