در سال 1309 هجري شمسي "دزداپ" به زاهدان تغيير نام داد و در سال 1310 شمسي آن مركز استان جديدالتاسيس "بلوچستان و سيستان" گرديد
در سال 1309 هجري شمسي "دزداپ" به زاهدان تغيير نام داد و در سال 1310 شمسي آن مركز استان جديدالتاسيس "بلوچستان و سيستان" گرديد ( اين استان از جدا شدن بلوچستان از كرمان و روستاي حيدرآباد ?نصرت آباد سنجراني كه به سيستان تغيير نام پيدا كرد - از جنوب خراسان تشكيل شد ) اما اين تقسيمات (همچون تقسيم بلوچستان ايران و پاكستان ) تاثيري در كوچ عشاير بلوچ نداشت و تمام قلمروي خراسان جنوبي و جنوب كرمان و مكران محل سكونت بلوچ ها بود . سالها بعد از آن استان بلوچستان و سيستان نام خود را به "سيستان و بلوچستان" دادبا روي كار آمدن حكومت شيعه در ايران نگاه به تعدادي از اقليت شيعه زابلي كه ساواكي هاي ديروز بودند و ولايتمداران امروز در مقابل بلوچ هاي سني عوض شد و حكومت مركزي از آنان بنوعي براي تضعيف ملت بلوچ (كه هميشه براي حكومت مشكل آفرين بوده اند ) استفاده كرد. شيوه ايي كه با وجود اثبات ناكارآمدي آن هنوز هم ادامه دارد تا اينکه سيستان و سيستانيهاي متعصب با كمك حكومت مذهبي توانست تمام پست ها و منصب هاي اداري و تجاري منطقه را تصاحب كند و علاوه بر اين از شيوه نظامي (همچون حمله و اعدام ...) به فرهنگ يك ملت بتازد تا نامي از بلوچ و بلوچستان و فرهنگ اصيلش باقي نباشد .
آري مدارس دخترانه به بهانه متحدالشكل كردن لباس دانش آموزان لباس بلوچي را ممنوع كردند و بعد از چند سال پسران بلوچ هم به همان بهانه در مدارس از پوشيدن لباس بلوچي منع شدند .(عدم تدريس زبان بلوچي در بلوچستان آنهم زماني كه در دانشگاه هاي معتبر اروپا كه تا مقطع دكترا اين زبان تدريس مي شود نيز بماند ) در ادارات نيز معدود بلوچي اگر يافت شود بايد به فرهنگ و لباسش پشت پا بزند وگرنه متهم به تعصب و قوم گرايي و... مي شود و هرچند وقت نيز بايد پاسخگوي "برادران حراستي" باشد .
عداوت و كينه اين افراد متحجر بر ضد ملت بلوچ بدينجا ختم نگرديد. آنها تلاش هاي فراواني براي حذف نام بلوچستان كردند. بيشترين تلاششان معطوف به مركز استان,زاهدان است. (لازم به يادآوريست اين ها فقط بخش كوچكي از اقدامات اين گروه متعصب از سيستانيها براي حذف نام بلوچ و بلوچستان مي باشد اين اقدامات از كوچ دادن بلوچ ها گرفته تا نوشتن نام سيستان بعنوان آدرس پستي قبوض آب و برق و تلفن و حتي تقويم هايي كه كد شهر ها را نوشته .... ). براي بهتر روشن شدن ماجرا چند مثال مي آورم
1- كوچاندن بلوچ ها از منطقه تاسوكي و اعلام اين منطقه بعنوان دشت سيستان و همچنين ايجاد يك شهرك بعد از عمليات تاسوكي در آنجا و احتمال اسكان دادن برخي از سيستاني ها (لازم بيادآوريست محدوده جغرافيايي سيستان هميشه در حال تغيير و گسترش است بطوريكه كارخانه سيمان زابل بنام سيمان سيستان در 60 كيلومتري زاهدان و در نزديكي روستاي حرمك از توابع زاهدان در حال تاسيس است !!!
2- تاسيس يك شهر جديد بين زاهدان و زابل بنام "رامشار سيستان" و فراهم كردن انواع امكانات براي سكونت زابليهاي خودي در آن
3 -كوچ دادن سيستاني ها (خودي) به زاهدان و ديگر شهرهاي بلوچستان در سطح كلان تا هم در تغيير تركيب جمعيتي و همچنين در تصدي پست ها بعنوان بومي منطقه موفق باشند. طوريكه بيش از 80 در صد روستاهاي زابل داراي سكنه بلوچ اند,اما بدون کوچکترين حق راي و اختيار .
