وضعیت بلوچستان بسیار شبیه اوضاع کردستان می باشد بهمین دلیل بعنوان پیشگفتار مایلم در ابتدای بحث با ادای احترام به روان پـــــاک پنج قربانی بیگناه ِ هفته گذشته که توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام شدند، این توحش عریان را محکوم کرده و مراتب تاسف و شرمساری خود را بعنوان یکی از فعالان اپوزیسیون برونمرزی اعلام کنم. زیرا علیرغم قیام یکپارچه و متحد ســـــبـــز مـردم ایران و ایثار و جانفشانی هموطنان مبارز درونمرزی، ما با بی تفاوتی کامل نسبت به مسئولیت خطیر و تاریخی خود یعنی " ایجاد همبستگی مــلــی" در برونمرز، همچنان اسیر هژمونی طلبی گروهی و درگیر تنازعات مسلکی و "قبیله ای" هستیم.
دیـــبــاچــه
برای مدت بیش از دو دهه دستگاه های تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی موفق شده بودند تا مشکلات سیاسی، اقتصادی و مذهبی و همچنین درگیری های متعدد نیروهای امنیتی و نظامی حکومت را در قالب مبارزه با مواد مخدر معرفی کرده و بدینگونه مردم دنیا و بخصوص هموطنان را نسبت به سرکوب و تبعیض آشکار در بلوچستان بی تفاوت نگه دارند. اما رشد وسایل ارتباط جمعی و و تلاش فعالان بلوچ در داخل و خارج کشور و همچنین انعکاس درگیری های مرگبار سالهای اخیر در بلوچستان باعث عریان شدن حقایق بلوچستان در انظار بین المللی شد. البـتـه به دلیل محدودیت زمانی، بنده ناچاراً بصورت "تـــیـتـروار" در این بخش از بحث ِ "مسائل و مشکلات در بلوچستان" به علل و انگیزه ِ تضاد ها و درگیری های موجود در بلوچستان و ریشه های تاریخی آن خواهم پرداخت.
مــقــدمــه
مــقــدمــه
از منظر تاریخی آغاز حضور دولت های مرکزی در بلوچستان همواره از طریق قشون کشی و سرکوب بوده و است. در شاهنامه فردوسی اشعار فراوانی در تفصیل جنگ بین شاه ایران ِ زمین و شاه بلوچستان (مــکـُـران) وجود دارد. اما در تاریخ معاصر کشتار بلوچ ها توسط قشون قاجار را می توان مبداء و آغاز بدبینی، کینه و دشمنی بین بلوچ و"گــَـجــَر و یا "قجر" به شمار آورد. نام "گــَـجــَر" در روانکاوی و قاموس فرهنگی سیاسی بلوچ حک شده است. حکومت های پهلوی و جمهوری اسلامی نیز نه تنها گامی موثر در جهت مرمت و یا زدودن این حافظه تلخ تاریخی بر نداشتند، بلکه بطور اخص در طی سی سال اخیر واژه "گــَـجــَر تشدید معنی شده است. تخم بی اعتمادی و بدبینی و خصومتی را که قاجار با قتل عام بیش از سی و دو هزار بلوچ کاشتند، همچنان با ریختن خون بلوچ توسط جمهوری اسلامی آبیاری می شود. طبیعتا محصول چنین کـِـشته ای دوستی و همکیشی و برادری نخواهد بود. متاسفانه علیرغم دگرگون شدن زمان و مکان و تغییر بافت اجتماعی بلوچستان، شیوه تعامل حکومت با مردم بلوچ در طی صد سال گذشته همچنان تغییرناپذیر مانده است.
علاوه بر ریشه تاریخی بدبینی و خصومت منبعث از سرکوب، فاکتورهای متعددی در بروز و ادامه درگیری ها در بلوچستان دخیل هستند. قبل از پرداختن به این عوامل باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم و آن هم ماهیت ضد مردمی وعملکرد سرکوبگرانه دولت های متعدد مرکزی در سطح کلی و یا ملی می باشد. متاسفانه همه مردم ایران مورد ظلم و سرکوب دولت های فاسد و مستبد قرار گرفته اند، اگرچه بلوچستان مظلومترین قربانی بوده و است ولی باید اذعان نمود سرکوب و شکنجه و زندان و تجاوز و اعدام مختص بلوچستان نیست بلکه در سراسر ایران از جمله کهریزک و اوین نیز اتفاق می افتد. اما این ظلم و تعدی و تبعیض عریان در بلوچستان همانند کردستان بیرحمی و بی قانونی خاص خود را دارا می باشد، که بنده اجمالاً به تک تک این ویژه گی ها در حد مقدور خواهم پرداخت.
