London, Feb 28(ANI): The Baloch Human Rights Council (UK) has strongly condemned and expressed extreme concern on the continuing human rights violations being perpetrated by Pakistan's security agencies in Balochistan.
According to the council, around 107 bullet riddled, mutilated, dead bodies of missing people have been found in different parts of Balochistan in the past seven months.
"In a memorandum sent to various international human rights organizations and UN associated associations, the BHRC drew the attention of international community towards the abduction and extra-judicial killings of the Baloch political and social activists by the army and its proxy death squads," the council said in a statement.
"In the memorandum the recent events of discovery of mutilated bodies of the Baloch political activists including the bodies of Rehman Aarif and Mahboob Wadela have been specifically mentioned. The bodies of these Baloch political activists bore the mark of extreme torture," it added.
The BHRC demanded that international human rights organizations should step up their efforts against the brutalities of the Pakistani military establishment in Balochistan.
It also mentioned that Amnesty International and the Asian Human Rights Commission have reported some of the atrocities of Pakistani military agencies in their recent reports released on February 23 and February 25 respectively.
Copyright Asian News International/DailyIndia.com
http://www.dailyindia.com/show/427121.php
Welcome to the BC's blog. Here you will find the latest news and other information about Baloch people and Balochistan. You can also listen to Balochi music and watch films on our video bar section. Balochestan, the land of balochs, is occupied by Iran, Pakistan and Afghanistan and Baloch people are a victim of state terrorism carried out by the Islamic states of Pakistan and Iran. Thanks for visiting us. Pls contact us if you have any quation. E-mail: baloch.community.se@gmail.com
Long live free and united Balochistan
Search This Blog
Translate
خبرنامه وبسایت رادیو فردا
2011/02/27 06:47:34 ب.ظ
خبرهای کوتاه از ایران و جهان
با استفاده از فناوری سایفون، فیلترشکن شخصی خودتان را داشته باشید. این فناوری به شما اجازه می دهد تا به وب سایت رادیو فردا و دیگر سایت هایی که در ایران فیلتر شده اند دسترسی پیدا کنید. با یک بار ورود به «سایفون» دیگر نیازی به فیلتر شکن ندارید.
برای دسترسی به فیلترشکن سایفون از این آدرس استفاده کنید:
www.828482.info
تازهترین فیلترشکن رادیو فردا:
mizezard.com
سایت موبایل رادیو فردا:
www.radiofarda.mobi
سرخط خبرها
ايستگاه های مترو آزادی و توحيد تا زمان ورود قطارهای جديد تنها دو ساعت فعالند
مدير عامل شرکت مترو تهران با اشاره به زمان محدود خدمت رسانی دو ايستگاه توحيد و آزادی پس از افتتاح رسمی آنها گفت که اين شرايط به دليل کمبود قطار است و در صورت ترخيص واگن های موجود در گمرک که به صورت قطار کامل است، سرويس دهی در اين ايستگاه ها کامل خواهد شد.هم اکنون ايستگاه های مترو آزادی و توحيد تنها دو ساعت در روز فعالند.جعفر ربيعی، مدير عامل شرکت مترو همچنين گفت طبق برنامه قرار است تا پايان سال هفت قطار ديگر به مترو اضافه شود و وارد شدن چهار قطار از اين تعداد به پرداخت اعتبارات دولت بستگی دارد.
نخست وزير عراق به وزرای کابينه صد روز فرصت داد تا عملکرد خود را بهبود بخشند
نخست وزير عراق روز يکشنبه گفت به وزرای کابينه اش ۱۰۰ روز فرصت می دهد تا به وضعيت اين کشور بهبود بخشند. در غير اين صورت افراد ديگری جای آنها را خواهند گرفت. اين تصميم پس از آنکه هزاران معترض در خيابان ها خواستار ارائه خدمات بهتر عمومی توسط دولت شدند، گرفته شد.معترضان در عراق روز جمعه پس از برگزاری نماز جمعه در اين کشور در مقابل ساختمان های دولتی تظاهرات کردند و با نيروهای امنيتی درگير شدند.اين درگيری ها دست کم ۱۴ کشته بر جای گذاشت. نوری المالکی، نخست وزير عراق روز يکشنبه به کابينه اش گفت که هر وزير بايد عملکرد خود را بررسی کند و در صورت لزوم، تغييراتی در وزارتخانه خود اعمال کند.
ضياء نبوی دانشجوی دانشگاه نوشيروانی بابل، از زندان اهواز به مکان نامعلومی منتقل شد
به دنبال انتقال ضياء نبوی، دانشجوی رشته شيمی دانشگاه نوشيروانی بابل از زندان اهواز به مکانی نامعلوم، خانواده اين دانشجو می گويند از سلامتی فرزندشان خبر ندارند.پدر ضياء نبوی در اين باره به راديو فردا می گويد:« بيست و هفتم بهمن با او ملاقات کردم و بعد از آن هيچ خبری از پسرم ندارم. اين شايعه که او را به جای ديگری منتقل کرده اند را شنيده ام و اميدوارم که درست نباشد. بيشتر از اين نمی توانم با شما حرف بزنم.» ضياء نبوی، سخنگوی شورای دفاع از حق تحصيل، در ۲۵ خرداد ما ه ۸۸ دستگير شد و از سوی دادگاه انقلاب تهران به ۱۰ سال حبس تعزيری با تبعيد محکوم شد. او چند ماه پيش به زندان اهواز منتقل شد. آخرين ملاقات اين دانشجو با خانواده اش در زندان اهواز تنها چند لحظه طول کشيده است.
دو نفر در درگيری های روز يکشنبه در عُمان کشته شدند
دست کم دو نفر در درگيری ها بين نيروهای امنيتی در عمان و تظاهرکنندگان ضد دولت کشته شدند. شاهدان عينی می گويند اين حادثه زمانی اتفاق افتاد که تظاهرکنندگان در ميدان اصلی شهر سوهار در دويست کيلومتری شمال غرب مسقط، پايتخت اين کشور تجمع کرده بودند.سلطان قابوس بن سعيد، پادشاه عمان، اخيرا کابينه اش را ترميم کرد.روز يکشنبه دومين روز تظاهرات مداوم در اين کشور بود و معترضان خواستار اصلاحات سياسی هستند.
کاترين اشتون نسبت به عواقب نقض حقوق بشر، به رهبر ليبی هشدار داد
کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا، نسبت به عواقب نقض حقوق بشر در ليبی به معمر قذافی، رهبر اين کشور، هشدار داد و از او خواست به اين اعمال پايان دهد.خانم اشتون، در بيانيه ای که روز يکشنبه منتشر شد، گفت: معمر قذافی و مقام های ليبی می دانند که اقداماتشان غير قابل قبول است و عواقبی دارد و نقض حقوق بشر بايد همين الان پايان يابد.تعدادی از کشورهای غربی و آمريکا از معمر قذافی خواسته اند ليبی را ترک کند. باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا گفت معمر قذافی مشروعيت خود را از دست داده و بايد برود.
دادستانی عمومی و انقلاب اهواز از اجرای بيش از ۴۰ مورد اعدام در ۷ ماه گذشته در اين شهر خبر داد
فرهاد افشارنيا، دادستان عمومی و انقلاب اهواز، از اجرای بيش از ۴۰ مورد حکم اعدام در هفت ماه گذشته خبر داد و افزود اجرای احکام اعدام همچنان ادامه دارد و در صورت موافقت رييس قوه قضاييه، اين احکام به صورت علنی اجرا می شوند.دادستان عمومی و انقلاب اهواز همچنين گفته استفاده از قرارهای تامين سنگين تر و مجازات های حد به جای تعزير و لغو مزايايی مانند مرخصی، آزادی مشروط برای زندانيان ِ مرتبط با جرايم سرقت، از برنامه های آينده اين دادسرا است.
سومين شهر بزرگ ليبی هم به دست معترضان افتاد
مخالفان معمر قذافی، رهبر ليبی، کنترل مناطق بيشتری از اين کشور را در دست گرفته اند. به گزارش خبرگزاری های خارجی، روز يکشنبه، کنترل شهر مصراته، سومين شهر بزرگ ليبی هم به دست مخالفان افتاد.مصراته در کنار دريای مديترانه در ۲۱۰ کيلومتری شرق طرابلس واقع است.يکی از ساکنان شهر مصراته به شبکه خبری الجزيره گفت که نيروهای دولتی و امنيتی وفادار به معمر قذافی از اين شهر گريخته اند.گزارش ها حاکی از آن است که در حمله نيروهای امنيتی به فرودگاه شهر مصراته، بيست و سه نفر کشته شده اند.روزنامه الشرق الاوسط، چاپ لندن نوشت که نيروهای معمر قذافی تنها کنترل بخش هايی از طرابلس را در دست دارند. معترضان در بن غازی، دومين شهر بزرگ ليبی کنترل کامل اين شهر را در دست گرفته اند. اين شهر با صدها کشته، يکی از بيشترين تعداد کشته شده ها در ناآرامی های اخير را داشته است.
سازمان ملل می گويد در هفته گذشته نزديک ۱۰۰ هزار نفر از ليبی گريخته اند
کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل روز يکشنبه اعلام کرد: از زمان آغاز درگيری ها در ليبی، نزديک به صد هزار نفر که بيشتر آنها مهاجران خارجی بودند، از اين کشور به کشورهای همسايه گريخته اند. آژانس پناهندگان سازمان ملل می گويد: کارشناسان اين آژانس برای اسکان دادن اين صدهزار نفر با مقام های مصر و تونس همکاری می کنند.صليب سرخ پيشتر اعلام کرده بود که بيش از ده هزار تنها در روز شنبه از ليبی به تونس گريخته اند.
احسان عبده تبريزی، دانشجوی ايرانی مقيم انگليس، به پنج سال حبس محکوم شد
احسان عبده تبريزی، دانشجوی ايرانی مقيم انگليس، در دادگاه تجديد نظر به پنج سال حبس محکوم شد. اين دانشجو پيش از اين به ۷ سال زندان محکوم شده بود. دادگاه انقلاب حکم پنج سال زندان عبده تبريزی را تاييد کرد. اين حکم شامل دو سال حبس است به اتهام توهين به رهبری، و سه سال حبس به اتهام «اجتماع و تبانی» به دليل شرکت در تظاهرات در مقابل سفارت ايران در لندن.وی از۱۴ ماه پيش زندانی است و به گفته خانواده اش، در اين مدت از حق استفاده از مرخصی محروم بوده.احسان عبده تبريزی در اين ۱۴ ماه دوبار اعتصاب غذا کرده است. دستور تبديل قرار بازداشت او به وثيقه ۸۰ ميليون تومانی که به او ابلاغ شده بود، هرگز به مرحله اجرا گذاشته نشد.
حدود ۱۵۰ نماينده مجلس استيضاح وزير نيرو را برخلاف مصالح ملی دانستند
صد و پنجاه نماينده مجلس طی نامه ای به هيات رييسه، استيضاح مجيد نامجو وزير نيرو را در شرايط فعلی برخلاف مصالح ملی دانستند.به گزارش خبرگزاری های داخلی ايران پس از آنکه استيضاح وزير نيرو در صحن علنی مجلس اعلام وصول شد، بسياری از نمايندگان از آنچه استيضاح های پی درپی وزرای دولت می خواندند، انتقاد کردند.نمايندگان مخالف در اين نامه خواسته اند وزير نيرو استيضاح نشود.استيضاح مجيد نامجو، وزير نيرو در هفت محور تنظيم شده که در آن به فقدان مديريت و برنامه ريزی ، عدم رعايت عدالت و اقدامات تبعيض آميز در مناطق مختلف و عدم اجرای تعهدات ، اشاره شده است.اين دومين استيضاح يک وزير دولت دهم در يک ماه گذشته است.
عبدالله رمضان زاده به زندان بازگشت
عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت محمد خاتمی، روز شنبه هفتم اسفند ماه برای اجرای حکم ۶ سال حبسش به زندان اوين بازگشت.وب سايت کلمه گزارش می دهد که بازجوهای آقای رمضان زاده طی هفته گذشته بارها از او درخواست کرده بودند تا با انتشار اطلاعيه ای، نسبت به اطلاعيه های اخير جبهه مشارکت و شورای اصلاح طلبان کرد واکنش نشان دهد و اين اطلاعيه ها را تکذيب کند.عبدالله رمضان زاده، قائم مقام جبهه مشارکت ايران اسلامی، هر بار تکذيب اين اطلاعيه ها را رد کرده بود.خانواده عبدالله رمضان زاده گفته اند هنگام بدرقه او در مقابل در منزلشان با ماموران امنيتی درگير شده اند.
بریتانیا مصونیت دیپلماتیک معمر قذافی را لغو کرد
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، امروز یکشنبه اعلام کرد که دولت این کشور مصونیت دیپلماتیک معمر قذافی و خانوادۀ او را لغو کرده است.ویلیام هیگ گفت: دیشب بخشنامۀ لغو مصونیت دیپلماتیک معمرقذافی، پسرو دیگر اعضای خانواده او را در بریتانیا امضا کرده است.او افزود: این امر، نشانگر نظر بریتانیا در مورد موقعیت قذافی بعنوان رهبر یک کشور است.وزیر خارجه بریتانیا گفت:سرهنگ قذافی باید برود.
نیروهای ویژه بریتانیا ۱۵۰ نفر از غیرنظامیان خارجی را از لیبی خارج کردند
دو فروند هواپیمای نظامی بریتانیایی دیروز شنبه با پرواز به سوی لیبی موفق شدند صد و پنجاه نفر از خارجیان غیرنظامی را از این کشور خارج کنند. این افراد شاغل در صنایع نفتی لیبی در اردوگاههای دورافتاده صحرایی واقع در جنوب شهر بنغازی بسر میبردند.به گفته لیام فاکس، وزیر دفاع بریتانیا، روز شنبه دو فروند هواپیمای هرکولس سی ۱۳۰ ارتش آن کشور پس از این عملیات، سالم در کشور مالت به زمین نشستند.به گزارش خبرگزاریهای خارجی، در این ماموریت محرمانه گروه ویژه ای از نیروهای دریایی بریتانیا شرکت کرده بودند.
نخست وزیر چین افزایش قیمتها را عامل بی ثباتی کشور دانست
ون جیابائو، نخست وزیر چین، روز یکشنبه در سخنانی افزایش قیمتها را تهدیدی علیه ثبات اجتماعی کشورش توصیف کرد.نخست وزیر چین کنترل تورم در کشورش را یکی از الویتهای دولت خود، برشمرد و نسبت به تحقق آن اطمینان خاطر داد.قیمت مواد غذایی در ماه نخستِ سالِ جاریِ میلادی در چین ، بیش از ده درصد افزایش داشت، این در حالیست که نرخ تورم در این کشور کمتر از پنج درصد است.
حزب حاکم ایرلند در انتخابات شکست خورد
برایان کوئن، نخست وزیر ایرلند و رئیس حزب حاکم فیانا فِیل»، در انتخابات روز یکشنبه آن کشوراز حزب رقیب شکست خورد.رای دهندگان ایرلندی که از شرایط اقتصادی حاکم در دوران حزب فیانا فِیل ناراضی بودند، از انتخاب مجدد این حزب خودداری کردند.ایرلند اواخر سال گذشته میلادی به دلیل وضعیت بد اقتصادی، ناچار به درخواست کمک مالی از اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول شد. چندی قبل در پی ناکامی آقای کوئن در اعمال سیاستهای اقتصادی موفق، او وادار به کنارگیری از رهبری حزب فینافِیل و اعلام برگزاری انتخابات زودهنگام شد.
شورای امنیت سازمان ملل علیه حکومت لیبی قطعنامه صادر کرد
شورای امنیت سازمان ملل روز شنبه به اتفاق آراعلیه حکومت لیبی قطعنامه صادر کرد.بر اساس این قطعنامه دارائیهای معمرقذافی، اعضای خانواده و نزدیکانش مسدود شده ضمن اینکه این اشخاص با ممنوعیت سفر هم مواجه میشوند. این قطعنامه شامل تحریم تسلیحاتی حکومت لیبی نیز می شود.قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل همچنین دادگاه بین المللی جنایی را مسئول رسیدگی به سرکوب معترضان ضد دولتی در لیبی و محاکمه عاملان کشتار غیرنظامیان در آن کشور کرد.
پرستار محبوب معمر قذافی او را ترک می کند
پرستار اوکراینی معمر قذافی، رهبر لیبی، که به عنوان یکی از نزدیکترین اشخاص به او شناخته می شود، قصد بازگشت به کشورش را دارد.دختر این پرستار در مصاحبه ای با روزنامه اوکراینی «سگودنیا» که روز شنبه منتشر شد از بازگشت مادرش به اوکراین خبر داده است.او در ادامه گفته است که مادرش از خشونتهای روی داده در لیبی منقلب شده و از این رو در صدد است تا به خانهاش در حومه شهر کیف، پایتخت اوکراین، بازگردد.چندی پیش، سایت ویکی لیکس با انتشار اسناد دیپلماتیک آمریکا از وابستگی رهبر لیبی به تیمی از پرستاران اوکراینی و به ویژه پرستاری به نام « گالینا کولوتنیتسکا» خبر داد.
درگیریها در تونس سه کشته بر جای گذاشت
در درگیریهای تازه روز شنبه در شهر تونس، پایتخت تونس، سه تن کشته شدند.گزارشها حاکی است به دنبال به خشونت کشیده شدن تظاهرات مسالمتآمیز علیه دولت موقت تونس، حدود صد نفر از معترضان هم به دلیل تخریب اماکن و ایجاد حریق بازداشت شدند.در شهر تونس تا پاسی از شب صدای شلیک گلوله به گوش میرسید. هلیکوپترهای پلیس نیز بر فراز نقاطی از پایتخت تونس به پرواز درآمده و بر ترددها نظارت داشتند.اعتراضات عمومی ماه گذشته در تونس که منجر به خلع زین العابدین بن علی، رئیس جمهوری آن کشور، شد، موجی از اعتراضات دموکراسیخواهانه درکشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به راه انداخته است.
فائزه هاشمی و همراهانش مورد حمله چند لباس شخصی قرار گرفتند
فائزه هاشمی ، و همراهانش مورد حمله چند تن از«لباس شخصیها» قرار گرفتند.در فیلمی که به تازگی در شبکه های اجتماعی فیسبوک و یوتیوب منتشر شده، تعدادی از افراد لباس شخصی ضمن حمله و تلاش برای درگیری با دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و همراهانش، وی را با الفاظ بسیار رکیک مورد خطاب قرار داده و شعارهایی علیه اکبر هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی سر داده اند.آن گونه که از این تصاویر برمیآید، فائزه هاشمی، در پارکینگ حرم شاه عبدالعظیم در جنوب تهران مورد حمله این افراد قرار گرفته است. زمان دقیق وقوع این حادثه روشن نیست.انتخابات هیات رئیسه مجلس خبرگان با شرکت هاشمی رفسنجانی هفدهم و هجدهم اسفندماه برگزار می شود.
آیت الله دستغیب خواستار رفع حصر موسوی و کروبی شد
آیت الله علیمحمد دستغیب، از اعضای مجلس خبرگان، در نامهای سرگشاده خواستار رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و نظارت مجلس خبرگان بر عملکرد رهبر جمهوری اسلامی شد.این عضو منتقد مجلس خبرگان در بخشی از نامه خود آورده است: «باید به اعتراضات آقایان موسوی و کروبی گوش داده شود و هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیر شرعی این دو برداشته شود.»آیت الله دستغیب به حاکمان جمهوری اسلامی توصیه کرده که روش کنونی خود را تغییر دهند و در مقابل خواستههای مردم به خشونت متوسل نشوند. او همچنین در بخش دیگری از این نامه خواستار لغو نظارت استصوابی شده است.نهمین اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان روز هفدهم و هجدهم اسفند ماه در تهران برگزار میشود.
رئیس جمهوری آمریکا: قذافی باید برود
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، روز شنبه گفت که سرهنگ قذافی، مشروعیت خود را در نزد مردمش از دست داده و باید برود. کاخ سفید در بیانیه ای گفته است که آقای اوباما درگفتگوی تلفنی با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان درباره اوضاع لیبی، گفته است: زمانیکه تنها راه باقی ماندن یک رهبر در قدرت، توسل به خشونت جمعی علیه مردم کشورش است، آن رهبر دیگر مشروعیت خود را از دست داده و باید برود.