4- تاسيس ده ها شركت با نام سيستان و هامون كه از مراجع تقليد شيعه و آخوند هاي قم براي مبارزه با به اصطلاح وهابيت برايشان پول هاي كلان فرستاده مي شود و تملك زمين هاي اطراف زاهدان و ساير شهر هاي بلوچستان و سكونت افراد غير بومي خصوصا سيستاني ها در آن ? بطوريكه يكي از همين شركت ها در راستاي سياست هاي تفرقه افكنانه خود اقدام به تاسيس ميدان ميوه و تره بار بزرگي در اول جاده زاهدان زابل بنام "هامون ثمر" نمود.اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه بلوچ هاي منطقه طي يك مناقصه كه توسط شهرداري آن هم با رعايت تمام اصول قانوني انجام گرفت برنده برخي غرفه هاي ميدان ميوه و تره بار تازه تاسيس شدند.اين حق قانوني بلوچ ها (كه صاحبان واقعي منطقه نيز بشمار مي روند ). اما به مذاق سيستاني هاي متعصب خوش نيامد و حاضر نشدند از ميدان ميوه و تره بار قبلي (كه با وجود تمام مشكلات بهداشتي اش هنوز نيز فعال است ) خارج شوند و در كنار بلوچ ها كاسبي نمايند.آنان با نامه و نامه نگاري و تبليغات دروغين مبني بر استيلاي وهابيت در منطقه و پادرمياني آخوند هاي قم توانستند در يك اقدام كاملا غير قانوني زميني در اطراف زاهدان تصاحب و ميدان ميوه و تره باري مخصوص سيستاني ها تاسيس كنند .در حالي كه شهر نياز به دو ميدان ميوه و تره بار نداشت.اين خود علاوه بر نمايان نمودن چهره واقعي اين گروه متحجر و نشان دادن دشمني آشكار آنان با ملت بلوچ بنوعي دهن كجي به تمام مردمي بود كه شهرداري با استفاده از ماليات آنها ميدان ميوه و تره باري آنهم با هزينه هاي سرسام آور و با وجود كمي بودجه ساخت و به عينه نشان داد که در حكومت مذهبي ايران قانون و رعايت آن معنا و مفهومي ندارد ? حالا نيز شهرداري اعلام كرده ميدان بار شهرداري كه بلوچ ها در آن غرفه دارند با "ميدان هامون ثمر" كه زابلي ها در آن غرفه دارند بصورت رقابتي با هم كار كنند يعني بنوعي خودشان بلوچ و زابلي را مقابل هم قرار دادند
5- عدم معرفي و توجه و رسيدگي به آثار تاريخي و باستاني بلوچستان كه در حال تخريب اند . بطوريكه اكثر مردم آنقدر كه" شهر سوخته" (البته شهر سوخته مال بلوچستان است نه سيستان ) و كوه خواجه و دهانه غلامان را مي شناسند آثار باستاني شهر خود را نمي شناسند
6- تاسيس" شبكه تلوزيوني هامون"( درياچه اي در سيستان ) براي معرفي و نشان دادن سيستاني ها و لهجه سيستاني و رقص سيستاني ?( رقص سيستاني يا خراسان جنوبي???) - تا بنوعي اين دو درصد (زابل ) بر 98 در صد ( بلوچستان ) بچربد
7- تغيير نام ادارات و خيابان ها همچون "نهاد رهبري در امور اهل سنت بلوچستان" به "نهاد رهبري در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان" و يا خيابان مولوي عبدالعزيز به خيابان مولوي در مقابل نام گذاري شيلات به نام اداره كل شيلات سيستان و همچنين نام گذاري خيابان هاي مهم و پر جمعيت زاهدان بنام هيرمند و سيستان و همچنين تاسيس مجتمع هايي با بودجه دولتي بنام "هامون كنار "و هامون و... و اين در حاليست كه در زابل هيچ خياباني بنام بلوچستان و يا يكي از ديدني هاي بلوچستان نيست و حتي در خود زاهدان بعنوان يكي از شهر هاي بلوچستان هيچ خيابان يا ميدان و يا كوچه ايي بنام بلوچستان نامگذاري نشده است
8- ابطال شناسنامه بلوچ هاي منطقه و معرفي آنان بعنوان افغانبله, در پايان بايد گفته شود که يك عده افراد متحجر در صدد خذف نام و فرهنگ بلوچستانند ,با ثمر يا بيثمر!! اما ديوار بي اعتمادي و تشديد عداوت و كينه بين بلوچ و زابلي به نيم ساز خود رسيده است و بهر طريق ممکن بايد شکسته شود . فقط روشنفکران سيستاني همراه با ملت ستمديده بلوچ ميتوانند جلوي رشدش را گرفته و آنرا فرو ريزند