عامل قومی و اجتماعی
علیرغم اینکه ما در عرف مـُدرن سیاسی و بین المللی یک ملت هستیم و به تمامیت ارضی ایران التزام عملی و اعتقاد سیاسی داریم، اما ایران مجموعه ای است از اقوام و یا به اصطلاح "مـلـیّت" های مختلف که در بطن نهفته آن می توان همزیستی و همگونی آمیخته با تعارض های تاریخی را یافت. در ایران اقوام مشخصی نظیر بلوچ، کرد، آذری، ترکمن، عرب و غیره وجود دارند. هموطنان فارس زبان ما خود را از قوم بخصوصی نمیدانند و با واژه قوم (مـلـیّت) ِ فارس نیز سازگاری ندارند. بر طبق گفته شاهنامه فردوسی که شناسنامه ایرانیان است فارس زبانان ایرانی مخلوطی هستند از اقوام مختلف:
ز دهقان و از تـُرک و از تازیان
نــــــژادی پـدیـد آمـد انـدر مــیان
نه دهقان نه تـُرک و نه تازی بود
ســخـن ها به کــردار بازی بــود
در نتیجه هموطنان فارس زبان ما متعلق به قوم بخصوصی نیستند و "قومیت" بخصوصی را معرف خود نمی دانند. در نتیجه نباید به آنها به عنوان یک قوم (مـلـیّت) نگریست. اما از منظر جامعه شناسی سیاسی این آمیختگی و تعارض نهان باعث عدم درک و احترام متقابل و تبعیض عیان بر علیه اقوام (مـلـیّت های) ایرانی شده است که کالبدشکافی عمیق آن مستلزم وقت فراوان است. یکی از علل مشکلات در همین پیچیدگی نهفته است، بدین معنی که مردم یا گروهی از یک جامعه که تمام ابزار قدرت را در دست دارند و با مقوله "قــوم" و قـومـیّت (مـلـیّت) بیگانه هستند، چه نوع تعامل و برخوردی را با مناطق و اقشاری از مردم کشور که بر هویت "قومی" یا "مــلــی ـ تاریخی" خود اصرار دارند، داشته باشند. تکصدائی و تک فرهنگی غالب مبتنی بر خودمحوری و خودشیفتگی القاء شده تاریخی ِ که در نهایت مــُنـجر به برتری طلبی و تامگرای ِهویت سازی "آریایی" و یا "اُمــت" شیعگری مبتنی بر هویت زدائی اقوام ایرانی توام با تحقیر و سرکوب شده ، یکی از علل ریشه ای و تاریخی درگیری ها در بلوچستان و بسیاری از مناطق اقوام (مـلـیّت های) ایرانی می باشد. این خودشیفتگی مُزمّن ِ خودمحورانه و ناآگاهانه که همواره بستر تنش و تبعیض را فراهم می سازد، در بین لایه های روشنفکر و تحصیلکرده ِ هموطنان برخاسته از مرکز نیز ریشه ای عمیق دوانده است، زیرا در مقابل هرگونه تظلم خواهی ِ بر حق، چوب تکفیر ِ"تحریک شده توسط اجانب" و "تجزیه طلبی" را بر فرق معترضین اقــوام (مـلـیّت های) ایرانی می کوبند.
عامل فرهنگی و زبانی
تعامل مردم بلوچ با حکومت مرکزی از طریق گماشته گان اداری و نظامی دولت های مختلف ایران بوده است. اکثریت قریب به اتفاق مامورین دولتی با فرهنگ ، سـُنـن، مذهب و حتی زبان مردم بلوچ بیگانه بوده اند. بسیاری از مامورین خود را تبعیدی محسوب نموده و در نتیجه هیچگونه تلاشی برای درک متقابل ننمودند. این تفاضل و تمایز فرهنگی موجب گسترش شکاف بیشتر بین مردم بلوچ و نمایندگان دولت (کارمندان اداری و نظامی) شد. فرهنگ خودبزرگ بینی، نخوت و تحقیر دیگران و ناآگاهی و تنگ نظری حاکم بر اذهان الــقـاء شده مامورین دولتی فارس زبان بر مشکلات عدیده موجود در بلوچستان نیز افزود. عدم درک متقابل از زبان یکدیگر نیز یکی از عوامل موثر در حفظ شکاف موجود و استمرار حس بدبینی می باشد. بلوچ مـُقـیّـد بوده و است تا زبان تازه وارد ها را یاد بگیرد، ولی اجازه نوشتن و نشر به زبان خود را ندارد. یعنی به جای تولید حس هموطنی، برادری و برابری، در عمل وضعیت استعمار کننده و استعمار شده وجود دارد.
