دکتر حسین باقر زاده
چند واقعیت مسلم است:
۱ - انفجاری که صبح امروز (سه شنبه) به قتل مسعود علیمحمدی منجر شد یک ترور هدفمند بود. یعنی در این ترور شخص دکتر علیمحمدی و نه کس دیگری هدف بوده است. موتور سیکلتی با مواد منفجره در کنار منزل او پارک شده بود و وقتی خودرو علیمحمدی در کنار آن قرار میگیرد بلافاصله (و بنا به شواهد، با کنترل از راه دور) منفجر میشود.
۲- دکتر علیمحمدی یک متخصص فیزیک و استاد دانشگاه بود. او یک چهره سیاسی یا فعال در صحنه سیاسی کشور نبود. کمتر کسی خارج از محیط-های دانشگاهی و تحقیقاتی فیزیک نام او را شنیده بود. به گفته سازمان انرژی اتمی ایران، او هیچ رابطه استخدامی با این سازمان نداشته است، و دوست و هم-کلاسی قدیمی او احمد شیرزاد میگوید که در عین این که او به عنوان یک فیزیکدان در مسایل هستهای نیز صاحبنظر بوده است نمیتوان او را «دانشمند هستهای» نامید[۱]. یعنی که او در مسایل هستهای ایران نقش عمدهای نداشته است.
۳ - دکتر علیمحمدی در عین حال در صحنه سیاسی امروز ایران در جبهه «سبز» بوده است. نام او در فهرست ۴۲۰ نفر از استادان دانشگاه در حمایت از نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات ۲۲ خرداد آمده است[۲]. علاوه بر آن، دکتر شیرزاد به عنوان یک دوست قدیمی و خانوادگی او از شرکت او در راهپیمایی عظیم ۲۵ خرداد همراه با دانشجویانش یاد میکند.
با توجه به این واقعیتها، به روشنی ترور چنین شخصیتی نمیتواند هدفهای سیاسی داشته باشد. او یک شخصیت سیاسی نبود که مخالفانش بخواهند به این صورت فعالیت او را خنثا کنند. نحوه ترور او نیز از یک پیچیدگی فنی و تدارکاتی بالایی حکایت می-کند که نشان دهنده یک کار حرفه-ای است. در ایران امروز نیروهای بسیار محدودی را میتوان سراغ گرفت که از چنین توانایی برخوردار باشند. چه گروههایی از این توانایی برخوردارند و مهم-تر از آن چه انگیزههایی برای این کار میتوانند داشته باشند؟ مظنونان و متهمان به این قتل را مرور کنیم:
۱ - سازمانهای جاسوسی خارجی (انگلیسی، آمریکایی، و به خصوص اسراییلی). این سازمانها البته به دلیل منابع زیادی که در اختیار دارند به انجام کارهایی از این قبیل توانایند. رژیم جمهوری اسلامی هم کمترین درنگی در متهم کردن آنان نداشته است. ولی چرا دکتر علیمحمدی؟ اگر به خاطر ضربه زدن به فعالیتهای هستهای ایران بوده که نامبرده نقشی فعال در آن نداشته است. اگر این سازمانها بخواهند با تدارکات و خطرهای زیادی که لازمه آن است دست به چنین ترورهایی بزنند چرا از بین دهها متخصص هستهای که در ایران فعالند فردی را هدف بگیرند که بود و نبود او تأثیری بر فعالیتهای هستهای ایران نمیگذارد؟ مسلما این سازمانها اگر بخواهند میتوانند عناصر مهمتری را هدف قرار دهند تا نتیجهای بگیرند. نسبت دادن این ترور به سازمانهای جاسوسی خارجی تنها هواداران ساده لوح رژیم را میتواند قانع کند و پایهای ندارد.
