Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بلوچ وبلوچستان 2


بنا بر رواياتي بلوچ ها پيش از اسلام پيرو مذهب زرتشت بودند ، ولي از سال 24 هـ.ق كه در زمان خلافت حضرت عمر (رض) سهيل بن عدي و عبدالله بن عتبان رضي الله عنهما از طرف خليفه براي فتح كرمان و بلوچستان به اين منطقه آمدند ، مردم بلوچستان به دين اسلام گرويده و همگي مذهب تسنن حنفي دارند ، به استثناي تعداد كمي شيعه كه در بزمان و دلگان سكونت دارند. در مورد پراكندگي سكونت بلوچ ها بايد گفت بلوچستان به طور كلي بين ايران ، پاكستان و افغانستان تقسيم شده است . بزرگترين و از نظر سياسي فعال ترين شاخه بلوچ ها يعني 40 درصد كل جمعيت آنها در پاكستان ساكنند. در مناطق بلوچ نشين ، غير بلوچ ها از جمله سيستاني ها (در ايران) ، پشتون ها (در افغانستان) ، پنجابي ها و براهويي ها (در پاكستان) نيز سكونت دارند .

تعداد قابل توجهي از بلوچ ها در خارج از بلوچستان در شيخ نشين هاي جنوب خليج فارس بخصوص عمان ، گرگان ، شمال شرقي خراسان ، تركمنستان و كرمان سكونت دارند. همه بلوچ ها تا اواسط قرم هيجدهم ميلادي در داخل مرزهاي ايران زندگي مي كردند ، تقسيم بلوچستان بين ايران و هندوستان تحت سلطه انگليس در دهه 1870 م. و در پي سياست هاي امپرياليستي بريتانيا صورت گرفت. محمد سردارخان اولين آثار بلوچ ها را به قرن ششم قبل از ميلاد باز مي گرداند ، يعني زماني كه كوروش كبير، بنيانگذار امپراطوري هخامنشي در ايران آنها را تشويق كرد تا در ايالات شمالي ايران در نواحي همجوار درياي سياه يعني در كردستان ، ارمنستان و گيلان ساكن شوند، بلوچ ها مدت يك هزار سال در اين مناطق كوهستاني اقامت داشتند ، دست به سلاح بردند و به عنوان نخبگان سپاه امپراطوري هاي هخامنشي و ساساني خدمت كردند. به نوشته محمد سردار خان در عهد هخامنشيان ، كيانيان و ساسانيان، بلوچ ها ستون فقرات نيروهاي نظامي پادشاهان باستاني ايران بودند. در اواخر عهد ساساني و مقارن ظهور اسلام ، بلوچ ها از شمال و شمال غرب به جنوب ايران در كرمان مهاجرت كردند و تا حمله مغول در آنجا اقامت داشتند و پس از آن بارديگر به جانب شرق هجرت كرده و در مناطق كنوني ساكن شدند. قديمي ترين منبعي كه در آنجا اقامت داشتند و پس از آن بارديگر به جانب شرق هجرت كرده و در مناطق كنوني ساكن شدند . قديمي ترين منبعي كه در آن واژه بلوچ اشاره شده ، شاهنامه فردوسي اثر حماسي ـ ملي ايران است كه در قرن دهم ميلادي ـ چهارم هجري ـ به نظم درآمد . فردوسي جنگجويان بلوچ را به شجاعت و مردانگي ستوده است . همانطور كه قبلا ياد شد مكران همانند ساير بخش هاي ايران در دوران حضرت عمر (رض) خليفه دوم مسلمانان به تصرف اعراب درآمد و مدت 2 قرن مكران تحت حكومت مسلماناني بود كه از طرف خلفاي بني اميه و بني عباس در دمشق و بغداد منصوب مي شدند. با ظهور سلسله هاي محلي ايراني در دوره عباسي ، مكران بخشي از قلمرو آنها شد . سلسله صفاريان كه از سيستان برآمدند، بر بخش هاي شرقي ايران چون مكران، سيستان ، مولتان و سند حكمراني مي كردند. صفاريان همچنين فارس در جنوب ايران را تحت نفوذ خود داشتند و براي كرمان و مكران فرمانداراني را منصوب مي كردند. سامانيان كه به اندازه صفاريان مخالف خلافت بغداد نبودند، در طول حكومت خود به استثناي يك مدت 20 ساله بر بلوچستان ، فارس ، كرمان ، سند و خراسان و ماوراء‌النهر حكومت مي كردند. فرمانداران منصوب در مكران، كرمان يا سيستان گاه عليه پادشاهان خود طغيان مي كردند و يا با فرمانداران جانشين خود به مخالفت مي پرداختند و به اين ترتيب از فرمان پادشاه سرباز مي زدند. حمله مغول به ايران نه فقط باعث مهاجرت گسترده بلوچ ها به سمت شرق و شبه قاره هند شد . بلكه دوراني از كشمكش هاي خشونت بار و هرج و مرج در جنوب شرق ايران را به دنبال داشت .

