دکتر عبدالغفور جهاندیده متولد 1347 شهر سوران، تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در زادگاه خود گذراند . وي کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه شیراز و دوره کارشناسی ارشد و دکتري زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه علامه طباطبایی تهران به پایان رساند. ایشان هم اکنون عضو هیأت علمی و استادیار دروس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علوم دریایی چابهار می باشد.
گفتگویی با دکتر جهاندیده دربارة زبان و ادبیات بلوچی
( پیوند زبان بلوچی با فارسی( 1
از جمله آثار پژوهشی وي می توان به این موارد اشاره نمود:
-1 دیوان روانبد(تصحیح اشعار فارسی و گزیده اي از اشعار بلوچی عبدالله روانبد شاعر پرآوازه بلوچستان همراه
با مقدمه اي مفصل و تعلیقات و توضیحات اشعار فارسی و آوانویسی و ترجمه اشعار بلوچی )انتشارات بام
دنیا، زاهدان 1384
-2 شرح منظومه مکران (شرح و آوانویسی و ترجمه منظومه بلوچی مشهور مکران به فارسی سروده عبدالله
روانبد) 1390 انتشارات کوله پشتی، تهران
-3 حماسه سرایی در بلوچستان(پژوهشی در حماسه هاي قومی بلوچی از 500 سال تا دوره قاجار؛ مقدمه
مفصل درباره تاریخ و فرهنگ بلوچستان و نوع ادبی حماسه؛ متن بلوچی حماسهها همراه با آوانویسی و
ترجمه روان فارسی؛ تحلیل و سنجش حماسه هاي قومی با حماسه ملی و دیگر حماسه هاي ایرانی و
جهانی) این کتاب به عنوان کتاب فصل جمهوري اسلامی ایران در زمستان 90 شناخته شد . انتشارات
معین، تهران 1390
-4 منظومه هاي عاشقانه بلوچی؛ (پژوهشی در منظومه ها و داستانهاي منظوم و عاشقانه بل وچی از 500 سال
پیش تا دوره قاجار؛ متن بلوچی منظومه ها همراه با آوانویسی و ترجمه روان فارسی؛ تحلیل و سنجش
داستانها و منظومه ها با منظومه هاي عاشقانه دیگر ایرانی) انتشارات معین، تهران 1390
-5 چاپ چندین مقاله پژوهشی در نشریات معتبر کشور و شرکت در چندین همایش ملی و سخنرانی در باره
موضوعات ادبی و فرهنگی
-6 فرهنگ لغات و اصطلاحات بلوچی فارسی(درحال حروفچینی و آماده براي چاپ و نشر)
-7 تألیف چند اثر دیگر که براي چاپ و نشر آماده هستند.
- استاد، دربارة ریشۀ زبان بلوچی و قدمت تاریخی آن توضیح دهید.
به نام خداوند جان و خرد
پیش از پرداختن به مبحث اصلی و پاسخ دادن به پرسش شما، ضروري است که مقدمه اي مختصر دربارة زبانهاي
ایرانی داشته باشم.
زبانهاي ایرانی در گذشته، بسیار بیشتر از آنچه امروز است بودهاند . این زبانها خود در زیرگروه خانوادة هند و
در قرن 19 میلادي به کار برد که « فرانتس بوپ آلمانی » را نخستین بار « هند و اروپایی » اروپایی قرار دارند. اصطلاح
علاوه بر زبانهاي ایرانی بخش وسیعی از زبانهاي ملل دیگر مانند ژرمنی، یونانی، ارمنی، ایتالی، هندي و... را فرا می -
گیرد.
٢
از میانِ زبانهاي هندو اروپایی، زبانهاي ایرانی به زبانهاي هندي نزدیکتر هستند و بنابراین با این زبانها، زبانهاي
« ایرانی » و « هندي » را تشکیل میدهند. و این خانواده باز هم به مرور زمان به صورت دوشاخۀ دیگر « هند و ایرانی »
از هم جدا شدند خانوادة زبانهاي ایرانی که پژوهشگران آنها را برگرفته از زبان ایرانی نخستین می دانند، خود به
زبانهاي گوناگونی که نسبت به همدیگر ارتباط و شباهت بیشتري دارند، تقسیم شدند . در گذشته هاي دور، اقوام
ایرانی با فاصلۀ کمتري نسبت به امروز در کنار هم میزیستند، مهاجرت اقوام و قبایل ایرانی در سرزمین هاي دور و
نزدیک دوران باستان سبب شد که زبانها و گویشهاي ایرانی گسترش پیدا کند و تغییرات گوناگونی بیابد.
زبان شناسان، زبانهاي ایرانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم میکنند:
-1 دورة ایرانی باستان.
-2 دورة ایرانی میانه.
-3 دورة ایرانی نو.
ایرانی باستان به زبانی اطلاق میشود که در سدههاي نخستین هزارة اول پیش از میلاد در بخشهاي مختلف ایران
به شکلهاي گوناگونی تبدیل شد و چندین زبان دیگر از آن منشعب گردید. مانند: سکایی، مادي، اوستایی و پارسی
باستان. از هرکدام از زبانهاي نامبرده آثاري به جا مانده است، از زبانهاي سکایی و مادي ، تعداد کمی واژه و نام
موجود است و از دو زبان دیگر، آثار بیشتري برجاي مانده است، کتاب اوستا به زبان ا وستایی است و کتیبه هاي
پادشاهان هخامنشی و مهمترین آنها کتیبۀ داریوش بزرگ که بر کوه بیستون است، به زبان پارسی باستان هستند.
زبانهاي دورة میانه، به زبانهایی میگویند که از زمان پایان یافتن پادشاهی هخامنشی تا اوایل اسلام ، در سرزمین
بزرگ ایران رایج بودهاند، در این دوره، زبانهاي اوستایی و پارسی باستان از رونق و رسمیت افتادند و جاي خود را به
زبانهاي دیگري که به دو گروه شرقی و غربی تقسیم میشوند، دادند. زبانهاي میانۀ شرقی شامل بلخی، سغدي و
خوارزمی و سکایی، و غربی شامل پهلوي اشکانی و فارسی میانه است.
پهلوي اشکانی در اوایل دورة اسلامی در ایران جاي خود را به فارسی یا فارسی دري داد.
هم میگویند، این زبان در دورة « پهلوي ساسانی » یا « پهلوي » پارسی میانه، دنبالۀ پارسی باستان است، به این زبان
ساسانی، زبان رسمی ایران بوده و از آن آثار زیاد و گوناگونی برجاي مانده است. در میان این آثار شعر هم وجود دارد
اما دربارة چگونگی و ساختار اشعار این زبان بین پژوهشگران اختلاف وجود دارد.
زبانهاي ایرانی نو به زبانهایی میگویند که از نظر تاریخی از قرنهاي دوم، سوم قمري آغاز میگردند و تا امروز ادامه
دارند. زبانهاي زندة برخی از اقوام ایرانی نیز همانند بلوچی و کردي شامل این دورة زبانی است . مهمترین زبانهاي
ایرانی نو عبارتند از: فارسی، کردي، پشتو، آسی، بلوچی؛ نو در این جا به این معنی نیست که جدید هستند و سابقه -
اي ندارند، بلکه بدین معناست که دنبالۀ زبانی کهنتر از الان هستند و گذشت روزگار نتوانسته است آنها را از بین
ببرد و تا امروز که زمان نو و جدید است با تغییراتی باقی ماندهاند.