۲ - سازمانهای مخالف رژیم که در عملیات مسلحانه و بمبگذاری تجربه داشته باشند و یا آن را مجاز بشمارند. رژیم مثلا از «منافقین» نام برده است. از سوی دیگر یک پایگاه مشکوک اینترنتی به نام «تکاوران تندر» مدعی شده که «انجمن پادشاهی ایران» مسئولیت این انفجار را به عهده گرفته است، و عوامل تبلیغاتی رژیم به سرعت این ادعا را پخش کردهاند. (البته پایگاه رسمی «انجمن پادشاهی ایران» این ادعا را شدیدا منکر شده و پایگاه «تکاوران تندر» را ساخته و پرداخته عوامل رژیم معرفی کرده است[۳].) انگیزههای رژیم برای نسبت دادن این انفجار به سازمان مجاهدین خلق یا انجمن پادشاهی نیز روشن است. رژیم در حال تهیه مقدمات محاکمه تعدادی از دستگیرشدگان ماههای اخیر به اتهام عضویت یا هواداری این سازمانها تحت عنوان محارب است و میتواند از این گونه اتهامات برای اعدام آنان بهره تبلیغاتی بگیرد.
ولی صرف نظر از این که یک سازمان مخالف حاکمیت جمهوری اسلامی بخواهد به چنین کاری دست بزند و امکانات فنی و تدارکاتی آن را هم داشته باشد سؤال اصلی باقی میماند: چرا دکتر علیمحمدی؟ رژیم البته تبلیغات زیادی به راه انداخته است که او را به تعبیر کیهان یک «استاد متعهد» معرفی کند، و اطلاعیه جعلی «تکاوران تندر» نیز از او به عنوان یک لباس شخصی حزباللاهی نام برده است. ولی هیچ یک از این ادعاها از او شخصیتی نمیسازد که هدف چنین عملیات پیچیدهای قرار گیرد. علاوه بر این، همان طور که در بالا آمد، قربانی ترور در جبهه «سبز» بوده و اگر یک سازمان مخالف جمهوری اسلامی بخواهد به ترور متوسل شود چرا فرد نسبتا گمنامی (از نظر سیاسی) در این جبهه را هدف قرار دهد؟
۳ - و بالاخره عوامل رژیم جمهوری اسلامی. رژیم هم امکانات بی حد برای طرح ریزی و اجرای چنین ترورهایی دارد، هم در گذشته در داخل و خارج کشور به ترورهایی از این قبیل دست زده و هم به سادگی سعی بر آن داشته که این ترورها را به گروههای دیگر نسبت دهد. عوامل رژیم مذهبی ایران حتا از بمبگذاری در حرم امام هشتم شیعیان و صحنهسازی برای انتساب آن به مجاهدین خلق (که بعدا دروغهای آن فاش شد) ابا نداشتهاند. از این رو، به لحاظ عملیاتی و تدارکاتی، عوامل رژیم بیش از هر نیروی داخلی یا خارجی امکان عملی و آمادگی ذهنی و ایدئولوژیک برای انجام چنین تروری را داشته و دارند. دریای خونی که رژیم جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته به راه انداخته و ترورهای بیشمار در داخل و خارج کشور حاکی از آن است که رژیم برای سر به نیست کردن افراد هیچ مانع اخلاقی یا مذهبی نمیشناسد و کشتن هر کسی را برای تثبیت قدرت خود مجاز میشمارد.
آن چه که میماند انگیزه احتمالی رژیم از این قتل است. قبلا گفته شد که علیمحمدی یک چهره سیاسی نبود که مانند قربانیان قتلهای زنجیرهای هدف قرار گرفته باشد. او همچنین به مانند سید علی موسوی (پسر خواهر میرحسین موسوی) از نزدیکان یک چهره سیاسی مهم نبود که برای ارعاب و به عنوان اخطار به رهبر سیاسی قربانی ترور شود. دکتر علیمحمدی یک چهره علمی و دانشگاهی بود و قتل او تنها به این خصوصیت او میتواند ارتباط داشته باشد. ولی چگونه میتوان تصور کرد که رژیم جمهوری اسلامی کسی را به دلیل تخصص علمی و دانشگاهی او هدف قرار دهد؟ و آیا با انجام چنین تروری، رژیم میخواسته چه صدمهای به چه توان بالفعل یا بالقوهای بزند؟
برای پاسخ به این سؤال باید کمی بیشتر تواناییهای دکتر علیمحمدی در زمینه علوم هستهای را بررسی کرد. روزنامه کیهان که بلافاصله ترور را به موساد نسبت داده مدعی شده که «او یکی از متخصصان برجسته فیزیک هستهای و مرتبط با برنامه هستهای ایران بوده است»[۴]. این ادعا البته غلّو آمیز به نظر میرسد. هم آقای شیرزاد دوست همدوره دانشگاهی او تا سطح دکترا این ادعا را نمیپذیرد و هم سازمان انرژی اتمی رابطه استخدامی او با این سازمان را «قویا تکذیب» کرده است. جمع بین این ادعاهای به ظاهر متناقض در یک گزارش «اختصاصی جرس» آمده است. جرس مینویسد که علیمحمدی «طی سنوات گذشته همکاریهایی در زمینه پروژههای دفاعی از جمله برنامه هستهای ایران داشته است و احتمالا اطلاعات وسیعی از کیفیت این برنامهها داشته است»[۵]. یعنی که علیمحمدی یک متخصص برجسته فیزیک هستهای نبوده و در استخدام سازمان انرژی اتمی ایران نبوده، ولی همکاریهایی در فعالیت هستهای ایران داشته و مهمتر از همه این که دارای «اطلاعات وسیعی» در این باره بوده است.