عامل مــذهــبـی
در جمهوری اسلامی مذهب بعنوان یک مشخصه بارز به آلت تعیین کننده در تمامی مناسبات حکومتی با مردم ایران تبدیل شده است. مردم بلوچ سـُنـی ِ حنفی مذهب هستند. اما دو حادثه بسیار مهم در منطقه منشاء و مبداء آغاز حملات شدیدی بر علیه مذهب حنفی مردم بلوچ شدند. اول اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی که منجر به رشد و گسترش مذهب خشن و مطلقگرای جدیدالتاسیس (حدود ۱۵۰ سال پیش) "وهابیت" شد. دوم بقدرت رسیدن آخوندهای قشری شیعه مذهب در ایران. این دو بینش تامگرای افراطی ِ متجانس اما بعضاً متضاد با زیرکی و نیرنگ خاص خویش از دو سنگر مختلف به مذهب و فرهنگ با مدارای (Tolerant) مردم بلوچ حمله نمودند. این مبحث می تواند بسیار پیچیده و طولانی باشد، در نتیجه آن را می گزارم و میگذرم و فقط به این بسنده می کنم که متاسفانه تبعیض و سرکوب مذهبی در بلوچستان بطور بسیار خطرناکی باعث رشد افراطیگری اندیشه وهابی در بعضی از نحله های سنتی ـ مذهبی بلوچ شده است. سرکوب، اجحاف و توهین مذهبی بهمراه کمبود امکانات آموزشی، فقر و بیکاری و تبعیض در استخدام باعث رشد مدارس دینی در بلوچستان شده اند. بسیاری از فرزندان مستمندان بلوچ بدلیل فقر مطلق، عدم استطاعت مالی برای تهیه شهریه و کتاب و قلم ناچاراً به مدارس دینی جلب می شوند زیرا در آنجا از امکانات مجانی خوابگاه، آموزش، خوراک و پوشاک رایگان بهره مند خواهند شد. متاسفانه رژیم امکانات تبلیغی فراوان از قبیل تلویزیون ماهواره ای ســـــلام و غیره برای مبلغین و فحاشان ضد سُنی نظیر شیخ بــیــژن جــارچــی ملقب به حجت الااسلام مهدی دانشمند فراهم نموده است. از طرف دیگر هر عالم یا فرد ســُنی مذهب اگر نسبت به اینگونه توهین و تحقیر و فحاشی ها اعتراض کند، بلافاصله دستگیر، شکنجه و زندانی و حتی احتمالا اعدام خواهد شد.
عامل اقتصادی
تا قبل از حمله قاجار بلوچستان از نظر کشاورزی، دامداری و ماهیگیری و تجارت دریا نسبتاً خودکفا بود. سیاست عامدانه از بین بردن کشاورزی و دامداری در دوران پهلوی، بلوچستان را به یکی از فقیرترین مناطق ایران تبدیل نمود. بعنوان مثال حکومت پهلوی حدود ده میلیارد دلار در طی شش سال برای تاسیس بزرگترین پایگاه نظامی در بندر کـُنارَک در شمال چابهار هزینه نمود. اما حاضر نشد حتی یک میلیون دلار برای احداث سد و یا بهبود امکانات کشاورزی و دامداری و شیلات صرف نماید. بلوچستان از دیدگاه زمین شناسی و معادن متعدد از جمله طلا، نفت، نقره، آنتيموان، كروم، منگنز، مس، آهن، سرب و روي، قلع و تنگستن، نيكل و پلاتين و سنگهای گرانقیمت داراي پتانسيل هاي ارزشمندي مي باشد. امروزه بلوچستان با ۴۶ درصد مقام اول را در صید ماهی در کشور دارد، آن هم علیرغم دخالت های بیجا و کارشکنی های بوروکراتیک مقامات دولتی. امروزه خرمای بلوچستان تحت مارک های مختلف نظیر خرمای مضافتی بـم؛ سارا و غیره در سراسر جهان به فروش می رود. صدها هزار تـُن محصولات کشاورزی و میوه های گرمسیری بلوچستان در بازارهای نقاط مختلف ایران و جهان و از جمله هندوانه بلوچستان در اروپا و آمریکا بفروش می رسد. متاسفانه جمهوری اسلامی بجای احداث سد برای مهار آب بارانهای موسمی و گسترش کشاورزی و دامداری، تا کنون هزاران میلیارد تومان صرف ساختن دیوار و خندق مرزی و مین گزاری مناطق مرزی و همچنین ساخت پروژه های متعدد امنیتی و نظامی کرده است؛ در حالیکه بیش از هفتاد درصد مردم بلوچ زیر خط فقر زندگی می کنند. فقر و بیعدالتی در بلوچستان عامل اصلی تنش بین مردم و حکومت است. بعنوان مثال هر سه بمبگزار انتحاری در بلوچستان (سراوان، زاهدان و پیشین) از خانواده های فقیر و یا نسبتا فقیر بوده اند. فقر محرک اصلی جذب نوجوانان فقیر بسوی مدارس دینی می باشد. بیش از نود درصد طلبه های مدارس دینی از خانواده های فقیر بلوچ هستند. بخش قابل توجه ای از فارغ التحصیلان این مدارس برای مقابله با توهین، تحقیر، تبعیض و افراطیگری بی حد و حصر مسئولین شیعه استان جذب تفکر وهابیت و یا جذب گروهای مسلح نظیر جندالله می شوند.