زبان فارسی که زبان رسمی و ملی ماست، به عنوان مهمترین و رایج ترین زبان ایرانی مطرح است؛ کُردي، زبان مردم
است که در بخش هایی از سرزمین قفقاز و جمهوري اُستیا که بخشی از آن در « آس » کُرد و آسی، زبان مردم
گُرجستان قرار دارد، زندگی میکنند و این زبان دنبالۀ زبان سکائی باستان به شمار میرود. پشتو ، یکی از زبانهاي
رایج افغانهاست که غیر از فارسی دري است و معمولاً در افغانستان و شمال غربی پاکستان تکلم میشود.
زبان بلوچی
همچنانکه گفتیم مبناي تقسیمبنديِ تاریخی و ساختاريِ زبانهاي ایرانی به دو گروه عمدة شرقی و غربی است. زبانها
و گویشهایی که دنبالۀ زبانهاي ایرانی شرقی باستانی هستند به گروه زبانهاي ایرانی شرقی و زبانهایی که دن بالۀ
ایرانی غربی باستانی هستند، به زبانهاي ایرانی غربی تعلق دارند. هرکدام از این گروهها نیز به گروه هاي شمالی و
جنوبی طبقهبندي میشود: گروه شرقی(شمال شرقی، جنوب شرقی) و گروه غربی( به جنوب غربی و شمال غربی )
٣
طبق نظر زبان شناسان، در میان اینها بلوچی به اتفاق زبان کردي و چند زبان و گویش دیگر به گروه شمال غربی
تعلق دارد. این در حالی است که زبان فارسی و گویشهاي منطقۀ فارس در گروه جنوب غربی جاي دارند.
طبقهبندي زبان بلوچی به گروه غربی و نهایتاً به شمال غربی قراردادي است، به این معنی که این زبان با اینکه از
نظر ساختار به گروه شمال غربی نزدیک است، بسیاري از نشانهها و ویژگیهاي گروه جن وب غربی و حتی زبانهاي
شرقی را نیز داراست.
دلیل این که بلوچی به هر دو گروه از زبانهاي ایرانی تعلقاتی دارد، ریشه در مسایل تاریخی و اجتماعی دارد. می -
دانیم که بلوچها قومی کوچرو بودهاند، گاهی فرسنگها از وطن خود دور میشدهاند و پس از سالها دوباره برمیگشته -
اند، برخی از تاریخدانان و مردمشناسان، بلوچها را در اصل از شمال ایران پنداشتهاند. در قطعی بودنِ این نسبت می-
توان شک کرد و دلیلش را هم گفتم که بلوچها بر اثر قحطی، جنگ و لشکرکشی ، هجوم و غارت بیگانگان به
سرزمین آنها، تبعید، اختلافات قبیلهاي، تهیۀ معاش و... به سرزمینهاي مجاور مانند شهرهاي استان فارس و دورترین
سرزمینها کوچ کردهاند. به عنوان مثال امروزه جمعیت نسبتاً زیادي از بلوچان در هندوستان زندگی می کنند و در
دو ایالت سند و پنجاب پاکستان، درصد قابل توجهی از جمعیت را بلوچان تشکیل میدهند و حتی در آفریقا گروه -
هایی از بلوچان هستند و میدانیم و خود آنها با این که نیاکان آنها صدها سال پیش به آن سرزمین ها مهاجرت
کردهاند، براین معترف هستند که جایگاه اصلی همۀ آنها در ایران و بلوچستان بوده است. این دلایل می تواند براین
هم صادق باشد که گروهها و طوایفی از بلوچها بر اثر یکی از عوامل مذکور، زمانی در شمال ایران زیستهاند و معلوم
است که دوباره به سرزمین خود برگشتهاند،. با توجه به کوچ و مهاجرت این قوم در نقاط مختلف دور و نزدیک ،
طبیعی است که زبان، تحت تأثیر زبانها و اقوام دیگر قرار میگیرد، زبان، نهادي اجتماعی است و تغییر جزء ذات آن
است، اما شرایط زندگی و محیط جغرافیایی بلوچان به گونهاي بوده است که نسبت به اقوام دیگر تغییر کمتري را
پذیرا گشته است.
خب بحثمان دربارة ریشۀ زبان بلوچی بود، وگفتیم ویژگیهاي ساختاري این زبان به زبانهاي شمال غربی نزدیک
است و البته مشترکاتی نیز با زبانهاي جنوب غربی دارد، نکته اي که تعجب زبان شناسان و مردم شناسان را
برانگیخته است، این است که بلوچان در شرق ایران زندگی میکنند ولی زبان آنان با کُردي که در غرب ایران است
در یک زیرگروه قرار دارد. این چگونه میتواند باشد! گفتیم که اقوام ایرانی در گذشتههاي دور در کنار هم میزیستند
و شرایطی پیش آمد که از هم پراکنده شوند و به سرزمینهاي دیگر بروند، پس این اقوام در گذشتههاي دور در کنار
هم بودهاند و پس از مهاجرت در سرزمینهایی ساکن شدهاند که از نظر جغرافیایی به گونه اي بوده که تغییرات
کمتري در زبان آنها ایجاد شده است. سرزمین بلوچستان با شرایط آب و هوایی خاص، گرماي سوزان و کم آبی و
همچنین در کوههاي بلند کردستان و با سرماي طاقتفرسا و بیگانهستیزي این دو قوم سبب شده است که در این
دو سرزمین، نفوذ و ماندگاري اقوام بیگانه کمتر صورت بپذیرد.
- آقاي دکتر، بلوچی زبان است یا لهجه؟
پیش از آنکه به سؤال شما پاسخ دهم، براي فهم بهتر مطلب، بهتر است که تعریفی کلی از زبان و لهجه داشته باشم.
زبان شناسان دربارة زبان، تعریفهاي گوناگونی ذکرکردهاند و درمجموع میتوان غالب این تعریف ها را این گونه
خلاصه کرد: زبان، مجموعهاي نظاممند در ذهن انسان است که به وسیلۀ آواها یا نشانه هاي نوشتاري و بر اساس
قواعد دستوري و معنایی و آوایی صورت خارجی مییابد و براي بیان افکار و احساسات و ایجاد ارتباط بین اذهان به
کار میرود، زبان میتواند با واژههاي محدود با کمک قواعد دستوري تا بینهایت جمله بسازد. این تعاریف، کلیۀ زبانها
و گویشها و لهجهها را شامل میگردد. اما آن چیزي که شما خواهان آن هستید که بلوچی را زبان بنامیم یا لهجه ،
تعریف از دیدگاهی دیگر و موضوع دیگري است.
٤
زبان از دیدگاهی دیگر به گویشی گویند که پشتوانۀ سیاسی دارد و ملتی آن را در کشور خود به عنوان زبان رسمی و
اداري پذیرفتهاند، در این معنی، فارسی تاجیکی هم زبان است ولی درحقیقت از نظر ساختار، لهجهاي از زبان فارسی
است.