احمد منتظری: مقام رهبری با موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی جلسه تشکیل دهد
احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری، در نامه ای به آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاد کرد که او همراه با میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی جلسه پنج نفره ای را تشکیل دهند تا بسیاری از مسایل ایران از طریق گفت و گوی مستقیم حل شود.او در این نامه که در وبسایت آیت الله منتظری منتشر شده، همچنین هشدار داده است که ادامه روند کنونی موجب ریزش بیشتر نیروهای متعادل و بالا آمدن نیروهای رادیکال و تندرو می شود و حتی در آینده، ابتکار عمل از دست رهبر جمهوری اسلامی خارج خواهد شد.
رئیس جمهوری نیگاراگوئه باردیگر از سرهنگ قذافی حمایت کرد
دانیل اورتگا، رئیس جمهوری نیکاراگوئه روز شنبه باردیگر حمایت خود را از سرهنگ قذافی اعلام کرد. او ضمن مخالفت با تحریم ها علیه حکومت قذافی گفت که با قذافی تلفنی گفتگو کرده و غرب برای دستیبابی به نفت لیبی توطئه کرده است. رئیس جمهوری نیگاراگوئه افزود که اوضاع لیبی دردناک است، اما مردم این کشور همراه برادر قذافی، رهبرانقلابشان، مقاومت می کنند. او رسانه های جهانی را به دورغ پراکنی متهم کرد و گفت که هیچ هواپیمایی هیچ کسی را در لیبی بمباران نکرده است. دانیل اورتگاه، همراه رهبران ونزوئلا و کوبا، دو سال پیش برنده جایزه بین المللی حقوق بشرِ معمر قذافی اعلام شدند.
وزیر دادگستری سابق لیبی در بنغازی دولت موقت تشکیل داده است
خبرگزاری رویترز بنقل ازروزنامه «قورینا» در بنغازی در شرق لیبی گزارش می دهد که مصطفی محمد عبدالجلیل، وزیر سابق دادگستری لیبی در بنغازی دولت موقت اعلام کرده است. وزیردادگستری سابق لیبی گفته است که خواهان وحدت این کشور است و قذافی به تنهایی مسئول جنایات در این کشور است.
بریتانیا و فرانسه سفارتخانه های خود را در طرابلس موقتا تعطیل کردند
بریتانیا و فرانسه اعلام کرده اند که سفارتخانه های این کشورها در لیبی موقتا تعطیل شده و به علت وخامت اوضاع امنیتی، تمامی کارکنان آنها بیرون برده شده اند. همچنین وزیر دفاع بریتانیا گفته است که دو هواپیمای نظامی این کشور بیش از 150 غیر نظامی را از منطقه ای صحرایی در جنوب بنغازی در لیبی نجات داده و به مالت برده اند.
محمد خاتمی خواستار پایان حصر موسوی و کروبی شد
محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق ایران، خواستار پایان حصر خانگی میر حسین موسوی و مهدی کروبی و آزادی همه بازداشتشدگان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران شده است. به گزارش وب سایت رسمی آقای خاتمی او در دیدار با شماری از استادان دانشگاه و روحانیون به مناسبت سالگرد تولد پیامبر اسلام پرسیده است که: «چرا باید کسانی چون مهندس موسوی و آقای کروبی و همسرانشان که سابقه درخشان در انقلاب و جمهوری اسلامی دارند و در دلبستگیشان به اصل انقلاب و نظام تردیدی نیست، دچار حصر و محدودیت شوند و بی محابا به انواع تهمتها متهم شوند.»
پسر سرهنگ قذافی بار دیگر مخالفان را تروریست خواند
سیف الاسلام ، پسر سرهنگ قذافی، رهبر لیبی، روز شنبه باردیگر مخالفان را تروریست خواند. او روز جمعه گفته بود که می کوشد با مخالفانی که چند شهر را در شرق این کشوردر دست دارند، گفتگو کند تا آتش بس برقرار شود؛ اما روز شنبه مخالفان را افراد تروریستی که مسلح اند توصیف کرد که نه آزادی می خواهند، نه قانون اساسی و نه حقوق بشر . در همین حال گزارش ها حاکی است که در طرابلس ، پایتخت لیبی،روز شنبه، سکوت ِ توام با ترس و وحشت همراه بود و نظامیان و جوانانی که از طرف دولت مسلح شده اند، در خیابانها گشت می دهند.
شورای امنیت سازمان ملل باردیگر درباره لیبی تشکیل جلسه داده است
شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی و تصمیم گیری درباره تحریم ها علیه لیبی امروز باردیگرتشکیل جلسه داده است. بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل از شورای امینت خواسته است با اقدامات ملموس مانع از خونریزی بیشتردر این کشورشود.آمریکا، بریتانیا و فرانسه از تحریم ها حمایت می کنند. روسیه و چین دو عضودائم دیگر شورای امنیت هستند. هیات نمایندگی لیبی در سازمان ملل نیز که حکومت قذافی را طرد کرده، خواستار اتخاذ اقدامات فوری از سوی شورای امینت شده است .از سوی دیگر رجب طیب اردوغان، نخست زویر ترکیه، روز شنبه باردیگر با تحریم لیبی مخالفت کرد.
هزاران کارگر و تبعه خارجی از لیبی گریخته اند
فدراسیون بین المللی صلیب سرخ و هلال حمر می گویند نزدیک به 25 هزارنفراز خشونت های لیبی گریخته، وارد تونس شده اند. هزاران کارگر مصری نیزهمچنان خود را از لیبی به مرز تونس می رسانند. خبر گزاری چین اعلام کرده است که حدود 16 هزار چینی از لیبی تخلیه شده و نیمی از آنها هم اکنون در یونان، تونس و مصر جای داده شده اند. ترکیه نیز هزاران کارگر ترک را از لیبی بیرون برده است. بیش از 25 هزار کارگر ترک در لیبی کار می کردند. شهروندان آمریکا، و کشورهایی اروپایی نیز بتدریج خارج شده اند.
ايران: تخليه سوخت نيروگاه بوشهر به درخواست روسيه بوده است
علی اصغر سلطانيه، نماينده جمهوری اسلامی در آژانس بين المللی انرژی اتمی می گويد سوخت راکتور اتمی نيروگاه بوشهر به درخواست روسيه تخليه شده است. آقای سلطانيه علت اين درخواست را، انجام برخی آزمايش ها و اطمينان از ايمنی راکتور اعلام کرده است.علی اکبر سطانيه به دليل نگرانی روسيه اشاره نکرده، اما خبرگزاری ها بنقل از گزارش تازه آژانس می گويند که احتمال دارد ويروس کامپيوتری استاکس نت، باعث اين نگرانی شده باشد. گزارش تازه آژانس روز جمعه به شورای حکام داده شد و هفته آينده در نشست آن در وين بررسی می شود. ديميتری روگوزين، نماينده روسيه در ناتو، اخيرا تاثيرمخرب اين ويروس بر دستگاههای نيروگاه بوشهر را تاييد کرده بود.
دادگاه عالی خواهان گزارش درباره بلوچستان است
گزارش کارکنان
2011-02-25
اسلام آباد - به گزارش دان نیوز، یک هیات قضات سه نفره دادگاه عالی روز 25 فوریه به دادستان عمومی پاکستان و نهادهای استخبارات دستور داد که ظرف سه روز گزارشی با جزئیات کامل را در ارتباط با اوضاع نظم و قانون در بلوچستان تحویل دهند.
این هیات قضات دادگاه عالی به ریاست قاضی افتخار محمد چودری، دستور فوق را در حین جلسه استماع مربوط به شکایتی از سوی هادی شکیل رییس وکلای دادگاه عالی بلوچستان صادر کرد. هادی شکیل بیان داشته بود که این استان 5,000 مفقود دارد و قتل های هدفمند و آدم ربایی برای باجگیری به روال روزمره تبدیل شده است.
این دادگاه همچنین به مدیر کل استخبارات نظامی، به بازرس کل سپاه مرزی و روسای سایر نهادهای انتظامی دستور داد تا گزارشی از وضعیت امنیتی در این استان ارائه دهند.
http://www.centralasiaonline.com/cocoon/caii/xhtml/fa/newsbriefs/caii/newsbriefs/2011/02/25/newsbrief-04
2011-02-25
اسلام آباد - به گزارش دان نیوز، یک هیات قضات سه نفره دادگاه عالی روز 25 فوریه به دادستان عمومی پاکستان و نهادهای استخبارات دستور داد که ظرف سه روز گزارشی با جزئیات کامل را در ارتباط با اوضاع نظم و قانون در بلوچستان تحویل دهند.
این هیات قضات دادگاه عالی به ریاست قاضی افتخار محمد چودری، دستور فوق را در حین جلسه استماع مربوط به شکایتی از سوی هادی شکیل رییس وکلای دادگاه عالی بلوچستان صادر کرد. هادی شکیل بیان داشته بود که این استان 5,000 مفقود دارد و قتل های هدفمند و آدم ربایی برای باجگیری به روال روزمره تبدیل شده است.
این دادگاه همچنین به مدیر کل استخبارات نظامی، به بازرس کل سپاه مرزی و روسای سایر نهادهای انتظامی دستور داد تا گزارشی از وضعیت امنیتی در این استان ارائه دهند.
http://www.centralasiaonline.com/cocoon/caii/xhtml/fa/newsbriefs/caii/newsbriefs/2011/02/25/newsbrief-04
The Regional and Global Impact of the U.S.-India Strategic Partnership
Remarks
Geoffrey Pyatt
Principal Deputy Assistant Secretary, Bureau of South and Central Asian Affairs
Emerging India Summit, Emory University
Atlanta, GA
February 25, 2011
Remarks as prepared
I’d like to thank Emory University for hosting this important conference and giving me an excuse for a long overdue visit to Atlanta. I’m especially pleased to be at Emory since my host for my last trip out of Washington was U.S. Ambassador to Singapore David Adelman, who is an active alumnus of Emory’s law school, as is one of my colleagues on the State Department’s India desk.
I’d also like to extend a special thanks to Howard Schaffer, former U.S. Ambassador to Bangladesh, for graciously introducing me today. Howie and his wife Ambassador Tezi Schaffer are two of the State Department’s great South Asia experts, and their nearly four decades of service to the United States is apparent on all the issues I’ll discuss today.
I would also like to acknowledge Indian Ambassador Meera Shankar, who spoke to you last night. Ambassador Shankar and her entire team at the Indian Embassy in Washington have been wonderful partners in building the U.S.-India relationship and we look forward to working closely with them in the run-up to the next U.S-India Strategic Dialogue.
Most of you are familiar with the broad strokes of President Obama’s recent visit to India, so I'd like to hone in on two of the most notable results of the President's trip, and discuss how the United States plans to capitalize on these opportunities in the weeks and months to come. The challenge now before us – which I hope India watchers and members of the Diaspora like yourselves can assist with – is to define an agenda for both governments that capitalizes on what we have achieved and meets the ambitious vision agreed by President Obama and Prime Minister Singh.
I. Let me start off with defense cooperation, which is a critical cornerstone of the bilateral relationship.
Defense has long been the pointy end of the spear when it comes to advancing U.S.-India relations. I can vividly remember the front page Indian headlines in May 2002 when U.S. Special Forces participated in a para drop over Agra that was the first complex U.S. exercise with the Indian Army in more than three decades. Today the Indian military holds more exercises with the U.S. than any other country – a remarkable indicator of how far our defense partnership has come.
These exercises, along with service exchanges and senior visits, span all four branches of our military and reinforce the high esteem held by American soldiers, sailors, airmen and marines for their Indian counterparts. From counter-piracy to disaster preparedness, our two militaries are developing habits of cooperation especially important in light of the similar challenges we face in the Indian Ocean and the Asia Pacific region writ large.
One of the stars of that 2002 exercise in Agra was the U.S. Air Force C-130. Six years later, in 2008, India agreed to purchase six C-130J transport aircraft – the first of which was just inducted into the Indian Air Force. I don’t need to tell anyone in this room that the birthplace of the C-130 is just around the corner from us in Marietta. So this symbolically important defense sale also has a real impact on the Georgia economy and helps to balance our important trade relationship.
But the successful delivery of the C-130J’s on time and on budget is just the first chapter. The Indian government is also in the last stages of finalizing a $4.1 billion sale for ten C-17 Globemaster heavy-lift transport aircraft – a deal announced during President Obama’s recent visit. This sale will double the value of U.S.-India defense trade and provide the Indian Air Force a strategic airlift and humanitarian response capability unique in the region.
Once all these aircraft have been delivered, India will have the second largest C-17 fleet in the world, behind that of the United States –a highly visible manifestation of the U.S.-India defense partnership. The value of these sales is not simply monetary – with them come joint training and doctrinal exchanges that will help over time to further strengthen India’s role as a force for good in Asia.
There is one potential sale I would specifically like to highlight: the Medium Multi Role Combat Aircraft, or MMRCA, tender to provide the Indian Air Force with 126 frontline combat aircraft. Two American aircrafts, the F/A 18 Super Hornet and F-16IN Viper, are among the contenders. The U.S. proposals will dramatically enhance India’s own aerospace industrial base and defense capabilities and demonstrate our commitment to share with India cutting edge technologies – including the only operationally-mature AESA radar.
As Commerce Secretary Locke noted when he was in India earlier this month, high technology sales are a cornerstone of our strategic partnership. With India expected to spend nearly $45 billion on military modernization over the next five years, the U.S. welcomes additional opportunities to offer India superior technology and further deepen our defense cooperation. Secretary Locke also attended Aero India, India’s premier aviation exhibition. This year’s event was the largest ever and huge crowds turned out for the five-day event in Bangalore which featured aircraft from around the world. The F/A 18 and the F-16IN were centerpieces at the show, along with the Marietta-built C-130J.
II. We are actively working to elevate our government-to-government economic partnership to be commensurate with our robust global strategic partnership. In this regard, as Secretary Clinton has said, the challenge for us in Washington and New Delhi is to keep pace with the ambition and velocity of our private sector colleagues in New York and Mumbai – or Ahmedabad and Atlanta!
U.S.-India economic cooperation has been a driver of our transformed bilateral relationship, and in many ways is the decisive factor behind India’s changing place in the international system. Bilateral trade is flourishing, with Indian investment in the United States increasing substantially. The pace of innovation in India has been staggering. Companies like Wipro, whose VP for Global Delivery Suraj Prakesh spoke here yesterday – have redefined what an "Indian" company represents. With sixteen offices in the United States, Wipro is providing thousands of highly-skilled jobs to Americans and helping to drive growth in both countries. Clearly, the suffocating days of the license Raj are long past, replaced now by an Indian economy that is directly linked to global markets and vital to our own economic prosperity and competitiveness.
In this regard one of the most important messages of the President’s trip was to reinforce the notion that trade between India and the United States helps both nations, and creates jobs in the United States. It is worth noting that the first Cabinet-level visit to India after the President was Commerce Secretary Locke, who led a successful trade mission to India earlier this month.
Besides meeting with government leaders in New Delhi, Secretary Locke traveled to Bangalore and Mumbai to visit with business leaders from the aviation, civil nuclear, defense, and information and communication technology sectors. More than half of his American delegation represented small or medium-sized enterprises.
Given that 80 percent of the infrastructure of India of 2030 has yet to be built – 80 percent! – we have an incredible opportunity to capitalize on the momentum our commercial relationship currently enjoys. To provide further context, I’d like to share with you three statistics that illustrate how important U.S-India economic synergy will be to both nations:
India’s GDP is 10 times what it was 20 years ago. What was then a closed economy is now our 12th largest trading partner in goods.
India is the world’s second fastest-growing major economy today and is projected to become the world’s third largest economy in the year 2025.
India will soon be the world’s most populous country. At a time when much of the industrialized world and China face rapidly declining birthrates, half of India’s population is under age 25, giving India an unforeseen demographic edge.
With business-to-business engagement at the vanguard of our relations, these statistics point to the enormous potential for even greater innovation and business development between our two knowledge-based societies. The task ahead for us in government, therefore, is to continue to open doors for greater private sector engagement. In so doing, we are keenly aware of the multitude of people-to-people connections that define and will help to deepen the U.S.-India relationship, particularly on the business front. The Atlanta Indian-American community includes many such business leaders who personify our changing relationship with India. I know some of you are here today and want to thank you for your efforts and let you know that we are eager to work more closely with you going forward.
With a market of 1.2 billion of the world’s consumers, and per capita incomes forecasted to grow at a rate of 8 percent over the next several years, India’s market promises U.S. companies continued strong demand for goods and services. For that reason, but also because it will support India’s continued rise as a global power, we want to be India’s partner in building the railroads, airports, power plants, and fiber optic networks needed to sustain India’s impressive economic pace.
Between 2002 and 2009, the value of U.S. goods exported to India quadrupled, and U.S. services exports to India more than tripled. Recently released goods-related trade data for 2010 suggest that our commercial ties have rebounded strongly from the global slowdown, with 30 percent growth in two way merchandise trade. In thinking about the implications of India’s economic rise and the opportunities that presents, we should see India not just as a market for our businesses, but as a strategic partner whose increasing international role complements U.S. power. India’s expanding global economic stakes have reinforced its readiness to share responsibility for security in Asia, safeguarding sea and air routes on which much of the global economy depends. And it’s very much in the U.S. interest for India to build on this role in the years ahead.
THE PROMISE OF AN INTEGRATED ASIA
So what does a global strategic partnership between the United States and India mean for the rest of the world? A good place to start thinking about these issues is Robert Kaplan’s marvelous appraisal of the region in Monsoon, which describes how vital the Indian Ocean is to both India’s strategic calculus and the global economy. For example:
The Indian Ocean is surrounded by 37 countries representing a third of the world’s population.
40 percent of seabourne crude oil passes through the Strait of Hormuz.
Half of the world’s container traffic traverses the Indian Ocean.
70 percent of all petroleum products go through the Indian Ocean.
90 percent of India’s oil needs will come from the Persian Gulf through the Arabian Sea.
With the fulcrum of geopolitics shifting quickly to Asia, India plays an increasingly critical role in U.S. strategy. Indeed, amid the democratic transformation of Egypt and the continuing unrest in Bahrain, Libya and Yemen, India’s value as an anchor of democratic stability in the Indian Ocean region has only increased. Few would disagree that furthering India’s engagement with East Asia is in the United States’ strategic interest; we must work together to strengthen the bonds that tie our nations – the world’s largest and oldest democracies – with the economic and social dynamism that exists from Hyderabad to Hanoi, and from Mumbai to Macau.
We strongly welcome this recent progress in East Asian and Southeast Asian bilateral relations with India, and hope New Delhi will further build on these steps, adopting a “Be East” policy that seeks to expand its market and security integration across the region and enhance its role in Asian multilateral fora. Indian strategists are grappling with the same issues. For instance, Singapore-based Ambassador S.D. Muni, recently observed that “India’s rich cultural heritage can ring many sympathetic chords in the region and its multi-religious, secular, and democratic ethos, as well as in music, arts and architecture, theater, and cinema…” We often talk about the benefits of soft power – or the ability of a state to achieve its strategic goals through the projection of cultural dynamism and robust institutions – rather than sheer military force. India will benefit immensely from an Asia that grows up on Bollywood films, studies at esteemed Indian universities, and enjoys wide-ranging people-to-people ties.
We welcome the fact that other large Asia-Pacific democracies – Indonesia, Japan, Australia, and South Korea – are also engaging more closely with New Delhi and cooperating more systematically on security and economic issues.
India-South Asia
One key to India’s emergence as a more forceful actor in the Asia Pacific is New Delhi’s success in navigating its complicated regional relationships. Indian Foreign Secretary Nirupama Rao put it well in a speech last fall at Harvard, noting that India’s emergence as a global power requires “a peaceful and stable neighborhood and external environment.” Indeed, I would argue that India’s emergence as an Asian power – which President Obama celebrated in his visit to New Delhi – will only benefit from faster progress in social and economic integration in South Asia.
In the State Department’s Quadrennial Diplomacy and Development Review (QDDR) Secretary Clinton highlighted our intention to elevate cooperation with regional organizations as an integral part of the U.S. strategy for global engagement. The major regional organization in India’s immediate neighborhood is the South Asian Association for Regional Cooperation or SAARC. The United States has been an official SAARC observer since 2006, a role we pursued not only to bolster our bilateral relationships in the region, but also to encourage greater integration among the countries of South Asia. Over time, we hope that SAARC will accelerate the movement of people, goods and ideas throughout the Subcontinent, helping to strengthen the fabric of international organizations that connects India and its neighbors to South East Asia.
By encouraging overlapping spheres of cooperation among regional organizations (i.e. SAARC, ASEAN, and BIMSTEC), we acknowledge the complicated landscape of the Indian Ocean region, and the geopolitical and economic realities of 21st century Asia. For instance, SAARC members can learn from ASEAN’s increasingly active security and economic cooperation, while BIMSTEC provides a vehicle to build on the warming of relations between Dhaka and New Delhi.