تفسيري از "س.س" گزارشگر راديو بلوچي اف ام زاهدان
در سال 1309 هجري شمسي "دزداپ" به زاهدان تغيير نام داد و در سال 1310 شمسي آن مركز استان جديدالتاسيس "بلوچستان و سيستان" گرديد ( اين استان از جدا شدن بلوچستان از كرمان و روستاي حيدرآباد ?نصرت آباد سنجراني كه به سيستان تغيير نام پيدا كرد - از جنوب خراسان تشكيل شد ) اما اين تقسيمات (همچون تقسيم بلوچستان ايران و پاكستان ) تاثيري در كوچ عشاير بلوچ نداشت و تمام قلمروي خراسان جنوبي و جنوب كرمان و مكران محل سكونت بلوچ ها بود . سالها بعد از آن استان بلوچستان و سيستان نام خود را به "سيستان و بلوچستان" دادبا روي كار آمدن حكومت شيعه در ايران نگاه به تعدادي از اقليت شيعه زابلي كه ساواكي هاي ديروز بودند و ولايتمداران امروز در مقابل بلوچ هاي سني عوض شد و حكومت مركزي از آنان بنوعي براي تضعيف ملت بلوچ (كه هميشه براي حكومت مشكل آفرين بوده اند ) استفاده كرد. شيوه ايي كه با وجود اثبات ناكارآمدي آن هنوز هم ادامه دارد تا اينکه سيستان و سيستانيهاي متعصب با كمك حكومت مذهبي توانست تمام پست ها و منصب هاي اداري و تجاري منطقه را تصاحب كند و علاوه بر اين از شيوه نظامي (همچون حمله و اعدام ...) به فرهنگ يك ملت بتازد تا نامي از بلوچ و بلوچستان و فرهنگ اصيلش باقي نباشد .
آري مدارس دخترانه به بهانه متحدالشكل كردن لباس دانش آموزان لباس بلوچي را ممنوع كردند و بعد از چند سال پسران بلوچ هم به همان بهانه در مدارس از پوشيدن لباس بلوچي منع شدند .(عدم تدريس زبان بلوچي در بلوچستان آنهم زماني كه در دانشگاه هاي معتبر اروپا كه تا مقطع دكترا اين زبان تدريس مي شود نيز بماند ) در ادارات نيز معدود بلوچي اگر يافت شود بايد به فرهنگ و لباسش پشت پا بزند وگرنه متهم به تعصب و قوم گرايي و... مي شود و هرچند وقت نيز بايد پاسخگوي "برادران حراستي" باشد .
عداوت و كينه اين افراد متحجر بر ضد ملت بلوچ بدينجا ختم نگرديد. آنها تلاش هاي فراواني براي حذف نام بلوچستان كردند. بيشترين تلاششان معطوف به مركز استان,زاهدان است. (لازم به يادآوريست اين ها فقط بخش كوچكي از اقدامات اين گروه متعصب از سيستانيها براي حذف نام بلوچ و بلوچستان مي باشد اين اقدامات از كوچ دادن بلوچ ها گرفته تا نوشتن نام سيستان بعنوان آدرس پستي قبوض آب و برق و تلفن و حتي تقويم هايي كه كد شهر ها را نوشته .... ). براي بهتر روشن شدن ماجرا چند مثال مي آورم
1- كوچاندن بلوچ ها از منطقه تاسوكي و اعلام اين منطقه بعنوان دشت سيستان و همچنين ايجاد يك شهرك بعد از عمليات تاسوكي در آنجا و احتمال اسكان دادن برخي از سيستاني ها (لازم بيادآوريست محدوده جغرافيايي سيستان هميشه در حال تغيير و گسترش است بطوريكه كارخانه سيمان زابل بنام سيمان سيستان در 60 كيلومتري زاهدان و در نزديكي روستاي حرمك از توابع زاهدان در حال تاسيس است !!!
2- تاسيس يك شهر جديد بين زاهدان و زابل بنام "رامشار سيستان" و فراهم كردن انواع امكانات براي سكونت زابليهاي خودي در آن
3 -كوچ دادن سيستاني ها (خودي) به زاهدان و ديگر شهرهاي بلوچستان در سطح كلان تا هم در تغيير تركيب جمعيتي و همچنين در تصدي پست ها بعنوان بومي منطقه موفق باشند. طوريكه بيش از 80 در صد روستاهاي زابل داراي سكنه بلوچ اند,اما بدون کوچکترين حق راي و اختيار .