به هر حال، هر زبان میتواند داراي چند یا چندین گویش باشد، گویشها، شاخههاي زبان هستند که بنابر شرایطی
که قبلاً گفتیم تغییراتی درساختار و تلفظ و مخارج واجها و تعداد واژهها یافتهاند، به گونه اي که سخنگویان یک
گویش به آسانی نمیتوانند سخن گویش وران دیگر را بدون آموزش و یادگیري آن گویش متوجه بشوند. پس گویش
در این معنی شامل کلیۀ زبانهایی میگردد که امروزه از آنها به عنوان زبانهاي ایرانی میشناسیم، مثلاً فارسی، کردي،
لري، گیلکی، بلوچی، تالشی، پشتو و... گویشهایی از یک زبان ایرانی در زمان باستان هستند، و امروزه به عنوان زبان
مطرح هستند و هرکدام از آنها داراي چند یا چندین گویش هستند ودربارة بلوچی در ادامۀ بحث بیشتر توضیح
خواهیم داد.
اما لهجه، به تلفظهاي گوناگون یک زبان یا گویش میگویند، به گونهاي که سخنگویان، زبان کلیۀ لهجه ها را می -
فهمند. مثلاً فارسی، داراي دهها لهجه است، و همۀ آنها براي کسانی که فارسی ر ا بلدند ، قابل فهم است، البته
استثنائاتی در پارهاي از واژهها هست که شاید معنی آنها فهمیده نشود، مثلاً لهجههاي اصفهانی، شیرازي، کرمانی،
همدانی، تهرانی، مشهدي، بوشهري و... لهجههایی از فارسیاند و همه براي فارسیزبانان قابل فهم هستند.
اما بلوچی با توجه به توضیحاتی که دادیم، زبان است و چنانکه برخی می پندارند ، لهجه اي یا گویشی از فارسی
نیست، چنانکه در بحث تقسیمبندي زبان شناسان، گفتیم حتی این دو زبان در دو گروه مختلف قرار دارند، بلوچی به
شمال غربی تعلق دارد و فارسی به جنوب غربی. و گفتیم بلوچی همراه با فارسی و برخی از زبانهاي دیگر از یک زبان
باستانی نشأت گرفته است. همچنانکه فارسی، تاریخی کهن دارد، و فارسی امروز دنبالۀ آن است، زبان بلوچی باستانی
نیز بوده است که زبان بلوچی امروز دنبالۀ آن است. دورة باستان به طور کلی 1000 سال پیش از میلاد مسیح، یعنی
سال استقرار ایرانیان در سرزمین ایران، تا 331 پیش از میلاد یعنی سال سقوط هخامنشیان را شامل میگردد. و این
نظر من نیست، بلکه قریب به اتفاق زبان شناسان و پژوهشگران زبانهاي ایرانی، چه فرنگی و چه ایرانی، بر این معترف
هستند. شما و خوانندگان گرامی براي اطلاعات بیشتر میتوانید به آثار این پژوهشگران مراجعه فرمایید از جمله :
دانشمند روسی ارانسکی، و دیگر دانشمندان و پژوهشگران فرنگی مانند الف نباین، بیلی و ... ؛ دانشمندان ایرانی
همانند دکتر ابوالقاسمی، دکتر ایران کلباسی، دکتر مهري باقري، دکتر ماهیار نوابی، دکتر خانلري، دکتر معین و ....
همه براین اقرار دارند که بلوچی از زبانهاي ایرانی است که شکلی کهن داشته است و تا امروز روند خود را طی کرده
است. در ضمن اگر به کتابهاي تاریخی و سفرنامهها نظري بیاندازیم، بسیاري از نویسندگان و جهانگردان که در
زمانهاي گذشته به بلوچستان گذر کرده و یادداشتهاي خود را نوشتهاند بر این نکته اشاره دارند که بلوچان ، زبان
دیگري غیر از فارسی دارند. از جملۀ این نویسندگان جهانگرد میتوان به اصطخري در مسالک و ممالک و مقدسی
در معجمالبلدان اشاره کرد.
نکتهاي که در این جا میگویم، قابل توجه است؛ چنانکه برخی میپندارند زبان بلوچی همان زبان رایج در مرکز
استان، شهر زاهدان نیست، زبان بلوچهاي زاهدان و برخی از مراکز شهرهاي دیگر، به ویژه تحصیلکردگان، سخت به
فارسی نزدیک شده است، درصد بسیار بالایی از واژههاي آنان فارسی است، شاید آگاهی آنانکه بلوچی را لهجه یا
گویشی از فارسی میپندارند، به این محدود است که بلوچزبانان همه مانند برخی از تحصیلکردگان زاهدانی سخن
میگویند و اشتباه آنان در همین است. آنان کافی است که نگاهی به نشریات بلوچی که اشعار نو وکهن، نوشته هاي
داستانی و مقالههاي گوناگون بلوچی، درآنها به چاپ رسیده است، بیاندازند یا اینکه مدتی با مردم بلوچ شهرها و
روستاهاي جنوب و شرق استان و بلوچهاي ساکن در خارج از محدودة سیستان و بلوچستان ایران همسخن باشند،
متوجه خواهند شد که ساختار این زبان، غیر از آن چیزي است که میپنداشتند.
وهمچنین زبان بلوچی داراي ادبیاتی کهن و کمنظیر درمیان اقوام ایرانی است . در چند کشور ، داراي مخاطبان و
سخنگویان بسیار است، و در برخی از دانشگاهها به صورت مستقل تا مقطع دکترا تدریس می گردد . و دربرخی از
٥
دانشگاههاي اروپایی به عنوان یکی از زبانهاي مهم ایرانی در رشته هاي ایرانشناسی و زبانهاي ایرانی، بررسی و
پژوهش و تدریس میشود.