واگذار كرد و در سال 1219 هـ.ق امير كبير محمد رضاخان نخعي سردار بلوچ را به سمت فرماندار سيستان منصوب كرد . ريچارد تاپر در مورد نقش سرداران بلوچ در جمع آوري ماليات براي دولت ايران مي نويسد : با اين كه طوايف بلوچ به دولت مركزي ماليات مي پرداختند تا سال هاي دهه 1920 م. قدرت و اختيارات گسترده اي داشتند اما خشونت هايي كه قاجارها عليه طوايف بلوچ اعمال مي كردند ، ميراثي از كينه و نفرت نسبت به دولت مركزي در بلوچستان به جاي گذاشت. فشار دولت بر روساي طوايف بلوچ براي جمع آوري ماليات چندان زيادبود كه برخي از آنان در اواخر قرن نوزدهم عليه قاجارها قيام كردند، از جمله در سال 1315 هـ.ق بلوچ ها تحت رهبري حسين خان نارويي عليه قاجار در سرحد ، سراوان و بمپور به پا خواستند و خواستار كاهش ماليات گرديدند . يكي از ويژگي هاي مهم حيات اجتماعي ـ سياسي بلوچستان طايفه گرايي بود، بلوچ ها در قالب دهها طايفه بزرگ و كوچك سازماندهي مي شد