Today, for the first time, almost all the countries on India’s eastern periphery – Sri Lanka, Bhutan, Bangladesh, and Nepal – have democratically elected governments in place, stabilizing South Asia and helping India to think more ambitiously about its role in South East Asia. Pakistan too continues on a democratic path that is important to both India and the United States. The institutionalization of democracy among India’s neighbors remains a work-in-progress, but like Latin America, where a few decades ago democracy was the exception and is now the rule, I’m confident the region will follow the Indian model toward greater democratic consolidation.
India-Pakistan Relations
In the United States’ engagement with the countries of South Asia, one of our overarching objectives is to facilitate economic linkages and opportunities for all in the region. Reinvigorating trade and commerce between India and Pakistan, for instance, can provide extensive benefits to both countries and their millions of farmers, business people and entrepreneurs.
Freer movement of people and goods across South Asia, including between India and Pakistan, will generate new economic opportunities for one of the world’s youngest and most vibrant populations. At the moment, South Asia is one of the least economically integrated regions in the world. While accounting for nearly 23 percent of the world’s total population, the region’s share of global GDP is less than 3 percent. In terms of trade linkages, SAARC stands in sharp contrast to regional forums in East Asia.
The pace of economic integration in the Asia Pacific region over the last two decades was unprecedented and serves as an example for other regions. It should, and I believe it can, be replicated in South Asia.
Just as the private sector did in ASEAN, trade associations such as the Confederation of Indian Industry (CII) and the Federation of Indian Chambers of Commerce and Industry (FICCI) can play a significant role in improving trade relations between India and Pakistan.
Recently, FICCI set up two well-received “Made in Pakistan” business and product exhibits in India. FICCI now plans to organize similar “Made in India” exhibitions in Pakistan for which it is closely working with the Federation of Pakistan Chambers of Commerce and Industry.
Clearly, there is pent up demand for trade between Indian and Pakistan, as demonstrated by the volume of trade that transits third countries to avoid restrictions or endures the cumbersome offloading and reloading that occurs at the land border. Some analysts estimate that trade between India and Pakistan could be more than ten times what it is currently if both Governments work together to relax economic restrictions on cross-border trade. To provide context, official bilateral trade between India and Pakistan reached $2.75 billion in 2009 from $215 million in 2001, and those numbers will only grow as India’s consumer class expands.
Last week, an article published in the Washington Post highlighted the missed opportunities. A frustrated Indian merchant cited in the article is quoted as saying, "I had 400 trucks stuck on the other side. For a week these onions were standing there, and eventually they had to be sold within Pakistan for half the price. Who loses? Both countries." Both countries indeed.
In this context of unfulfilled possibilities, we applaud the positive outcome of the recent Foreign Secretary talks between India and Pakistan and the announcement of a renewed dialogue on the full range of issues. This is a very important opportunity for both governments to explore important items on their agendas. We hope that progress can be made.
Against this background, I’d like to close with a quote that addresses both the desire and the potential for closer India/Pakistan relations: As Indian Prime Minister Manmohan Singh said in 2007, "I earnestly hope that relations between our two countries become so friendly and we generate such an atmosphere of trust between each other that the two nations would be able to agree on a treaty of peace, security and friendship. I dream of a day, while retaining our respective identities, one can have breakfast in Amritsar, lunch in Lahore and dinner in Kabul. That is how my forefathers lived. That is how I want our grandchildren to live."
With that, I’d be happy to take any questions. Thank you.
http://www.state.gov/p/sca/rls/rmks/2011/157141.htm
Geoffrey Pyatt
Principal Deputy Assistant Secretary, Bureau of South and Central Asian Affairs
Emerging India Summit, Emory University
Atlanta, GA
February 25, 2011
Remarks as prepared
I’d like to thank Emory University for hosting this important conference and giving me an excuse for a long overdue visit to Atlanta. I’m especially pleased to be at Emory since my host for my last trip out of Washington was U.S. Ambassador to Singapore David Adelman, who is an active alumnus of Emory’s law school, as is one of my colleagues on the State Department’s India desk.
I’d also like to extend a special thanks to Howard Schaffer, former U.S. Ambassador to Bangladesh, for graciously introducing me today. Howie and his wife Ambassador Tezi Schaffer are two of the State Department’s great South Asia experts, and their nearly four decades of service to the United States is apparent on all the issues I’ll discuss today.
I would also like to acknowledge Indian Ambassador Meera Shankar, who spoke to you last night. Ambassador Shankar and her entire team at the Indian Embassy in Washington have been wonderful partners in building the U.S.-India relationship and we look forward to working closely with them in the run-up to the next U.S-India Strategic Dialogue.
Most of you are familiar with the broad strokes of President Obama’s recent visit to India, so I'd like to hone in on two of the most notable results of the President's trip, and discuss how the United States plans to capitalize on these opportunities in the weeks and months to come. The challenge now before us – which I hope India watchers and members of the Diaspora like yourselves can assist with – is to define an agenda for both governments that capitalizes on what we have achieved and meets the ambitious vision agreed by President Obama and Prime Minister Singh.
I. Let me start off with defense cooperation, which is a critical cornerstone of the bilateral relationship.
Defense has long been the pointy end of the spear when it comes to advancing U.S.-India relations. I can vividly remember the front page Indian headlines in May 2002 when U.S. Special Forces participated in a para drop over Agra that was the first complex U.S. exercise with the Indian Army in more than three decades. Today the Indian military holds more exercises with the U.S. than any other country – a remarkable indicator of how far our defense partnership has come.
These exercises, along with service exchanges and senior visits, span all four branches of our military and reinforce the high esteem held by American soldiers, sailors, airmen and marines for their Indian counterparts. From counter-piracy to disaster preparedness, our two militaries are developing habits of cooperation especially important in light of the similar challenges we face in the Indian Ocean and the Asia Pacific region writ large.
One of the stars of that 2002 exercise in Agra was the U.S. Air Force C-130. Six years later, in 2008, India agreed to purchase six C-130J transport aircraft – the first of which was just inducted into the Indian Air Force. I don’t need to tell anyone in this room that the birthplace of the C-130 is just around the corner from us in Marietta. So this symbolically important defense sale also has a real impact on the Georgia economy and helps to balance our important trade relationship.
But the successful delivery of the C-130J’s on time and on budget is just the first chapter. The Indian government is also in the last stages of finalizing a $4.1 billion sale for ten C-17 Globemaster heavy-lift transport aircraft – a deal announced during President Obama’s recent visit. This sale will double the value of U.S.-India defense trade and provide the Indian Air Force a strategic airlift and humanitarian response capability unique in the region.
Once all these aircraft have been delivered, India will have the second largest C-17 fleet in the world, behind that of the United States –a highly visible manifestation of the U.S.-India defense partnership. The value of these sales is not simply monetary – with them come joint training and doctrinal exchanges that will help over time to further strengthen India’s role as a force for good in Asia.
There is one potential sale I would specifically like to highlight: the Medium Multi Role Combat Aircraft, or MMRCA, tender to provide the Indian Air Force with 126 frontline combat aircraft. Two American aircrafts, the F/A 18 Super Hornet and F-16IN Viper, are among the contenders. The U.S. proposals will dramatically enhance India’s own aerospace industrial base and defense capabilities and demonstrate our commitment to share with India cutting edge technologies – including the only operationally-mature AESA radar.
As Commerce Secretary Locke noted when he was in India earlier this month, high technology sales are a cornerstone of our strategic partnership. With India expected to spend nearly $45 billion on military modernization over the next five years, the U.S. welcomes additional opportunities to offer India superior technology and further deepen our defense cooperation. Secretary Locke also attended Aero India, India’s premier aviation exhibition. This year’s event was the largest ever and huge crowds turned out for the five-day event in Bangalore which featured aircraft from around the world. The F/A 18 and the F-16IN were centerpieces at the show, along with the Marietta-built C-130J.
II. We are actively working to elevate our government-to-government economic partnership to be commensurate with our robust global strategic partnership. In this regard, as Secretary Clinton has said, the challenge for us in Washington and New Delhi is to keep pace with the ambition and velocity of our private sector colleagues in New York and Mumbai – or Ahmedabad and Atlanta!
U.S.-India economic cooperation has been a driver of our transformed bilateral relationship, and in many ways is the decisive factor behind India’s changing place in the international system. Bilateral trade is flourishing, with Indian investment in the United States increasing substantially. The pace of innovation in India has been staggering. Companies like Wipro, whose VP for Global Delivery Suraj Prakesh spoke here yesterday – have redefined what an "Indian" company represents. With sixteen offices in the United States, Wipro is providing thousands of highly-skilled jobs to Americans and helping to drive growth in both countries. Clearly, the suffocating days of the license Raj are long past, replaced now by an Indian economy that is directly linked to global markets and vital to our own economic prosperity and competitiveness.
In this regard one of the most important messages of the President’s trip was to reinforce the notion that trade between India and the United States helps both nations, and creates jobs in the United States. It is worth noting that the first Cabinet-level visit to India after the President was Commerce Secretary Locke, who led a successful trade mission to India earlier this month.
Besides meeting with government leaders in New Delhi, Secretary Locke traveled to Bangalore and Mumbai to visit with business leaders from the aviation, civil nuclear, defense, and information and communication technology sectors. More than half of his American delegation represented small or medium-sized enterprises.
Given that 80 percent of the infrastructure of India of 2030 has yet to be built – 80 percent! – we have an incredible opportunity to capitalize on the momentum our commercial relationship currently enjoys. To provide further context, I’d like to share with you three statistics that illustrate how important U.S-India economic synergy will be to both nations:
India’s GDP is 10 times what it was 20 years ago. What was then a closed economy is now our 12th largest trading partner in goods.
India is the world’s second fastest-growing major economy today and is projected to become the world’s third largest economy in the year 2025.
India will soon be the world’s most populous country. At a time when much of the industrialized world and China face rapidly declining birthrates, half of India’s population is under age 25, giving India an unforeseen demographic edge.
With business-to-business engagement at the vanguard of our relations, these statistics point to the enormous potential for even greater innovation and business development between our two knowledge-based societies. The task ahead for us in government, therefore, is to continue to open doors for greater private sector engagement. In so doing, we are keenly aware of the multitude of people-to-people connections that define and will help to deepen the U.S.-India relationship, particularly on the business front. The Atlanta Indian-American community includes many such business leaders who personify our changing relationship with India. I know some of you are here today and want to thank you for your efforts and let you know that we are eager to work more closely with you going forward.
With a market of 1.2 billion of the world’s consumers, and per capita incomes forecasted to grow at a rate of 8 percent over the next several years, India’s market promises U.S. companies continued strong demand for goods and services. For that reason, but also because it will support India’s continued rise as a global power, we want to be India’s partner in building the railroads, airports, power plants, and fiber optic networks needed to sustain India’s impressive economic pace.
Between 2002 and 2009, the value of U.S. goods exported to India quadrupled, and U.S. services exports to India more than tripled. Recently released goods-related trade data for 2010 suggest that our commercial ties have rebounded strongly from the global slowdown, with 30 percent growth in two way merchandise trade. In thinking about the implications of India’s economic rise and the opportunities that presents, we should see India not just as a market for our businesses, but as a strategic partner whose increasing international role complements U.S. power. India’s expanding global economic stakes have reinforced its readiness to share responsibility for security in Asia, safeguarding sea and air routes on which much of the global economy depends. And it’s very much in the U.S. interest for India to build on this role in the years ahead.
THE PROMISE OF AN INTEGRATED ASIA
So what does a global strategic partnership between the United States and India mean for the rest of the world? A good place to start thinking about these issues is Robert Kaplan’s marvelous appraisal of the region in Monsoon, which describes how vital the Indian Ocean is to both India’s strategic calculus and the global economy. For example:
The Indian Ocean is surrounded by 37 countries representing a third of the world’s population.
40 percent of seabourne crude oil passes through the Strait of Hormuz.
Half of the world’s container traffic traverses the Indian Ocean.
70 percent of all petroleum products go through the Indian Ocean.
90 percent of India’s oil needs will come from the Persian Gulf through the Arabian Sea.
With the fulcrum of geopolitics shifting quickly to Asia, India plays an increasingly critical role in U.S. strategy. Indeed, amid the democratic transformation of Egypt and the continuing unrest in Bahrain, Libya and Yemen, India’s value as an anchor of democratic stability in the Indian Ocean region has only increased. Few would disagree that furthering India’s engagement with East Asia is in the United States’ strategic interest; we must work together to strengthen the bonds that tie our nations – the world’s largest and oldest democracies – with the economic and social dynamism that exists from Hyderabad to Hanoi, and from Mumbai to Macau.
We strongly welcome this recent progress in East Asian and Southeast Asian bilateral relations with India, and hope New Delhi will further build on these steps, adopting a “Be East” policy that seeks to expand its market and security integration across the region and enhance its role in Asian multilateral fora. Indian strategists are grappling with the same issues. For instance, Singapore-based Ambassador S.D. Muni, recently observed that “India’s rich cultural heritage can ring many sympathetic chords in the region and its multi-religious, secular, and democratic ethos, as well as in music, arts and architecture, theater, and cinema…” We often talk about the benefits of soft power – or the ability of a state to achieve its strategic goals through the projection of cultural dynamism and robust institutions – rather than sheer military force. India will benefit immensely from an Asia that grows up on Bollywood films, studies at esteemed Indian universities, and enjoys wide-ranging people-to-people ties.
We welcome the fact that other large Asia-Pacific democracies – Indonesia, Japan, Australia, and South Korea – are also engaging more closely with New Delhi and cooperating more systematically on security and economic issues.
India-South Asia
One key to India’s emergence as a more forceful actor in the Asia Pacific is New Delhi’s success in navigating its complicated regional relationships. Indian Foreign Secretary Nirupama Rao put it well in a speech last fall at Harvard, noting that India’s emergence as a global power requires “a peaceful and stable neighborhood and external environment.” Indeed, I would argue that India’s emergence as an Asian power – which President Obama celebrated in his visit to New Delhi – will only benefit from faster progress in social and economic integration in South Asia.
In the State Department’s Quadrennial Diplomacy and Development Review (QDDR) Secretary Clinton highlighted our intention to elevate cooperation with regional organizations as an integral part of the U.S. strategy for global engagement. The major regional organization in India’s immediate neighborhood is the South Asian Association for Regional Cooperation or SAARC. The United States has been an official SAARC observer since 2006, a role we pursued not only to bolster our bilateral relationships in the region, but also to encourage greater integration among the countries of South Asia. Over time, we hope that SAARC will accelerate the movement of people, goods and ideas throughout the Subcontinent, helping to strengthen the fabric of international organizations that connects India and its neighbors to South East Asia.
By encouraging overlapping spheres of cooperation among regional organizations (i.e. SAARC, ASEAN, and BIMSTEC), we acknowledge the complicated landscape of the Indian Ocean region, and the geopolitical and economic realities of 21st century Asia. For instance, SAARC members can learn from ASEAN’s increasingly active security and economic cooperation, while BIMSTEC provides a vehicle to build on the warming of relations between Dhaka and New Delhi.
Today, for the first time, almost all the countries on India’s eastern periphery – Sri Lanka, Bhutan, Bangladesh, and Nepal – have democratically elected governments in place, stabilizing South Asia and helping India to think more ambitiously about its role in South East Asia. Pakistan too continues on a democratic path that is important to both India and the United States. The institutionalization of democracy among India’s neighbors remains a work-in-progress, but like Latin America, where a few decades ago democracy was the exception and is now the rule, I’m confident the region will follow the Indian model toward greater democratic consolidation.
India-Pakistan Relations
In the United States’ engagement with the countries of South Asia, one of our overarching objectives is to facilitate economic linkages and opportunities for all in the region. Reinvigorating trade and commerce between India and Pakistan, for instance, can provide extensive benefits to both countries and their millions of farmers, business people and entrepreneurs.
Freer movement of people and goods across South Asia, including between India and Pakistan, will generate new economic opportunities for one of the world’s youngest and most vibrant populations. At the moment, South Asia is one of the least economically integrated regions in the world. While accounting for nearly 23 percent of the world’s total population, the region’s share of global GDP is less than 3 percent. In terms of trade linkages, SAARC stands in sharp contrast to regional forums in East Asia.
The pace of economic integration in the Asia Pacific region over the last two decades was unprecedented and serves as an example for other regions. It should, and I believe it can, be replicated in South Asia.
Just as the private sector did in ASEAN, trade associations such as the Confederation of Indian Industry (CII) and the Federation of Indian Chambers of Commerce and Industry (FICCI) can play a significant role in improving trade relations between India and Pakistan.
Recently, FICCI set up two well-received “Made in Pakistan” business and product exhibits in India. FICCI now plans to organize similar “Made in India” exhibitions in Pakistan for which it is closely working with the Federation of Pakistan Chambers of Commerce and Industry.
Clearly, there is pent up demand for trade between Indian and Pakistan, as demonstrated by the volume of trade that transits third countries to avoid restrictions or endures the cumbersome offloading and reloading that occurs at the land border. Some analysts estimate that trade between India and Pakistan could be more than ten times what it is currently if both Governments work together to relax economic restrictions on cross-border trade. To provide context, official bilateral trade between India and Pakistan reached $2.75 billion in 2009 from $215 million in 2001, and those numbers will only grow as India’s consumer class expands.
Last week, an article published in the Washington Post highlighted the missed opportunities. A frustrated Indian merchant cited in the article is quoted as saying, "I had 400 trucks stuck on the other side. For a week these onions were standing there, and eventually they had to be sold within Pakistan for half the price. Who loses? Both countries." Both countries indeed.
In this context of unfulfilled possibilities, we applaud the positive outcome of the recent Foreign Secretary talks between India and Pakistan and the announcement of a renewed dialogue on the full range of issues. This is a very important opportunity for both governments to explore important items on their agendas. We hope that progress can be made.
Against this background, I’d like to close with a quote that addresses both the desire and the potential for closer India/Pakistan relations: As Indian Prime Minister Manmohan Singh said in 2007, "I earnestly hope that relations between our two countries become so friendly and we generate such an atmosphere of trust between each other that the two nations would be able to agree on a treaty of peace, security and friendship. I dream of a day, while retaining our respective identities, one can have breakfast in Amritsar, lunch in Lahore and dinner in Kabul. That is how my forefathers lived. That is how I want our grandchildren to live."
With that, I’d be happy to take any questions. Thank you.
http://www.state.gov/p/sca/rls/rmks/2011/157141.htm
توسل لباس شخصيها به الفاظ بسيار ركيك در حمله به فائزه هاشمي
در فيلمي كه به تازگي در شبكه اجتماعي فيسبوك و يوتيوب منتشر شده، چند تن از «لباس شخصيها» با حمله به فائزه هاشمي و بستگانش، وي را با الفاظ بسيار ركيكي مورد خطاب قرار داده و شعارهايي عليه اكبر هاشمي رفسنجاني و ميرحسين موسوي سر ميدهند.
آن گونه كه از اين تصاوير برميآيد، فائزه هاشمي، در پاركينگ حرم شاه عبدالعظيم در جنوب تهران مورد حمله اين افراد قرار گفته است.
پيش از اين انتشار اين فيلم، روزنامه جمهوري اسلامي در خبري نوشته بود «درحالي كه تنها دو هفته تا انتخابات هيات رئيسه خبرگان باقي مانده است، تعرض به رئيس مجلس خبرگان رهبري توسط عناصر خودسر، حتي به خانواده آيتالله هاشمي رفسنجاني در حرم حضرت عبدالعظيم و در مراسم ترحيم هم كشيده شد.»
بنا بر اين گزارش، پيش از ظهر سهشنبه «نيروهاي لباس شخصي» هنگامي كه محسن و فائزه هاشمي، از محل مراسم ختم يكي از بستگان خود خارج ميشدند با حمله نيروهاي لباس شخصي مواجه شدهاند.
برپايه اين گزارش هنگامي كه برادر زاده و خواهرزاده فائزه هاشمي تلاش ميكردند، مانع حمله اين نيروها شوند، با شوكر برقي مورد حمله قرار گرفتند.
در ادامه گزارش روزنامه جمهوري اسلامي آمده است نيروهاي لباس شخصي قصد درگيري با محسن هاشمي را داشتهاند اما افرادي كه در مراسم ختم حضور داشتهاند از اين اقدام جلوگيري كردهاند.
اين نخستين بار نيست كه نيروهاي منتسب به حاكميت به فائزه هاشمي حملهور ميشوند.