- استاد، نظرتان را دربارة تنوع گویشها و لهجهها در بلوچستان بیان نمایید؟
تاریخ پیچیدة قوم بلوچ و وجود قبایل و تیرههاي بسیار و زندگی قبیلهاي گذشته و ازدواجهاي درون قبیلهاي، موجب
شاخه شاخه شدنِ قابل توجه این زبان شده است. به طوري که این زبان داراي چندین گویش یا گروه گویشی است
که هرکدام خود شامل تعداد بسیار زیادي لهجه است. از نظر تعداد و تنوع گویش و لهجه، بلوچستان میتواند بهشت
زبان شناسان و پژوهشگران زبانهاي ایرانی و باستانی باشد، به گونهاي که گاهی پیش میآید که دو روستا یا دو شهر
که از هم چندکیلومتري بیشتر فاصله ندارند، داراي دو لهجه، حتی گاهی دو گویش هستند. به عنوان مثال: شهر
سوران تا شهر سراوان 30 کیلومتر فاصله دارد، هردو شهر داراي دو گویش مجزا هستند، دهستان سیب با شهر
سوران کمتر از 5 کیلومتر است و هر دو داراي دو لهجۀ مجزا هستند. به همینترتیب بسیاري از روستاهاي اطراف
این شهرها لهجههاي مخصوص به خود دارند و از روي لهجۀ آنها به آسانی میتوان هویت آنها را فهمید. در جنوب و
غرب استان نیز این ویژگی پابرجاست، شهرهاي قصرقند، فنوج، بِنت، دهان، مسکوتان، کُتیچ و ... همه درنزدیکی هم
قرار دارند ولی تنوع گویش و لهجه در همه روستاها و شهرهاي مذکور وجود دارد. درشهرهاي ساحلی به ویژه چابهار،
جاسک لهجههاي متفاوتی وجود دارند. شهرها و روستاهاي شهرستان ایرانشهر نیز از نظر گویش و لهجه، قابل توجه
هستند، گویش ایرندگانی و لهجههاي بمپوري، ابتري، ایرانشهري و... هرکدام داراي ویژگیهاي خاصی است. این
اختلاف گویش و لهجه نه تنها در میان شهرها و روستاها، بلکه بین طوایف برخی از مناطق، هم مشهود است، براي
نمونه برخی از طوایف شهرستان خاش، لهجۀ مخصوص خود را دارند، حتی درشهرسراوان، لهجۀ برخی طوایف فرق
میکند. در آنجا میبینیم که دو همسایه از دو طایفۀ مختلف، دهها سال است که در کنار هم زندگی میکنند ولی
لهجۀ هرکدام از آنها خاص است، گویشها و لهجههاي جنوب و جنوب غرب بلوچستان ایران نیز داراي تنوع بسیار
هستند، چند گویش بلوچی مهم آنها عبارت است از فنوجی، لاشاري، کتیچی، کاروانی، گیابانی، جاسکی و ... درکنار
هرکدام از این گویشها، لهجههاي گوناگون دیگري هم وجود دارد.
گویشهاي مهم بلوچی
برخی از این گویشها عبارتند از: گویش شرقی؛ گویش غربی(مکرانی)، سرحدي، گویش رخشانی، گویش سراوانی،
گویش لاشاري و کاروانی. از میان چندین گویشِ زبان بلوچی؛ دو گویش بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته
است:
-1 گویش شرقی یا شمالی و شمال شرقی
-2 گویش غربی یا جنوبی و جنوب غربی
تفاوت عمدة این دو گویش، در تلفظ واژهها و اختلاف در برخی واجهاست، بسیاري از واژههاي هرکدام از گویشها
در گویش دیگر رایج نیست، به گونهاي که سخنگویان یک گویش، بدون آشنایی با گویش دیگر، از فهمیدن و درك
آن، ناتوان هستند. ما در اینجا دربارة هردو گویش به اختصار توضیح میدهیم:
گویش شرقی: این گویش در شمال پاکستان و شرق ایالت بلوچستان پاکستان رایج و خود داراي چندین لهجه
هستند. این گویش (Bogŧi ) و بگتی (Mari) است. عمدهترین طوایفی که با این گویش سخن میگویند، مري
درگذشته بیشتر از گویش غربی مورد مطالعه و تحقیق پژوهشگران کشورهاي غربی، به ویژه انگلیسیها قرار گرفته
است. و در دوره اخیر نیز پژوهشهایی در مورد ادبیات عامیانه و اشعار و آثارِ این گویش انجام گرفتهاست و بسیاري
از آثار گردآوري شده، به وسیلۀ آکادمی بلوچی کویته،- مرکز ایالت بلوچستان پاکستان- به چاپ رسیده است. از
هنوز به « ذ» و « ث» خصوصیات این گویش که آن را در میان زبانهاي ایرانی ممتاز کرده است، این استکه واجهاي
٦
غ خ ف ث » همان شکل باستانی خود باقی ماندهاند. در این گویش، برخلاف گویش غربی (مکرانی)، همخوان هاي
تلفظ میشوند، دربارة اختلاف آواي این گویش نسبت به گویش شرقی چند نمونه ذکر میکنم. مثلاً « ذ
میگویند. « سعار » در بلوچی به معنی شمشیر است و در گویش شرقی به آن « سگار »
میگویند. « سویث » یا « سفیث » دربلوچی به معنی سفید استکه دربلوچی شرقی «( اسپیت(با یاي مجهول »
میگویند، « مواث » به معنی مبادا است، در گویش شرقی « مبات » در بلوچی
میگویند. « هیخ » در بلوچی به معنی خوك است که در گویش شرقی « هوك یا هیک »
میگویند. « هیذ؛ خیذ » در بلوچی به معنی عرق تَن است که در گویش شرقی « هید »
میگویند. « پذا » در بلوچی به معنی دوباره است که در گویش شرقی « پدا »
است. « آف » دربلوچی به آب میگویند که در گویش شرقی « آپ »
میگویند. « تْرانَغ » دربلوچی به معنی یاد و خیال است که در گویش شرقی به آن « تْرانَگ »
میگویند. « تیژار » در بلوچی به معنی جوانۀگیاه است که درگویش شرقی « تیجار »
گویش غربی: غرب بلوچستان که بیشتر آن در کشور عزیزمان ایران واقع است داراي چند گویش مهم است به
میگویند.این گویش خود داراي دهها لهجه است از این جهت به آن مکُّرانی می- « مکُّرانی » مهمترین این گویشها
گویند که بیشتر در بخشِ مکرانِ بلوچستان، تکلم میشود. این گویش مطرحترین گویش زبان بلوچی در زمان کنونی
است و به عنوان زبان ادبی و نوشتاري هم کاربرد دارد. بخش عمدة آثار نویسندگان و شاعران معاصر بلوچ به این
گویش نوشته و سروده شدهاند. حتی شاعرانی مانند ملارگام واشی که خارج از حوزة مکّران و ساکن شهر خاش
بودهاست، نیز این گویش را به عنوان زبان شعري خود برگزیده است، ملافاضل از بزرگترین شاعران کلاسیک و
تاثیرگذار بلوچ در حدود یکصدوپنجاه سال پیش به این گویش شعر گفته است.مولوي عبدالله روانبد از بزرگترین
شاعران معاصر دیوان شعري مفصل و مشهور به این گویش دارد. شادروان سید ظهورشاه هاشمی، پژوهشگر و شاعر و
نویسندة بلوچ ؛ پس از عمري تلاش و بررسی وپژوهش، این گویش را به عنوان گویش معیار و ادبی زبان بلوچی
برگزید و این رأي مورد توافق بیشتر پژوهشگران و نویسندگان بلوچ قرار گرفت و از آن پس صدها شاعر و نویسنده
بلوچزبان با این که گویش مادري بسیاري از آنها گویش و لهجه دیگري است اما با این گویش شعر میسرایند و
مطلب مینویسند؛ از ویژگیهاي این گویش این است که درآن، برخی از صامتهاي موجود در فارسی (غ خ ف)
تلفظ نمیشوند. امروزه دهها نشریه ادبی، فرهنگی و دینی به این گویش در چند کشور منتشر میگردد و در
دانشگاههایی که زبان و ادبیات بلوچی تدریس میشود بیشتر متون درسی به این گویش هستند.
