Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نبود بینش ملی خاورمیانه را به انقراض کشاند رضا حسین بر

کسی که نداند که به کجا میرود ولی بهر حال قصد رفتن دارد، احتمالا به جایی میرسد که از رسیدن به آنجا احساس پشیمانی میکند. این درست است که گفته اند، " تنها کسی به مقصد میرسد که مقصد را بداند و هزینه رسیدن به مقصد را بپردازد." نه مردم تونس مقصد را میدانستند و نه مردم مصر میدانند که به کجا بروند. هیچ چیز خطرناکتر از این نیست. مردم ایران هم نمیدانستند به کجا میروند و درست به همان جا رسیدند که هر گز نمیخواستند به آنجا برسند.

تونسی ها در یک انفجار احساسی غیرمترقبه، آنچه را که داشتند دور انداختند بدون آنکه فکر کنند چه چیز را بجای آن میخواهند. نتیجه آن است که هنوز نمیدانند بعد از خارج شدن بن علی، دنبال چه چیزی بگردند. نه رهبری مشخصی وجود دارد و نه بینش روشن و امیدوارکننده ای. جوانان به هیجان آمده ای در خیابانها فریاد میزنند که محصول سیاست های موفق اقتصادی بن علی هستند ولی هیچ برنامه ای برای آینده ندارند. مردم مصر هم دقیقا دوچار همین مشکل هستند. آنچه را که نمیخواهند میدانند ولی آنچه را که مخواهند هنوز نمیدانند. مردم ایران با دنبال کردن چنین الگویی، دست به یک خود زنی دسته جمعی زدند. تا به بینم که بر سر تونسی ها و مصری ها چه خواهد امد.

اصولا، در دنیای اسلام و خاورمیانه در طول این صد سال اخیر، بجز مطهر محمد، رهبر سابق مالزی، هیچ کس دیگر با یک بینش موفق و مولد، روی کار نیامده است. وی تنها کسی بود که میدانست برای توسعه کشور خود چه بکند. او توانست کشور خود را از طریق بسیج نیروهای مردم در صنعت و تولید و صادرات از نظر سیاسی و اقتصادی تبدیل به یک مملکت دمکراتیک، مرفه، با ثبات و پیشرفته نماید. سیاست های او از دل مردم و فرهنگ سنتی کشورش بیرون امد. نظام سیاسی بر اساس یک نظام فدرال، دمکراسی را تضمین کرد. حفظ خانواده های پر قدرت سنتی و کشاندن انها در عرصه مدرنیته و تشویق انها برای مشارکت در پروسه توسعه صنعتی، انرژی بی پایان مردم را بر رشد اقتصادی متمرکز گردانید.

اولین بینش ملی این کشور " سیاست اقتصادی نوین" نامیده شد و بعد از آن، بینش جدیدی جای آنرا گرفت که " بینش ملی توسعه" نام گرفت. این دو بینش توانست یک مملکت عقب مانده و زراعتی را به جایی برساند که بسیاری از ممالک اسلامی آرزوی آنرا دارند. آنچه در ممالک دیگر به عنوان موانع اصلی مدرنیته و پیشرفت، شمرده میشوند، در مالزی، هیچ مشکلی در راه توسعه ایجاد نکردند.

مالزی یک مملکت اسلامی است. در ایران و ممالک عربی، اسلام بعنوان مانع محوری صنعتی شدن و مدرنیته، قلمداد میگردد. اما همین اسلام در مالزی، بعنوان صاف کننده راه برای توسعه و پیشرفت، مورد بهره برداری قرار گرفت. مالزی، مثل بسیاری از ممالک اسلامی، یک مملکت سنتی بود ولی سنت در این مملکت مبنای ثبات برای تغییرات و تحولات اجتماعی قرار داده شد.
مالزی یک مملکت چند ملیتی است. بر خلاف ایران، افغانستان و پاکستان که تنوع نژادی و ملی را یک مانع برای پیشرفت میدانند، مالزی چند ملیتی بودن خود را یک امتیاز بزرگ برای توسعه خود به حساب اورد و بهر قوم و ملیت
( مالایی ها، چینی ها، هندی ها، بومیها و اقوام دیگر) فرصت داد تا استعداد های خاص خود را در زمینه تولید و صادرات تا حد اکثر پرورش بدهند و در روند توسعه ملی بطور فعال شرکت کنند. هر یک از این ملیت ها فرهنگ و توانایی های مخصوص خود را داشت. ترکیب موزون این توانایی ها، توسعه هماهنگ و پایدار این مملکت را تضمین کرد.