عامل کمبود امکانات بهداشتی، مسکن، آموزشی و بیکاری
خانه و مساکن "سازمانی" و دولتی برای کارمندان غیر بومی دولت ساخته می شوند. مردم فقیر بلوچ در کـَپرهای حصیری یا آلونک های گــِلی زندگی می کنند. غیر بومیان که تقریباً همگی شیعه هستند، در استفاده از امکانات پزشکی و بیمارستانی بر مردم بومی بلوچ ارجحیت دارند. بسیاری از مردم بلوچ ترجیح می دهند برای معالجه به پاکستان بروند. برطبق آمار منتشر شده در سایت استانداری سیستان و بلوچستان (اردیبهشت ۱۳۸۹) در سراسر استان با جمعیتی حدود دو میلیون و هفصد هزار نفر فقط ۲۷۵ نفر پزشک عمومی و ۱۷۵ پزشک متخصص (یعنی از ۷۰ هزار پزشک شاغل در ایران فقط ۴۵۰ پزشک و یا بعبارتی فقط شش دهم یک درصد در بلوچستان مشغول به کار هستند. بر طبق آمار منتشر شده سازمان نظام پزشکی ایران، برای هر یک هزار نفر ایرانی یک پزشک وجود دارد اما برای هر شش هزار بلوچ ایرانی یک پزشک وجود دارد. سایت استانداری تعداد دندانپزشکان استان را ۵۱ نفر ذکر می کند که اکثر آنها نیز همانند پزشکان در شهرهای زاهدان و زابل متمرکز هستند. این آمار برای حکومتی که ادعا می کند توانایی فرستاندن کرم و موش به فضا را دارد، اما از فرستادن دندانپزشک به استانهای محروم ایران عاجز و قاصر است، مایه تاسف می باشد. از طرف دیگر حدود هفتاد و سه هزار نیروی ارتش، سپاه پاسداران، بسیج، نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی در بلوچستان مستقر هستند. یعنی تقریباً برای هر سی و هشت نفر در استان یک مامور نظامی امنیتی وجود دارد. بر طبق آمار رسمی حدود سی درصد از به اصطلاح "نونهالان" استان از امکانات اولیه تحصیلی حتی کلاس کپری محروم هستند. از ۵۶۰ هزار دانش آموز استان، در نهایت فقط هزار و اندی نفر بلوچ وارد دانشگاههای استان می شوند. ظرفیت شش دانشگاه استان حدود ۷۰ هزار دانشجو می باشد که فقط حدود دو درصد دانشجویان آنها بلوچ می باشند. وانگهی اکثر فارغ التحصیلان دانشگاهی بلوچ با تبعیضات عدیده در بازار کار و بخصوص استخدام دولتی روبرو هستند.
عامل موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی بلوچستان در منطقه
در مورد موقعیت سوق الجیشی بلوچستان کتابها و مقالات فراوانی نوشته شده است و من وارد این مقوله نمی شوم زیرا مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شود. حضور نظامی آمریکا و ناتو در منطقه و بخصوص در افغانستان و پاکستان و رقابت جمهوری اسلامی با به اصطلاح استکبار جهانی از یک طرف؛ و از طرف دیگر رقابت و جدال بین تشیع ولایت فقیه و وهابیت ِ بُعد تبلیغاتی جدیدی را به معضلات بلوچستان افزوده است. تا کنون جمهوری اسلامی نه تنها برنده این بازی تبلیغاتی بوده است بلکه حداکثر سود را از حضور نظامی آمریکا در منطقه و سرنگونی صدام و طالبان و تضعیف مجاهدین خلق در عراق عاید شده است. در عمل آمریکا با صرف صدها میلیارد دلار و هزاران کـُشته توانست سه دشمن عمده جمهوری اسلامی را یا تضعیف و یا کاملا از بین ببرد. علیرعم کمک های بیدریغ آمریکا به ارتش پاکستان که در حال حاضر بیرحمانه جنبش مردم بلوچ در پاکستان را سرکوب می کند و همکاری تنگاتنگ سازمانهای امنیتی پاکستان و افغانستان با اطلاعات ایران دستگاههای تبلیغاتی عریض و طویل جمهوری اسلامی ادعا می کنند که علت اصلی معضلات بلوچستان دخالت بیگانگان می باشد و نه ظلم و ستم و تبعیض و تحقیر و سرکوب بی حد و حصر رژیم در داخل بلوچستان.