این خصوصیت، روشن میکند که چرا او ممکن است هدف ترور قرار گرفته باشد. اگر او در فعالیتهای هستهای نقش محوری داشت، ترور او میتوانست هدف یک تشکیلات خارجی مانند موساد (سازمان جاسوسی اسراییل) قرار گیرد. ولی او وقتی دارای اطلاعات وسیع باشد هدف نیرویی قرار میگیرد که میخواهد این اطلاعات را کنترل کند، یعنی نگذارد این اطلاعات به دست «نامحرم» بیفتد. حضور علیمحمدی در بین اصلاح طلبان جنبش سبز - نیرویی که رهبران آن به سرعت به محدوده «ناخودی» و «نامحرمی» رانده میشوند - انگیزه بزرگی در اختیار حاکمیت قرار میدهد که او را از میان بردارد. ولی گزارشهایی در ساعات پس از ترور او منتشر شده است حاکی از این که او برای گذراندن یک دوره یک ساله قصد سفر به خارج از کشور (و احتمالا سوئد) را داشته است. اگر این خبر درست باشد انگیزههای قویتری برای ترور آقای علیمحمدی مطرح میشود.
رژیم جمهوری اسلامی از افشای فعالیتهای هستهای خود به شدت نگران است. در چند سال اخیر تعدادی از متخصصان هستهای رژیم از ایران گریخته و اسنادی از فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را فاش کردهاند. اگر آقای علیمحمدی قصد خروج از ایران را داشته است عوامل رژیم که مخالفان خود را مرتبا به وابستگی با عوامل جاسوسی غرب متهم میکنند به سادگی میتوانند با توجه به گرایش سیاسی او نتیجه بگیرند که اطلاعات او در خارج کشور در معرض خطر است. کشتن افراد صرفا به دلیل این که اطلاعات دارند در محافل تروریستی امری عادی است. ۳۳ سال پیش، سازمان مجاهدین خلق ِ در حال دگردیسی به سازمان پیکار، محمد یقینی را که میخواست از ایران خارج شود تنها به دلیل این که اطلاعات داشت با یک گلوله از پشت سر کشتند. از رژیمی که سدها ترور و هزاران کشت و کشتار در کارنامه خود دارد و هر وسیلهای را در راه هدف مجاز میداند چه انتظار بهتری میتوان داشت؟
ترور مسعود علیمحمدی تمامی نشانههای یک عملیات هدفمند و سازمان یافته را در خود دارد. چنین عملیاتی در ایران بیش از همه از سازمانهای نظامی و اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی ساخته است. انگیزههای این قتل نیز تنها با سیاستهای جاری نظام حاکم در زمینه فعالیتهای هستهای همآهنگی دارد. هیچ نیروی داخلی یا خارجی دیگری انگیزه کافی برای قتل فردی دانشگاهی با مشخصات مسعود علیمحمدی را نداشته است. رژیم جمهوری اسلامی همچنین در گذشته نشان داده که در راه اعمال سیاستهای خود از هیچ جنایتی و از جمله ترور و قتل فروگذار نیست. رد پای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم در قتل مسعود علیمحمدی به روشنی دیده میشود و تا عکس آن ثابت نشده باید رژیم جمهوری اسلامی را مسئول قتل او دانست.
