Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مبارزات دادشـاه

مبارزات دادشـاه

وقتیکه در سایر نقاط ایران و بخصوص تهران جنبش ملی شدن نفت اوج میگرفت، در بلوچستان حرکت سازمانیافته­ای وجود نداشت ولی بشکل پراکنده توده­های زحمتکش مخالفت خویش را جکام آریامهری ابراز میداشتند. بدین علت که وقایع مذکور توسط هیچ احدی قبت نگردیده­اند، رفته رفته از خاطره­ها محو میگردند.

در حال حاضر شواهد زنده موجودند و حرکات اعتراضی را خاطر نشان میکنند. مبارزات دادشاه خود بیانگر همین حرکات اعتراضی بر علیه دار و دسته شاه مزدور میتواند باشد که بشرح کامل آن میپردازیم.

دادشاه سفیدکوهی فرزند کمال، زحمتکشی از منطقه سفیدکوه واقع در مکران بلوچستان بود که بر اثر ستم و ناروائی­هایی که توسط خوانین در زمینه دریافت مالیات و دیگر اجحافاتی که نسبت به توده­های مردم اعمال میشد، ابتدا به مخالفت با خوانین پرداخت و زمانی که حامی اصلی آنان یعنی حکومت پهلوی وارد میدان گشت، مبارزه دادشاه سمت و سوی ضدرژیمی پیدا کرد و بعد از این توطئه­های زیادی از جانب دولت مرکزی برای نابودی و از میان برداشتن وی صورت پذیرفت.

در طول حیات دادشاه حکومتگران و مزدوران داخلی آنها همیشه میکوشیدند تا از وی تصویری معکوس ارائه دهند، مثلاً اظهار میداشتند که "دادشاه فردی بود دُزد و گردنه­بگیر و روانی که هر کسی را میدید، می­کُـشت و از پیش روی خود برمیداشت"، میگویند " دهفانان بیگناه را کشته است، شخصی را که به مقصد شکار به منطقه وی رفته بود به قتل رسانده و . . .".

برهمگان آشکار است که رژیم پهلوی در ابتدای کار به حیله و نیرنگهای متعددی دست میزد تا دادشاه را نیست و نابود سازد. جاسوسانی را در لباس­های رنگارنگ در میآورد، از دهقانان و بقولی شکارچیان محلی استفاده میکرد تا این ماموریت مهم را بسرانحام برسانند. اگر دادشاه به این اندازه هوشیار نمی­بود همان روزهای آغازین از پای در میآمد و این همه نگرانی­های پهلوی و امپریالیسم امریکا موردی پیدا نمیکرد. رژیم خون آشام پهلوی که حامی زورگویان و چپاولگران بین­المللی در منطقه بود، طرح­های جدیدی را بمنظور نظامی کردن منطقه در دست تهیه داشت.

در تاریخ چهارم فروردین ماه ۱۳۳۶ یک مهندس ایرانی و چند مهندس امریکائی( مهندس شمس، ویاسن، کوی کارل و همسرش) را به چابهار و کنارک اعزام داشت تا این نقشه را بررسی نمایند. در ناحیه تـنک­ سـرحـه دادشاه راه را بر آنان بست و هر چشار نفر را به هلاکت رسانید.

این واقعه سبب شهرت بیش از حد دادشاه در بلوچستان گشت. رژم مزدور محمدرضاشاه سخت وحشت زده و اربابش نیز از این عمل انقلابی دادشاه نگران و آشفته شد و به شاه دستور داد تا "هر چه سریعتر دادشاه را از صحنه روزگار محو سازد".

بیشترین ژاندارم­های شاه از سایر شهرهای بلوچستان به نواحی کوهستانی که زادگاه و همینطور پایگاه دادشاه بود، فرستاده شدند تا بهر شکل ممکن به این توطئی ضدملی جامه عمل بپوشانند. بگونه­ای که همگان در منطقه میدانند، دستتیابی نیروهای مزدور و سرسپرده پهلوی به مقر دادشاه بیهوده می­نمود، بر همین اساس تعداد کثیری از ژاندارمها کشته شدند.

مبارزات دادشاه و یاران وفادارش روزبروز متکامل­تر میشد و جهت بهتری اختیار میکرد. ضدیت و جنگیدن با نوکران امپریالیسم و ارتجاع اگرچه از آگاهی سیاسی چندانی برخوردار نبودند، لیکن تاثیر مثبتی بر ذهنیات توده­های بلوچ برجای میگذاشت. دادشاه خود دهقانزاده­ای بیش نبود و این جنبش را میتوان یک حرکت دهقانی که برعلیه خوانین آغاز شد و رفته رفته نوک تیز آن به حکومت متمایل گشت، شناخت. بدلیل اینکه مسئله زمین آنطور که در نقاط دیگر ایران مشهود است، در بلوچستان ملموس نیست، لذا حمایت توده­ای در حدی وسیع از آن خارج بود. اما اگر چنانچه این حرکات به همان شیوه­ برای مدت زمانی طولانی­تر ادامه می­یافتند، امید آن میرفت که دامنه وسیعتر و گسترده­ تری بخود بگیرند.