اکنون ببرکت رهبری مطهر محمد و جانشینانش، مالزی یک مملکت پیشرفته و دمکراتیک به حساب میاید که میتواند الگوی بسیاری از ممالک اسلامی قرار گیرد.
رهبر دیگری که بینش شفاف و سازنده آیی دارد، شیخ محمد ، حاکم دبی است. وی توانست یک بیابان بی آب و علف را به یک بهشت تبدیل نماید که هزا ران نفر بومی و خارجی را از امکانات زیاد و بی نظیری بر خور دار کرده است. زمانی که در ایران انقلاب شد، دبی یک سرزمین در حال رشد بود؛ ولی هیچ کس خیال نمیکرد که ایران اباد ویران شود و دبی به یکی از ثروتمندترین مناطق دنیا در بیاید.
آنچه دبی را اباد ساخت، بینش فوق آلعاده شیخ محمد بود. از تصادف روزگار، سومین رهبری که توانست مملکت خود را، بیش از بقیه کشور های عربی و افریقایی توسعه دهد بن علی، رهبر تونس بود. امارا ها نشان میدهد که این مملکت بی نفت، از دیگر کشور ها رشد اقتصادی بیشتری داشت، تورم و بیکاری در آن کمتر از امریکا و مصر بود. اکبر گنجی در یک مقاله بسیار خوب اوضاع تونس و ایران را چنین مقایسه کرده است،

" بن علی در رأس کشوری با ده میلیون جمعیت، نظامی سکولار، اقتصاد لیبرال، غربگرا و مورد حمایت غرب قرار داشت.علی خامنه ای در رأس دولتی دینی، اقتصاد دولتی/نفتی، ضد غرب و در حال نزاع دائمی با جهان غرب قرار دارد.تونس فاقد نفت، از راه درآمدهای توریسم (نزدیک 6 میلیون توریست در سال 2008) و صادرات تولیدات داخلی، کشور را اداره می کرد/می کند.اقتصاد ایران عمدتاً وابسته ی به درآمدهای نفتی است (ایران طی 6 سال 2010- 2005 مبلغ 391 میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات نفت داشته است). غیر دولتی بودن اقتصاد، یکی از پیش شرط های ایجاد نظام دموکراتیک است. نرخ بیکاری در سال 2010 در تونس 13/3 درصد و در ایران 14/6 درصد بوده است. درامد سرانه در سال 2009 در تونس 7810 دلار و در ایران 11470 دلار بوده است[4]. 3/8 درصد جمعیت تونس در سال 2010 زیر خط فقر قرار داشتند، این رقم در ایران حداقل 20 درصد کل جمعیت را فرا می گرفت (پانزده میلیون نفر). نرخ تورم در سال 2010 در تونس 4/5 درصد و در ایران 9 درصد بوده است. ضریب جینی (شاخص نابرابری) در سال 2010 در تونس 0/400 بود و در ایران هم تقریباً در همین حدود قرار داشته است (ضریب جینی ایران طی سال های 81 تا 86 به ترتیب به قرار زیر بود: 0/419، 0/415، 0/399، 0/402، 0/400، 0/404). از نظر فساد در سال 2010 - در میان 178 کشور- تونس در رتبه ی 59 و ایران در رتبه ی 146 قرار داشته که وضعیت ایران بسیار بدتر از تونس است.در هر دو کشور ساختار اجتماعی و اقتصادی از حدود گنجایش نظام سیاسی فراتر رفته است.
آمارهای ذکر شده نشان دهنده ی آنند که وضعیت اقتصادی تونس آن چنان وخیم و بحرانی نبوده است. وضع بسیاری از کشورها- از جمله ایران- به مراتب بدتر از تونس بوده و هست، با این همه حرکتی در آنها به وقوع نپیوسته است.میزان بیکاری که عامل مهم قلمداد شده، کمی بیشتر از برخی از کشورهای پیشرفته ی اروپایی است( اسپانیا 20 درصد در سال 2010، فرانسه 9/1). رشد اقتصادی تونس در سال 2006 و 2007 به ترتیب، 5/7 و 6/3 درصد بوده است.همه ی آمارها حکایت از آن دارند که میزان بیکاری و تورم و فقر و فساد ایران به مراتب بالاتر از تونس بوده و هست. درامد سرانه ی ایران بالاتر از تونس است که دلیل اصلی آن درآمد باد آورده ی نفتی است. تونس فاقد 391 میلیارد دلار درآمد نفتی 6 سال اخیر ایران بوده است.مقایسه ی رشد اقتصادی ایران و تونس در دو سال 2008 و 2009 نیز حاکی از آن است که وضع تونس بهتر از ایران است.رشد اقتصادی ایران در این دو سال به ترتیب 2/3 و 1/8 بوده در حالی که این شاخص در تونس به ترتیب 4/6 و 3/1 بوده است[5].عامل دیگری که مفسران بر آن تأکید کرده اند، میزان بالای فساد بن علی و خانواده ی اوست.اما در تحلیل های علمی باید به میزان فساد در کل رژیم چشم دوخت. مطابق گزارش سازمان شفافیت بین المللی،میزان فساد رژیم ایران نزدیک سه برابر رژیم تونس است. " (۱)
هیچ کدام از رهبران جمهوری اسلامی بینش مناسبی برای ایران نداشتند. انها تنها چند چیز میدانستند و آن خرافاتی کردن مردم و زدودن عقل و افرایش بی سابقه توهمات بوده و هست، در حالیکه بن علی مملکت خود را به مهمترین صادر کننده دنیای عرب تبدیل کرد.

