Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

انفجار و کشته شدن تعدادی از فرماندهان سپاه، ماحصل سیاست‌های ارتجاعی جمهوری اسلامی


نشریه کار، شماره ۵۶۰ – صبح روز یکشنبه ٢۶ مهر ماه، طی یک عملیات انتحاری که در شهر سرباز سیستان و بلوچستان صورت گرفت، تعدادی از فرماندهان رده بالای سپاه پاسداران کشته شدند.

گروه اسلام گرای جندالله به رهبری مالک ریگی ، مسئولیت این عملیات انتحاری را به عهده گرفته و طی صدور اطلاعیه ای نوشت: “این عملیات در حقیقت پاسخی به جنایات بی وقفه رژیم در بلوچستان می باشد، که با شدت علیه مردم مظلوم و بی دفاع بلوچ ادامه دارد و هر روز قربانی جدیدی ازمردمان این دیار می گیرد.

طی یک سال گذشته صدها تن از جوانان این سرزمین بدون هیچ جرم و گناهی فقط به خاطر بلوچ بودن و سنی بودن تیرباران و اعدام شدند و یا زیر شکنجه ها، جان خود را از دست داده اند و تنها همین شهرستان سرباز شاهد از دست دادن ده ها جوان بی گناه بوده است.”

در مورد تعداد و افراد کشته شده در این عملیات، گرچه تا کنون اخبار متفاوتی گزارش شده است، اما، فرهاد دادگر، رئیس بیمارستان ایرانشهر تعداد کشته شدگان این عملیات انفجاری را بیش از ۵٠ نفر اعلام کرد.

طی این اقدام انتحاری جندالله، که در نشست مشترک نیروهای سرکوبگر و اطلاعاتی جمهوری اسلامی با سران بعضی از طوایف بلوج صورت گرفت، نور علی شوشتری، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران و فرمانده قرارگاه معروف قدس،‌ رجبعلی محمدزاده، فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان، مرادی، فرمانده سپاه ایرانشهر و نیز، فرمانده تیپ صاحب الزمان ثارالله، فرمانده سپاه شهر سرباز، فرمانده تیپ امیرالمومنین و تعداد دیگری از فرماندهان رده پایین و نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به همراه تنی چند از سران بلوچ که با رژیم جمهوری اسلامی همکاری می کردند به قتل رسیدند.

گروه اسلامگرای موسوم به جندالله که مسئولیت این عملیات انتحاری را به عهده گرفته است، در سال های اخیر، اقدامات مسلحانه دیگری را نیز علیه جمهوری اسلامی انجام داده است. جدا از ماهیت ارتجاعی اسلامی این گروه، که طبیعتا پیش از این که به دنبال منافع توده های مردم سیستان و بلوچستان باشد، همانند حزب الله لبنان، حماس و نیروهای القاعده و طالبان، اهداف معین دینی و اسلامی را دنبال می کند، باید دید چه عواملی زمینه ساز عینی شکل گیری گروهی به نام جندالله در منطقه سیستان و بلوچستان گردیده است.

جمهوری اسلامی ایران، بنا به ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه اش در تمام دوران حاکمیت خود، علاوه بر اختناق، کشتار و سرکوب عمومی توده های مردم جامعه، سرکوب، کشتار، فقر و بی حقوقی مضاعفی را نیز نسبت به ملت های تحت ستم ایران اعمال کرده است.

خمینی و دارو دسته اش، از همان نخستین ماه های به قدرت رسیدن، یورش و لشکرکشی علیه ملیت های تحت ستم ایران را آغاز کردند.

پس از حمله به کردستان در فروردین سال ۵٨، یورش سراسری ارتش و سپاه پاسداران خمینی به مردم ترکمن صحرا آغازگردید. مردم مبارزی که شوراها را برپا کرده بودند، سرکوب و کشتار و رهبران شورای خلق ترکمن ترور شدند.

یورش سراسری به کردستان در ۲۸ مرداد و کشتار وسیع مردم این منطقه، تنها سرکوب توده های تحت ستم کردستان نبود. لشکرکشی نظامی به کردستان، که به فرمان مستقیم خمینی در تابستان ۵٨ صورت گرفت، سرآغاز سرکوب عمومی توده های مردم ایران، دستگیری و کشتار فعالین سازمان های سیاسی و مبارز، ایجاد خفقان در جامعه و در یک کلام، یورش همه جانبه به دست آوردهای قیام شکوهمند ٢٢ بهمن ۵٧ بود.

توده های تحت ستم آذربایجان و سیستان و بلوچستان نیز، اگرچه در ظاهر امر همانند مردم کردستان و ترکمن صحرا با یورش گسترده و مستقیم ارتش و سپاه پاسداران مواجه نشدند اما، عملا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار گرفته و همواره با کشتار، اعدام و سرکوب بی وفقه نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی مواجه بوده اند.