با اين حال در فيلمي كه در پاركينگ حرم شاه عبدالعظيم گرفته شده است، افراد حملهكننده از الفاظي به شدت ركيك استفاده ميكنند كه در مقايسه با فيلمهايي كه پيش از اين منتشر شده بود، بيسابقه بوده است.
فائزه هاشمي، پس از آنكه از ميرحسين موسوي در انتخابات رياست جمهوري ۸۸ حمايت كرد، به شدت مورد خشم نيروهاي حاكميت قرار گفت.
فائزه هاشمي در روز يكم اسفند ماه، نيز به مدت كوتاهي بازداشت شد و در حالي كه خبرگزاري فارس از آرامش كامل تهران خبر داده بود، در گزارش خود نوشت كه خانم هاشمي در ميان معترضان دستگير شده است.
پيش از اين انتشار اين فيلم، روزنامه جمهوري اسلامي در خبري نوشته بود «درحالي كه تنها دو هفته تا انتخابات هيات رئيسه خبرگان باقي مانده است، تعرض به رئيس مجلس خبرگان رهبري توسط عناصر خودسر، حتي به خانواده آيتالله هاشمي رفسنجاني در حرم حضرت عبدالعظيم و در مراسم ترحيم هم كشيده شد.»
بنا بر اين گزارش، پيش از ظهر سهشنبه «نيروهاي لباس شخصي» هنگامي كه محسن و فائزه هاشمي، از محل مراسم ختم يكي از بستگان خود خارج ميشدند با حمله نيروهاي لباس شخصي مواجه شدهاند.
برپايه اين گزارش هنگامي كه برادر زاده و خواهرزاده فائزه هاشمي تلاش ميكردند، مانع حمله اين نيروها شوند، با شوكر برقي مورد حمله قرار گرفتند.
در ادامه گزارش روزنامه جمهوري اسلامي آمده است نيروهاي لباس شخصي قصد درگيري با محسن هاشمي را داشتهاند اما افرادي كه در مراسم ختم حضور داشتهاند از اين اقدام جلوگيري كردهاند.
اين نخستين بار نيست كه نيروهاي منتسب به حاكميت به فائزه هاشمي حملهور ميشوند.
با اين حال در فيلمي كه در پاركينگ حرم شاه عبدالعظيم گرفته شده است، افراد حملهكننده از الفاظي به شدت ركيك استفاده ميكنند كه در مقايسه با فيلمهايي كه پيش از اين منتشر شده بود، بيسابقه بوده است.
فائزه هاشمي، پس از آنكه از ميرحسين موسوي در انتخابات رياست جمهوري ۸۸ حمايت كرد، به شدت مورد خشم نيروهاي حاكميت قرار گفت.
فائزه هاشمي در روز يكم اسفند ماه، نيز به مدت كوتاهي بازداشت شد و در حالي كه خبرگزاري فارس از آرامش كامل تهران خبر داده بود، در گزارش خود نوشت كه خانم هاشمي در ميان معترضان دستگير شده است.
شانزده سال از شھادت مولوى عبدالملک و٣١ سال از حمله خونين وى در ھمراھى با اوباش ج.ا به دانشگاه بلوچستان گذشت
ترورمولوى عبدالملک ملازاده و تمامی افرادی که این گونه مورد بی مھری رژیم جنایت وخون قرار گرفتند و مى گيرند به شدت محکوم است.
سنتی جا افتاده در فرھنگ مردم ما است که نباید پشت سر مرده ھا حرف زد و اگر خطا و اشتباھی در زمان حیات مرتکب شده اند، باید نادیده گرفت و باز گو نکرد. خوب، این احترامی پسندیده نسبت به مرده ھا، بین مردم ما است و جمعه شب با ھمان دار و ندارشان سرسفره ازشان یاد می کنند و برايشان دعا مى خوانند که خدا از گناھانشان بگذرد و معتقد بر آنند که اگر خطایی از فرد در حیاتش سر زده، اکنون که در اغوش خاک خوابیده، آنرا با خود به زیر خاک برده و مسله را تمام شده می بینند ومی دانند.
اما، از آنجا که از این سنت سواستفاده می شود و گاه گاه کل حقیقت را لکه دار می کند و بی رحمانه به باتلاق دروغ گويى و دورويى می کشاند وبه منافع جمعى ملتی گره زده می شود و حقیقت آنرا زیر سوال می برد، لازم به شکستن سکوت است. سکوت دلیل آن نیست که به عملی حقانیت داده شده است. اما، سکوت باعث می شود که زشتی و تحریف واقیعتھاى تاريخى به عنوان سندی تاریخی تصویب شوند.
خدمات خانوادگی مولوی عبدالملک ملازاده فرزند مولوی عبدالعزیز ملازاده و نوه مولوى عبدالله ملازاده، گره خورده به شکافی است که مولوى عبدالله در جامعه بلوچ بوجود آورد. مولوى عبدالله علاوه بر شکافھاى موجود در ميان قبايل بلوچ، بانى اولين شکافى مذھبى ميان اقوام بلوچ بود و بازماندگانش تا به امروز به اين جدايى دامن مى زنند و آنرا آفتخار بس بزرگى براى جامعه بلوچ مى دانند. کم نبودند ملاھايى در بلوچستان که روش ديگرى در پيش گرفتند و به ترويج و تبليغ عقايد خود در ميان اقوام بلوچ پرداختند۔ براى نمونه در دوران جنايات قاجار از حاجى ملا علم تمندانى در سرحد نام برد که، به قول بلوچھا خون از دماغ کسى ھم نريخت. اما، ذگریھا (ذکریھا ) در سرباز و اطراف، فقط به خاطر باورھايشان توسط مولوى عبدالله کشته و فراری از خانه ابا اجدادیشان شدند. خود مقام قاضى القضات بودن نبايد افتخارى براى کسى محسوب شود. آن چه که باعث افتخار است، روش قضاوت و صادر کردن وبه اجرا در آوردن حکم عادلانه است که به کسى به ھيچوجه ظلم و ستمى وارد نشود. ناصر عزيز، حتماً شنيده اى که در ھمان حکومت دوست محمد خان، برادرش انوشيروان خان چگونه با زنان بلوچ رفتار مى کرد. اگر ھم نشنيده اى، لازم است يک سفر سطحى به آن دوران برويى و حقيقت را دريابى. امروز در جمھورى اسلامى ايران قاضى القضات و نيمه قضات ھستند که دستشان به خون ھزاران بلوچ بى گناه فقط وفقط به دليل باور ھاى متفاوتشان آلوده است و نيز به گفته شما و ھمين قاضى القضاتھا، ھمه ھم "با قاطعيت" رفتار مى کنند و براى سرنوشت ھزاران انسان سياسى ايرانى که دگرگونه مى انديشند، "قاطعانه" تصميم مى گيرند و آنھا را "قاطعانه'' به جوخه ھاى مرگ مى سپارند!! کشتار بی رحمانه ذگریھا افتخاری از گذشته نزدیک ملت بلوچ نیست و در حقيت لکه ننگى است که ملت بلوچ از برادران و خواھران ذگرى خود در موردش معذرت و پوزش بخواھد. کشتن انسان و گرفتن حق زندگى از وى در ھر شرايط تاريخى محکوم و عملى بس نا پسند و زشت است. قضاوت در مورد کشتار بلوچھاى ذگرى احتیاج به یک بررسی دقیق تحقیقی دارد که امید است اندیشمندان و قلم بدستان بلوچ به آن بپردازند و عواقب ویران گر آن را بر زندگی گروھی از مردم بلوچ برایمان روشنتر کنند که نیز ازحوصله این نوشته کوتاه خارج است. زیبایی گذشت زمان ھم در ھمین نھفته که گذشته را زیر سوال می برد و بی رحمانه به نقد می کشد. ما بدون نقد بى رحمانه گذشته و يافتن حقيقت، به دور دايره اى سرگردان مى چرخيم و بدون نتيجه بھمان نقطه اول مى رسيم و تا زمانى که حقيقت را فداى مصلحت کنيم، اين سرگردانى به نفع جنبش و منافع ملى ما نخواھد بود. شما از افتخارات خانوادگى و عظمت علمى استاد و مدبر زمان و ما برعکس شما، خاطره تجاوز به ذگريھا و دانشگاه بلوچستان و سلاح يوزى رژيم ج.ا به مولوى عبدالملک، ھميشه در ذھنمان زنده و درسى براى بازماندگان نسلھاى بعدى خواھد ماند.
آقاى نباتزھى در شانزدھيمن سالگرد شھادت مولوی عبدالملک ملازاده، فرصتی یافته، به تمجید و تعریف از ''عالم توانا و روشن فکر معاصر'' پدر و پدر بزرگش پرداخته است. خوب، تا اینجا ھم به ھیچ کسی مربوط نیست. یک موضوع شخصی و خانوادگی است و بجاست که آدم نمک شناس باشد و از مردگانش به نیکی یاد کند. اما، وقتی که این مسؑله به رھبری ملت بلوچ و بلوچستان ربط داده می شود، موضوع عوض می شود. از محیط خصوصی خانوادگی خارج و جنبه اجتماعی به خود می گیرد و سوال برانگيز مى شود. بنا براین، حق طبیعی افراد جامعه است که در مورد عمل کردھای رھبران و شخصیتھا اظھار عقیده و قضاوت کنند. این حق شامل ملت بلوچ ھم می شود که مثلاً به رھبران سیاسی و مذھبی یا مذھبی سیاسی خود خرده بگیرند و بگویند جناب، کلاه تان را کج گذاشته اید و از زیر عينک دودی چشمان شما، اطراف و جھان را کج می بینند. این نه توھین به مذھب کسی است و نه بی احترامی نسبت به شخص رھبر مذھبی است!
متاسفانه با خالی بودن جای یک حزب مردمی و بخاطر شرایط خاص دیکتاتوری ایران و فشارھای نا باورانه ای که به ملت بلوچ ، قبل و بعد از بھمن ٥٧ روا داشته می شد، ملت بلوچ ناتوان از تربیت سیاسی فرزندان خود و تشکيل حزب مردمى خود بود. عده ای از ملاھای نا آگاه به منافع ملی و دراز مدت ملت بلوچ، بعد از بھمن ادعای رھبری سیاسی جامعه بلوچ را بدون سازماندھی ملت بلوچ در جھت بدست اوردن خواسته ھای ملی، یدک کشیدند و فضاى خالى را پر کردند و به زير شعار ''حزب فقط حزب الله و رھبر فقط روح الله" خزيدند و برخى به نان و نوايى رسيدند.
جمھوری اسلامی ایران در کلیه زمینه ھا، از ھیچ نوع صلاحیت و حقانیتی برخوردار نیست که ادعاھایش را عملی کند. بخصوص آنجا که جان انسانی مطرح شود، این رژیم تمام مبنای کار خود را از ابتدای تولدش بخصوص با اقلیتھای ملی- مذھبی، انقلابیون راستین، دگر اندیشان، روشنفکران متعھد و انسانھای آزاده و ملاھاى مردم دارکاملا از طریق وحشی گری و ترور مشخص کرده است. بھترین سند، حیات سی و سه ساله این رژیم ترور در تمام ایران و بخصوص با اقلیتھای ملی- مذھبی و ملت بلوچ است. پس مسؑله کاملاً به ھمین سادگی مشخص است که جمھوری اسلامی از پایین ترین مجری قوانین آن تا بالاترین مقام ولایت فقیھش، ھمه و ھمه ضد بشر و بر ضد تمامی مردم ایران و اقلیتھای ملی-مذھبی تا کنون عمل کرده اند، زیرا که تمام ماشین سر کوب و ترورش را به ایدئولوژی ضد انسان و دیدگاه تنگ نظرانه مذھبی مسلح کرده است. احمق ترين و بى منطق ترين رھبران که توان پاسخ گويى علمى و منطقى براى مجموعه خواسته ھاى کل جامعه ندارند، ضعف و زشتى عمل خود را زير پتوى تقواى مذھب مى پوشانند۔ سران ج.ا از ھمان قماش ھستند و باید تمام تار وپود تروريست پرورش با قھر انقلابی اقلیتھا ملی و مردم ایران براى ھميشه و يکبار به زباله دان تاریخ سپرده شود تا مردم با ھر عقيده شخصى و مذھبى که دارند، قادر باشند بدون لکنت زبان اظھار نظر کرده و با ھمديگر زندگى مسالمت آميز با احترام متقابل داشته باشند۔
در برآمدھا و حرکتھای اجتماعی به مراتب ثابت شده است که بعضی از کسانی که ادعای رھبری دارند، فرسنگھا عقبتر از توده ھا گام بر می دارند و تحت فشارھای توده ھای مردم مجبور به دنباله روی ھستنند وبسا تاریخ ناظر بر زندانی بودنشان در یک چھار چوب منجمد فکری بوده است. رھبران موجوداتی فرا زمینی نیستند و رھبران شایسته، شخصیتھای پرورده شرایط زمان جامعه خویشند و آنھایی شایستگی دارند که درھر شرایطی تاریخی و بحرانى بتوانند تضادھای اجتماعی جامعه خويش را به گونه ای حل کنند که نه حقوق اکثریت و نه اقلیت از میان بر داشته شود۔ در ھیچ شرایطی نباید به اکثریت حقانیت داد تا با جان و مال و ناموس اقلیت بازی کند ورھبران با کاردانی و عمل، ترکھاى موجود در جامعه خويش را بھم بیاورند و نزدیک کنند و خود باعث تفرقه و جدایی نشوند. ایده ھا و افکارشان را از سبک و سنگین کردن وضیعت جامعه بر گیرند و ھمیشه در کنار مردم خود باشند و در حد عقب مانده ترین قشر فکری نزول نیابند و.....
متاسفانه افرادی که در کوره مبارزه آب دیده نشده اند، بدون شناخت و تجزیه و تحلیل علمی مسایؑل اجتماعی، مبنای کارشان بر احساسات وانارشیسم قرار دارد و عقب مانده ترین قشر جامعه را نمایندگی می کنند و قالبیت افکارشان از آن بخش سر چشمه می گیرد، و در حقیقت کردارشان از حقانیت بدور و بی محتوا است و جامعه را در یک جدال واپس گرایی تا مدتی با خود سوق می دھند.
آقای نباتزھى اشاره ای کوتاه از عمل کرد پدر بزرگ مولوى عبدالملک کرده که چگونه وی ذگری ھای بلوچ را ترور کرد. عده ای از آ نھا را ھم کشت و از این به عنوان خدمت به ملت بلوچ یاد می کند. لازم به توضیح نیست، فقط اضافه کنیم که دنباله ترور ذگریھا (ذکریھا) تا یکی - دو سال بعد از ١٣٥٧ ھم در آن سوی مرز از طریق و فرمان برخى مولويھا و بخصوص مولوی شھداد که بخاطر عملھای زشتش شھره عام و خاص در بلوچستان و منطقه سوران و سراوان است، ادامه داشت. کتابچه فتوای مولوی شھداد ھنوز ھم در خاطره ھا زنده است که با کشتن پنج - شش نفر......... بھشت را صاحب شده اید!
آیا، این یک توھین به ملت بلوچ نیست که بنام مذھب بلوچ وملت بلوچ، آدم کشت و آنرا جزء افتخارات تاریخی ملت بلوچ به ثبت رساند؟ آیا ملت بلوچ با آن عظمت و قدمت تاريخیش، شایسته داشتن چنین رھبرانی، حتی در زمان مولوی عبدالله بوده است؟ با کدام منطق این جرات را به خود می دھید و با گذشت بعد از نزديک به يک قرن، این آدم کشیھا را به گردن و حساب ملت بلوچ می گذارید و گناه آدم کشان را به گردن شرایط آن زمان می اندازید! انصاف داشته باشيد، ''سوزنى به خود و جوال دوزى به ديگران" در ھمین بلوچستان چندین قرن پیش تر از مولوی عبدالله ھا، مادران بلوچ در سر تا سر بلوچستان به تربیت فرزندانی ھمت گذاشتنند که جان و مایه فدای ملت بلوچ و بلوچستان کردند و در مقابل ظلم تسلیم نشدند۔ با پرتغاليھا، صفويھا، قاجار و انگليسھا و کلاً با ظلم و ستم جنگيدند و در حقیقت سوگواری عزیزانشان را با شادی مبارزه راه حق بر باطل و ظلم، جشن گرفتتند. آن مادران وآن فرزندان ھستنند که شایسته لقب رھبری ملت بلوچ را دارند. آنھایی که در جمھورى اسلامى ديروز، امروز و ھر روز ريسمان دار اعدام را برای آزادی بلوچستان و از ميان برداشتن تعبيضھا و نابرابريھا، قبل و بعد از بھمن در جمھوری اسلامی بوسیدند و مى بوسند، شایسته رھبری ملت بلوچ بودند و ھستند۔ آنھایی که در زیر شکنجه ھای قرون وسطایی در زندانھاى رژیم سیاه اندیش شاه و ملا، تمامی سیستم نا برابر وآدم کش و خونخوار ھر دو رژيم را به چالش گرفتند و می گیرند، شایسته رھبری ملت بلوچ بودند وھستنند.
نام مولوى عبدالملک، ھميشه ياد آور حمله وحشيانه و خونين دوم ارديبھشت ماه سال ١٣٥٩ به دانشگاه بلوچستان است. وى در پيشاپيش لشکر اسلام (اوباش مسلح و چماقدار ج.ا) براى نابود کردن کفار( دانشجويان و دانش آموزان بلوچ) با شعار" حزب فقط حزب الله، رھبر فقط روح الله" حرکت مى کرد!
امروز بعد از سى و يک سال ازحمله مسلحانه مولوى عبدال ملک ملازاده و ياران و چماقداران ج.ا اش به دانشگاه بلوچستان و شھادت صادق نظيرى و زخمى و دستگيرى صدھا دانش آموز،دانشجو و انسان آزاده مى گذرد و شما بحث ازتفرقه افکنيھا مى کنيد و کمونیستھا را بانی جدایی می شناسید. شکاف بین بلوچھا با مولوى عبدالله سربازى شروع شد و در دوم ارديبھشت ١٣٥٩ با يارى و ھمکارى عبدالملک با ج.ا به اوج شدت خود رسيد و شما آگاھانه و يا نا آگانه ھرساله آن خاطره شوم را براى ملت بلوچ زنده مى کنيد. و ھنوز ھم نياموخته اى، آدم کشی اى که مولوی عبدالله سربازی برای اولین بار طی تاریخ بلوچستان بر پایه مذھب بجا گذاشت و گروھی از بلوچھا را صرفا ً به خاطر باورھایشان از زادگاه آبا واجدادیشان آواره کرد و زندگی و ھستیشان را جزء غنایم جنگی و حلال اعلام کرد، بانى تفرقه ميان ملت بلوچ شد. بنظر شما این تفرقه و اولین شکاف از این نوع در جامعه بلوچ نبود که بنام مذھب بجا گذاشته می شد و انسان کشى را در جامعه بلوچ با نام مذھب رواج مى داد؟ آقای نباتزھى، به عنوان نسل امروزی، آیا ھرگز به پای صحبت یک ذگری پیر یا جوان در اطراف کوه مراد نشسته اید که چگونه احساسی نسبت به مولوی عبدالله دارد و چگونه در موردش قضاوت می کند؟ اگر تعصب خشک به شما اجازه نداده با یک ذگری روبرو حرف بزنید، آیا برای یک مرد یا زن عادی بلوچ، داستان ذگریھا را گفتید و نظرشان را جویا شدید و متوجه شديد که آنھا چگونه مى انديشند و در موردش چه قضاوت مى کنند؟ فرھنگ بلوچ با تمام تاثیر پذیریھای بدی که از متجاوزین گرفته، ھنوز فرھنگی مردمی باقى مانده است و ھمیشه به خاطر دفاع از مظلومین در مقابل ظالمین و متجاوزین، شھره عام و خاص بوده، ھست و خواھد ماند.
نوشته خودتان کاملاً گویا ست که این سنت را مولوی عبدالله بجا گذاشت و آنچه که امروز شما به آن افتخار می کنید، مگر غیر از زورگویی اى است که جمھوری اسلامی با اقلیتھاى مذھبی مانند، بھایی، صوفیھا، سنی ھا، روشنفکران و دگر انديشان و ديگر اقلیتھای ملی - مذھبى ایران و به گفته شما با کمونيستھا انجام می دھد؟ شخص خود شما قربانی ھمان روش زورگویی نشده اید؟ باشد تا گنجینه داران تاریخ بلوچستان دراین باره زبان بگشایند تا چھره ھای ظالم و مظلوم جامعه بلوچ عریانتر شوند، و آن وقت در خواھیم یافت که مردم بلوچ از ھر قاضی القضاتی بھتر قضاوت می کنند که چه کسانی به شکاف و جدایی بین مردم بلوچ دامن می زده اند و یا می زنند. آن کسان که منطق کم ميآورند، زور گویی و چماق بدستی و آدم کشی خود را زیر پوشش مذھب قرار می دھند و می پوشانند و آنرا به جای افتخار به مردم بلوچ می فروشند! اما، يادتان باشد که افکار نا پسند ديروزى باگذشت زمان و کسب آگاھى و دانش انسان، ارزش اوليه اجتماعى خود را از دست مى دھند و بندرت خريدار پيدا مى کنند.