امان الله جهانباني مي نويسد : بلوچ ها در اواسط قرن بيستم به 15 طايفه بزرگ و كوچك تقسيم مي شدند كه ميزان قدرت و اختيارات رهبران طوايف بلوچ در مقاطع مختلف با توجه به اوضاع و احوال سياسي در ايران ، افغانستان و هند متفاوت بوده است. در برخي دوره ها كه اين دولت ها فاقد قدرت مركزي بودند ، رهبران بزرگ ايلات بلوچ يا طوايف كوچكتر از مداخلات دولت آسوده بودند. سرداران ايران بر خلاف سرداران بلوچستان شرقي كمتر تحت نفوذ يا كنترل حكومت استعماري انگليس در هند بودند و حتي بلوچ هاي ايران در نصرت آباد ، جالق ، خاش و گشت مبارزات سختي را با نيروهاي انگليسي تحت فرماندهي ژنرال داير داشته اند. همانگونه كه قبلا گفته شد عليرغم تلاش هاي حكومت قاجار براي سلطه كامل بر بلوچستان ، قدرت روساي محلي بلوچ و نيز روساي طوايف از بين نرفت ، بدين گونه كه در آغاز قرن بيستم حاكم ها و سرداران قدرتمندي در بخش هاي مختلف بلوچستان وجود داشت . حسن ارفع مي نويسد : «هنگامي كه رضاخان به قدرت رسيد ، چندين طايفه بلوچ از كنترل دولت مركزي خارج بودند ، اين طوايف عبارت بودند از سادوزائي (سردارزهي) به رهبري سردار سعيد خان در مكران ، باران زهي در بمپور به رهبري سردار بهادرخان و دوست محمد خان، چندين طايفه در سراوان و اسماعيل زهي ، گمشادزهي و ياراحمدزهي در سرحد» . هنگامي كه رضاخان به قدرت رسيد، دوست محمد خان ، بزرگترين هماورد رضا شاه در بلوچستان و بزرگ طايفه باران زهي بخش هايي مهم از بلوچستان جنوبي (مكران) را تحت كنترل داشت و طوايف قدرتمند ياراحمدزهي و گمشادزهي و اسماعيل زهي منطقه سرحد در شمال بلوچستان را در اختيار داشتند . دوست محمد خان به عنوان قدرتمندترين رئيس طوايف بلوچ عصر خود بر بمپور حكمراني مي كرد . او به طايفه باران زهي تعلق داشت كه روساي آن در زمان نادرشاه افشار حكمران محلي بخش هايي از بلوچستان بودند. هنگامي كه والي انتصابي قاجاريه در بلوچستان در سال 1286 هـ.ش به سوي كرمان حركت كرد، مراكز حكومتي بمپور و ايرانشهر را به سردارهاي بلوچ، بهرام خان باركزائي و سعيد خان بليده اي تحويل داد. دوست محمد خان پس از مرگ بهرام خان در سال 1298 هـ.ش رئيس طابفه باركزائي شد و تواسنت بخش هاي مهمي از بلوچستان ايران را تحت كنترل خود درآورد و سراوان را نيز به پدر و برادر خود واگذار كرد و اميدوار بود كه دولت مركزي در امور بلوچستان دخالت نكند و به گفته دكتر حسين بر «منابع درآمد او عبارت بودند از ده يك محصولات كشاورزي و ساير عوايد فردي ، عوايد حاصل از زمين هاي خالصه متعلق به دولت و اراضي وسيع كشاورزي شخصي ، نيروي نظامي او نيز 500 نفر تفنگدار بود» رضاخان ارتشي را براي تحت كنترل در آوردن بلوچستان اعزام نمود كه دوست محمدخان شكست خورد تسليم شد. رضا شاه در تهران او را ملاقات و براي او حقوقي ماهيانه مقرر كرد به شرط آنكه در تهران تحت نظر باشد ، ولي او تحت امر بودن را تحمل نكرده و دست به يك فرار ناموفق زد و يك نگهبان دولتي را كشت كه دستگير و اعدام گرديد. پس از سقوط دوست محمد خان، رضا شاه ساير طوايف مسلح چون ياراحمدزهي ، اسماعيل زهي و ريگي را نيز خلع سلاح كرد. طايفه اسماعيل زهي به رهبري جمعه خان مهمترين طايفه اي بود كه در سال 1313 هـ.ش عليه دولت قيام كرد كه سرانجام تن به خلع سلاح داد و او به همراه اعضاي طايفه اش به فارس تبعيد شده و مدت ها تحت نظر بود . سردار عيدوخان ريگي نيز بزرگ طايفه ريگي به فارس تبعيد گرديده كه بعدها مورد عفو قرار گرفت. رضاشاه با اعمال سياست هاي اداري و تشكيلاتي ، اقتدار دولت را در بلوچستان گسترش داد و در شهرهاي زاهدان ، ايرانشهر ، سراوان و خاش پادگانهاي نظامي ايجاد كرد و بندر چابهار نيز به پايگاه مهم نيروي دريايي تبديل شد . عليرغم خلع سلاح روساي طوايف بلوچ، قدرت آ‎نان به طور كامل از بين نرفت و طايفه گرايي به صورت ساختار عمده اجتماعي ـ اقتصادي خود را