منبع ایران امروز
چند واقعیت مسلم است:
۱ - انفجاری که صبح امروز (سه شنبه) به قتل مسعود علیمحمدی منجر شد یک ترور هدفمند بود. یعنی در این ترور شخص دکتر علیمحمدی و نه کس دیگری هدف بوده است. موتور سیکلتی با مواد منفجره در کنار منزل او پارک شده بود و وقتی خودرو علیمحمدی در کنار آن قرار میگیرد بلافاصله (و بنا به شواهد، با کنترل از راه دور) منفجر میشود.
۲- دکتر علیمحمدی یک متخصص فیزیک و استاد دانشگاه بود. او یک چهره سیاسی یا فعال در صحنه سیاسی کشور نبود. کمتر کسی خارج از محیط-های دانشگاهی و تحقیقاتی فیزیک نام او را شنیده بود. به گفته سازمان انرژی اتمی ایران، او هیچ رابطه استخدامی با این سازمان نداشته است، و دوست و هم-کلاسی قدیمی او احمد شیرزاد میگوید که در عین این که او به عنوان یک فیزیکدان در مسایل هستهای نیز صاحبنظر بوده است نمیتوان او را «دانشمند هستهای» نامید[۱]. یعنی که او در مسایل هستهای ایران نقش عمدهای نداشته است.
۳ - دکتر علیمحمدی در عین حال در صحنه سیاسی امروز ایران در جبهه «سبز» بوده است. نام او در فهرست ۴۲۰ نفر از استادان دانشگاه در حمایت از نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات ۲۲ خرداد آمده است[۲]. علاوه بر آن، دکتر شیرزاد به عنوان یک دوست قدیمی و خانوادگی او از شرکت او در راهپیمایی عظیم ۲۵ خرداد همراه با دانشجویانش یاد میکند.
با توجه به این واقعیتها، به روشنی ترور چنین شخصیتی نمیتواند هدفهای سیاسی داشته باشد. او یک شخصیت سیاسی نبود که مخالفانش بخواهند به این صورت فعالیت او را خنثا کنند. نحوه ترور او نیز از یک پیچیدگی فنی و تدارکاتی بالایی حکایت می-کند که نشان دهنده یک کار حرفه-ای است. در ایران امروز نیروهای بسیار محدودی را میتوان سراغ گرفت که از چنین توانایی برخوردار باشند. چه گروههایی از این توانایی برخوردارند و مهم-تر از آن چه انگیزههایی برای این کار میتوانند داشته باشند؟ مظنونان و متهمان به این قتل را مرور کنیم:
۱ - سازمانهای جاسوسی خارجی (انگلیسی، آمریکایی، و به خصوص اسراییلی). این سازمانها البته به دلیل منابع زیادی که در اختیار دارند به انجام کارهایی از این قبیل توانایند. رژیم جمهوری اسلامی هم کمترین درنگی در متهم کردن آنان نداشته است. ولی چرا دکتر علیمحمدی؟ اگر به خاطر ضربه زدن به فعالیتهای هستهای ایران بوده که نامبرده نقشی فعال در آن نداشته است. اگر این سازمانها بخواهند با تدارکات و خطرهای زیادی که لازمه آن است دست به چنین ترورهایی بزنند چرا از بین دهها متخصص هستهای که در ایران فعالند فردی را هدف بگیرند که بود و نبود او تأثیری بر فعالیتهای هستهای ایران نمیگذارد؟ مسلما این سازمانها اگر بخواهند میتوانند عناصر مهمتری را هدف قرار دهند تا نتیجهای بگیرند. نسبت دادن این ترور به سازمانهای جاسوسی خارجی تنها هواداران ساده لوح رژیم را میتواند قانع کند و پایهای ندارد.