علاوه بر گویش مکرانی چند گویش مهم دیگر نیز در غرب بلوچستان و کشورمان ایران وجود دارد، از جملۀ آنها می-
توان به سرحدي و سراوانی و لاشاري و پنّوچی و چند مورد دیگر اشاره کرد، گویش سرحدي بیشتر در شمال استان
و شهرستانهاي زاهدان و زابل و خاش تکلم میشود، گویش سراوانی در شهر سراوان و جالق و برخی از روستاهاي آن
رواج دارد. لاشاري و پنوجی در مناطق لاشار و فنوج شهرستان نیکشهر متکلمان زیادي دارند. هرکدام از این گویش-
ها، ویژگیهاي خاص خود را دارا هستند.
درادامۀ بحث به برخی از ویژگیهاي زبان بلوچی اشاره میکنیم تا تمایز آن با زبانهاي دیگر بیشتر آشکار گردد:
دربارة نظام آوایی بلوچی، هنوز کار سزاوار و مستقلی انجام نگرفته یا منتشر نشده است، فقط به صورت جزئی و گذرا
در برخی از کتابهایی که به بررسی زبانهاي ایرانی پرداختهاند، توضیحاتی در این زمینه داده شده است. دانشمندان
زبانشناس غیر ایرانی و غیربلوچ، کارهایی را در زمینۀ زبان بلوچی و نظام آوایی آن، انجام دادهاند اما به دلیل نداشتنِ
آشنایی کامل با دقایق این زبان، پژوهشهایی ناقص را ارائه دادهاند.
زبان بلوچی با فارسی نو از نظر نظام آوایی و دستوري و واژگانی، تفاوتهاي زیادي دارد، برخی از آواها و مصوتها (
مانندي مجهول و و مجهول) که در پارسی باستان و فارسی میانه و فارسی دري قدیم بودهاند و اکنون در فارسی
٧
جدید موجود نیستند، در زبان بلوچی به خوبی حفظ شدهاند، در بلوچی مصوتهاي مرکبی وجود دارد که در تلفظ
شبیه مصوتهاي مرکب در پارسی باستان هستند.
در زبان بلوچی وجود دارند. به دلیل این که این صامتها در زبانهاي هندي « ڈ» و « ڑ» و « ٹ» همخوانهاي برگشته
و اردو و سانسکریت نیز وجود دارند، برخی فکر میکنند که بلوچی تحت تأثیر زبان اردو یا هندي است، در صورتی
که این گونه نیست این صامتها در برخی از زبانهاي دیگر ایرانی مانند پشتو نیز وجودارند.
هجا یا واژه، در بلوچی میتواند ابتدا به ساکن باشد، یعنی همخوان ساکن میتواند در آغاز هجا بیاید، نمونه را:
شعاع نور)، گْوارگ(باریدن) )« برانز » ، ( گفتگو، آشتی )« تْران » ، .( گْوست (گذشت
یکی دیگر از ویژگیهاي زبان بلوچی این است که هجا میتواند داراي سه همخوان ساکن در کنار هم باشد مانند:
به معنی خود، خویشتن،. این ویژگی در فارسی وجود ندارد و « جِنْدر » ، به معنی فریب و خدعه « منْدر » واژههاي
فقط در برخی از واژه هاي قرضی مشاهده میگردد.
را حفظ کردهاند. « گ » واژههایی که در فارسی دري با هاي غیر ملفوظ هستند، در بلوچی هنوز ریخت اصلی خود
مانند: فارسی دیوانه./ بلوچی : دیوانَگ// فارسی: جامه / بلوچی: جامگ// فارسی: روزه/ بلوچی: روچگ// فارسی:
دانه / بلوچی:دانَگ// بلوچی:گُژنَگ / فارسی: گرسنه.
در واژههاي مشترك بلوچی و فارسی که در آنها واو معدوله، به کار رفته است؛ در بلوچی برخلاف فارسی امروز، به
از آنها حذف شده و واو آن برجا ماندهاست. فارسی: خوار/ بلوچی: وار / فارسی: « خ» جاي حذف واو معدوله، همخوان
خود/ بلوچی: وت// فارسی:خواهر، بلوچی: واهر یا وارك / فارسی:خوان (سفره)/ بلوچی: وان // فارسی:خواجه/ بلوچی:
واجه (آقا، سرور، صاحب و مالک.)
روچِ » . برخی از نکتههاي دستوري بلوچی مانند ترتیب صفت و موصوف و مضاف و مضافالیه برعکس فارسی است
چادر )« پلّین گُشان » ، (. لباس نو ) « نوکین پچ » ،( روز 22 بهمن )« بهمنِ بیست و دومی روچ » ،( شعاع خورشید )« برانز
رنگارنگ و گلدار)
بلوچی ویژگیهاي فراوان دیگري هم دارد که ان را از زبانهاي دیگر ممتاز میکند و بحث دربارة انها در این گفتگو
سخن را را به درازا میکشد.
- ارتباط زبان بلوچی با زبانهاي دیگر ایرانی مانند پهلوي چگونه است؟
همچنانکه قبلاً گفتم نظام آوایی بلوچی بسیار کهنه است، واژههاي بلوچیاي که ریخت کهن خود را حفظ کردهاند،
با معادل خود در پهلوي، بسیار همانند هستند، و این دسته واژهها فراوان هستند و میتوان از آنها واژهنامهاي فراهم
آورد. به جرأت میگویم که بلوچی در حفظ واژههاي کهن ایرانی در میان زبانهاي زندة دیگر ایرانی بینظیر است.
آوردن مثالهاي گوناگون در حوصلۀ این گفتگو نمیگنجد خود به تنهایی میتوان دربارة کتابی نوشت یا مقالات
گوناگونی ارائه کرد.
نوع ارتباط زبان بلوچی با زبانهاي مناطق پیرامونی مثل اردو و ترکی، انگلیسی و... چگونه است؟
زبان نهادي اجتماعی است، و همواره درحال تحول و تغییر؛ نمیتوان گفت که زبان ی خالص است و تحت تأثیر
زبانهاي دیگر نبوده است.
پدیدة قرضگیري واژه از زبانها و گویشهاي دیگر براي هرزبانی طبیعی است، چنانکه در فارسی میبینیم که بیش از
نیمی از واژههاي آن عربی هستند و در این زبان هر روز بر تعداد واژههاي وارداتی از زبانهاي دیگر به چشم میخورد،
در زبان اردو هم میبینیم که این زبان آمیختهاي از زبانهاي فارسی و انگلیسی است و تعداد واژههاي اصیل آن که
ریشۀ سانسکریت دارند کمتر از این دو زبان است همینطور در زبانهاي دیگري مانند انگلیسی وجود این پدیده
بسیار آشکار است.
٨
آمیختگی و دگرگونیِ زبان بلوچی، مانند هر زبان دیگري طبیعی است؛ اما به سبب شرایط گوناگون، بویژة موقعیت
جغرافیایی و زندگی عشایري مردم بلوچ، این آمیختگی و دگرگونی را، نسبت به بسیاري از زبانهاي دیگر،کمتر پذیرا
بوده است.براي نمونه مذهب در زندگی بلوچها بسیار نفوذ دارد، ولی با این حال بسیاري از واژههاي مذهب ی که در
بیشتر زبانهاي اقوام مسلمان، واژههاي عربی هستند، در بلوچی به همان شکل کهن و بنیادین خود برجا مانده اند و
اکنون هم بهکار می روند. مانند: روچگ(روزه) بانگوك(مؤذن) دپبوج(افطار) و...