از یک طرف آمریکا به رژیم دست نشانده خود فشار میآورد تا این حرکت هرچه زودتر خاموش گردد. از جاتب دیگر حکومت ایران خود نیز تلاش میورزید تا امنیت باب طبع سرمایه­داران و زمینداران را در کشور بوجود آورد تا مطمئن­تر و با خیالی آسوده­تر به چپاول و غارت دسترنج زحمتکشان ادامه دهند. بدنبال این تصمیم آخرین چاره­اندیشی یعنی توسل به عناصر و نیروهای مزدور و خدفروته را در دستور کار خویش قرار دادند. این " ماموریت خطیر" تحت پوشش مرزبندی بین ایران و پاکستان به تیمسار امان­الله جهانبانی که در سرکوب و کشتار مهارت زیادی داشت واگذار شد. جهانبانی که در کتاب خود موسوم به "بلوچستان و مرزهایش" بی­شـرمانه اظهار میدارد که بنا به فرمایشات شاهنشاه آریامهر سرپرستی هیئت تعیین مرزها را عهده ­دار شدم و برای اینکه بهتر بتوانیم با فراغت بال و آسایش خاطر اینکار را ادامه دهم، لازم دیدم به قضیه دادشاه که امنیت منطق را بخطر انداخته و باعث نگرانی امریکا و حکومت ایران گشته بود خاتمه دهم.(تقل به معنی).

خود جهانبانی از انجام این عمل کاملاً عاجز بود لذا در چنین موقعیتی مناسب­ترین شیوه را بمنظور ازبین بردن و یا دستگیری دادشاه بکار میگیرند و از خوانین یاری میطلبند. آنها(خوانین) بخاطر اجرای احکام صادراتی توسط اجنبی کمر می­بندند و دوشادوش نیروهای رژیم به تلاش می­افتند. به دادشاه پیغام میرسانند که جهت مذاکره از کوه پایین بیاید با این شرط که قرآن بدست میگیرند که با تو کاری نداریم. دادشاه که مانند هر بلوچ دیگری به اسلام و قرآن پایبند بود، فریب نخورده و در حالیکه از کوه سرازیر میگردد، متوجه نیات پلید این دشمنان خلق بلوچ شده و در همان حال به مقابله جدی با آنان میپردازد. این واقعه که پس از بیست روز تالش مستمر و پیگیر مزدوران پهلوی در سه فرسنگی آبگاه و ده فرسنگی هیچان رخ داد سبب شهادت دادشاه و برادرش محمدشاه گشت. از وابستگان  مزدور و خودفروخته  محلی رژیم، مهیم­  لاشاری، کریم  لاشاری، یوسف مبارکی و تعدادی اندارم کشته شدند.

یکی از برادران دادشاه بنام احمدشاه به همراهی چند تن از یارانش بدلیل فشار بیش از حد حکومتگران از ایران خارج شد و به پاکستان پناه برد. در پاکستان توسط حکومت ضدمردمی "ایوب خان" دستگیر و به حکومت پهلوی تحویل گردید. از سرنوشت این عده هیچ اطلاعی در دست نیست ولی به احتمال قوی در زندان­های شاه اعدام گشته­اند. هنگامیکه احمدشاه و دوستانش توسط رژیم پاکستان گرفتار شدند بلوچهای پاکستان در حد وسیعی نسبت به تحویل آنها به ایران اعتراض کردند. بلوچها با برپایی تظاهرات و میتینگ در شهرهای بزرگ پاکستان از جمله کـراچـی نگرانی خویش را از این مسئله ابراز داشتند و به تبلیغات گسترده­ای برعلیه این اقدام ضدمردمی زدند.

بدنبال شهادت دادشاه و همرزمانش وقفه­ای طولانی در مبارزات خلق بلوچ برعلیه حکومت مرکزی بوجود آمد. اصلاحات ارضی شاه که در اصل رفرمی بیش نبود بسال ۱۳۴۱ بوقوع پیوست، اثر و رسوخ آن در بلوچستان چندان قابل توجه نیست. زیرا زمینداران بزرگ وجود خارجی نداشتند و فقط چند مورد میتوان سراغ گرفت که شامل اصلاحات شدند، در زابل و خواش آنهم در حد بسیار محدودی زمینهایی تقسیم گشتند.


جبـهـه تـحـریـر بلو چـسـتـان

تاریخچه جنبشهای ملی در بلوچستان

 

No comments:

Post a Comment