عامل جمهوری اسلامی و راه چاره
در پایان باید تاکید کنم که حل مشکلات مردم بلوچ و بلوچستان و یا کردستان و دیگر مناطق ایران جدا از یافتن چاره اساسی برای رفع معضل اصلی کشور یعنی رژیم مستبد و ارتجاعی جمهوری اسلامی نیست. بلوچستان بخشی از ایران است، و در نتیجه مشکل و مانع اساسی برای آزادی و پیشرفت کشور یعنی وجود نامبارک رژیم جمهوری اسلامی نیز همانا مشکل اساسی بلوچستان می باشد. برای رفع این مانع تاریخی همه ملت ایران از جمله اقوام (ملیت های) ایرانی همراه با نیروهای دمـُکرات ـ سکولار باید با صبر و شکیبائی اما با درایت و هوشیاری خاص متحد شوند و جنبش سبز آزادیخواهی ملت ایران را تا قله پیروزی نهایی به پیش ببرند.
پاورقی: این نوشتار زمینه سخنرانی بنده در میزگرد مسائل و مشکلات در بلوچستان بود که توسط انجمن پژوهشگران ایران در روز شنبه پانزدهم ماه مئی (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) در لندن برگزار شد.
عبدالستار دوشوکی
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
Doshoki@gmail.com
علاوه بر ریشه تاریخی بدبینی و خصومت منبعث از سرکوب، فاکتورهای متعددی در بروز و ادامه درگیری ها در بلوچستان دخیل هستند. قبل از پرداختن به این عوامل باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم و آن هم ماهیت ضد مردمی وعملکرد سرکوبگرانه دولت های متعدد مرکزی در سطح کلی و یا ملی می باشد. متاسفانه همه مردم ایران مورد ظلم و سرکوب دولت های فاسد و مستبد قرار گرفته اند، اگرچه بلوچستان مظلومترین قربانی بوده و است ولی باید اذعان نمود سرکوب و شکنجه و زندان و تجاوز و اعدام مختص بلوچستان نیست بلکه در سراسر ایران از جمله کهریزک و اوین نیز اتفاق می افتد. اما این ظلم و تعدی و تبعیض عریان در بلوچستان همانند کردستان بیرحمی و بی قانونی خاص خود را دارا می باشد، که بنده اجمالاً به تک تک این ویژه گی ها در حد مقدور خواهم پرداخت.
عامل قومی و اجتماعی
علیرغم اینکه ما در عرف مـُدرن سیاسی و بین المللی یک ملت هستیم و به تمامیت ارضی ایران التزام عملی و اعتقاد سیاسی داریم، اما ایران مجموعه ای است از اقوام و یا به اصطلاح "مـلـیّت" های مختلف که در بطن نهفته آن می توان همزیستی و همگونی آمیخته با تعارض های تاریخی را یافت. در ایران اقوام مشخصی نظیر بلوچ، کرد، آذری، ترکمن، عرب و غیره وجود دارند. هموطنان فارس زبان ما خود را از قوم بخصوصی نمیدانند و با واژه قوم (مـلـیّت) ِ فارس نیز سازگاری ندارند. بر طبق گفته شاهنامه فردوسی که شناسنامه ایرانیان است فارس زبانان ایرانی مخلوطی هستند از اقوام مختلف:
ز دهقان و از تـُرک و از تازیان
نــــــژادی پـدیـد آمـد انـدر مــیان
نه دهقان نه تـُرک و نه تازی بود
ســخـن ها به کــردار بازی بــود
در نتیجه هموطنان فارس زبان ما متعلق به قوم بخصوصی نیستند و "قومیت" بخصوصی را معرف خود نمی دانند. در نتیجه نباید به آنها به عنوان یک قوم (مـلـیّت) نگریست. اما از منظر جامعه شناسی سیاسی این آمیختگی و تعارض نهان باعث عدم درک و احترام متقابل و تبعیض عیان بر علیه اقوام (مـلـیّت های) ایرانی شده است که کالبدشکافی عمیق آن مستلزم وقت فراوان است. یکی از علل مشکلات در همین پیچیدگی نهفته است، بدین معنی که مردم یا گروهی از یک جامعه که تمام ابزار قدرت را در دست دارند و با مقوله "قــوم" و قـومـیّت (مـلـیّت) بیگانه هستند، چه نوع تعامل و برخوردی را با مناطق و اقشاری از مردم کشور که بر هویت "قومی" یا "مــلــی ـ تاریخی" خود اصرار دارند، داشته باشند. تکصدائی و تک فرهنگی غالب مبتنی بر خودمحوری و خودشیفتگی