Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

تجربه ازدواج موقت براي يك آلماني + كتابِ ازدواج موقت و پيامدهاي آن


سنى نيوز: صيغه حتي در ايران كه امري رايج است بحث‌هاي زيادي به دنبال داشته، چه رسد براي اروپائيان كه اين شكل از ازدواج را معمولا خلاف حقوق زنان مي‌دانند. حال اگر علت صيغه سفري كوتاه به ايران باشد، موضوع "عجيب‌تر" هم مي‌شود.
ازدواج موقت يكي از هيجان‌انگيز‌ترين و در عين حال عجيب‌ترين تجربه‌هاي الكس بوده است
الكس (Alex) اهل آلمان است. او سال ۲۰۰۵ ميلادي تصميم مي‌گيرد با دوست دختر ايراني خود به ايران سفر كند تا در آنجا با هم به سير و سياحت بپردازند. اما در ايران زنان مجرد اجازه ندارند با يك مرد سفر كنند و با او در هتل اقامت داشته باشند. اينگونه بود كه ايده "ازدواج موقت" به ذهن اين زوج خطور كرد. مصاحبه‌اي با الكس:
ازدواج موقت مسلما براي يك اروپايي تجربه‌اي كاملا تازه و غريب است. چطور تصميم به ازدواج موقت گرفتيد؟
روز يكشنبه بود كه به ايران رفتيم و فرداي آن روز اولين كاري كه انجام داديم عقد صيغه بود. چون دوست دختر سابقم كه الان با او ازدواج كرده‌ام ايراني است و براي اينكه بتوانيم در اين مدت تهران را ترك كنيم و در شهرهاي ديگر با هم در هتل جا بگيريم، بايد صيغه مي‌كرديم. چون در ايران زنان اجازه ندارند كه تنها سفر كنند و در هتل بمانند. سفر به ايران يكي از آرزوهاي ما بود. همسر من ايراني است و در سن ۸ سالگي ايران را ترك كرده است. بعد از ۱۵ سال براي اولين بار بود كه دوباره به كشور زادگاهش برمي‌گشت. براي من همسفر شدن با او تجربه‌ي خيلي خوبي بود. يك روز پس از رسيدن به ايران من براي سه ماه همسر قانوني او شدم.
مي‌توانيد كمي بيشتر از تجربه ازدواجتان در ايران بگوييد؟
اقدام براي ازدواج موقت يكي از هيجان‌انگيزترين و در عين حال عجيب‌ترين تجربه‌هاي بود كه تا به حال داشته‌ام. وقتي كه به آن زمان فكر مي‌كنم، به ياد مي‌آورم كه اتاقي بود بدون هيچ‌گونه شيء تزئيني و بسيار ساده با مبل‌هاي بزرگ پايه‌كوتاه كه بسيار نزديك به زمين بودند. روحاني عاقد پشت ميز بزرگ و مدرني نشسته بود كه روي آن مانيتور صفحه تخت بزرگي قرار داشت. عاقد مردي بود با جثه‌اي بزرگ كه حضور بسيار پرجذبه‌اي داشت. من با فارسي دست و پا شكسته‌ام حتي يك كلمه هم از حرفهايش نمي‌فهميدم. اما او هر چند دقيقه يكبار سكوت مي‌كرد تا دوست‌دخترم بتواند حرفهايش را برايم ترجمه كند.

No comments:

Post a Comment