4- تاسيس ده ها شركت با نام سيستان و هامون كه از مراجع تقليد شيعه و آخوند هاي قم براي مبارزه با به اصطلاح وهابيت برايشان پول هاي كلان فرستاده مي شود و تملك زمين هاي اطراف زاهدان و ساير شهر هاي بلوچستان و سكونت افراد غير بومي خصوصا سيستاني ها در آن ? بطوريكه يكي از همين شركت ها در راستاي سياست هاي تفرقه افكنانه خود اقدام به تاسيس ميدان ميوه و تره بار بزرگي در اول جاده زاهدان زابل بنام "هامون ثمر" نمود.اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه بلوچ هاي منطقه طي يك مناقصه كه توسط شهرداري آن هم با رعايت تمام اصول قانوني انجام گرفت برنده برخي غرفه هاي ميدان ميوه و تره بار تازه تاسيس شدند.اين حق قانوني بلوچ ها (كه صاحبان واقعي منطقه نيز بشمار مي روند ). اما به مذاق سيستاني هاي متعصب خوش نيامد و حاضر نشدند از ميدان ميوه و تره بار قبلي (كه با وجود تمام مشكلات بهداشتي اش هنوز نيز فعال است ) خارج شوند و در كنار بلوچ ها كاسبي نمايند.آنان با نامه و نامه نگاري و تبليغات دروغين مبني بر استيلاي وهابيت در منطقه و پادرمياني آخوند هاي قم توانستند در يك اقدام كاملا غير قانوني زميني در اطراف زاهدان تصاحب و ميدان ميوه و تره باري مخصوص سيستاني ها تاسيس كنند .در حالي كه شهر نياز به دو ميدان ميوه و تره بار نداشت.اين خود علاوه بر نمايان نمودن چهره واقعي اين گروه متحجر و نشان دادن دشمني آشكار آنان با ملت بلوچ بنوعي دهن كجي به تمام مردمي بود كه شهرداري با استفاده از ماليات آنها ميدان ميوه و تره باري آنهم با هزينه هاي سرسام آور و با وجود كمي بودجه ساخت و به عينه نشان داد که در حكومت مذهبي ايران قانون و رعايت آن معنا و مفهومي ندارد ? حالا نيز شهرداري اعلام كرده ميدان بار شهرداري كه بلوچ ها در آن غرفه دارند با "ميدان هامون ثمر" كه زابلي ها در آن غرفه دارند بصورت رقابتي با هم كار كنند يعني بنوعي خودشان بلوچ و زابلي را مقابل هم قرار دادند
5- عدم معرفي و توجه و رسيدگي به آثار تاريخي و باستاني بلوچستان كه در حال تخريب اند . بطوريكه اكثر مردم آنقدر كه" شهر سوخته" (البته شهر سوخته مال بلوچستان است نه سيستان ) و كوه خواجه و دهانه غلامان را مي شناسند آثار باستاني شهر خود را نمي شناسند
6- تاسيس" شبكه تلوزيوني هامون"( درياچه اي در سيستان ) براي معرفي و نشان دادن سيستاني ها و لهجه سيستاني و رقص سيستاني ?( رقص سيستاني يا خراسان جنوبي???) - تا بنوعي اين دو درصد (زابل ) بر 98 در صد ( بلوچستان ) بچربد
7- تغيير نام ادارات و خيابان ها همچون "نهاد رهبري در امور اهل سنت بلوچستان" به "نهاد رهبري در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان" و يا خيابان مولوي عبدالعزيز به خيابان مولوي در مقابل نام گذاري شيلات به نام اداره كل شيلات سيستان و همچنين نام گذاري خيابان هاي مهم و پر جمعيت زاهدان بنام هيرمند و سيستان و همچنين تاسيس مجتمع هايي با بودجه دولتي بنام "هامون كنار "و هامون و... و اين در حاليست كه در زابل هيچ خياباني بنام بلوچستان و يا يكي از ديدني هاي بلوچستان نيست و حتي در خود زاهدان بعنوان يكي از شهر هاي بلوچستان هيچ خيابان يا ميدان و يا كوچه ايي بنام بلوچستان نامگذاري نشده است
8- ابطال شناسنامه بلوچ هاي منطقه و معرفي آنان بعنوان افغانبله, در پايان بايد گفته شود که يك عده افراد متحجر در صدد خذف نام و فرهنگ بلوچستانند ,با ثمر يا بيثمر!! اما ديوار بي اعتمادي و تشديد عداوت و كينه بين بلوچ و زابلي به نيم ساز خود رسيده است و بهر طريق ممکن بايد شکسته شود . فقط روشنفکران سيستاني همراه با ملت ستمديده بلوچ ميتوانند جلوي رشدش را گرفته و آنرا فرو ريزند
تفسيري از "س.س" گزارشگر راديو بلوچي اف ام زاهدان
No comments:
Post a Comment