القاء شده تاریخی ِ که در نهایت مــُنـجر به برتری طلبی و تامگرای ِهویت سازی "آریایی" و یا "اُمــت" شیعگری مبتنی بر هویت زدائی اقوام ایرانی توام با تحقیر و سرکوب شده ، یکی از علل ریشه ای و تاریخی درگیری ها در بلوچستان و بسیاری از مناطق اقوام (مـلـیّت های) ایرانی می باشد. این خودشیفتگی مُزمّن ِ خودمحورانه و ناآگاهانه که همواره بستر تنش و تبعیض را فراهم می سازد، در بین لایه های روشنفکر و تحصیلکرده ِ هموطنان برخاسته از مرکز نیز ریشه ای عمیق دوانده است، زیرا در مقابل هرگونه تظلم خواهی ِ بر حق، چوب تکفیر ِ"تحریک شده توسط اجانب" و "تجزیه طلبی" را بر فرق معترضین اقــوام (مـلـیّت های) ایرانی می کوبند.
عامل فرهنگی و زبانی
تعامل مردم بلوچ با حکومت مرکزی از طریق گماشته گان اداری و نظامی دولت های مختلف ایران بوده است. اکثریت قریب به اتفاق مامورین دولتی با فرهنگ ، سـُنـن، مذهب و حتی زبان مردم بلوچ بیگانه بوده اند. بسیاری از مامورین خود را تبعیدی محسوب نموده و در نتیجه هیچگونه تلاشی برای درک متقابل ننمودند. این تفاضل و تمایز فرهنگی موجب گسترش شکاف بیشتر بین مردم بلوچ و نمایندگان دولت (کارمندان اداری و نظامی) شد. فرهنگ خودبزرگ بینی، نخوت و تحقیر دیگران و ناآگاهی و تنگ نظری حاکم بر اذهان الــقـاء شده مامورین دولتی فارس زبان بر مشکلات عدیده موجود در بلوچستان نیز افزود. عدم درک متقابل از زبان یکدیگر نیز یکی از عوامل موثر در حفظ شکاف موجود و استمرار حس بدبینی می باشد. بلوچ مـُقـیّـد بوده و است تا زبان تازه وارد ها را یاد بگیرد، ولی اجازه نوشتن و نشر به زبان خود را ندارد. یعنی به جای تولید حس هموطنی، برادری و برابری، در عمل وضعیت استعمار کننده و استعمار شده وجود دارد.
عامل مــذهــبـی
در جمهوری اسلامی مذهب بعنوان یک مشخصه بارز به آلت تعیین کننده در تمامی مناسبات حکومتی با مردم ایران تبدیل شده است. مردم بلوچ سـُنـی ِ حنفی مذهب هستند. اما دو حادثه بسیار مهم در منطقه منشاء و مبداء آغاز حملات شدیدی بر علیه مذهب حنفی مردم بلوچ شدند. اول اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی که منجر به رشد و گسترش مذهب خشن و مطلقگرای جدیدالتاسیس (حدود ۱۵۰ سال پیش) "وهابیت" شد. دوم بقدرت رسیدن آخوندهای قشری شیعه مذهب در ایران. این دو بینش تامگرای افراطی ِ متجانس اما بعضاً متضاد با زیرکی و نیرنگ خاص خویش از دو سنگر مختلف به مذهب و فرهنگ با مدارای (Tolerant) مردم بلوچ حمله نمودند. این مبحث می تواند بسیار پیچیده و طولانی باشد، در نتیجه آن را می گزارم و میگذرم و فقط به این بسنده می کنم که متاسفانه تبعیض و سرکوب مذهبی در بلوچستان بطور بسیار خطرناکی باعث رشد افراطیگری اندیشه وهابی در بعضی از نحله های سنتی ـ مذهبی بلوچ شده است. سرکوب، اجحاف و توهین مذهبی بهمراه کمبود امکانات آموزشی، فقر و بیکاری و تبعیض در استخدام باعث رشد مدارس دینی در بلوچستان شده اند. بسیاری از فرزندان مستمندان بلوچ بدلیل فقر مطلق، عدم استطاعت مالی برای تهیه شهریه و کتاب و قلم ناچاراً به مدارس دینی جلب می شوند زیرا در آنجا از امکانات مجانی خوابگاه، آموزش، خوراک و پوشاک رایگان بهره مند خواهند شد. متاسفانه رژیم امکانات تبلیغی فراوان از قبیل تلویزیون ماهواره ای ســـــلام و غیره برای مبلغین و فحاشان ضد سُنی نظیر شیخ بــیــژن جــارچــی ملقب به حجت الااسلام مهدی دانشمند فراهم نموده است. از طرف دیگر هر عالم یا فرد ســُنی مذهب اگر نسبت به اینگونه توهین و تحقیر و فحاشی ها اعتراض کند، بلافاصله دستگیر، شکنجه و زندانی و حتی احتمالا اعدام خواهد شد.