۲ - سازمانهای مخالف رژیم که در عملیات مسلحانه و بمبگذاری تجربه داشته باشند و یا آن را مجاز بشمارند. رژیم مثلا از «منافقین» نام برده است. از سوی دیگر یک پایگاه مشکوک اینترنتی به نام «تکاوران تندر» مدعی شده که «انجمن پادشاهی ایران» مسئولیت این انفجار را به عهده گرفته است، و عوامل تبلیغاتی رژیم به سرعت این ادعا را پخش کردهاند. (البته پایگاه رسمی «انجمن پادشاهی ایران» این ادعا را شدیدا منکر شده و پایگاه «تکاوران تندر» را ساخته و پرداخته عوامل رژیم معرفی کرده است[۳].) انگیزههای رژیم برای نسبت دادن این انفجار به سازمان مجاهدین خلق یا انجمن پادشاهی نیز روشن است. رژیم در حال تهیه مقدمات محاکمه تعدادی از دستگیرشدگان ماههای اخیر به اتهام عضویت یا هواداری این سازمانها تحت عنوان محارب است و میتواند از این گونه اتهامات برای اعدام آنان بهره تبلیغاتی بگیرد.
ولی صرف نظر از این که یک سازمان مخالف حاکمیت جمهوری اسلامی بخواهد به چنین کاری دست بزند و امکانات فنی و تدارکاتی آن را هم داشته باشد سؤال اصلی باقی میماند: چرا دکتر علیمحمدی؟ رژیم البته تبلیغات زیادی به راه انداخته است که او را به تعبیر کیهان یک «استاد متعهد» معرفی کند، و اطلاعیه جعلی «تکاوران تندر» نیز از او به عنوان یک لباس شخصی حزباللاهی نام برده است. ولی هیچ یک از این ادعاها از او شخصیتی نمیسازد که هدف چنین عملیات پیچیدهای قرار گیرد. علاوه بر این، همان طور که در بالا آمد، قربانی ترور در جبهه «سبز» بوده و اگر یک سازمان مخالف جمهوری اسلامی بخواهد به ترور متوسل شود چرا فرد نسبتا گمنامی (از نظر سیاسی) در این جبهه را هدف قرار دهد؟
۳ - و بالاخره عوامل رژیم جمهوری اسلامی. رژیم هم امکانات بی حد برای طرح ریزی و اجرای چنین ترورهایی دارد، هم در گذشته در داخل و خارج کشور به ترورهایی از این قبیل دست زده و هم به سادگی سعی بر آن داشته که این ترورها را به گروههای دیگر نسبت دهد. عوامل رژیم مذهبی ایران حتا از بمبگذاری در حرم امام هشتم شیعیان و صحنهسازی برای انتساب آن به مجاهدین خلق (که بعدا دروغهای آن فاش شد) ابا نداشتهاند. از این رو، به لحاظ عملیاتی و تدارکاتی، عوامل رژیم بیش از هر نیروی داخلی یا خارجی امکان عملی و آمادگی ذهنی و ایدئولوژیک برای انجام چنین تروری را داشته و دارند. دریای خونی که رژیم جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته به راه انداخته و ترورهای بیشمار در داخل و خارج کشور حاکی از آن است که رژیم برای سر به نیست کردن افراد هیچ مانع اخلاقی یا مذهبی نمیشناسد و کشتن هر کسی را برای تثبیت قدرت خود مجاز میشمارد.
آن چه که میماند انگیزه احتمالی رژیم از این قتل است. قبلا گفته شد که علیمحمدی یک چهره سیاسی نبود که مانند قربانیان قتلهای زنجیرهای هدف قرار گرفته باشد. او همچنین به مانند سید علی موسوی (پسر خواهر میرحسین موسوی) از نزدیکان یک چهره سیاسی مهم نبود که برای ارعاب و به عنوان اخطار به رهبر سیاسی قربانی ترور شود. دکتر علیمحمدی یک چهره علمی و دانشگاهی بود و قتل او تنها به این خصوصیت او میتواند ارتباط داشته باشد. ولی چگونه میتوان تصور کرد که رژیم جمهوری اسلامی کسی را به دلیل تخصص علمی و دانشگاهی او هدف قرار دهد؟ و آیا با انجام چنین تروری، رژیم میخواسته چه صدمهای به چه توان بالفعل یا بالقوهای بزند؟
برای پاسخ به این سؤال باید کمی بیشتر تواناییهای دکتر علیمحمدی در زمینه علوم هستهای را بررسی کرد. روزنامه کیهان که بلافاصله ترور را به موساد نسبت داده مدعی شده که «او یکی از متخصصان برجسته فیزیک هستهای و مرتبط با برنامه هستهای ایران بوده است»[۴]. این ادعا البته غلّو آمیز به نظر میرسد. هم آقای شیرزاد دوست همدوره دانشگاهی او تا سطح دکترا این ادعا را نمیپذیرد و هم سازمان انرژی اتمی رابطه استخدامی او با این سازمان را «قویا تکذیب» کرده است. جمع بین این ادعاهای به ظاهر متناقض در یک گزارش «اختصاصی جرس» آمده است. جرس مینویسد که علیمحمدی «طی سنوات گذشته همکاریهایی در زمینه پروژههای دفاعی از جمله برنامه هستهای ایران داشته است و احتمالا اطلاعات وسیعی از کیفیت این برنامهها داشته است»[۵]. یعنی که علیمحمدی یک متخصص برجسته فیزیک هستهای نبوده و در استخدام سازمان انرژی اتمی ایران نبوده، ولی همکاریهایی در فعالیت هستهای ایران داشته و مهمتر از همه این که دارای «اطلاعات وسیعی» در این باره بوده است.