اما، بر گردیم به مولوی عبدالعزیز، فقط می گوییم، وی تمام گذشته اش را با ھمان ایراد گیری که به اصل ١٢ قانون اساسی آخوندھا کرد، در حقیقت پاک نمود. ھر چند که به خاطر گذشته اش و ھمکاری با رژیم شاه ازسوی تندروھای شیعه تنگ نظر مورد تمسخر قرار گرفت و عملاً قادر به ماندن در جمع آخوندھا در مجلس خیبرگان نبود! و ھیچ گونه سازماندھی برای برداشتن این اصل از قانون اساسی دلخواه آخوندھا نتوانست انجام دھد، اما ھمان اعتراض محبوبیتی ماندنی برایش در میان بلوچھا ایجاد کرد و بلوچھا به آن ارج می نھند. این یک حقیقت است که ملت بلوچ، ملتی قدر شناس است و ھرکسی که کوچکترین گامی در راستای ھر خواستى از آنھا بر دارد، بلوچھا با تمام وجودشان از وی استقبال خواھند کرد و به قول عام، سر و کله برایش می شکنند.
اما،خدمات مولوی عبدالملک برای ملت بلوچ و تشکیل حزب اصلاح المسلمین: بر رسی تشکیل حزب اصلاح المسلمین و اثرات آن در پیشبرد آگاھی مردم بلوچ که شما از آن به نام حزب اتحاد المسلمین نام برده اید، احتیاج به یک نگرش جداگانه و جدی تر دارد. حزب اصلاح المسلمین( يا به برداشت شما اتحاد المسلمين) در یک شرایط بحرانی و انقلابی از تاریخ ایران وبلوچستان، بر اثر دیدارھا و فشارھايى که روشن فکران بلوچ با مولوی عبدالعزیز و عده ای دیگر از مولوی ھای بلوچ در زاھدان و ايرانشھر داشتند، بلاخره تاؑسیس شد و با اعلام تولدش در اعلامیه ای، بدون تاثیر گذاری و جھت دادن به مبارزات ملت بلوچ درآن شرایط، در حقیقت تولد و مرگش ھم زمان شد وبا پخش ھمان اعلامیه در یکی دوتا خیابان زاھدان و يک خيابان ایرانشھر، چشم باز نکرده، فرو بست و يک نام براى گزارش امروزى شما ماند.
مولوی عبدالملکھا، مولوی شھدادھا و بعضی دیگر از مولویھای ریز و درشت دیگر که تن به ھمکاری با رژیم آخوندھا دادند، در حقیقت وسیله ای برای سرکوب ملت بلوچ در اختیار ھمان دولتی و رژيمى بودند که شما از ''سیاستھای غلط دولت درمنطقه'' یاد می کنید. سیاستھای ھمان دولت، وقتی که برای عبدالملکھا و مولوى شھدادھا و سایر مولویھایی که در اختیار رژیم بودند و خامنه ای به آنھا لقب ''پسرانم'' را داده بود و در میان مردم بلوچ توھم پراکنی می کردند و با گارد مسلح حمایت می شدند،غلط نبود!؟ چقدر زيبا بود که شما در "شانزدھمين سال گردشھادت مولوى عبدالملک"، ھم پاره اى از اشتباھات بزرگ وى را ياد آورى مى کرديد. البته که شما بطريقى حقيقت را وارونه جلوه داده ايد. بنظر شما دانشجويان و دانش آموزان بلوچ که از ھمان ابتدا متوجه غارت دست آوردھاى بھمن بودند و فقط خواھان شريک شدن در تصميمات صنفى در دانشگاه بودند و حق داشتن انجمن دانشجويان و دانش آموزان بلوچ را خواھان بودند، بايد آنگونه و مسلحانه توسط مولوى عبدالملک با اسلحه يوزى اسراىؑيلى سرکوب مى شدند. و نيز لازم بود که از ھمکارى وى در چند سال اول و قبل از آنکه تحت تاثير ملاھا و طالبان افغان قرار گيرد و نيز حمله مسلحانه وى به دانشگاه بلوچستان در زاھدان با ھمراھى اوباش شيعه و با شعار" حزب فقط ،حزب الله و رھبر فقط، روح الله " ياد آورى مى کرديد. به قول بلوچھا، حرف را برای خدا بزنیم و خنجر را برای دفاع از برادرمان بلند کنیم. بخشی از مولویھای بلوچ در سطح رھبری، ھمکاری و ھم یاری تنگاتنگی با دولتھاى حاکم داشتتند و دارند، حقوق مرتب ماھیانه از ساواک و بعد از سازمان اطلاعات جمھوری اسلامی دریافت می کردنند و می کنند و بلوچھا را براى ماھى ٥٠٠ تومان مى فروختند و اکنون با سھميه گيرى از ج.ا به ھمان قيمت ارزان مى فروشند. آیا این را به پای خدمت به ملت بلوچ می گذارید؟ یا به باور شما، پیش برد ھمان "سیاستھای غلط رژیم در منطقه"؟ بعد از خوانين، نوبت به ملاھاى بلوچ رسيده است!!
در ھمان شرایط و زمان که مولوى عبدالملکھا به تایید سیاستھای به گفته شما"غلط جمھوری اسلامی در منطقه" ، میان مردم توھم پراکنی می کردند وبه آگاھان به منافع ملی، ملت بلوچ زشت ترین تھمتھا رامی بستند، که بله، کمونیست ھستند، یعنی خدا نیست، آزادی زنان را می خواھند، زن را می خواھند اشتراکی کنند، با خواھر و مادر خود می خواھند.... و فلان کنند، ھر کس مال و ثروتی دارد، می خواھند، ازش بگیرند و..... ، سوء استفاده از امکانات ملت بلوچ، بجای سازمان دھی و آگاھی دادن به ملت بلوچ نسبت به حقوق ملی و شھروندی اش، بر علیه فرزندان بلوچ به بھانه جنگ با مشرکین و کمونیستھا شاخ و شانه مى کشيد وامکانات مردم را ھدر می دادند، روشن فکران بلوچ، شرایطی را که امروز ملت بلوچ بطور فيزيکى و معنوى توسط ج.ا ترور و نابود می شود، می دیدند و کاملاً متوجه بودند که فردا رھبران جمھوری اسلامی ایران ادعای خدایی می کنند و نابودی کل ملت بلوچ را در سر دارند و مى پرورانند و بی رحمانه به حقوق ملت بلوچ تجاوز خواھند کرد و در ھمان زمان و شرایط بر علیه رژیمی بر خاستنند که تمامی حقوق انسانی و شھروندی ملت بلوچ را با ترور پاسخ می داد. ھمکاری مولوى عبدالملک و ھم فکرانش با رژیم ترور، در حقیقت مبارزه با روشن فکران و جوانان بلوچ بود۔ "سازمان محمدى" او، سدى در راه اتحاد ملى جوانان بلوچ و در خدمت رژيم بود که چگونه ملت بلوچ را مھار و کنترول کند. يادمان باشد که اين ھمان رژيمى است که بھترين و بزرگترين و ارزنده ترين ياران و فرزندان خود را ديروز و امروز براى ادامه حيات ننگينش چند روزى بيشتر مى بلعد! مولوى عبدالملک ھم قربانى ھمان سياست شد.
آگاھان بلوچ از ھمان روز اول به جمھوری اسلامی شیعه نه گفتنند. صدھا جوان تحصیل کرده و روشن فکر بلوچ قبل از رفتن به پای تیر اعدام، ريسمان دار و تیر خلاص را بوسیدند و در مقابل رژیم ضد بشری، قھرمانانه ایستادند. اکثر رھبران مذھبى ملت کرد، بخصوص زنده ياد شيخ عزالدين حسينى در کردستان در کنار فرزندان انقلابی ملت کرد جانانه استاد و به مبارزه با جمھوری آدم خوار ایران پرداختند و مولوى عبدالعزیزھا و مولوى عبدالملکھا ، با توجه به اينکه از طریق دانشجویان و آگاھان بلوچ مرتب در این باره با آنھا گفتگو می شد خیلی خوب ھم از عملکرد رژيم ج ا با خبر بودند۔ دراین باره ماھھا و ھفته ھا ميتوان نوشت و به بحث نشست، اما، مھم این است که چه درس و تجربه و نتیجه ای می توانیم برای حرکت بعدی ملت بلوچ بگیریم.
روز دوم اردیبھشت ١٣٥٩ مولوی عبدالملک، مولوی شھداد، مولوی محمد یوسف حسین بر، مولوی مصلح الدین سربازی وعده ای دیگر پیشا پیش لشکر اسلام !!! و با فرماندھی کفعمی و دامادش حجت الله مزارى و سایر دشمنان قسم خورده بلوچ که از ذکر نامشان می گذریم ، دانشگاه بلوچستان را مورد یورش مسلحانه قرار دادند که منجر به شھادت صادق نظیری دانشجوى سال پايانى و زخمی شدن و دست گیری صدھا دانشجو و دانش آموز بلوچ و آزاده شد. بعد از کوتاه مدتى عده زيادى از دستگير شدگان اعدام شدند. دار و دسته آخوندها که ھنوز پایه ھای قدرت را در بلوچستان محکم نکرده بوند، ھر گز جرات حمله مسلحانه به فرزندان ملت بلوچ در دانشگاه بلوچستان را نداشتند. نزدیک به یک ھفته قبل از دوم اردیبھشت، حزب الله شیعه تھدید حمله می کرد و جراؑت آنرا نداشت. در حقیقت وقتی مولوی عبدالملک پرچم بلوچ کشی تروریستھای جمھوری اسلامی در حمله به دانشگاه بلوچستان را بلند کرد، به کفعمی و دار ودسته اش جرات حمله به فرزندان ملت بلوچ را داد. مولوى عبدالملکھا زمانی مورد بی مھری رژیم ترور قرار گرفتند که دیگر رژیم توسط آنھا توانسته بود، کمر ملت بلوچ را بشکند و ديگربودن آنھا، آن سود دھی قبلی را برای رژیم ترور و آدم خوار نداشت و جايشان را جاسوسان زابلى رژيم پر مى کرد.
آیا در دانشگاه بلوچستان کفار و ذگریھا جمع شده بودند که مولوى عبدالملک با کمک حزب الله شیعه آنرا مانند پدر بزرگش مورد یورش مسلحانه قرار مى داد و یا که یاد آوری و زنده کردن یک سنت عقب مانده آدم کشی از دوران جاھلیت بود؟ مگرغير از اين بود که ايشان خوش خدمتى خود را نسبت به ج.ا و دشمنى خود را نسبت به ملت بلوچ ثابت کند. روز دوم اردیبھشت ١٣٥٩، پاک ترین فرزندان ملت بلوچ که نمایندگی سالھا رنج ،غم و تجاوز به حقوق این ملت محروم را فریاد می زدند و بر دوش مى کشيدند، در دانشگاه بلوچستان مورد یورش مسلحانه او و ھم فکرانش قرار گرفتند. ايشان برعکس آنچه که شما می گويید، ''ھمیشه توصیه افکارو اندیشه ھای استاد ازسطح فکر جامعه با لا تر بود''،! وی ھمان قدر از درک مسایؑل جامعه بلوچ و شناخت ملت بلوچ به دور بود که جمھوری اسلامی عقب ماندگی خود را نسبت به درک مناسبات ملت بلوچ و حل مسله ملى در مدت سی وسه سال گذشته به اثبات رسانده و با چشمان بسته بیشتر از جلوی پایش را نمی بیند.
بعنوان انسانھای آزاده، ھر گز از ترور انسانی، توسط ھر فرد، سازمان، حزبى و قدرت و دولتى حمايت نخواھيم کرد. ج.ا ايران يک رژيم ترور و آدم خوار و انسان ربای است و ماھيت وجودى و انديشه بنيادى اش بر ترور استوار است. ترور عملی زشت و ناپسندیده و با حقوق انسانی و شھروندى در تضادی عمیق است، زیرا که امکانات جامعه را در نا بودی مخالفين و فرزندان دگر اندیش به کار می برد و کل جامعه را به ورشکستگی اخلاقی و انحطاط سوق می دھد ودست آوردی جز گمراھى، تاریکی، بی خبری و زشتی بر کل جامعه ندارد.
ترورمولوى عبدالملک ملازاده و تمامی افرادی که این گونه مورد بی مھری رژیم جنایت وخون قرار گرفتند و مى گيرند به شدت محکوم است. سرنوشت مولوى عبدال ملکھا تاییدی بر سرنوشت تمام افرادی است که انرژی مفید و انقلابیشان را برای آگاھی حقوق مردم خودشان به کار نمی گیرند و به جاى تقويت و حمايت از نيروھاى برابر طلب به توھم پراکنی در میان مردم نا آگاه خود دامن می زنند و توان جستن از وابستگی را ندارند و به سازماندھی و قدرت ملت خود ایمان نياورده اند.
سوم اسفند ماه ١٣٨٩ ش. درگال
http://www.ostomaan.org/articles/سما-و-هال/8464
سنتی جا افتاده در فرھنگ مردم ما است که نباید پشت سر مرده ھا حرف زد و اگر خطا و اشتباھی در زمان حیات مرتکب شده اند، باید نادیده گرفت و باز گو نکرد. خوب، این احترامی پسندیده نسبت به مرده ھا، بین مردم ما است و جمعه شب با ھمان دار و ندارشان سرسفره ازشان یاد می کنند و برايشان دعا مى خوانند که خدا از گناھانشان بگذرد و معتقد بر آنند که اگر خطایی از فرد در حیاتش سر زده، اکنون که در اغوش خاک خوابیده، آنرا با خود به زیر خاک برده و مسله را تمام شده می بینند ومی دانند.
اما، از آنجا که از این سنت سواستفاده می شود و گاه گاه کل حقیقت را لکه دار می کند و بی رحمانه به باتلاق دروغ گويى و دورويى می کشاند وبه منافع جمعى ملتی گره زده می شود و حقیقت آنرا زیر سوال می برد، لازم به شکستن سکوت است. سکوت دلیل آن نیست که به عملی حقانیت داده شده است. اما، سکوت باعث می شود که زشتی و تحریف واقیعتھاى تاريخى به عنوان سندی تاریخی تصویب شوند.
خدمات خانوادگی مولوی عبدالملک ملازاده فرزند مولوی عبدالعزیز ملازاده و نوه مولوى عبدالله ملازاده، گره خورده به شکافی است که مولوى عبدالله در جامعه بلوچ بوجود آورد. مولوى عبدالله علاوه بر شکافھاى موجود در ميان قبايل بلوچ، بانى اولين شکافى مذھبى ميان اقوام بلوچ بود و بازماندگانش تا به امروز به اين جدايى دامن مى زنند و آنرا آفتخار بس بزرگى براى جامعه بلوچ مى دانند. کم نبودند ملاھايى در بلوچستان که روش ديگرى در پيش گرفتند و به ترويج و تبليغ عقايد خود در ميان اقوام بلوچ پرداختند۔ براى نمونه در دوران جنايات قاجار از حاجى ملا علم تمندانى در سرحد نام برد که، به قول بلوچھا خون از دماغ کسى ھم نريخت. اما، ذگریھا (ذکریھا ) در سرباز و اطراف، فقط به خاطر باورھايشان توسط مولوى عبدالله کشته و فراری از خانه ابا اجدادیشان شدند. خود مقام قاضى القضات بودن نبايد افتخارى براى کسى محسوب شود. آن چه که باعث افتخار است، روش قضاوت و صادر کردن وبه اجرا در آوردن حکم عادلانه است که به کسى به ھيچوجه ظلم و ستمى وارد نشود. ناصر عزيز، حتماً شنيده اى که در ھمان حکومت دوست محمد خان، برادرش انوشيروان خان چگونه با زنان بلوچ رفتار مى کرد. اگر ھم نشنيده اى، لازم است يک سفر سطحى به آن دوران برويى و حقيقت را دريابى. امروز در جمھورى اسلامى ايران قاضى القضات و نيمه قضات ھستند که دستشان به خون ھزاران بلوچ بى گناه فقط وفقط به دليل باور ھاى متفاوتشان آلوده است و نيز به گفته شما و ھمين قاضى القضاتھا، ھمه ھم "با قاطعيت" رفتار مى کنند و براى سرنوشت ھزاران انسان سياسى ايرانى که دگرگونه مى انديشند، "قاطعانه" تصميم مى گيرند و آنھا را "قاطعانه'' به جوخه ھاى مرگ مى سپارند!! کشتار بی رحمانه ذگریھا افتخاری از گذشته نزدیک ملت بلوچ نیست و در حقيت لکه ننگى است که ملت بلوچ از برادران و خواھران ذگرى خود در موردش معذرت و پوزش بخواھد. کشتن انسان و گرفتن حق زندگى از وى در ھر شرايط تاريخى محکوم و عملى بس نا پسند و زشت است. قضاوت در مورد کشتار بلوچھاى ذگرى احتیاج به یک بررسی دقیق تحقیقی دارد که امید است اندیشمندان و قلم بدستان بلوچ به آن بپردازند و عواقب ویران گر آن را بر زندگی گروھی از مردم بلوچ برایمان روشنتر کنند که نیز ازحوصله این نوشته کوتاه خارج است. زیبایی گذشت زمان ھم در ھمین نھفته که گذشته را زیر سوال می برد و بی رحمانه به نقد می کشد. ما بدون نقد بى رحمانه گذشته و يافتن حقيقت، به دور دايره اى سرگردان مى چرخيم و بدون نتيجه بھمان نقطه اول مى رسيم و تا زمانى که حقيقت را فداى مصلحت کنيم، اين سرگردانى به نفع جنبش و منافع ملى ما نخواھد بود. شما از افتخارات خانوادگى و عظمت علمى استاد و مدبر زمان و ما برعکس شما، خاطره تجاوز به ذگريھا و دانشگاه بلوچستان و سلاح يوزى رژيم ج.ا به مولوى عبدالملک، ھميشه در ذھنمان زنده و درسى براى بازماندگان نسلھاى بعدى خواھد ماند.
آقاى نباتزھى در شانزدھيمن سالگرد شھادت مولوی عبدالملک ملازاده، فرصتی یافته، به تمجید و تعریف از ''عالم توانا و روشن فکر معاصر'' پدر و پدر بزرگش پرداخته است. خوب، تا اینجا ھم به ھیچ کسی مربوط نیست. یک موضوع شخصی و خانوادگی است و بجاست که آدم نمک شناس باشد و از مردگانش به نیکی یاد کند. اما، وقتی که این مسؑله به رھبری ملت بلوچ و بلوچستان ربط داده می شود، موضوع عوض می شود. از محیط خصوصی خانوادگی خارج و جنبه اجتماعی به خود می گیرد و سوال برانگيز مى شود. بنا براین، حق طبیعی افراد جامعه است که در مورد عمل کردھای رھبران و شخصیتھا اظھار عقیده و قضاوت کنند. این حق شامل ملت بلوچ ھم می شود که مثلاً به رھبران سیاسی و مذھبی یا مذھبی سیاسی خود خرده بگیرند و بگویند جناب، کلاه تان را کج گذاشته اید و از زیر عينک دودی چشمان شما، اطراف و جھان را کج می بینند. این نه توھین به مذھب کسی است و نه بی احترامی نسبت به شخص رھبر مذھبی است!
متاسفانه با خالی بودن جای یک حزب مردمی و بخاطر شرایط خاص دیکتاتوری ایران و فشارھای نا باورانه ای که به ملت بلوچ ، قبل و بعد از بھمن ٥٧ روا داشته می شد، ملت بلوچ ناتوان از تربیت سیاسی فرزندان خود و تشکيل حزب مردمى خود بود. عده ای از ملاھای نا آگاه به منافع ملی و دراز مدت ملت بلوچ، بعد از بھمن ادعای رھبری سیاسی جامعه بلوچ را بدون سازماندھی ملت بلوچ در جھت بدست اوردن خواسته ھای ملی، یدک کشیدند و فضاى خالى را پر کردند و به زير شعار ''حزب فقط حزب الله و رھبر فقط روح الله" خزيدند و برخى به نان و نوايى رسيدند.