البته واژههاي عربیِ بسیاري از طریق زبان فارسی، به زبان بلوچی، راه یافتهاست. اما آن واژهها، تلفظ و بسیاري از
آنها معنی اصلی خود را از دست دادهاند: مانند پهم(فهم) استعداد و حافظه// مهلوك (مخلوق) مردم، عامه.
. زبان بلوچی علاوه بر فارسی، از زبانهاي دیگري مانند اردو، براهویی، سندي و... تأثیر پذیرفته و واژههاي گوناگونی را
از آنها وام گرفته است؛ تأثیرپذیري بلوچی از اردو فقط در قرضگیري پارهاي از واژههاست که بیشتر در زبان عامیانه
کاربرد دارند و این به دلیل رفت و آمد مردم به پاکستان و تبادلات فرهنگی و تجاري است، اگر در نوشتهها و اشعار
شاعران بلوچ نظر بیاندازیم، حتی نویسندگان و شاعران بلوچ پاکستانی، اثري از واژههاي اردو در آثار آنان وجود ندارد
و اگر هم باشد بسیار کمرنگ است. واژههاي اندکی از زبانهاي مغولی و ترکی نیز در بلوچی وجود دارد این واژهها
شاید از طریق فارسی به بلوچی رسیده است یا این که مستقیماً در زمان حکومت ترکان و مغولان بر ایران، وارد
شدهاند.
واژههاي نسبتاً بسیاري در بلوچی وجود دارد که از نظر تلفظ و معنی با انگلیسی نزدیک یا مشترك هستند، بسیاري
از مردم به اشتباه میپندارند که این واژهها در اصل انگلیسی بودهاند و در زمان استعمار به بلوچی وارد شدهاند، در
صورتی که این گونه نیست، اشتراك معنایی و لفظی این واژهها حاکی از یکی بودن ریشۀ این زبانهاست، چنانکه در
مقدمۀ این بحث گفتم زبانهاي ایرانی به اتفاق برخی از زبانهاي اروپایی، از خانوادة بزرگ هند و اروپایی هستند. به
انگلیسی از یک ریشه هستند و هیچ کدام « بد، فادر و مادر » فارسی با واژههاي « بد، پدر، مادر » عنوان مثال واژههاي
از این زبانها از دیگري قرض نگرفتهاند بلکه ریشۀ این زبانها یکی است و داراي اشتراکات زبانی هستند. البته واژههاي
جدیدي که انگلیسی هستند وارد زبانهایی مانند اردو و فارسی شدهاند و از طریق این دو زبان نیز به بلوچی وارد
شدهاند و تشخیص این واژهها که اصالتاً غیر بلوچی هستند، آسان است.
با توجه به رشد سواد مردم و تاثیر رسانههاي گروهی و به کارگیري زبانهاي فارسی و اردو و انگلیسی در مدرسههاي
مناطق بلوچنشین، و عدم توجه کافی به ادبیات و آموزش زبانهاي محلی، متأسفانه هر روز شاهد از دست رفتن
تعدادي از واژه هاي اصیل ایرانی و بلوچی، که صدها و هزاران سال پابرجا بودهاند، هستیم.
- آقاي دکتر، ارتباط واژگانی زبان بلوچی و فارسی چگونه و در چه حدي است؟
گفتیم زبان بلوچی و زبان فارسی دو گویش از چندین گویش هستند که از یک زبان ایرانیِ دورة باستان نشأت
گرفتهاند. این دو زبان با شرایط خاص خود توانستهاند تا امروز خود را حفظ کنند، زبان فارسی به عنوان زبان دوم
دین اسلام و زبان ادبی و فرهنگی مردم و دربار امیران ایران بزرگ توانسته است تحولات گوناگونی بیابد و دامن ۀ
واژههاي آن گسترش یابد و به زبانی صیقلخورده و فصیح و روان مبدل شود، با این حال چون در معرض هجوم اقوام
و فرهنگها و زبانهاي دیگر قرار داشته، بسیاري از واژهها و اصطلاحات کهن خود، حتی تلفظ بعضی از واج ها ، را از
دست داده است و واژهها و اصطلاحات دیگري از زبانها و گویشهاي دیگر را جایگزین آنها کرده است.
مسئلۀ زبان بلوچی با فارسی فرق میکند، درست در مقابل زبان فارسی که زبانی نوشتاري و زبان رایج در دربار و
حکومتها بوده، بلوچی در حاشیه قرار داشه است، موقعیت جغرافیایی و شرایط آب و هوایی و دوري از مراکز حکومتها
سبب گردید که در میان قوم بلوچ اقوام و زبانهاي دیگر کمتر نفوذ کنند و زبان بلوچی اصالت خود را بیشتر حفظ
کند.بنابراین صدها واژة مشترك میان بلوچی و فارسی دري وجود دارد، که بسیاري از آنها، در فارسی کنونی فراموش
گشتهاند، ولی در زبان و شعر و ادبِ بلوچی، همچنان کاربرد دارند. بنابراین زبان و ادب بلوچی، گنجینه اي بزرگ از
واژههایی است که در فارسی فراموشگشتهاند. بسیاري از این واژهها، داراي نمونههاي اندکی در متون کهن فارسی
٩
هستند، در این صورت بلوچی میتواند مشکل بسیاري این گونه واژههاي فارسی را از لحاظ اصالت ایرانی آنها و تلفظ
و معنی حل کند.
میزان واژههاي فارسی در بلوچیِ گذشته و معاصر، نشان میدهد که زبان بلوچی، در طول ادوار گذشته ، بویژه در
یکی دو قرن اخیر تحت تأثیر فارسی، بویژه فارسی خراسان باشد.یکی از دلایل این تأثیر، مهاجرت ملاها و منشیانی
است که از خراسان قدیم و افغانستان امروزي مهاجرت میکردند و در قلعههاي حاکمان محلی بلوچ به عنوان امام
جماعت و منشی استخدام میشدند، این افراد شاگردان زیادي را تربیت میکردند، کتابهاي درسی شاگردان پس از
قرائت قرآن، متون منظوم و منثور فارسی بویژه آثار شیخ اجلّ سعدي شیرازي بوده است، بدین ترتیب زبان فارسی
توانسته است بویژه درنیمۀ دوم قرن سیزدهم تا پایان قرن چهاردهم هجريقمري بویژه در شعر بلوچی تأثیر زیادي
بگذارد.این تأثیر در پنجاه سال اخیر با توجه به همگانی شدن سواد و تحصیل در مدارس جدید، در میان بلوچ هاي
ایرانی شدت بیشتري داشته است.
