در جهان پیشرو و پر از خلاقیت امروز که ملت های متمدن هزاران ابتکار می آفرینند و هر دم دانشی جدید به جهان تشنه، پویا و سیال تزریق می کنند، سیاست آویخته ی اپوزیسیون به ریسمان کهنه و پوسیده غرب جای تامل دارد و جای سوال که چه مفهومی می تواند برای نسل مترقی امروز داشته باشد؟
خیالبافی های تکرار شونده و خسته کننده که به گمانم بیشتر از کتاب های قرون وسطایی و داستان های بی فرجام الگوبرداری شده است چه جایگاهی می تواند در نظام دیپلماسی نوین جهان داشته باشد که برگرفته از اراده و حرکت جمعی، سازنده و تکوینی ملت ها و منبعث از ارزش ها و ضمیر روشن و اجتماعی بشر است.
وابستگی اپوزیسیون تجزیه طلب به غرب باید گفت تاسف برانگیز و وحشتناک است و عجیب آنکه در خانه دموکراسی جهان! الفبایی از تعاملات اجتماعی و زبان گفتگو و انعطاف نیاموخته و گویا میزبان لیبرال دموکرات، روح جنگ و خشونت در آن دمیده است، چنانکه یکی از کارشناسان اپوزیسیون در گفتگو با تلویزیون پارس می گفت در ایران نیز چاره ای جز دخالت نظامی ناتو باقی نمانده و این یک فرصت برای اپوزیسیون است!
چندی پیش یکی از اعضای اپوزیسیون بلوچ نیز در گفتگویی که با تلویزیون تیشک داشت در بحث بررسی دورنمایی از دموکراسی در ایران چنین اظهار نمود که؛ می بایست از هر راه ممکن در ایران تغییر ایجاد نمود تا شرایط به کام ما (اپوزیسیون) شیرین شود!. جالب است که اپوزیسیون خود ابراز می دارد که حتی به هیچ یک از موازین و چارچوب های تعیین شده بین المللی پایبند نیست و برای رسیدن به اهداف و امیال خود هیچگونه مرز و حدودی نساخته است!
خوب است بدانیم هزینه آزادسازی لیبی از سیطره قذافی، مداخلات نظامی گسترده ناتو، پرواز جنگنده هایی که بی مهابا بمب و موشک فرومیریزند و جنگ ویرانگر لیبی که تقریبا اکثر زیرساختهای این کشور را ویران ساخته است، تاکنون متجاوز از 200 میلیارد دلار خسارات مالی و 80 هزار کشته و زخمی بوده است.
اما حمایت و جانبداری غرب در قبال اپوزیسیونی که بدانجا پناهنده می شوند تا چه حد بوده و آیا براستی از یک تعهد بین المللی و یا حتی صداقت وعرف تعاملات دیپلماتیک جهانی برخوردار است؟
ملت فلسطینی بیش از 6 دهه است که برای دفاع از حقوق انسانی خود و داشتن سرزمینی آزاد از بند و حصر صهیونیسم تلاش می کنند، آمریکا هرچند که متحد اصلی و پدرخوانده اسرائیل محسوب می شود اما از آنجا که این موضوع محرز است که فلسطینیان از مطالبه حقوق خود کوتاه نخواهند آمد، منافع خود را در آن می بیند تا مستقیما در مقابل مردم فلسطین قرار نگیرد.
اما موج انقلاب های عربی که ریشه های استبداد حکام خود رأی سرزمین های عرب را از این منطقه بیرون کشید، اراده ملت فلسطین برای ادامه انتفاضه سیاسی تا رسیدن به نتیجه مطلوب را مستحکم تر نمود، بدیهی است شرایط پیش آمده موجب نگرانی و تب آزار دهنده ای برای صهیونیست ها و متحدان آنان گردیده است. خشمی که با هزیان گویی و تهدید های علنی ابراز می دارند.
رفتار و موضع گیری کنونی آمریکا و متحدین آن حول مسئله تشکیل کشور مستقل فلسطین، بخوبی سیاست خصمانه دایه پرورنده اپوزیسیون را نسبت به مطالبه آزادی ملتها آشکار می سازد!
فلسطین در دوران شکوفایی اسلامی و پیش از جنگ های صلیبی، حداقل در اواسط سده ششم میلادی یک کشور مستقل به مرکزیت بیت المقدس بوده است و حدود 60 سال پیش در سال 1948 با ظهور جریان فراماسونری صهیونیست که عقایدی تلبیسی برای تسخیر جهان! داشتند با دسیسه کور آنان و جنگی که با اعراب و فلسطینیان آغاز نمود و با اجرای سیاست خشونت و توسعهطلبی و دست زدن به اقداماتی نظیر تخریب منازل و آتش زدن مزارع و کشتار وسیع، طی همان سال 78 درصد از خاک فلسطین را به اشغال خود درآورد و حدود 2 میلیون فلسطینی را از سرزمین خود بیرون راند تا زمینه برای مهاجرت وسیع یهودیان از سراسر جهان به سرزمین های اشغالی فراهم شود. اسرائیل با فریب و جبر سیاسی خود در سال 1949 به عضویت مشروط سازمان ملل درآمد و در سال 1967 مرزهای فلسطین را به نفع خود تغییر داد و از آن زمان تاکنون تاریخ خونبار و متاثر کننده ای داشته است.