جمھوری اسلامی ایران در کلیه زمینه ھا، از ھیچ نوع صلاحیت و حقانیتی برخوردار نیست که ادعاھایش را عملی کند. بخصوص آنجا که جان انسانی مطرح شود، این رژیم تمام مبنای کار خود را از ابتدای تولدش بخصوص با اقلیتھای ملی- مذھبی، انقلابیون راستین، دگر اندیشان، روشنفکران متعھد و انسانھای آزاده و ملاھاى مردم دارکاملا از طریق وحشی گری و ترور مشخص کرده است. بھترین سند، حیات سی و سه ساله این رژیم ترور در تمام ایران و بخصوص با اقلیتھای ملی- مذھبی و ملت بلوچ است. پس مسؑله کاملاً به ھمین سادگی مشخص است که جمھوری اسلامی از پایین ترین مجری قوانین آن تا بالاترین مقام ولایت فقیھش، ھمه و ھمه ضد بشر و بر ضد تمامی مردم ایران و اقلیتھای ملی-مذھبی تا کنون عمل کرده اند، زیرا که تمام ماشین سر کوب و ترورش را به ایدئولوژی ضد انسان و دیدگاه تنگ نظرانه مذھبی مسلح کرده است. احمق ترين و بى منطق ترين رھبران که توان پاسخ گويى علمى و منطقى براى مجموعه خواسته ھاى کل جامعه ندارند، ضعف و زشتى عمل خود را زير پتوى تقواى مذھب مى پوشانند۔ سران ج.ا از ھمان قماش ھستند و باید تمام تار وپود تروريست پرورش با قھر انقلابی اقلیتھا ملی و مردم ایران براى ھميشه و يکبار به زباله دان تاریخ سپرده شود تا مردم با ھر عقيده شخصى و مذھبى که دارند، قادر باشند بدون لکنت زبان اظھار نظر کرده و با ھمديگر زندگى مسالمت آميز با احترام متقابل داشته باشند۔
در برآمدھا و حرکتھای اجتماعی به مراتب ثابت شده است که بعضی از کسانی که ادعای رھبری دارند، فرسنگھا عقبتر از توده ھا گام بر می دارند و تحت فشارھای توده ھای مردم مجبور به دنباله روی ھستنند وبسا تاریخ ناظر بر زندانی بودنشان در یک چھار چوب منجمد فکری بوده است. رھبران موجوداتی فرا زمینی نیستند و رھبران شایسته، شخصیتھای پرورده شرایط زمان جامعه خویشند و آنھایی شایستگی دارند که درھر شرایطی تاریخی و بحرانى بتوانند تضادھای اجتماعی جامعه خويش را به گونه ای حل کنند که نه حقوق اکثریت و نه اقلیت از میان بر داشته شود۔ در ھیچ شرایطی نباید به اکثریت حقانیت داد تا با جان و مال و ناموس اقلیت بازی کند ورھبران با کاردانی و عمل، ترکھاى موجود در جامعه خويش را بھم بیاورند و نزدیک کنند و خود باعث تفرقه و جدایی نشوند. ایده ھا و افکارشان را از سبک و سنگین کردن وضیعت جامعه بر گیرند و ھمیشه در کنار مردم خود باشند و در حد عقب مانده ترین قشر فکری نزول نیابند و.....
متاسفانه افرادی که در کوره مبارزه آب دیده نشده اند، بدون شناخت و تجزیه و تحلیل علمی مسایؑل اجتماعی، مبنای کارشان بر احساسات وانارشیسم قرار دارد و عقب مانده ترین قشر جامعه را نمایندگی می کنند و قالبیت افکارشان از آن بخش سر چشمه می گیرد، و در حقیقت کردارشان از حقانیت بدور و بی محتوا است و جامعه را در یک جدال واپس گرایی تا مدتی با خود سوق می دھند.
آقای نباتزھى اشاره ای کوتاه از عمل کرد پدر بزرگ مولوى عبدالملک کرده که چگونه وی ذگری ھای بلوچ را ترور کرد. عده ای از آ نھا را ھم کشت و از این به عنوان خدمت به ملت بلوچ یاد می کند. لازم به توضیح نیست، فقط اضافه کنیم که دنباله ترور ذگریھا (ذکریھا) تا یکی - دو سال بعد از ١٣٥٧ ھم در آن سوی مرز از طریق و فرمان برخى مولويھا و بخصوص مولوی شھداد که بخاطر عملھای زشتش شھره عام و خاص در بلوچستان و منطقه سوران و سراوان است، ادامه داشت. کتابچه فتوای مولوی شھداد ھنوز ھم در خاطره ھا زنده است که با کشتن پنج - شش نفر......... بھشت را صاحب شده اید!
آیا، این یک توھین به ملت بلوچ نیست که بنام مذھب بلوچ وملت بلوچ، آدم کشت و آنرا جزء افتخارات تاریخی ملت بلوچ به ثبت رساند؟ آیا ملت بلوچ با آن عظمت و قدمت تاريخیش، شایسته داشتن چنین رھبرانی، حتی در زمان مولوی عبدالله بوده است؟ با کدام منطق این جرات را به خود می دھید و با گذشت بعد از نزديک به يک قرن، این آدم کشیھا را به گردن و حساب ملت بلوچ می گذارید و گناه آدم کشان را به گردن شرایط آن زمان می اندازید! انصاف داشته باشيد، ''سوزنى به خود و جوال دوزى به ديگران" در ھمین بلوچستان چندین قرن پیش تر از مولوی عبدالله ھا، مادران بلوچ در سر تا سر بلوچستان به تربیت فرزندانی ھمت گذاشتنند که جان و مایه فدای ملت بلوچ و بلوچستان کردند و در مقابل ظلم تسلیم نشدند۔ با پرتغاليھا، صفويھا، قاجار و انگليسھا و کلاً با ظلم و ستم جنگيدند و در حقیقت سوگواری عزیزانشان را با شادی مبارزه راه حق بر باطل و ظلم، جشن گرفتتند. آن مادران وآن فرزندان ھستنند که شایسته لقب رھبری ملت بلوچ را دارند. آنھایی که در جمھورى اسلامى ديروز، امروز و ھر روز ريسمان دار اعدام را برای آزادی بلوچستان و از ميان برداشتن تعبيضھا و نابرابريھا، قبل و بعد از بھمن در جمھوری اسلامی بوسیدند و مى بوسند، شایسته رھبری ملت بلوچ بودند و ھستند۔ آنھایی که در زیر شکنجه ھای قرون وسطایی در زندانھاى رژیم سیاه اندیش شاه و ملا، تمامی سیستم نا برابر وآدم کش و خونخوار ھر دو رژيم را به چالش گرفتند و می گیرند، شایسته رھبری ملت بلوچ بودند وھستنند.
نام مولوى عبدالملک، ھميشه ياد آور حمله وحشيانه و خونين دوم ارديبھشت ماه سال ١٣٥٩ به دانشگاه بلوچستان است. وى در پيشاپيش لشکر اسلام (اوباش مسلح و چماقدار ج.ا) براى نابود کردن کفار( دانشجويان و دانش آموزان بلوچ) با شعار" حزب فقط حزب الله، رھبر فقط روح الله" حرکت مى کرد!
امروز بعد از سى و يک سال ازحمله مسلحانه مولوى عبدال ملک ملازاده و ياران و چماقداران ج.ا اش به دانشگاه بلوچستان و شھادت صادق نظيرى و زخمى و دستگيرى صدھا دانش آموز،دانشجو و انسان آزاده مى گذرد و شما بحث ازتفرقه افکنيھا مى کنيد و کمونیستھا را بانی جدایی می شناسید. شکاف بین بلوچھا با مولوى عبدالله سربازى شروع شد و در دوم ارديبھشت ١٣٥٩ با يارى و ھمکارى عبدالملک با ج.ا به اوج شدت خود رسيد و شما آگاھانه و يا نا آگانه ھرساله آن خاطره شوم را براى ملت بلوچ زنده مى کنيد. و ھنوز ھم نياموخته اى، آدم کشی اى که مولوی عبدالله سربازی برای اولین بار طی تاریخ بلوچستان بر پایه مذھب بجا گذاشت و گروھی از بلوچھا را صرفا ً به خاطر باورھایشان از زادگاه آبا واجدادیشان آواره کرد و زندگی و ھستیشان را جزء غنایم جنگی و حلال اعلام کرد، بانى تفرقه ميان ملت بلوچ شد. بنظر شما این تفرقه و اولین شکاف از این نوع در جامعه بلوچ نبود که بنام مذھب بجا گذاشته می شد و انسان کشى را در جامعه بلوچ با نام مذھب رواج مى داد؟ آقای نباتزھى، به عنوان نسل امروزی، آیا ھرگز به پای صحبت یک ذگری پیر یا جوان در اطراف کوه مراد نشسته اید که چگونه احساسی نسبت به مولوی عبدالله دارد و چگونه در موردش قضاوت می کند؟ اگر تعصب خشک به شما اجازه نداده با یک ذگری روبرو حرف بزنید، آیا برای یک مرد یا زن عادی بلوچ، داستان ذگریھا را گفتید و نظرشان را جویا شدید و متوجه شديد که آنھا چگونه مى انديشند و در موردش چه قضاوت مى کنند؟ فرھنگ بلوچ با تمام تاثیر پذیریھای بدی که از متجاوزین گرفته، ھنوز فرھنگی مردمی باقى مانده است و ھمیشه به خاطر دفاع از مظلومین در مقابل ظالمین و متجاوزین، شھره عام و خاص بوده، ھست و خواھد ماند.
نوشته خودتان کاملاً گویا ست که این سنت را مولوی عبدالله بجا گذاشت و آنچه که امروز شما به آن افتخار می کنید، مگر غیر از زورگویی اى است که جمھوری اسلامی با اقلیتھاى مذھبی مانند، بھایی، صوفیھا، سنی ھا، روشنفکران و دگر انديشان و ديگر اقلیتھای ملی - مذھبى ایران و به گفته شما با کمونيستھا انجام می دھد؟ شخص خود شما قربانی ھمان روش زورگویی نشده اید؟ باشد تا گنجینه داران تاریخ بلوچستان دراین باره زبان بگشایند تا چھره ھای ظالم و مظلوم جامعه بلوچ عریانتر شوند، و آن وقت در خواھیم یافت که مردم بلوچ از ھر قاضی القضاتی بھتر قضاوت می کنند که چه کسانی به شکاف و جدایی بین مردم بلوچ دامن می زده اند و یا می زنند. آن کسان که منطق کم ميآورند، زور گویی و چماق بدستی و آدم کشی خود را زیر پوشش مذھب قرار می دھند و می پوشانند و آنرا به جای افتخار به مردم بلوچ می فروشند! اما، يادتان باشد که افکار نا پسند ديروزى باگذشت زمان و کسب آگاھى و دانش انسان، ارزش اوليه اجتماعى خود را از دست مى دھند و بندرت خريدار پيدا مى کنند.
اما، بر گردیم به مولوی عبدالعزیز، فقط می گوییم، وی تمام گذشته اش را با ھمان ایراد گیری که به اصل ١٢ قانون اساسی آخوندھا کرد، در حقیقت پاک نمود. ھر چند که به خاطر گذشته اش و ھمکاری با رژیم شاه ازسوی تندروھای شیعه تنگ نظر مورد تمسخر قرار گرفت و عملاً قادر به ماندن در جمع آخوندھا در مجلس خیبرگان نبود! و ھیچ گونه سازماندھی برای برداشتن این اصل از قانون اساسی دلخواه آخوندھا نتوانست انجام دھد، اما ھمان اعتراض محبوبیتی ماندنی برایش در میان بلوچھا ایجاد کرد و بلوچھا به آن ارج می نھند. این یک حقیقت است که ملت بلوچ، ملتی قدر شناس است و ھرکسی که کوچکترین گامی در راستای ھر خواستى از آنھا بر دارد، بلوچھا با تمام وجودشان از وی استقبال خواھند کرد و به قول عام، سر و کله برایش می شکنند.
اما،خدمات مولوی عبدالملک برای ملت بلوچ و تشکیل حزب اصلاح المسلمین: بر رسی تشکیل حزب اصلاح المسلمین و اثرات آن در پیشبرد آگاھی مردم بلوچ که شما از آن به نام حزب اتحاد المسلمین نام برده اید، احتیاج به یک نگرش جداگانه و جدی تر دارد. حزب اصلاح المسلمین( يا به برداشت شما اتحاد المسلمين) در یک شرایط بحرانی و انقلابی از تاریخ ایران وبلوچستان، بر اثر دیدارھا و فشارھايى که روشن فکران بلوچ با مولوی عبدالعزیز و عده ای دیگر از مولوی ھای بلوچ در زاھدان و ايرانشھر داشتند، بلاخره تاؑسیس شد و با اعلام تولدش در اعلامیه ای، بدون تاثیر گذاری و جھت دادن به مبارزات ملت بلوچ درآن شرایط، در حقیقت تولد و مرگش ھم زمان شد وبا پخش ھمان اعلامیه در یکی دوتا خیابان زاھدان و يک خيابان ایرانشھر، چشم باز نکرده، فرو بست و يک نام براى گزارش امروزى شما ماند.
مولوی عبدالملکھا، مولوی شھدادھا و بعضی دیگر از مولویھای ریز و درشت دیگر که تن به ھمکاری با رژیم آخوندھا دادند، در حقیقت وسیله ای برای سرکوب ملت بلوچ در اختیار ھمان دولتی و رژيمى بودند که شما از ''سیاستھای غلط دولت درمنطقه'' یاد می کنید. سیاستھای ھمان دولت، وقتی که برای عبدالملکھا و مولوى شھدادھا و سایر مولویھایی که در اختیار رژیم بودند و خامنه ای به آنھا لقب ''پسرانم'' را داده بود و در میان مردم بلوچ توھم پراکنی می کردند و با گارد مسلح حمایت می شدند،غلط نبود!؟ چقدر زيبا بود که شما در "شانزدھمين سال گردشھادت مولوى عبدالملک"، ھم پاره اى از اشتباھات بزرگ وى را ياد آورى مى کرديد. البته که شما بطريقى حقيقت را وارونه جلوه داده ايد. بنظر شما دانشجويان و دانش آموزان بلوچ که از ھمان ابتدا متوجه غارت دست آوردھاى بھمن بودند و فقط خواھان شريک شدن در تصميمات صنفى در دانشگاه بودند و حق داشتن انجمن دانشجويان و دانش آموزان بلوچ را خواھان بودند، بايد آنگونه و مسلحانه توسط مولوى عبدالملک با اسلحه يوزى اسراىؑيلى سرکوب مى شدند. و نيز لازم بود که از ھمکارى وى در چند سال اول و قبل از آنکه تحت تاثير ملاھا و طالبان افغان قرار گيرد و نيز حمله مسلحانه وى به دانشگاه بلوچستان در زاھدان با ھمراھى اوباش شيعه و با شعار" حزب فقط ،حزب الله و رھبر فقط، روح الله " ياد آورى مى کرديد. به قول بلوچھا، حرف را برای خدا بزنیم و خنجر را برای دفاع از برادرمان بلند کنیم. بخشی از مولویھای بلوچ در سطح رھبری، ھمکاری و ھم یاری تنگاتنگی با دولتھاى حاکم داشتتند و دارند، حقوق مرتب ماھیانه از ساواک و بعد از سازمان اطلاعات جمھوری اسلامی دریافت می کردنند و می کنند و بلوچھا را براى ماھى ٥٠٠ تومان مى فروختند و اکنون با سھميه گيرى از ج.ا به ھمان قيمت ارزان مى فروشند. آیا این را به پای خدمت به ملت بلوچ می گذارید؟ یا به باور شما، پیش برد ھمان "سیاستھای غلط رژیم در منطقه"؟ بعد از خوانين، نوبت به ملاھاى بلوچ رسيده است!!
در ھمان شرایط و زمان که مولوى عبدالملکھا به تایید سیاستھای به گفته شما"غلط جمھوری اسلامی در منطقه" ، میان مردم توھم پراکنی می کردند وبه آگاھان به منافع ملی، ملت بلوچ زشت ترین تھمتھا رامی بستند، که بله، کمونیست ھستند، یعنی خدا نیست، آزادی زنان را می خواھند، زن را می خواھند اشتراکی کنند، با خواھر و مادر خود می خواھند.... و فلان کنند، ھر کس مال و ثروتی دارد، می خواھند، ازش بگیرند و..... ، سوء استفاده از امکانات ملت بلوچ، بجای سازمان دھی و آگاھی دادن به ملت بلوچ نسبت به حقوق ملی و شھروندی اش، بر علیه فرزندان بلوچ به بھانه جنگ با مشرکین و کمونیستھا شاخ و شانه مى کشيد وامکانات مردم را ھدر می دادند، روشن فکران بلوچ، شرایطی را که امروز ملت بلوچ بطور فيزيکى و معنوى توسط ج.ا ترور و نابود می شود، می دیدند و کاملاً متوجه بودند که فردا رھبران جمھوری اسلامی ایران ادعای خدایی می کنند و نابودی کل ملت بلوچ را در سر دارند و مى پرورانند و بی رحمانه به حقوق ملت بلوچ تجاوز خواھند کرد و در ھمان زمان و شرایط بر علیه رژیمی بر خاستنند که تمامی حقوق انسانی و شھروندی ملت بلوچ را با ترور پاسخ می داد. ھمکاری مولوى عبدالملک و ھم فکرانش با رژیم ترور، در حقیقت مبارزه با روشن فکران و جوانان بلوچ بود۔ "سازمان محمدى" او، سدى در راه اتحاد ملى جوانان بلوچ و در خدمت رژيم بود که چگونه ملت بلوچ را مھار و کنترول کند. يادمان باشد که اين ھمان رژيمى است که بھترين و بزرگترين و ارزنده ترين ياران و فرزندان خود را ديروز و امروز براى ادامه حيات ننگينش چند روزى بيشتر مى بلعد! مولوى عبدالملک ھم قربانى ھمان سياست شد.
آگاھان بلوچ از ھمان روز اول به جمھوری اسلامی شیعه نه گفتنند. صدھا جوان تحصیل کرده و روشن فکر بلوچ قبل از رفتن به پای تیر اعدام، ريسمان دار و تیر خلاص را بوسیدند و در مقابل رژیم ضد بشری، قھرمانانه ایستادند. اکثر رھبران مذھبى ملت کرد، بخصوص زنده ياد شيخ عزالدين حسينى در کردستان در کنار فرزندان انقلابی ملت کرد جانانه استاد و به مبارزه با جمھوری آدم خوار ایران پرداختند و مولوى عبدالعزیزھا و مولوى عبدالملکھا ، با توجه به اينکه از طریق دانشجویان و آگاھان بلوچ مرتب در این باره با آنھا گفتگو می شد خیلی خوب ھم از عملکرد رژيم ج ا با خبر بودند۔ دراین باره ماھھا و ھفته ھا ميتوان نوشت و به بحث نشست، اما، مھم این است که چه درس و تجربه و نتیجه ای می توانیم برای حرکت بعدی ملت بلوچ بگیریم.
روز دوم اردیبھشت ١٣٥٩ مولوی عبدالملک، مولوی شھداد، مولوی محمد یوسف حسین بر، مولوی مصلح الدین سربازی وعده ای دیگر پیشا پیش لشکر اسلام !!! و با فرماندھی کفعمی و دامادش حجت الله مزارى و سایر دشمنان قسم خورده بلوچ که از ذکر نامشان می گذریم ، دانشگاه بلوچستان را مورد یورش مسلحانه قرار دادند که منجر به شھادت صادق نظیری دانشجوى سال پايانى و زخمی شدن و دست گیری صدھا دانشجو و دانش آموز بلوچ و آزاده شد. بعد از کوتاه مدتى عده زيادى از دستگير شدگان اعدام شدند. دار و دسته آخوندها که ھنوز پایه ھای قدرت را در بلوچستان محکم نکرده بوند، ھر گز جرات حمله مسلحانه به فرزندان ملت بلوچ در دانشگاه بلوچستان را نداشتند. نزدیک به یک ھفته قبل از دوم اردیبھشت، حزب الله شیعه تھدید حمله می کرد و جراؑت آنرا نداشت. در حقیقت وقتی مولوی عبدالملک پرچم بلوچ کشی تروریستھای جمھوری اسلامی در حمله به دانشگاه بلوچستان را بلند کرد، به کفعمی و دار ودسته اش جرات حمله به فرزندان ملت بلوچ را داد. مولوى عبدالملکھا زمانی مورد بی مھری رژیم ترور قرار گرفتند که دیگر رژیم توسط آنھا توانسته بود، کمر ملت بلوچ را بشکند و ديگربودن آنھا، آن سود دھی قبلی را برای رژیم ترور و آدم خوار نداشت و جايشان را جاسوسان زابلى رژيم پر مى کرد.