( پیوند زبان بلوچی با فارسی( 1
از جمله آثار پژوهشی وي می توان به این موارد اشاره نمود:
-1 دیوان روانبد(تصحیح اشعار فارسی و گزیده اي از اشعار بلوچی عبدالله روانبد شاعر پرآوازه بلوچستان همراه
با مقدمه اي مفصل و تعلیقات و توضیحات اشعار فارسی و آوانویسی و ترجمه اشعار بلوچی )انتشارات بام
دنیا، زاهدان 1384
-2 شرح منظومه مکران (شرح و آوانویسی و ترجمه منظومه بلوچی مشهور مکران به فارسی سروده عبدالله
روانبد) 1390 انتشارات کوله پشتی، تهران
-3 حماسه سرایی در بلوچستان(پژوهشی در حماسه هاي قومی بلوچی از 500 سال تا دوره قاجار؛ مقدمه
مفصل درباره تاریخ و فرهنگ بلوچستان و نوع ادبی حماسه؛ متن بلوچی حماسهها همراه با آوانویسی و
ترجمه روان فارسی؛ تحلیل و سنجش حماسه هاي قومی با حماسه ملی و دیگر حماسه هاي ایرانی و
جهانی) این کتاب به عنوان کتاب فصل جمهوري اسلامی ایران در زمستان 90 شناخته شد . انتشارات
معین، تهران 1390
-4 منظومه هاي عاشقانه بلوچی؛ (پژوهشی در منظومه ها و داستانهاي منظوم و عاشقانه بل وچی از 500 سال
پیش تا دوره قاجار؛ متن بلوچی منظومه ها همراه با آوانویسی و ترجمه روان فارسی؛ تحلیل و سنجش
داستانها و منظومه ها با منظومه هاي عاشقانه دیگر ایرانی) انتشارات معین، تهران 1390
-5 چاپ چندین مقاله پژوهشی در نشریات معتبر کشور و شرکت در چندین همایش ملی و سخنرانی در باره
موضوعات ادبی و فرهنگی
-6 فرهنگ لغات و اصطلاحات بلوچی فارسی(درحال حروفچینی و آماده براي چاپ و نشر)
-7 تألیف چند اثر دیگر که براي چاپ و نشر آماده هستند.
- استاد، دربارة ریشۀ زبان بلوچی و قدمت تاریخی آن توضیح دهید.
به نام خداوند جان و خرد
پیش از پرداختن به مبحث اصلی و پاسخ دادن به پرسش شما، ضروري است که مقدمه اي مختصر دربارة زبانهاي
ایرانی داشته باشم.
زبانهاي ایرانی در گذشته، بسیار بیشتر از آنچه امروز است بودهاند . این زبانها خود در زیرگروه خانوادة هند و
در قرن 19 میلادي به کار برد که « فرانتس بوپ آلمانی » را نخستین بار « هند و اروپایی » اروپایی قرار دارند. اصطلاح
علاوه بر زبانهاي ایرانی بخش وسیعی از زبانهاي ملل دیگر مانند ژرمنی، یونانی، ارمنی، ایتالی، هندي و... را فرا می -
گیرد.
٢
از میانِ زبانهاي هندو اروپایی، زبانهاي ایرانی به زبانهاي هندي نزدیکتر هستند و بنابراین با این زبانها، زبانهاي
« ایرانی » و « هندي » را تشکیل میدهند. و این خانواده باز هم به مرور زمان به صورت دوشاخۀ دیگر « هند و ایرانی »
از هم جدا شدند خانوادة زبانهاي ایرانی که پژوهشگران آنها را برگرفته از زبان ایرانی نخستین می دانند، خود به
زبانهاي گوناگونی که نسبت به همدیگر ارتباط و شباهت بیشتري دارند، تقسیم شدند . در گذشته هاي دور، اقوام
ایرانی با فاصلۀ کمتري نسبت به امروز در کنار هم میزیستند، مهاجرت اقوام و قبایل ایرانی در سرزمین هاي دور و
نزدیک دوران باستان سبب شد که زبانها و گویشهاي ایرانی گسترش پیدا کند و تغییرات گوناگونی بیابد.
زبان شناسان، زبانهاي ایرانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم میکنند:
-1 دورة ایرانی باستان.
-2 دورة ایرانی میانه.
-3 دورة ایرانی نو.
ایرانی باستان به زبانی اطلاق میشود که در سدههاي نخستین هزارة اول پیش از میلاد در بخشهاي مختلف ایران
به شکلهاي گوناگونی تبدیل شد و چندین زبان دیگر از آن منشعب گردید. مانند: سکایی، مادي، اوستایی و پارسی
باستان. از هرکدام از زبانهاي نامبرده آثاري به جا مانده است، از زبانهاي سکایی و مادي ، تعداد کمی واژه و نام
موجود است و از دو زبان دیگر، آثار بیشتري برجاي مانده است، کتاب اوستا به زبان ا وستایی است و کتیبه هاي
پادشاهان هخامنشی و مهمترین آنها کتیبۀ داریوش بزرگ که بر کوه بیستون است، به زبان پارسی باستان هستند.
زبانهاي دورة میانه، به زبانهایی میگویند که از زمان پایان یافتن پادشاهی هخامنشی تا اوایل اسلام ، در سرزمین
بزرگ ایران رایج بودهاند، در این دوره، زبانهاي اوستایی و پارسی باستان از رونق و رسمیت افتادند و جاي خود را به
زبانهاي دیگري که به دو گروه شرقی و غربی تقسیم میشوند، دادند. زبانهاي میانۀ شرقی شامل بلخی، سغدي و
خوارزمی و سکایی، و غربی شامل پهلوي اشکانی و فارسی میانه است.
پهلوي اشکانی در اوایل دورة اسلامی در ایران جاي خود را به فارسی یا فارسی دري داد.
هم میگویند، این زبان در دورة « پهلوي ساسانی » یا « پهلوي » پارسی میانه، دنبالۀ پارسی باستان است، به این زبان
ساسانی، زبان رسمی ایران بوده و از آن آثار زیاد و گوناگونی برجاي مانده است. در میان این آثار شعر هم وجود دارد
اما دربارة چگونگی و ساختار اشعار این زبان بین پژوهشگران اختلاف وجود دارد.
زبانهاي ایرانی نو به زبانهایی میگویند که از نظر تاریخی از قرنهاي دوم، سوم قمري آغاز میگردند و تا امروز ادامه
دارند. زبانهاي زندة برخی از اقوام ایرانی نیز همانند بلوچی و کردي شامل این دورة زبانی است . مهمترین زبانهاي
ایرانی نو عبارتند از: فارسی، کردي، پشتو، آسی، بلوچی؛ نو در این جا به این معنی نیست که جدید هستند و سابقه -
اي ندارند، بلکه بدین معناست که دنبالۀ زبانی کهنتر از الان هستند و گذشت روزگار نتوانسته است آنها را از بین
ببرد و تا امروز که زمان نو و جدید است با تغییراتی باقی ماندهاند.
زبان فارسی که زبان رسمی و ملی ماست، به عنوان مهمترین و رایج ترین زبان ایرانی مطرح است؛ کُردي، زبان مردم
است که در بخش هایی از سرزمین قفقاز و جمهوري اُستیا که بخشی از آن در « آس » کُرد و آسی، زبان مردم
گُرجستان قرار دارد، زندگی میکنند و این زبان دنبالۀ زبان سکائی باستان به شمار میرود. پشتو ، یکی از زبانهاي
رایج افغانهاست که غیر از فارسی دري است و معمولاً در افغانستان و شمال غربی پاکستان تکلم میشود.