رژیم ضد مردمی حاکم بر ایران، علاوه بر اعمال شیوه های سرکوبگرانه، ایجاد خفقان و بی حقوقی مطلق نسبت به ملیت های تحت ستم ایران، با گسترش فقر، نا امنی و محرومیت های اقتصادی، ابتدائی ترین شرایط زیست و حداقل های یک زندگی اولیه انسانی را نیز، از ساکنین این مناطق به‌ویژه مردم سیستان و بلوچستان دریغ کرده است.

رژیم ارتجاعی جمهور اسلامی، علاوه بر فقر مطلق حاکم بر مردم سیستان و بلوچستان، با گسیل نیروهای امنیتی و اطلاعاتی خود، در قالب مسئولان نهادهای فرهنگی، سیاسی و اجرائی این استان، شرایط غیر قابل تحملی را به توده های تحت ستم این منطقه تحمیل کرده است.

پیشبرد چنین سیاست سرکوبگرانه و پایمال کردن ابتدائی ترین حقوق مسلم سیاسی – فرهنگی ملیت های تحت ستم، به خصوص مردم محروم سیستان و بلوچستان، شرایط ویژه ای را در این منطقه حاکم کرده است. چنین وضعیتی، نه فقط بستر مناسبی برای نفوذ و شکل گیری گروه‌های ارتجاعی اسلام گرائی چون جندالله را در منطقه فراهم ساخته بلکه، عملا زمینه های رشد و گسترش ناسیونالیسم افراطی را در میان ملیت‌های ساکن ایران، دامن زده است.

علاوه بر فقر مطلق و محرومیت های اقتصادی که حاصل سیاست های تحمیلی جمهوری اسلامی در سه دهه بوده است، تشدید سرکوب، گسترش اعدام و خفقان و نیز محدودیت‌ها و فشار به پیروان فرقه سنی مذهب در منطقه سیستان و بلوچستان، به‌ویژه در سال های اخیر، عامل دیگری در جهت رشد گروه اسلامگرای سنی مذهب جندالله بوده است. چنانکه شاهدش هستیم، به رغم همه سرکوب ها و اعدام های بی رویه جوانان سیستان و بلوچستان در چند ساله اخیر، نه تنها، جمهوری اسلامی قادر به کاهش عملیات مسلحانه این گروه نشده است، بلکه بر عکس، بر دامنه نفوذ این گروه نیز در میان مردم منطقه افزوده شده است.

با انجام عملیات انفجاری و انتحاری روز یکشنبه، که منجر به کشته شدن نعدادی از فرماندهان رده بالای سپاه پاسداران گردید، چنین به نظر می‌رسد که این گروه حتا توانسته است به درون دستگاه امنیتی و اطلاعاتی رژیم در منطقه نیز نفوذ کند.

سران جمهوری اسلامی، از خامنه ای گرفته تا رئیس مجلس ارتجاع، از فرمانده سپاه پاسداران گرفته تا دولت احمدی نژاد، متفقا تلاش کردند تا آنچه را که جمهوری اسلامی با ایجاد خفقان و اعمال سیاست های سرکوبگرانه سه دهه خود، زمینه ساز شکل گیری و گسترش آن در سیستان و بلوچستان شده است را، به “عوامل خارجی”، از جمله آمریکا و انگلیس نسبت دهند.

جمهوری اسلامی نه تنها قادر نیست با اینگونه تبلیغات، بر تمام جنایات و کشتارهای خود سرپوش بگذارد، بلکه هم اکنون، با پدیده ای از جنس خود مواجه شده است و مسلما، با جار و جنجال و تبلیغاتی از این دست قادر نیست گریبان خود و مزدورانش را از شکل گیری پدیده ای به نام جندالله رها سازد.

گروه اسلامگرای جندالله، با این عملیات انتحاری، دقیقا همان روش های انفجاری و انتحاری را که سران جمهوری اسلامی طی سه دهه در منطقه خاورمیانه و نیز در سطح بین المللی مروج و سازمانده آن بوده اند، علیه خود رژیم و فرماندهان سرکوبگر سپاه، به کار گرفته است.

سپاه ویژه قدس، که فرمانده آن نیز در این عملیات کشته شده است، از جمله نیروهای سازمان یافته و امنیتی رژیم است که کلیه عملیات تروریستی، انتحاری و انفجارهای برون مرزی جمهوری اسلامی از جمله علیه مخالفین نظام را سازماندهی می کند.

رژیمی که در تمام دوران حاکمیت خود، با تشکیل گروه هایی چه در داخل ایران و چه در منطقه ازجمله در لبنان، عراق، افغانستان، عملا سازمانده و مروج این گونه عملیات انتحاری بوده، اکنون خود در گرداب آن گرفتار شده است. سران رژیم و فرماندهان سپاهی و نظامی آن، از جمله سپاه ویژه قدس، بیش از همه به عواقب اینگونه عملیات انتحاری واقف هستند. و لذا، به کارگیری اینگونه عملیات انتحاری، که هم اکنون در منطقه سیستان و بلوچستان توسط گروه جندالله آغاز شده است، نه فقط سران رژیم حاکم بر ایران را دچار وحشت کرده است بلکه، بیش از همه، فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی رژیم در منطقه را نیز، نگران و وحشت زده کرده است.