آیا در دانشگاه بلوچستان کفار و ذگریھا جمع شده بودند که مولوى عبدالملک با کمک حزب الله شیعه آنرا مانند پدر بزرگش مورد یورش مسلحانه قرار مى داد و یا که یاد آوری و زنده کردن یک سنت عقب مانده آدم کشی از دوران جاھلیت بود؟ مگرغير از اين بود که ايشان خوش خدمتى خود را نسبت به ج.ا و دشمنى خود را نسبت به ملت بلوچ ثابت کند. روز دوم اردیبھشت ١٣٥٩، پاک ترین فرزندان ملت بلوچ که نمایندگی سالھا رنج ،غم و تجاوز به حقوق این ملت محروم را فریاد می زدند و بر دوش مى کشيدند، در دانشگاه بلوچستان مورد یورش مسلحانه او و ھم فکرانش قرار گرفتند. ايشان برعکس آنچه که شما می گويید، ''ھمیشه توصیه افکارو اندیشه ھای استاد ازسطح فکر جامعه با لا تر بود''،! وی ھمان قدر از درک مسایؑل جامعه بلوچ و شناخت ملت بلوچ به دور بود که جمھوری اسلامی عقب ماندگی خود را نسبت به درک مناسبات ملت بلوچ و حل مسله ملى در مدت سی وسه سال گذشته به اثبات رسانده و با چشمان بسته بیشتر از جلوی پایش را نمی بیند.
بعنوان انسانھای آزاده، ھر گز از ترور انسانی، توسط ھر فرد، سازمان، حزبى و قدرت و دولتى حمايت نخواھيم کرد. ج.ا ايران يک رژيم ترور و آدم خوار و انسان ربای است و ماھيت وجودى و انديشه بنيادى اش بر ترور استوار است. ترور عملی زشت و ناپسندیده و با حقوق انسانی و شھروندى در تضادی عمیق است، زیرا که امکانات جامعه را در نا بودی مخالفين و فرزندان دگر اندیش به کار می برد و کل جامعه را به ورشکستگی اخلاقی و انحطاط سوق می دھد ودست آوردی جز گمراھى، تاریکی، بی خبری و زشتی بر کل جامعه ندارد.
ترورمولوى عبدالملک ملازاده و تمامی افرادی که این گونه مورد بی مھری رژیم جنایت وخون قرار گرفتند و مى گيرند به شدت محکوم است. سرنوشت مولوى عبدال ملکھا تاییدی بر سرنوشت تمام افرادی است که انرژی مفید و انقلابیشان را برای آگاھی حقوق مردم خودشان به کار نمی گیرند و به جاى تقويت و حمايت از نيروھاى برابر طلب به توھم پراکنی در میان مردم نا آگاه خود دامن می زنند و توان جستن از وابستگی را ندارند و به سازماندھی و قدرت ملت خود ایمان نياورده اند.
سوم اسفند ماه ١٣٨٩ ش. درگال
http://www.ostomaan.org/articles/سما-و-هال/8464
اینبار هجرت اجباری ایرانیها به افغانستان
حکایت هجرت افغانها به ایران، و سختیها و مرارتها و دردهایی که از نظام ولایت فقیه متحمل شدند حکایتی است بس ننگ آور که در تاریخ نگاشته خواهد شد. حکایت دو ملت برادر و دو همسایه همیشگی، با زبان و آداب و رسوم مشترک، ولی با دو نظام شوم! درست حکایت دو خروس بیگناهی که دو آدم مغرور آنها را احیانا به جان هم میاندازند!
ملت ایران افغانهای خسته و فراری از ظلم و ستم آرتش روسیه و جیرهخواران آن را با مهر و محبت به آغوش گرفت، ولی نظام ولایت فقیه با آنهمه شعارهای براق برادری و انسانیت چه بلاها که بر سر این ملت مظلوم و ستمدیده نیاورد.
حال که افغانها با بیاحترامی تمام از ایران رانده شدند، ظاهرا نوبت بلوچها رسیده که از سرزمین پدریشان باید به افغانستان رانده شوند. چرا و به چه جرم و گناهی؟!
شاید برخی تهرانیهای عزیز فکر کنند جرم بلوچها؛ داشتن محاسن، و لباس و عمامهای شبیه به شکل و شمایل افغانهای عزیز باشد! ولی به گمان من قصه این نیست. اگر بلوچها چون برادران تهرانیشان نیز کت و شلوار به تن کنند، و چون غربیها خانمهایشان نیمه عریان به بازار آیند، باز هم لعنت ولایت فقیه آنها را رها نخواهد کرد. باید مذهب و دیانتشان را نیز بخاطر جلب رحمت ولی فقیه رها کنند شاید اجازه یابند بر روی زمین پدریشان زندگی کنند!!!
حال این افرادی که سرزمینشان به تصاحب میرود، و از خانه و کاشانه و سرزمین نیاکانشان به سرزمینی که با آن آشنایی ندارند رانده میشوند، چه آیندهای خواهند داشت؟ و آیا اینها فردا به قراولهای خشمی بدل نمیگردند که برای بازپس گرفتن سرزمین پدریشان خواب و آرامش را از میهن عزیزمان خواهند ربود؟!!
همه ما ایرانیها برای حفظ آرامش و امنیت کشورمان باید با این سیاستهای ددمنشانهای که باعث ویرانی فردای میهن و گسترش روند برادرکشی در کشور میشود، به شدت برخورد کنیم!
نمیدانم چه مصلحتی در این مملکت است که چند زابلی نادان را بر گول ملت بلوچ سوار کردهایم؟!
این ابلهان نه تنها آینده خود و فرزندانشان را کور کردهاند، در پی ویرانی کشور شدهاند. چرا نباید جلوی این حرکتهای غیر انسانی را امروز قبل از اینکه دیر شود گرفت؟!
آیا شایسته ما نیست که از آنچه در سودان میگذرد پند و عبرت گیریم؟!
این زخم بسته من با رسیدن این نامه از زاهدان سر باز کرد. نامه خواننده ای به نام حامد:
کشور: ايران
موضوع پيام : خبر از زاهدان
متن پيام : از زمان سوء قصد به مولوي عبدالحميد در جريان تشييع جنازه كشته شدگان حادثه مسجد علي بن ابي طالب كه پس از آن جوانان اهلسنت دست به اعتراض مسالمت آمیز زدند ، در قسمت شرق زاهدان كه عمدتا جمعيت آن اهلسنت هستند نسبت اعتراضات گسترده تر بود، از آن زمان تا به حال ما از دست ماموران نظام روز خوشي نداریم به بهانه هاي مختلف مردم را مورد آزار و اذيت قرار ميدهند، مثلا از جمله ، تحت عنوان پاك سازي اين مناظق از مهاجرين افغاني ، هر روز صبح با نيروهاي مسلح حمله ورد مي شوند و چندين كوچه را از دو طرف مي بندند و يكي يكي وارد منازل مردم مي شوند شناسنامهها را ماموران اطلاعتي با خود مي برند وايرانيهاي كه از دوران شاه شناسنامه نگرفتهاند و چندين سال است كه تقاضاي شناسنامه دادهاند آنها را با خانواده شان سوار كاميون و اتوبوس مي كنند و به مرز افغانستان ميبرند. جمعیت بسیار بالایی از بلوچهای مناطق مختلف کشور هنوز شناسنامه ندارند! آنها سالهای سال است که از مسئولین میخواهند چون سایر شهروندان با آنها برخورد شود، و اجراءات اداری آنها پیگیری شود، ولی متأسفانه هرگز درخواستهای این مردم بیسواد و فقیر گوش شنوا پیدا نکرده است. اين رفتار ددمنشانه نظام آرامش را از 70 هزار جمعيت ساكن اين مناطق ربوده است. مردم منطقه در حالت رعب و اضطراب بسر میبرند و هميشه منتظرند كه شاید فردا نوبت محاصره منازل شان فرا رسد و معلوم نيست چه بلائي در انتظارشان است. اكنون كه اين خبررا براي شما تهيه مي كنم قسمتي از محله تحت محاصره قرار دارد كه از صبح تا الان كه ساعت از 11 گذشته است اينها مشغول هستند نه كسي را اجازه ورود ميدهند و نه اجازه خروج و چندين ماه است كه شاهد اين مصيبت هستيم. در شرايط نظامی اينجا عكس گرفتن نیز غيرممكن است!
http://www.sunni-news.net/fa/articles.aspx?selected_article_no=13752
ملت ایران افغانهای خسته و فراری از ظلم و ستم آرتش روسیه و جیرهخواران آن را با مهر و محبت به آغوش گرفت، ولی نظام ولایت فقیه با آنهمه شعارهای براق برادری و انسانیت چه بلاها که بر سر این ملت مظلوم و ستمدیده نیاورد.
حال که افغانها با بیاحترامی تمام از ایران رانده شدند، ظاهرا نوبت بلوچها رسیده که از سرزمین پدریشان باید به افغانستان رانده شوند. چرا و به چه جرم و گناهی؟!
شاید برخی تهرانیهای عزیز فکر کنند جرم بلوچها؛ داشتن محاسن، و لباس و عمامهای شبیه به شکل و شمایل افغانهای عزیز باشد! ولی به گمان من قصه این نیست. اگر بلوچها چون برادران تهرانیشان نیز کت و شلوار به تن کنند، و چون غربیها خانمهایشان نیمه عریان به بازار آیند، باز هم لعنت ولایت فقیه آنها را رها نخواهد کرد. باید مذهب و دیانتشان را نیز بخاطر جلب رحمت ولی فقیه رها کنند شاید اجازه یابند بر روی زمین پدریشان زندگی کنند!!!
حال این افرادی که سرزمینشان به تصاحب میرود، و از خانه و کاشانه و سرزمین نیاکانشان به سرزمینی که با آن آشنایی ندارند رانده میشوند، چه آیندهای خواهند داشت؟ و آیا اینها فردا به قراولهای خشمی بدل نمیگردند که برای بازپس گرفتن سرزمین پدریشان خواب و آرامش را از میهن عزیزمان خواهند ربود؟!!
همه ما ایرانیها برای حفظ آرامش و امنیت کشورمان باید با این سیاستهای ددمنشانهای که باعث ویرانی فردای میهن و گسترش روند برادرکشی در کشور میشود، به شدت برخورد کنیم!
نمیدانم چه مصلحتی در این مملکت است که چند زابلی نادان را بر گول ملت بلوچ سوار کردهایم؟!
این ابلهان نه تنها آینده خود و فرزندانشان را کور کردهاند، در پی ویرانی کشور شدهاند. چرا نباید جلوی این حرکتهای غیر انسانی را امروز قبل از اینکه دیر شود گرفت؟!
آیا شایسته ما نیست که از آنچه در سودان میگذرد پند و عبرت گیریم؟!
این زخم بسته من با رسیدن این نامه از زاهدان سر باز کرد. نامه خواننده ای به نام حامد:
کشور: ايران
موضوع پيام : خبر از زاهدان
متن پيام : از زمان سوء قصد به مولوي عبدالحميد در جريان تشييع جنازه كشته شدگان حادثه مسجد علي بن ابي طالب كه پس از آن جوانان اهلسنت دست به اعتراض مسالمت آمیز زدند ، در قسمت شرق زاهدان كه عمدتا جمعيت آن اهلسنت هستند نسبت اعتراضات گسترده تر بود، از آن زمان تا به حال ما از دست ماموران نظام روز خوشي نداریم به بهانه هاي مختلف مردم را مورد آزار و اذيت قرار ميدهند، مثلا از جمله ، تحت عنوان پاك سازي اين مناظق از مهاجرين افغاني ، هر روز صبح با نيروهاي مسلح حمله ورد مي شوند و چندين كوچه را از دو طرف مي بندند و يكي يكي وارد منازل مردم مي شوند شناسنامهها را ماموران اطلاعتي با خود مي برند وايرانيهاي كه از دوران شاه شناسنامه نگرفتهاند و چندين سال است كه تقاضاي شناسنامه دادهاند آنها را با خانواده شان سوار كاميون و اتوبوس مي كنند و به مرز افغانستان ميبرند. جمعیت بسیار بالایی از بلوچهای مناطق مختلف کشور هنوز شناسنامه ندارند! آنها سالهای سال است که از مسئولین میخواهند چون سایر شهروندان با آنها برخورد شود، و اجراءات اداری آنها پیگیری شود، ولی متأسفانه هرگز درخواستهای این مردم بیسواد و فقیر گوش شنوا پیدا نکرده است. اين رفتار ددمنشانه نظام آرامش را از 70 هزار جمعيت ساكن اين مناطق ربوده است. مردم منطقه در حالت رعب و اضطراب بسر میبرند و هميشه منتظرند كه شاید فردا نوبت محاصره منازل شان فرا رسد و معلوم نيست چه بلائي در انتظارشان است. اكنون كه اين خبررا براي شما تهيه مي كنم قسمتي از محله تحت محاصره قرار دارد كه از صبح تا الان كه ساعت از 11 گذشته است اينها مشغول هستند نه كسي را اجازه ورود ميدهند و نه اجازه خروج و چندين ماه است كه شاهد اين مصيبت هستيم. در شرايط نظامی اينجا عكس گرفتن نیز غيرممكن است!
http://www.sunni-news.net/fa/articles.aspx?selected_article_no=13752
Pak-Norway cooperation: Harnessing culture for education
Girls take part in a cultural display (left), while a simulated scene depicts village life (above). PHOTOS: PRESS RELEASE
Lok Virsa has established children’s folklore societies in 10 schools in Khyber-Pakhtunkhwa, Balochistan and Sindh.
A press release issued on Saturday said that the project falls under the joint institutional cooperation between Pakistan and Norway, and is being implemented in close collaboration with district educational departments of the provinces.
According to Lok Virsa’s executive director Khalid Javaid, each Children’s Folklore Society (CFS) is conceived as a purely promotional, non-profit body to inculcate awareness among the younger generation about the folklore, local craft, music and cultural heritage of Pakistan.
It aims to foster appreciation of Pakistan’s folk and traditional heritage that has been orally transmitted through generations.
Javaid said that the project was an attempt on the part of Lok Virsa to dedicate culture for education under its popular slogan – harnessing culture for education. “With an emphasis on the direct exposure of children to authentic sources of folk and cultural materials, [we expect the societies to] to grow into a formal study on the cultural heritage of Pakistan,” he said.
The activities undertaken by CFS include regular interaction of children with folk artists and artisans, arrangements for informal talks with craft, music, folkloric and cultural personalities, study tours to various places of historical and cultural importance, screening of audio visual material on Pakistan’s cultural heritage, dramatisation of folk tales and folk romances.
In the first stage, Lok Virsa created the society in six schools of Sindh: Government Boys Higher Secondary School (Shahpurchakar, Sanghar), Government Girls Higher Secondary School (Tando Jam), Government Girls High School (Khadro, Sanghar), Government Girls Primary School (Qasimabad, Tahir Soomro), Government Boys High School (Sukkur) and Government Girls Higher Secondary School (Pano Akil).
In the second phase, the society was established in Balochistan at the Government Girls Model School and Government Boys Model School (both in Sibbi).
In K-P, government Girls High School, Bamboorate (Kalash), and Government Centennial Boys Model High School in Chitral were selected.
Javaid said the gender equality principle has been strictly followed in the society’s establishment in all three provinces. In the next phase, Lok Virsa plans to spread the network to other parts of the country, including the far flung areas of Punjab.
Since their inception, the societies have successfully arranged a number of activities and programmes with enthusiastic participation from the children, he added.
Javaid appreciated the role and contribution of the Royal Norwegian Government, in particular their mission in Pakistan, for generously supporting the cultural heritage of Pakistan.
Published in The Express Tribune, February 27th, 2011.
http://tribune.com.pk/story/124437/pak-norway-cooperation-harnessing-culture-for-education/
Murders unsettle Balochistan -- Anita Joshua
As mutilated bodies of two political workers surfaced on Wednesday, the restive province of Balochistan was one again agitated over continuing efforts by authorities to muffle the Baloch voice that is divided over complete independence from Pakistan and more political autonomy-cum-control over its resources within the existing structure.
The bodies of Mehboob Wadela of the Baloch National Movement and Rehman Arif of the Baloch Republican Party were found in the coastal town of Ormara. Local media reported that their bodies bore bullet wounds and torture marks. While Mr. Wadela had been missing from Karachi since April last year, Mr. Arif was abducted from the port city of Gwadar four months ago.
The news of the murder of these two activists — whose relatives had time and again drawn attention to their disappearances — sparked protests in different parts of the province. According to the NGO, Voice for Baloch Missing Persons, as many as 101 bullet-riddled bodies of missing persons have surfaced over the past seven months.
Meanwhile, on Wednesday, Amnesty International urged the Pakistan government to immediately account for the “alarming number of killings and abductions in Balochistan attributed to government forces in recent months”. Simultaneously, it urged Baloch armed groups to avoid attacks that target or endanger civilians.
According to Amnesty International, “at least 90 Baloch activists, teachers, journalists and lawyers have disappeared or been murdered, many in ‘kill and dump' operations” in the last four months. “These atrocities are carried out with flagrant impunity. Credible investigations into these incidents — resulting in prosecutions — are absolutely necessary to establish some trust between the Baloch people and the Pakistan government,” observed Amnesty International's Asia-Pacific Director Sam Zarifi.
http://www.thehindu.com/news/international/article1487074.ece
The bodies of Mehboob Wadela of the Baloch National Movement and Rehman Arif of the Baloch Republican Party were found in the coastal town of Ormara. Local media reported that their bodies bore bullet wounds and torture marks. While Mr. Wadela had been missing from Karachi since April last year, Mr. Arif was abducted from the port city of Gwadar four months ago.
The news of the murder of these two activists — whose relatives had time and again drawn attention to their disappearances — sparked protests in different parts of the province. According to the NGO, Voice for Baloch Missing Persons, as many as 101 bullet-riddled bodies of missing persons have surfaced over the past seven months.
Meanwhile, on Wednesday, Amnesty International urged the Pakistan government to immediately account for the “alarming number of killings and abductions in Balochistan attributed to government forces in recent months”. Simultaneously, it urged Baloch armed groups to avoid attacks that target or endanger civilians.
According to Amnesty International, “at least 90 Baloch activists, teachers, journalists and lawyers have disappeared or been murdered, many in ‘kill and dump' operations” in the last four months. “These atrocities are carried out with flagrant impunity. Credible investigations into these incidents — resulting in prosecutions — are absolutely necessary to establish some trust between the Baloch people and the Pakistan government,” observed Amnesty International's Asia-Pacific Director Sam Zarifi.
http://www.thehindu.com/news/international/article1487074.ece
با صدور بیاینه "شورای هماهنگی راه سبز امید"
فراخوان تظاهرات در اعتراض به حسب خانگی موسوی و کروبی در روز سه شنبه
فراخوان تظاهرات در اعتراض به حسب خانگی موسوی و کروبی در روز سه شنبه
دبی-العربیه.نت
معترضان ایرانی از مردم خواستند روز سه شنبه 29-2-2011 (10 اسفند) در اعتراض به ادامه حبس خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالفان ایران دست به تظاهرات خیابانی بزنند.
مهدی کروبی و ميرحسين موسوی دو تن از رهبران معترضان ایرانی هم اینک در بازداشت خانگی به سر می برند. فشارها بر این رهبران مخالفان ایران پس از اعلام تظاهرات همبستگی با انقلاب های مردمی تونس و مصر افزایش یافته است.
شورای هماهنگی راه سبز امید که پس از حصر خانگی موسوی و کروبی مسئولیت هماهنگی اعتراض ها را بر عهده دارد، در بیانیه ای که شامگاه جمعه 25-2-2011 منتشر کرد آورده است: "در پی هشدار شبکه های اجتماعی , تشکلهای سیاسی جنبش سبز و بویژه جوانان پرشور اصلاح طلب به اقتدار گرایان حاکم بر کشور برای رفع حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبزاقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، شورای هماهنگی راه سبز امید در همراهی با این خواست مشروع و قانونی همگان را دعوت می نماید که دراعتراض به ادامه حصر و زندان خانگی رهبران جنبش روز سه شنبه 10 اسفند، که مصادف با شب تولد میر بزرگوار جنبش است ، از ساعت 5 بعداز ظهر دست به تجمع و راهپیمایی از میدان امام حسین بسوی میدان آزادی با شعارهای یا حسین ، میرحسین و یا مهدی ، شیخ مهدی زنند و بدین وسیله صدای خود را برای آزادی رهبران سبزمان به گوش حاکمیت برسانند."
