مفاهیم غیرت و ایرانیت در فرهنگ عباسعلی
عباسعلی سلیمانی؛ امام جمعه شیعه های مقیم زاهدان در مصاحبه با سایت ایرنا با لحنی که نشان می داد از بی توجهی و عدم شرکت مردم در راهپیمایی حکومتی 22 بهمن به شدت عصبانی است، حملات تندی به محوریت جامعه اهل سنت وشخص مولانا عبدالحمید داشت، ایشان که مدتی است سعی می کند در هر مناسبتی با ترتیب دادن مصاحبه های اینچنینی محافل قدرت و تندروهای زابلی را از خود راضی نگهدارد در مصاحبه با این رسانه حکومتی گفت: كساني كه به مليت خود پايبند نباشند، ايراني نيستند و احتمالا شناسنامه قلابي گرفته و به نام ايراني خود را قلمداد مي كنند كه بايد در اين مورد تجديد نظر شود!!
آخوند وارداتی زابلی ها سپس ضمن ارایه تعریف جدیدی از واژه غیرت ادامه داد: اگر كسي ايراني باشد و اوراق ايراني داشته باشد قطعا غيرت هم دارد كه در روزهاي حساس متعلق به نظام و كشور براي خود تكليف بداند و در صحنه حضور داشته باشد!!
ارایه تعاریف جدید برای برخی واژه های کلیدی مدتی هست که به ادبیات مصاحبه ای ایشان افزوده شده است، هرچند در گذشته سخنان شان تا حدودی از ادب و نزاکت برخوردار بود، براساس تعریف جدید ایشان ایرانی و باغیرت کسی است که مثل ایشان غیرت و ناموس خودش را فدای پست و مقام کرده و با چشم فرو بستن از تمام جنایات رژیم با جانیان همراه و همگام باشد.
افرادی مانند عباسعلی که برای ماندن در قدرت و بهره برداری از مزایای آخوندهای درباری در پاچه خواری وچاپلوسی از همدگیر سبقت می گیرند، در کشور ما کم نیستند اما سخنان اخیر ایشان که نشان می دهد نه تنها ادب و نزاکت را کنار گذاشته است بلکه پا را از گلیم خود درازتر نموده و به خود اجازه داده است با بی ادبی در مورد صاحبان اصلی این سرزمین اظهار نظر نماید، شاید با این تصور که وقتی می توانند هزاران جوان بلوچ را زندانی و اعدام کنند و مساجد اهل سنت را ویران و نمازخانه هایشان را پلمپ نمایند، لابد هویت افراد را هم آنها تعین می کنند. فراموش کرده است که خود در بلوچستان مهمانی بیش نیست و دیر یا زود با همان امضایی که آمده با همان امضا هم کوله بارش را خواهد بست ورفت.
هرچند مردم زاهدان ومخصوصا کسانی که دوران کفعمی و محمدیان را به خاطر دارند، می دانند که این صحبتها بیش از آنکه انعکاس دهنده نظر ایشان باشد، تقلای مزبوحانه ای برای راضی نگهداشتن زابلی های افراطی و حفظ پست و مقام است زیرا آخوندان درباری و ارسالی همانند ایشان هیچگونه جایگاه مردمی ندارند وتمام ارزش و امتیازات شان بستگی به همان امضاء و حکم امام جمعه ای دارد و در صورت عزل از این منصب نان وآبدار باید دست از پا درازتر به روستای محل تولد خود برگردند.
شاید عموم مردم از وضعیت فعلی محمدیان اطلاع زیادی نداشته باشند و شاید رغبتی هم به آن نداشته باشند اما آقای عباسعلی خوب می داند که سلف شان پس از عزل از پست نمایندگی ولی فقیه و امامت جمعه شیعه های زاهدان به پیشنمازی یکی از مساجد روستایی ورامین گمارده شده و بر اساس برخی گزارشات در اثر شوک وارده از این خفت وخواری به بیماری جنون مبتلا شده است بگونه ای که هیچکس حتی برخی نزدیکانش رغبتی برای دیدارش ندارند.
خوب است ایشان بدانند که تمام امتیازاتی که امروز در اختیار ایشان است روزگاری در اختیار محمدیان بود واز جمله فرصت طلبانی که برای بهره گیری از مزایای دولتی هر هفته در نمازجمعه شرکت می کنند و مانند بزاخفش برایش سر تکان می دهند روزگاری با همین تواضع جلوی محمدیان خم و راست می شدند اما آیا پس از برکناری طی این سالها کسی از این آقایان سراغی از آن بدبخت گرفته است؟!
سرنوشت عبرت آموز محمدیان، سرنوشت محتوم غباسعلی هم هست و هرچقدر برای بقا تقلا کند بلاخره روزی تاریخ مصرفش تمام شده و مایه عبرت دیگران خواهد شد، زابلی هایی که امروز در این اختلاف افکنی ها مشوق ایشان هستند در گذشته بارها نشان داده اند که دوستان وفاداری نیستند، و خیلی زود پشت خدمتگذارانشان را خالی می کنند، چه خوب بود که ایشان قبل از اینکه مایه عبرت دیگران بشود از سرنوشت بعضی ها عبرت می گرفت.
No comments:
Post a Comment