عامل اقتصادی
تا قبل از حمله قاجار بلوچستان از نظر کشاورزی، دامداری و ماهیگیری و تجارت دریا نسبتاً خودکفا بود. سیاست عامدانه از بین بردن کشاورزی و دامداری در دوران پهلوی، بلوچستان را به یکی از فقیرترین مناطق ایران تبدیل نمود. بعنوان مثال حکومت پهلوی حدود ده میلیارد دلار در طی شش سال برای تاسیس بزرگترین پایگاه نظامی در بندر کـُنارَک در شمال چابهار هزینه نمود. اما حاضر نشد حتی یک میلیون دلار برای احداث سد و یا بهبود امکانات کشاورزی و دامداری و شیلات صرف نماید. بلوچستان از دیدگاه زمین شناسی و معادن متعدد از جمله طلا، نفت، نقره، آنتيموان، كروم، منگنز، مس، آهن، سرب و روي، قلع و تنگستن، نيكل و پلاتين و سنگهای گرانقیمت داراي پتانسيل هاي ارزشمندي مي باشد. امروزه بلوچستان با ۴۶ درصد مقام اول را در صید ماهی در کشور دارد، آن هم علیرغم دخالت های بیجا و کارشکنی های بوروکراتیک مقامات دولتی. امروزه خرمای بلوچستان تحت مارک های مختلف نظیر خرمای مضافتی بـم؛ سارا و غیره در سراسر جهان به فروش می رود. صدها هزار تـُن محصولات کشاورزی و میوه های گرمسیری بلوچستان در بازارهای نقاط مختلف ایران و جهان و از جمله هندوانه بلوچستان در اروپا و آمریکا بفروش می رسد. متاسفانه جمهوری اسلامی بجای احداث سد برای مهار آب بارانهای موسمی و گسترش کشاورزی و دامداری، تا کنون هزاران میلیارد تومان صرف ساختن دیوار و خندق مرزی و مین گزاری مناطق مرزی و همچنین ساخت پروژه های متعدد امنیتی و نظامی کرده است؛ در حالیکه بیش از هفتاد درصد مردم بلوچ زیر خط فقر زندگی می کنند. فقر و بیعدالتی در بلوچستان عامل اصلی تنش بین مردم و حکومت است. بعنوان مثال هر سه بمبگزار انتحاری در بلوچستان (سراوان، زاهدان و پیشین) از خانواده های فقیر و یا نسبتا فقیر بوده اند. فقر محرک اصلی جذب نوجوانان فقیر بسوی مدارس دینی می باشد. بیش از نود درصد طلبه های مدارس دینی از خانواده های فقیر بلوچ هستند. بخش قابل توجه ای از فارغ التحصیلان این مدارس برای مقابله با توهین، تحقیر، تبعیض و افراطیگری بی حد و حصر مسئولین شیعه استان جذب تفکر وهابیت و یا جذب گروهای مسلح نظیر جندالله می شوند.