جدای از نفوذ رو به گسترش جندالله در میان مردم سرکوب شده سیستان و بلوچستان، مرز مشترک و غیر قابل کنترل این منطقه و نیز رابطه آن با افغانستان و پاکستان موجب نگرانی بیشتر سران جمهوری اسلامی می باشد. رابطه ای که شرایط ویژه ای را برای مردم منطقه و به تبع آن، قدرت مانور بیشتر برای نیروهای جندالله را فراهم کرده است.

از این رو جمهوری اسلامی ، برای خنثا کردن اثرات روانی این عملیات انتحاری و تقویت روحیه نیروهای سرکوبگرش، در نخستین واکنش، هیاتی را به پاکستان روانه کرد.

علاوه براین، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نیز، با توجه به سفر هیات ایرانی، به دولت پاکستان هشدار داد و گفت: به مسئولان پاکستانی توصیه می کنیم که راه خود را از آمریکا جدا کنند؛ چرا که مقتضی است به مجموعه اطلاعاتی که در رابطه با سازمان اطلاعات پاکستان، در اختیار آنها قرار داده ایم، قبل از این که بر ملا شود، توجه و با جمهوری اسلامی برای ریشه کنی این فتنه همراهی کند.

تهدیدات وزیر اطلاعات رژیم در شرایطی صورت می گیرد که او، در همین مصاحبه به ناتوانی جمهوری اسلامی اعتراف کرده و گفته است که، “هنوزعوامل این فتنه دستگیرنشده اند”.

آنچه که هم اکنون جمهوری اسلامی با آن درگیر است، طبیعتا مختص به منطقه سیستان و بلوچستان نیست و نخواهد بود. علاوه بر موج اعتراضات عمومی توده های سرکوب شده جامعه، که هم اکنون جهت مطالبات دموکراتیک و آزادی خواهانه شان، گریبان جمهوری اسلامی را گرفته اند، ملیت های تحت ستم ایران نیز، برای تحقق مطالبات به حق و دموکراتیک مختص خود مبارزه می‌کنند.

آشکار است که تحقق چنین خواست‌های عادلانه ای، نه در ماهیت نظام جمهوری اسلامی است و نه در حاکمیت یک چنین نظام ارتجاعی و سرکوبگر قابل تحقق است. جمهوری اسلامی طی سه دهه از حاکمیت استبدادی اش، نه تنها کمترین توجه ای به مسئله ملیت های تحت ستم ایران نداشته بلکه، آنچه از وحشیگری ها، سرکوب، کشتار، زندان، شکنجه و تجاوزی را که در بر تمام توده های مردم ایران اعمال کرده، در ابعادی به مراتب وسیع تر بر توده های ملیت های تحت ستم ایران تحمیل کرده است. بنا بر این راه حل مسئله، تنها در سرنگونی جمهوری اسلامی و اسقرار یک دمکراسی شورائی‌است که نه فقط آزادی‌های سیاسی مردم ایران را بدون هر گونه اما و مگر و قید و شرط به رسمیت می‌شناسد، بلکه هر گونه ستم، تبعیض و نابرابری ملی را ملغا و برابری تمام ملیت‌های ساکن ایران را عملا تامین خواهد کرد.

سازمان فدائیان (اقلیت) که هدف فوری خود را سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان قرار داده است، در برنامه عمل خود اعلام می‌دارد:

” سازمان فدائیان (اقلیت) خواهان برابری تمام ملیت‌های ساکن ایران است. لذا، هرگونه ستم، تبعیض و نابرابری ملی، باید فورا و بدون قید و شرط ملغا گردد

هرگونه امتیاز برای یک ملیت خاص باید ملغا شود. هیچ امتیازی به هیچ ملیت و زبانی نباید داده شود. تمام ملیت‌های ساکن ایران باید از این حق برخوردار باشند که آزادانه به زبان خود سخن بگویند، تحصیل کنند و در محل کار، مجامع و موسسات عمومی، نهاد‌های دولتی و غیره از آن استفاده نمایند.

تقسیمات جغرافیائی و اداری موجود که توسط رژیم‌های ستمگر حاکم بر ایران، مصنوعا ایجاد شده‌اند، باید ملغا گردند. مناطقی که دارای ترکیب و بافت ملی و جمعیتی ویژه‌ای هستند، باید محدوده‌های جغرافیائی و اداری خود را توسط شوراهای منطقه‌ای تعیین نمایند و از خودمختاری وسیع منطقه‌ای برخوردار باشند.

اداره امور مناطق خود مختار، برعهده شوراهای منطقه‌ای منتخب خود مردم منطقه خواهد بود که برمبنای اصل سانترالیسم دمکراتیک سازمان می یابند.

مردم مناطق خود مختار از طریق شوراهای منتخب خود، در کنگره سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان در تعیین سیاست‌های عمومی و مسائل مربوط به اداره امور سراسر کشور، مداخله خواهند داشت.

هرگونه الحاق و انضمام اجباری مردود است. اتحاد تمام ملیت‌های ساکن ایران باید داوطلبانه و آزادانه باشد.”

http://96.0.240.196/?p=2732

No comments:

Post a Comment