او بر خلاف حسنی مبارک میدانست که سیاست سازی اقتصادی چیست و چگونه میشود یک کشور را متحول ساخت اما نمیدانست که چگونه انرژی لایزال جوانان را در جهت ساختن مملکت به کار گیرد. مطهر محمد میدانست که این مردم هستند که مملکت را مسازند، و نه دولتها و بهمین دلیل شرایطی ایجاد کرده بود که از هر خانواده، دست کم، یک نفر در کار تولید و صادرات دست داشت و بدنوسیله، تمام شهروندان، بطور روزمره، در ساختن مملکت خود و خانواده های خویش، سهم داشتند. دیپک چپرا، نویسنده بزرگ هندی معتقد است که یک رهبر باید بینشی داشته باشد که منبع الهام شهروندان برای پیدا کردن آرمانهای امید بخش، هدف های بزرگ و مقاصد بلند باشد. او نیز موظف است شرایط لازم را برای تحقق این آرمانها فراهم سازد. (۲)
اما هیچ کدام از حاکمان خاور میانه، بجز شیخ محمد، نتوانستند چنین کاری بکنند. اکنون برای کسانی که دست در کار مدیریت دارند، ثابت شده است که جهان بینی شخصی، سازمانی، منطقه ای و ملی مهم ترین عوامل پیشرفت و توسعه هستند. و اساس همه اینها آرزوهای مردم است. تا کسی نداند که چه آرزوهایی دارد، چگونه میتواند به آرزوهای خود برسد؟
جهان بینی شخصی بر اساس آرمانهای شخصی و بینش ملی بر اساس آرمانهای ملی شکل میگرد. رهبری که خود هدفی جز حفظ قدرت ندارد، قطعا هم یک بینش ملی برای ساختن مملکت خود ندارد. در چنین صورتی مردم سرگردان میشوند و ممکن است سر از جایی در بیاورند که امروز در تونس و مصر در آمده است. مبارک، خمینی و خامنه آیی سالها فرصت داشتند که ممالک خودرا همچون مالزی، هند و چین اباد کنند، اما نه انها و نه بسیاری دیگر، که بطور تصادفی حاکم شده اند، هر گز فکر نکرده اند که انسانها منبع تمام بزرگی ها و ثروتمند سازی ها هستند که هر گاه آزاد بشوند نه تنها از توفانها نمیترسند، بلکه هر توفانی را وسیله ای برای کشف افق های جدید قرار میدهند. اینها کسانی هستند که تاریخ به انها شانس داد که ممالک خود را بسازند، اما انها از این شانس برای شکستن خود و شکستن غرور مردم خود استفاده نمودند.

مردان بزرگ مسیر تاریخ را در جهت اراده خود تغییر میدهند تا چیزهایی بسازند که هرگز نبوده است و مردان کوچک که در مقامات بلند قرار میگیرند، بزرگترین دستاوردهای تاریخ را به نابودی میکشانند. (۳)
هر حاکم کوچکی مملکت بزرگ خود را به اندازه خود کوچک میکند. حسنی مبارک کجای و فرعونهایی که به اندازه خدا خود را بزرگ می پنداشتند!


http://www.roozonline.com/ersian/news/newsitem/article/-70d29b4170.html .۱
2. Chopra, Deepak, The Soul of Leadership, page 4
3. Burns, James MacGregor, Transforming leadership, page 11

No comments:

Post a Comment