عامل کمبود امکانات بهداشتی، مسکن، آموزشی و بیکاری
خانه و مساکن "سازمانی" و دولتی برای کارمندان غیر بومی دولت ساخته می شوند. مردم فقیر بلوچ در کـَپرهای حصیری یا آلونک های گــِلی زندگی می کنند. غیر بومیان که تقریباً همگی شیعه هستند، در استفاده از امکانات پزشکی و بیمارستانی بر مردم بومی بلوچ ارجحیت دارند. بسیاری از مردم بلوچ ترجیح می دهند برای معالجه به پاکستان بروند. برطبق آمار منتشر شده در سایت استانداری سیستان و بلوچستان (اردیبهشت ۱۳۸۹) در سراسر استان با جمعیتی حدود دو میلیون و هفصد هزار نفر فقط ۲۷۵ نفر پزشک عمومی و ۱۷۵ پزشک متخصص (یعنی از ۷۰ هزار پزشک شاغل در ایران فقط ۴۵۰ پزشک و یا بعبارتی فقط شش دهم یک درصد در بلوچستان مشغول به کار هستند. بر طبق آمار منتشر شده سازمان نظام پزشکی ایران، برای هر یک هزار نفر ایرانی یک پزشک وجود دارد اما برای هر شش هزار بلوچ ایرانی یک پزشک وجود دارد. سایت استانداری تعداد دندانپزشکان استان را ۵۱ نفر ذکر می کند که اکثر آنها نیز همانند پزشکان در شهرهای زاهدان و زابل متمرکز هستند. این آمار برای حکومتی که ادعا می کند توانایی فرستاندن کرم و موش به فضا را دارد، اما از فرستادن دندانپزشک به استانهای محروم ایران عاجز و قاصر است، مایه تاسف می باشد. از طرف دیگر حدود هفتاد و سه هزار نیروی ارتش، سپاه پاسداران، بسیج، نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی در بلوچستان مستقر هستند. یعنی تقریباً برای هر سی و هشت نفر در استان یک مامور نظامی امنیتی وجود دارد. بر طبق آمار رسمی حدود سی درصد از به اصطلاح "نونهالان" استان از امکانات اولیه تحصیلی حتی کلاس کپری محروم هستند. از ۵۶۰ هزار دانش آموز استان، در نهایت فقط هزار و اندی نفر بلوچ وارد دانشگاههای استان می شوند. ظرفیت شش دانشگاه استان حدود ۷۰ هزار دانشجو می باشد که فقط حدود دو درصد دانشجویان آنها بلوچ می باشند. وانگهی اکثر فارغ التحصیلان دانشگاهی بلوچ با تبعیضات عدیده در بازار کار و بخصوص استخدام دولتی روبرو هستند.
عامل موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی بلوچستان در منطقه
در مورد موقعیت سوق الجیشی بلوچستان کتابها و مقالات فراوانی نوشته شده است و من وارد این مقوله نمی شوم زیرا مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شود. حضور نظامی آمریکا و ناتو در منطقه و بخصوص در افغانستان و پاکستان و رقابت جمهوری اسلامی با به اصطلاح استکبار جهانی از یک طرف؛ و از طرف دیگر رقابت و جدال بین تشیع ولایت فقیه و وهابیت ِ بُعد تبلیغاتی جدیدی را به معضلات بلوچستان افزوده است. تا کنون جمهوری اسلامی نه تنها برنده این بازی تبلیغاتی بوده است بلکه حداکثر سود را از حضور نظامی آمریکا در منطقه و سرنگونی صدام و طالبان و تضعیف مجاهدین خلق در عراق عاید شده است. در عمل آمریکا با صرف صدها میلیارد دلار و هزاران کـُشته توانست سه دشمن عمده جمهوری اسلامی را یا تضعیف و یا کاملا از بین ببرد. علیرعم کمک های بیدریغ آمریکا به ارتش پاکستان که در حال حاضر بیرحمانه جنبش مردم بلوچ در پاکستان را سرکوب می کند و همکاری تنگاتنگ سازمانهای امنیتی پاکستان و افغانستان با اطلاعات ایران دستگاههای تبلیغاتی عریض و طویل جمهوری اسلامی ادعا می کنند که علت اصلی معضلات بلوچستان دخالت بیگانگان می باشد و نه ظلم و ستم و تبعیض و تحقیر و سرکوب بی حد و حصر رژیم در داخل بلوچستان.
عامل جمهوری اسلامی و راه چاره
در پایان باید تاکید کنم که حل مشکلات مردم بلوچ و بلوچستان و یا کردستان و دیگر مناطق ایران جدا از یافتن چاره اساسی برای رفع معضل اصلی کشور یعنی رژیم مستبد و ارتجاعی جمهوری اسلامی نیست. بلوچستان بخشی از ایران است، و در نتیجه مشکل و مانع اساسی برای آزادی و پیشرفت کشور یعنی وجود نامبارک رژیم جمهوری اسلامی نیز همانا مشکل اساسی بلوچستان می باشد. برای رفع این مانع تاریخی همه ملت ایران از جمله اقوام (ملیت های) ایرانی همراه با نیروهای دمـُکرات ـ سکولار باید با صبر و شکیبائی اما با درایت و هوشیاری خاص متحد شوند و جنبش سبز آزادیخواهی ملت ایران را تا قله پیروزی نهایی به پیش ببرند.
پاورقی: این نوشتار زمینه سخنرانی بنده در میزگرد مسائل و مشکلات در بلوچستان بود که توسط انجمن پژوهشگران ایران در روز شنبه پانزدهم ماه مئی (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) در لندن برگزار شد.
عبدالستار دوشوکی
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
Doshoki@gmail.com
No comments:
Post a Comment