این خصوصیت، روشن میکند که چرا او ممکن است هدف ترور قرار گرفته باشد. اگر او در فعالیتهای هستهای نقش محوری داشت، ترور او میتوانست هدف یک تشکیلات خارجی مانند موساد (سازمان جاسوسی اسراییل) قرار گیرد. ولی او وقتی دارای اطلاعات وسیع باشد هدف نیرویی قرار میگیرد که میخواهد این اطلاعات را کنترل کند، یعنی نگذارد این اطلاعات به دست «نامحرم» بیفتد. حضور علیمحمدی در بین اصلاح طلبان جنبش سبز - نیرویی که رهبران آن به سرعت به محدوده «ناخودی» و «نامحرمی» رانده میشوند - انگیزه بزرگی در اختیار حاکمیت قرار میدهد که او را از میان بردارد. ولی گزارشهایی در ساعات پس از ترور او منتشر شده است حاکی از این که او برای گذراندن یک دوره یک ساله قصد سفر به خارج از کشور (و احتمالا سوئد) را داشته است. اگر این خبر درست باشد انگیزههای قویتری برای ترور آقای علیمحمدی مطرح میشود.
رژیم جمهوری اسلامی از افشای فعالیتهای هستهای خود به شدت نگران است. در چند سال اخیر تعدادی از متخصصان هستهای رژیم از ایران گریخته و اسنادی از فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را فاش کردهاند. اگر آقای علیمحمدی قصد خروج از ایران را داشته است عوامل رژیم که مخالفان خود را مرتبا به وابستگی با عوامل جاسوسی غرب متهم میکنند به سادگی میتوانند با توجه به گرایش سیاسی او نتیجه بگیرند که اطلاعات او در خارج کشور در معرض خطر است. کشتن افراد صرفا به دلیل این که اطلاعات دارند در محافل تروریستی امری عادی است. ۳۳ سال پیش، سازمان مجاهدین خلق ِ در حال دگردیسی به سازمان پیکار، محمد یقینی را که میخواست از ایران خارج شود تنها به دلیل این که اطلاعات داشت با یک گلوله از پشت سر کشتند. از رژیمی که سدها ترور و هزاران کشت و کشتار در کارنامه خود دارد و هر وسیلهای را در راه هدف مجاز میداند چه انتظار بهتری میتوان داشت؟
ترور مسعود علیمحمدی تمامی نشانههای یک عملیات هدفمند و سازمان یافته را در خود دارد. چنین عملیاتی در ایران بیش از همه از سازمانهای نظامی و اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی ساخته است. انگیزههای این قتل نیز تنها با سیاستهای جاری نظام حاکم در زمینه فعالیتهای هستهای همآهنگی دارد. هیچ نیروی داخلی یا خارجی دیگری انگیزه کافی برای قتل فردی دانشگاهی با مشخصات مسعود علیمحمدی را نداشته است. رژیم جمهوری اسلامی همچنین در گذشته نشان داده که در راه اعمال سیاستهای خود از هیچ جنایتی و از جمله ترور و قتل فروگذار نیست. رد پای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم در قتل مسعود علیمحمدی به روشنی دیده میشود و تا عکس آن ثابت نشده باید رژیم جمهوری اسلامی را مسئول قتل او دانست.
منبع ایران امروز
No comments:
Post a Comment