حفظ كرد، زيرا سردارهاي طوايف نقش واسطه بين دولت و طوايف خود را داشتند و مسئول برقراري نظم و قانون در مناطق مختلف طايفه اي بودند . برخلاف بلوچستان شرقي در ايران هرگز يك جنبش سياسي فعال عليه دولت مركزي ظهور نكرد و تنها سمبل گرايش هاي سياسي بلوچ در ايران دوست محمد خان بود . در زمان سلطنت محمد رضا شاه برخي جريانات سياسي در بلوچستان ايران ظهور كرد كه بيشتر تحت نفوذ حوزه سياسي بلوچ هاي پاكستان بودند، از جمله جبهه آزادي بخش بلوچستان كه در سال 1343 توسط جمعه خان و گروهي از تبعيديان سياسي بلوچ هاي ايران در پاكستان تشكيل شد كه مورد حمايت عبدي خان رئيس طايفه سردارزهي و برخي كشورهاي عرب قرار گرفت و تا اوايل دهه 1350 فعاليت داشت وبعد از آن با توافق ايران وعراق از هم پاشيد. گروه ديگر حزب دموكراتيك بلوچستان بود كه در دهه 1340 دربغداد شكل گرفت كه شاخه بلوچي جبهه ملي خلق ايران بود و خواستار يك دولت دموكراتيك ملي در بلوچستان بود كه اين گروه نيزبا انعقاد قرار داد الجزاير در سال 1354 ميان شاه وصدام حسين مبني بر عدم حمايت دو كشور از گروههاي مخالف هم ازبين رفت و با وقوع انقلاب اسلامي ايران نيز چند سازمان سياسي بلوچ بوجود آمد كه همه اين گروهها به دليل داشتن افكار خشونت گرايانه و جدايي طلبانه هرگز نتوانستند حمايت گسترده مردمي را جلب كنند، چون مردم ما همواره خود را متعلق به ايران دانسته وبه ايراني بودن خود افتخار مي كنند چرا كه گوشت وخون خود را وابسته به اين آب و خاك مي دانند ولذا همواره اين قبيل افكار وحركت هاي جدايي طلبانه در بين مردم ما جايگاهي نداشته ونتوانسته اند براي مدت طولاني دوام آورند مردم ما پس از قرون متمادي تحمل ظلم و ستم حكام با اولين جرقه هاي آزاديبخش نهضت انقلاب اسلامي ورهنمودهاي فراگير امام همگام وهمسو با ساير مردم كشورمان در سرنگوني رژيم ستم شاهي مشاركت جستند، چرا كه آزادي احترام و عزت خود را در سايه حكومتي اسلامي و مردمسالار مي يافتند وپس از آن بود كه به عنوان جزئي از ملت سربلند و سلحشور ايران در پاي صندوقهاي راي حضور يافته وبه جمهوري اسلامي راي مثبت دادند و به پاي عهدو پيماني كه با ملت و نظام جمهوري اسلامي بستند ايستاده ودر8 سال دفاع مقدس در كنار ساير برادران و هموطنان خوددر جبهه هاي نبرد براي دفاع از كيان و عزت ايران اسلامي شهيد، اسير و جانباز تقديم جامعه اسلامي كردند واز آن پس نيز همواره در صحنه هاي مشاركت عمومي حضوري فعال داشته اند ، بطوري كه آمار و درصدهاي بالاي مشاركت آنان بيانگر اين مدعاست . ولي عليرغم خدمات ارزنده اي كه دولت جمهوري اسلامي ايران براي اين منطقه انجام داده،هنوز آنطور كه بايد به اين خطه از ميهن اسلاميمان توجه كافي نشده و فقرو عقب ماندگي گذشته در چهره منطقه نمايان است و مردم با تبعات سوء آن دست به گريبانند و فقر ، تبعيض و بيكاري معضلات عمده اي هستند كه بر دوش مردم اين منطقه سنگيني مي كنند كه اميد است مسئوولين محترم جمهوري اسلامي ايران با توجه به تاكيد مقام معظم رهبري در جريان سفرشان به استان در راستاي رفع هر گونه تبعيض ، فقر ، معضلات و مشكلات اجتماعي و فرهنگي و تحقق خواسته هاي مردم گامهاي موثرتر و قاطع تري بردارند

منابع :

قوميت و قوم گرايي در ايران ، دكتر حميداحمدي (كه او خود از منابعي چون در سايه افغانستان نوشته سليگ هاريسون ، ايران و قوميت هاي آن نوشته دكتر محمد حسن حسين بر ، مشكلات بلوچستان بزرگتر نوشته عنايت الله بلوچ ، تاريخ قوم بلوچ و بلوچستان نوشته محمد سردار خان و … استفاده نموده است )

مقدمه اي بر شناخت ايل ها و چادرنشينان و طوايف عشايري ايران ، دكتر ايرج افشار سيستاني

سيماي تاريخي بلوچستان ، عبدالغني دامني

آهنگ بلوچستان ، سعيد نيكبختي

تاريخ بلوچستان ، محمود همت

بلوچ و بلوچستان ، قاضي عبدالصمد سربازي

Source: http://www.estoon.tk/

No comments:

Post a Comment