جهان غرب و مهد دموکراسی! تاکنون با وجود آنکه نظاره گر شرایط تاسف بار زندگی فلسطینیان بوده است، اما ابتدایی ترین حقوق انسانی را از آنان دریغ داشته و آگاهانه چشم بر واقعیت های سرزمین مقدس فروبسته است، هم اکنون که مردم و دولت فلسطین به آن پی برده اند که حنای آمریکایی رنگ باخته و 20 سال مذاکرات و مناظرات چیزی جز عبث و بیهوده نبوده و درواقع در راستای فریب فلسطینیان بوده است، به منظور ارتقای جایگاه مسلم و قانونی خود به عنوان یک ملت مستقل تاریخی و بهره مندی از امتیازات خاص، درخواست عضویت کامل در سازمان ملل را نموده اند. اما واکنش آمریکا در قبال این موضوع بسیار عجیب و غیرمنتظره بود. باراک اوباما تهدید کرده است که در هر شرایطی این تقاضای فلسطینیان را در شورای امنیت "وتو" خواهد کرد.
سازمان آزادی بخش فلسطین در واقع همان جناح متجدد بود که ناچاراً به سازش با رژیم اشغالگر تن داد. چنانکه پس از شکست های پی در پی در سال 1974 با اکراه و اجبار و حمایت کشورهای اروپایی، آمریکا و اسرائیل در سازمان ملل به رسمیت شناخته شد و در روابط دوستانه با آنان، منافع رهبران آن تامین گردید. اما فشار مردم فلسطین بر این سازمان و بویژه قیام های ملل عربی در ماه های اخیر موجب شد تا آقای محمود عباس تا حدودی در مسیر حرکت مردم قرار گیرد، بحث ارائه درخواست فلسطین برای عضویت سازمان ملل در واقع رفتار دوگانه و متناقض آمریکا حتی در قبال نزدیکان و متحدان وی را آشکار ساخت. بسیاری از کارشناسان پیش بینی نموده اند که رفتار غیرمعقول آمریکا در خصوص مسئله فلسطین، خشم ملت های عربی را برخواهد انگیخت و وجهه آمریکا را در این سرزمین ها که حامل ساختارهای جدیدی از دولت های مردمی خواهند بود، به شدت مخدوش خواهد کرد.
مواضع باراک اوباما در شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد که اظهار داشت آمریکا در هر شرایطی خود را متعهد می داند امنیت اسرائیل را تضمین نماید و تشکیل کشور مستقل فلسطینی را تنها متضمن سازش و دریافت رضایت اسرائیل می داند، حتی در نگاه دموکراسی و منطق آمریکایی بسیار جای تامل و تاسف است.
سخنان باراک اوباما نشان می دهد که آمریکا و غرب هیچگاه از جریاناتی که با دخالت و رای مردم به سرانجام برسند و ثبات یابند حمایت نخواهند کرد، پشتیبانی غرب از اپوزیسیون و یا دولت های دست نشانده تنها تا زمانی خواهد بود که در راستای منافع آنان حرکت نمایند. اوباما واقعیت سیاست خارجی آمریکا را بیان می دارد که تمرد یک جریان وابسته به آنان از سیاست ها و چارچوب های ترسیم شده کاخ سفید در هر مرحله ای که باشد، روابط و حمایت های دوجانبه را قطع می نماید و حتی ممکن است موجودیت جریان وابسته و تغذیه شونده را منحل سازد.
اما قصد از بیان مطالب فوق که موضوعات بحث برانگیز زمان حال در مجامع جهانی نیز هست، گریز به روابط مشابهی است که اپوزیسیون بلوچ و دیگر جریانات قومی جدایی طلب با دولت های غربی برقرار نموده اند تا به زعم خود راهی برای فرار به جلو بیابند. آیا تنش در روابط چندین ساله آمریکا و غرب با تشکیلات خودگردان فلسطین و تغییر سیاست آمریکا در برخورد با دولت های دست نشانده عربی در اوج اقتدار آنان که حتی تقاضای پناهندگی آنان را نپذیرفت، درس آموزنده ای برای اپوزیسیون بلوچ و دیگر همفکران تجزیه طلب آنان نیست؟
می بایست این واقعیت را پذیرفت که وابستگی بی قید و شرط اپوزيسيون بلوچ به غرب، ضربه جبران ناپذيري را به جريانات فکری بلوچستان وارد خواهد كرد، و حرکت در راستای منافع کشورهایی که هیچ مناسباتی با مردم بلوچستان ندارند و بلکه تاریخ جنگهای بلوچستان از بدنامی و سوابق دسایس آفرین و عنادجویی آنان می گوید نه تنها منفعتي براي جريان اپوزیسیون ندارد، بلكه انزواي بيشتر آنان در جامعه بلوچ را درپي خواهد داشت.
راهی که اپوزیسیون بلوچ برای دستیابی به دموکراسی پیموده است متاسفانه به بن بست منتهی شده، چرا که سرابی بیش نبوده است، دموکراسی از میان مردم سرچشمه میگیرد و نه فرسنگ ها آنسوتر، البته دموکراسی ای که منطبق بر ارزش های جامعه بلوچ باشد و نه فراتر و یا فروتر از آن، اپوزیسیون به کسانی دلبسته است که در عمل به دموکراسی واقعی هیچگونه اعتقادی ندارند و درواقع با آن بیگانه اند، قیامهای عربی، عدم تعهد واقعی آمریکا به دموکراسی در خاورمیانه را نشان داد، حتی دولت اوباما با گرایشهای لیبرالی بیشتر، حمایت از این قیامهای دموکراتیک را دریغ کرده است.
آیا هنوز زمان آن فرا نرسیده است که اپوزیسیون بلوچ در روابط و سیاست های خود جایگاهی برای مردم درنظر بگیرد و در تصمیم گیری های خود تجدیدنظر نماید؟
http://www.estoun.blogfa.com/post-376.aspx
No comments:
Post a Comment