این بیانیه افزوده است که تظاهرات در شهرستان ها در میدان اصلی برگزار می شود.
این دومین حرکت اعتراضی مخالفان در ایران پس از حبس خانگی موسوی و کروبی است. یکشنبه هفته گذشته نیز شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم دعوت کرده بود برای بزرگداشت کشته شدگان در تظاهرات 25 بهمن دست به تظاهرات بزنند.
این بیانیه در ادامه هشدار داده است "در صورتی که صدای اعتراض ما شنیده نشود و حصر و زندان خانگی غیرقانونی رهبران ادامه یابد, علاوه بر راه کارهای مناسب دیگر که شورا در اطلاعیه های بعدی خود پیشنهاد خواهد کرد, از هم اکنون همراهان سبز را دعوت به تجمعات اعتراضی غیر متمرکز در سراسر کشوردر روز 24 اسفند میکنیم."
معترضان ایرانی از مردم خواستند روز سه شنبه 29-2-2011 (10 اسفند) در اعتراض به ادامه حبس خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالفان ایران دست به تظاهرات خیابانی بزنند.
مهدی کروبی و ميرحسين موسوی دو تن از رهبران معترضان ایرانی هم اینک در بازداشت خانگی به سر می برند. فشارها بر این رهبران مخالفان ایران پس از اعلام تظاهرات همبستگی با انقلاب های مردمی تونس و مصر افزایش یافته است.
شورای هماهنگی راه سبز امید که پس از حصر خانگی موسوی و کروبی مسئولیت هماهنگی اعتراض ها را بر عهده دارد، در بیانیه ای که شامگاه جمعه 25-2-2011 منتشر کرد آورده است: "در پی هشدار شبکه های اجتماعی , تشکلهای سیاسی جنبش سبز و بویژه جوانان پرشور اصلاح طلب به اقتدار گرایان حاکم بر کشور برای رفع حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبزاقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، شورای هماهنگی راه سبز امید در همراهی با این خواست مشروع و قانونی همگان را دعوت می نماید که دراعتراض به ادامه حصر و زندان خانگی رهبران جنبش روز سه شنبه 10 اسفند، که مصادف با شب تولد میر بزرگوار جنبش است ، از ساعت 5 بعداز ظهر دست به تجمع و راهپیمایی از میدان امام حسین بسوی میدان آزادی با شعارهای یا حسین ، میرحسین و یا مهدی ، شیخ مهدی زنند و بدین وسیله صدای خود را برای آزادی رهبران سبزمان به گوش حاکمیت برسانند."
این بیانیه افزوده است که تظاهرات در شهرستان ها در میدان اصلی برگزار می شود.
این دومین حرکت اعتراضی مخالفان در ایران پس از حبس خانگی موسوی و کروبی است. یکشنبه هفته گذشته نیز شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم دعوت کرده بود برای بزرگداشت کشته شدگان در تظاهرات 25 بهمن دست به تظاهرات بزنند.
این بیانیه در ادامه هشدار داده است "در صورتی که صدای اعتراض ما شنیده نشود و حصر و زندان خانگی غیرقانونی رهبران ادامه یابد, علاوه بر راه کارهای مناسب دیگر که شورا در اطلاعیه های بعدی خود پیشنهاد خواهد کرد, از هم اکنون همراهان سبز را دعوت به تجمعات اعتراضی غیر متمرکز در سراسر کشوردر روز 24 اسفند میکنیم."
رئیس جمهور ریاکار
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری رژیم تهران، در دروغ گوئی شهره ی خاص و عام است، آنقدر که مردم وقتی می خواهند بگویند کسی بسیار دروغگوست می گویند طرف احمدی نژاد است!
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری رژیم تهران، در دروغ گوئی شهره ی خاص و عام است، آنقدر که مردم وقتی می خواهند بگویند کسی بسیار دروغگوست می گویند طرف احمدی نژاد است!
آدمی با این شهرت حالا دارد حسن های دیگر هم پیدا می کند، آنهم ریاکاری است. حقیقت امر آن است که رهبران رژیم ایران خیال می کنند مردم کر و کور و بی خبر از دنیا و آنچه در آن می گذرد هستند، برای همین در روز روشن و چشم توی چشم میلیون ها ایرانی دروغ های شاخداری می گویند که شنونده از شرم عرق می کند، اما خود حضرات جوری رفتار می کنند که انگار در کمال معصومیت و از صمیم دل حرف می زنند و هیچ دروغ و دغلی در کار و روزشان نیست. رهبر رژیم در نماز جمعه آنهم نماز جمعه ای که از رسانه ی ملی پخش مستقیم می شود و لابد اگر آقایان به بدنامی امروز نبودند میلیون ها بیننده می توانست داشته باشد، دیده در دیده ی خلق الله می دوزد و از دمکراسی و ارزش رأی مردم در ایران ، و از دمکرات و منتخب بودن دولت و دولت مردان و جاهای دیگر داد سخن می دهد و حاضر نیست فریاد میلیون ها ایرانی و ده ها کشته و هزاران زندانی را بشنود که حالا دو سالی می شود هر شب بغل گوش مبارکشان مرگ بر دیکتاتور می گویند تا فریاد آزادیخواهی شان دل سیاه شب را بشکافد. البته در حکومتی که رهبرش این همه بی چشم و رو باشد، لابد رئیس جمهوری اش هر خلافی بکند از شیر مادر حلال تر است. برای همین است که محمود احمدی نژاد همین دیروز چهارشنبه در کمال شجاعت و یا به قولی وقاحت گفته است، از “رفتار بد” حکومت لیبی با مردم خود ناراحت است، و تعجب می کند که چرا قذافی اجازه نمی دهد که ملت لیبی اراده ی خود را اعمال کنند و از حق حاکمیت ملی و کرامت برخوردار شوند!
دیکتاتورها همدیگر را دوست دارند. دیدار معمر قذافی و محمود احمدی نژاد
انصافاً آدم شاخ در می آورد، یعنی خجالت می کشد که حتی این یاوه گوئی ها را نقل دوباره کند. آخر چه فکر می کنی؟ فکر می کنی مردم یادشان می رود که همین یکی دو روز پیش بود که توسط ماموران و مزدوران حکومت و رهبرتان با چوب و چماق و گلوله به جانشان افتادید و سه جوان مانند دسته ی گل را هم به خاک و خون کشیدید که حالا دایه ای مهربان تر از مادر شده ای و می خواهی به قذافی که تا همین دیروز دوست یک جان در دو قالب بودید درس مردم داری و کرامت انسانی و حق حاکمیت ملی بدهی! مگر همین ماموران شما نبودند که به جای گاز اشک آور گاز مسموم شلیک کردند و جوانان ایرانی را راهی بیمارستانها کردید، قذافی هم یکی است مانند شما! او هم می خواهد با جنایت و جبر و زور سلاح مأمور و چماق مزدور دو روزی بیشتر بر گرده ی مردم حکومت کند.
هر چه محمود آقای احمدی نژاد جلوتر می رود فشار خون شنونده و خواننده هم به همان نسبت بالاتر می رود، آخر ریاکاری تا چه حد؟ باور ندارید به این جمله ی او که عیناً نقل می کنم توجه کنید:
” انسان ها نگاه هایشان جهانی شده و نیازمند اطلاعات جهانی هستند” این حرف ها را کسی بلغور می کند که در همین یکی دو روز گذشته ، اینترنت و SMS و حتی تلفن های دستی و خانگی و اداری مردم را قطع کرده بود تا نتوانند در تماس با هم علیه حکومت ریاکارش در خیابان های تهران و شهرهای دیگر ایران گرد هم آیند و خواهان پایان حکومت دیکتاتور بشوند!
اگر فکر می کنید آنچه نقل کردم حکایت از وقاحت کم مانند محمود آقا دارد، اشتباه می کنید حضرتشان از اینها ریاکارتر تشریف دارند و ادعاهایی می کنند که اگر کسی از اعمال زشت و ضد بشرانه شان بی خبر باشد دهانش آب می افتد و گمان می برد با رئیس جمهوری از زمره ی دمکرات ها و لیبرال مسلک ها سر و کار دارد، باور نمی کنید به این فرمایش محمودانه ی احمدی نژادانه توجه فرمایید:
” در برخی نقاط کارهای بسیار زشتی انجام شده است، چگونه کسی پیدا می شود که مردم خود را می کشد و بر سرشان بمب می ریزد؟ ” راست می گوئی ذات مبارک محمود خان، ندا و سهراب و محمد و صانع و حامد و صدها نفر دیگر که با گلوله های مأموران و مزدوران شما به خاک و خون کشیده شدند، مردم همین مملکت نبودند که شما به قتلشان رساندید، مردم همین مملکت نبودند که شما به دروغ و دغل رئیس جمهوری اش شده ای! آخر مرد حسابی مگر مسائل جهان و حوادث منطقه هاله ی نور است که دور سر خودت ببینی و بروی قم برای آیات عظام با آب و تاب تعریف کنی، بچه های مردم که برای حقوق مدنی شان به خیابان های تهران و شیراز و مشهد و اصفهان و رشت و بندرعباس و جاهای دیگر می آیند را به گلوله می بندی و زیر چماق پر از میخ می گیری و یا از پل به پایین پرت می کنی و تازه تعجب هم می کنی که رهبران نادانی پیدا می شوند که “مردم خود را می کشند” انصافا آدم نمی داند برای این گونه رفتارها و ریاکاریها و دروغگویی ها چه نام و نشان بدهد.
شما را به خدا از دست من عصبانی نشوید، اما چاره ای ندارم جز اینکه ادعاهای این آدم را عیناًً نقل کنم، آخر وقاحت هم حد و مرزی دارد. می فرمایند:
” از همه ی مسئولان کشورها در منطقه می خواهیم که با مردم خود همراهی کنند، چرا باید طوری رفتار کنند که مردم به آنها فشار بیاورند و خواهان اصلاح شوند…. اگر در خدمت مردم باشید و به آنها احترام بگذارید و به خواسته هایشان توجه کنید دیگر طوری نمی شود که مردم قیام کنند….” من برای این یکی نقل قول هیچ توضیحی ندارم.
انتشار از: فرزان فرامرزی
برگرفته از : شهروند
دادشاه: شهید و قهرمان ملی بلوچ -
(بخشی از تاریخ بلوچستان ایران)
دادشاه در ناحیهی کوهستانی اهوران در مرکز بلوچستان که خود در آنجا روستایی زمیندار کوچکی بود در اوایل سالهای 1950 پرچم طغیان برافراشت.
گزارشهای مردمی علت شورش او را تعدی و دستاندازی مأموران و ژاندارمهای «قجر» در زندگی روزمرهی همولایتیهای او، اخذ مالیاتها و گرفتن رشوههای هنگفت از روستاییان مفلوک ولایت او و بیحرمتی به آداب و رسوم و حیثیت قوم بلوچ میدانند. برعکس، مقامات دولتی او و یارانش را «گروهی اوباش و راهزن» توصیف میکنند. درواقع، کلمهی «یاغی» که در مورد دادشاه و دیگر شورشیان به کار میرفت، نمونهی کلاسیکی است در نمایاندن تفاوت دیدگاههای دو طرف. در زبان بلوچی این کلمه معنای تحسینآمیزی در خصوص کسانی دارد که مسلحانه در برابر «قجرها» قد علم میکنند، حال آن که در فارسی معادل راهزنی و سرکشی است و در مورد کسانی به کار میرود که بهخاطر ایستادگی در برابر اقتدار شاه شایستهی تحقیر و سرکوباند.
با وجود اینگونه اختلاف برداشتها یک چیز بدیهی است و آن مضمون «ضد قجر» و ضد حکومتی قیام دادشاه است. او و یارانش، تخمینا هفتاد تا بیش از 700 نفر، با حمله به پاسگاههای نظامی ایران، کمین کردن بر سرراه اسکورتهای حکومتی، قطع خطوط ارتباطی و ترور مأموران و مقامات غیربلوچ دربلوچستان مبارزهای افسانهای با حکومت شاه آغاز کرد
دادشاه بهیاری شناختی که از محیط داشت و نیز با برخورداری از پشتیبانی مردم در نواحی روستایی و قبیلهای برای مخفی شدن و تهیهی آذوقه، بارها نقشهی دستگیری خود توسط نیروهای برتر ایرانی را که علیه او بسیج شده بودند، عقیمگذاشت و با شبیخونهای جسارتآمیز و جنگ و گریزهای برقآسا موجبشگفتی آنان شد و در بلوچستان نامی آشنا و افسانهای گشت. در 1956شهرتش تیترهای درشت روزنامههای ایران را به او اختصاص داده بود وسرگذشت او را تحت عناوینی چون «دادشاه را چگونه تعقیب میکنند و اوچگونه میگریزد» نقل میکردند. البته این گزارشها او را «بلوچ ماجراجو» مینامیدند تا عوامل اجتماعی- اقتصادی و سیاسی که موجب شورش وی شدهبود پنهان بماند.
در 1957 حوادثی شورش دادشاه را در معرض توجه جهانی قرار داد. نخستین حادثه کمین وی بر سر راه هیئتی عازم بندر چاهبهار در کنارهی خلیجعمان بود که در ضمن آن دو آمریکایی ــ یک مشاور نظامی و یک پیمانکار ــ به جای مقامات ایرانی به اشتباه کشته شدند و نفر سوم به اسارت افراد دادشاه درآمد. حادثه به قدر کافی مهم بود که به تیتر صفحهی اول مطبوعات امریکا واروپا تبدیل شود و بدین وسیله دربارهی ثبات رژیم شاه سؤالاتی برانگیخت. این ماجرا اما تا حدود زیادی مسبب استعفای ناگهانی حسین علأ نخست وزیرایران، توقف کمک اقتصادی آمریکا به جنوب شرقی ایران و فشار آن کشور بهایران و پاکستان برای پایان دادن به ماجرای شورش دادشاه بود.
حادثهی عمدهی دیگر آغاز کار زمانبندی شدهی کمیسیون مرزی ایران و پاکستان برایعلامتگذاری مرزهایشان در بلوچستان در همان سال بود. در این مورد،رییس هیئت ایرانی، سناتور جهانبانی، که در آن زمان از ارتش باز نشسته شده بود، به دولت متبوعش گزارش داد «مصلحت نیست» کمیسیون مشترک تا زمانی که «ماجرای دادشاه» به سرانجام نرسیده است کار خود را شروع کند.
متعاقبا، ارتش و پلیس پاکستان به عملیات ضد شورش بر ضد دادشاه پیوست که دار و دستهاش مرتبا از مرز عبور میکرد و با نیروها و شبهنظامیان پاکستانی در داخل خاک آن کشور به درگیری مسلحانه میپرداخت. در یکیاز این درگیریها در 1957 نیروهای پاکستان یکی از برادران دادشاه به ناماحمدشاه را دستگیر کرد و به ایران تحویل داد هر چند که چنین معاهدهای بین دو کشور وجود نداشت. این امر ناسیونالیستهای بلوچ را در پاکستانخشمگین کرد. آنان عمل دولتشان را محکوم و مبارزهی گستردهای را برای اشاعهی ماجرای او در سطح بینالمللی شروع کردند.
در این خصوص، جمعهخان رییس سابق آکادمی بلوچ، نقش اصلی را در شناساندن مبارزهی دادشاه بهخاطر آرمان ناسیونالیسم بلوچ ایفا کرد و بدین سان احساسات ناسیونالیستی را به حمایت از او برانگیخت. در نتیجهی این اقدامات، جمعهخان که مجری و تهیه کنندهی برنامه به زبان بلوچی در رادیو کراچی بود و از این طریق شهرت زیادی یافته بود و در سراسر بلوچستان شناخته میشد، از سمتخود عزل شد.
این حوادث ــ فشار امریکا برای مجازات شورشیان بلوچ بهخاطر کشتن شهروندان آن کشور، حساسیت شاه نسبت به نظر غرب دربارهی ثبات رژیمش و ترس وی از گسترش شورش دادشاه و تبدیل شدنش به قهرمان ملی ــ دولت راوادار کرد برای سرکوب شورش اقداماتی صورت دهد. بنابراین، موضوع را بهسرلشگر جهانبانی، سرباز کهنهکار ــ در آن زمان سناتور ــ که متخصص اصلی کشور در امور بلوچستان نیز بود محول کرد. او با توجه به تجربهی نظامیاش درجنگ در بلوچستان در 1928، به سرعت به این نتیجه رسید که «از بین بردن دادشاه و برادران و یارانش با واحدهای ژاندارمری یا نیروهای مسلح مستلزم زمان طولانی و هزینهی سنگین خواهد بود.» بنابراین پیشنهاد کرد که «به نظرمیرسد بهتر باشد که کار را به سرکردگان محلی واگذار کنیم.»
بنابراین، یک جلسهی شرفیابی ترتیب داد و در ضمن آن سردار عیسیخان مبارکی را همراه با چند سرکردهی عمدهی محلی به شاه معرفی کرد و آنان را «اتباع وفادار ومیهنپرست» نامید که آمادهاند در صورت تأیید ملوکانه غائله را فرو بنشانند. سرکردگان بلوچ اما روایت دیگری دارند و مدعیاند که سخنان شاه متضمن هشدار سرپوشیدهای بود بر این مضمون که یا باید به این غائله پایان دهند و یا خود را برای حبس و مصادرهی اموالشان آماده کنند و به این ترتیب آنان رامجبور کرد که از دستورش اطاعت کنند.
حقیقت هر چه باشد، عیسیخان به عنوان رییس قبیلهی مبارکی که دادشاه بدان تعلق داشت با دادشاه تماس گرفت و از او درخواست ملاقات فوری کرد تا پیام مهمی را که شاه برایش فرستاده است شخصا به او تسلیم کند. وبرای جلب اعتماد دادشاه به قرآن کریم قسم خورد که بدون اسلحه در سر قرار حاضر شود و زمان و محل ملاقات را از حکومت پوشیده بدارد. به گفتهی مردم او همچنین به دادشاه قول شرف داد و این مثل را ذکر کرد که «بلوچ سرش رامیدهد اما زیر قولش نمیزند» تا دادشاه را کاملا از حسن نیت خود مطمئنسازد. این نقشه اما جزئی از برنامهای بود که حکومت و عیسیخان و همکاران بلوچش از پیش طراحی کرده بودند. به نظامیان ایرانی خبر داده شد که به محض شروع شدن جلسهی ملاقات دست به عمل بزنند. دادشاه بیخبر از این دسیسه ومطمئن از سوگند عیسیخان به کتاب مقدس و قول شرفش در سرقرار حاضر شد و ناگهان خود را در محاصرهی نیروهای حکومتی دید و چون از تسلیم شدن سرباز زد، نبردی با تفنگ درگرفت که در ضمن آن وی و همراهانش کشته شدند
دادشاه و قیامش اما موجب بروز خودآگاهی ملی در بین بلوچها شد واحساس غرور را در آنها زنده کرد. تودههای بلوچ او را مظهر «بلوچ راستین» میدیدند که شرف و قابلیتهای رزمی بلوچ را در برابر «قجرها» به جلوه وامیداشت و بنابراین تا جایی با او احساس یگانگی میکردند که هر کسی خودرا دادشاهی میدید. ملیگرایان او را چون «رهبری ملی که پرچم طغیان برافراشت» و «در راه آرمان استقلال، برای بیدارکردن ملت بلوچ و مبارزه با امپریالیسم جانفشانی کرد» بزرگ میدارند
او تا امروز یکی از نامدارترین چهرههای ملی در تاریخ معاصر بلوچ است و به مرتبهی یک قهرمان بلوچ عروج کرده است که زندگی و مبارزهاش در ترانهها و سرودهای بیشمار نقل میشود وهر روز در سرتاسر بلوچستان ورد زبان مردم است. چنان که یکی از خبرنگاران لوموند دیپلماتیک در 1973 گفت او را هنوز «یکی از بزرگترین شهدای جنبش بلوچ در ایران» میدانند
پایان قیام دادشاه همچنین پایان دوران سنتی شورش و یاغیگری و آغاز مرحلهی جدیدی را رقم میزند که مشخصهاش ظهور سازمانها و احزاب نوین ملیگراست، اگر چه از آن پس شورشهای دیگری به طور پراکنده در اینجا و آنجا صورت گرفته است، اما دیگر نیروی تعیینکنندهای در جنبش بلوچ محسوب نمیشوند
Subscribe to:
Posts (Atom)