زبان بلوچی
همچنانکه گفتیم مبناي تقسیمبنديِ تاریخی و ساختاريِ زبانهاي ایرانی به دو گروه عمدة شرقی و غربی است. زبانها
و گویشهایی که دنبالۀ زبانهاي ایرانی شرقی باستانی هستند به گروه زبانهاي ایرانی شرقی و زبانهایی که دن بالۀ
ایرانی غربی باستانی هستند، به زبانهاي ایرانی غربی تعلق دارند. هرکدام از این گروهها نیز به گروه هاي شمالی و
جنوبی طبقهبندي میشود: گروه شرقی(شمال شرقی، جنوب شرقی) و گروه غربی( به جنوب غربی و شمال غربی )
٣
طبق نظر زبان شناسان، در میان اینها بلوچی به اتفاق زبان کردي و چند زبان و گویش دیگر به گروه شمال غربی
تعلق دارد. این در حالی است که زبان فارسی و گویشهاي منطقۀ فارس در گروه جنوب غربی جاي دارند.
طبقهبندي زبان بلوچی به گروه غربی و نهایتاً به شمال غربی قراردادي است، به این معنی که این زبان با اینکه از
نظر ساختار به گروه شمال غربی نزدیک است، بسیاري از نشانهها و ویژگیهاي گروه جن وب غربی و حتی زبانهاي
شرقی را نیز داراست.
دلیل این که بلوچی به هر دو گروه از زبانهاي ایرانی تعلقاتی دارد، ریشه در مسایل تاریخی و اجتماعی دارد. می -
دانیم که بلوچها قومی کوچرو بودهاند، گاهی فرسنگها از وطن خود دور میشدهاند و پس از سالها دوباره برمیگشته -
اند، برخی از تاریخدانان و مردمشناسان، بلوچها را در اصل از شمال ایران پنداشتهاند. در قطعی بودنِ این نسبت می-
توان شک کرد و دلیلش را هم گفتم که بلوچها بر اثر قحطی، جنگ و لشکرکشی ، هجوم و غارت بیگانگان به
سرزمین آنها، تبعید، اختلافات قبیلهاي، تهیۀ معاش و... به سرزمینهاي مجاور مانند شهرهاي استان فارس و دورترین
سرزمینها کوچ کردهاند. به عنوان مثال امروزه جمعیت نسبتاً زیادي از بلوچان در هندوستان زندگی می کنند و در
دو ایالت سند و پنجاب پاکستان، درصد قابل توجهی از جمعیت را بلوچان تشکیل میدهند و حتی در آفریقا گروه -
هایی از بلوچان هستند و میدانیم و خود آنها با این که نیاکان آنها صدها سال پیش به آن سرزمین ها مهاجرت
کردهاند، براین معترف هستند که جایگاه اصلی همۀ آنها در ایران و بلوچستان بوده است. این دلایل می تواند براین
هم صادق باشد که گروهها و طوایفی از بلوچها بر اثر یکی از عوامل مذکور، زمانی در شمال ایران زیستهاند و معلوم
است که دوباره به سرزمین خود برگشتهاند،. با توجه به کوچ و مهاجرت این قوم در نقاط مختلف دور و نزدیک ،
طبیعی است که زبان، تحت تأثیر زبانها و اقوام دیگر قرار میگیرد، زبان، نهادي اجتماعی است و تغییر جزء ذات آن
است، اما شرایط زندگی و محیط جغرافیایی بلوچان به گونهاي بوده است که نسبت به اقوام دیگر تغییر کمتري را
پذیرا گشته است.
خب بحثمان دربارة ریشۀ زبان بلوچی بود، وگفتیم ویژگیهاي ساختاري این زبان به زبانهاي شمال غربی نزدیک
است و البته مشترکاتی نیز با زبانهاي جنوب غربی دارد، نکته اي که تعجب زبان شناسان و مردم شناسان را
برانگیخته است، این است که بلوچان در شرق ایران زندگی میکنند ولی زبان آنان با کُردي که در غرب ایران است
در یک زیرگروه قرار دارد. این چگونه میتواند باشد! گفتیم که اقوام ایرانی در گذشتههاي دور در کنار هم میزیستند
و شرایطی پیش آمد که از هم پراکنده شوند و به سرزمینهاي دیگر بروند، پس این اقوام در گذشتههاي دور در کنار
هم بودهاند و پس از مهاجرت در سرزمینهایی ساکن شدهاند که از نظر جغرافیایی به گونه اي بوده که تغییرات
کمتري در زبان آنها ایجاد شده است. سرزمین بلوچستان با شرایط آب و هوایی خاص، گرماي سوزان و کم آبی و
همچنین در کوههاي بلند کردستان و با سرماي طاقتفرسا و بیگانهستیزي این دو قوم سبب شده است که در این
دو سرزمین، نفوذ و ماندگاري اقوام بیگانه کمتر صورت بپذیرد.
- آقاي دکتر، بلوچی زبان است یا لهجه؟
پیش از آنکه به سؤال شما پاسخ دهم، براي فهم بهتر مطلب، بهتر است که تعریفی کلی از زبان و لهجه داشته باشم.
زبان شناسان دربارة زبان، تعریفهاي گوناگونی ذکرکردهاند و درمجموع میتوان غالب این تعریف ها را این گونه
خلاصه کرد: زبان، مجموعهاي نظاممند در ذهن انسان است که به وسیلۀ آواها یا نشانه هاي نوشتاري و بر اساس
قواعد دستوري و معنایی و آوایی صورت خارجی مییابد و براي بیان افکار و احساسات و ایجاد ارتباط بین اذهان به
کار میرود، زبان میتواند با واژههاي محدود با کمک قواعد دستوري تا بینهایت جمله بسازد. این تعاریف، کلیۀ زبانها
و گویشها و لهجهها را شامل میگردد. اما آن چیزي که شما خواهان آن هستید که بلوچی را زبان بنامیم یا لهجه ،
تعریف از دیدگاهی دیگر و موضوع دیگري است.
٤
زبان از دیدگاهی دیگر به گویشی گویند که پشتوانۀ سیاسی دارد و ملتی آن را در کشور خود به عنوان زبان رسمی و
اداري پذیرفتهاند، در این معنی، فارسی تاجیکی هم زبان است ولی درحقیقت از نظر ساختار، لهجهاي از زبان فارسی
است.
به هر حال، هر زبان میتواند داراي چند یا چندین گویش باشد، گویشها، شاخههاي زبان هستند که بنابر شرایطی
که قبلاً گفتیم تغییراتی درساختار و تلفظ و مخارج واجها و تعداد واژهها یافتهاند، به گونه اي که سخنگویان یک
گویش به آسانی نمیتوانند سخن گویش وران دیگر را بدون آموزش و یادگیري آن گویش متوجه بشوند. پس گویش
در این معنی شامل کلیۀ زبانهایی میگردد که امروزه از آنها به عنوان زبانهاي ایرانی میشناسیم، مثلاً فارسی، کردي،
لري، گیلکی، بلوچی، تالشی، پشتو و... گویشهایی از یک زبان ایرانی در زمان باستان هستند، و امروزه به عنوان زبان
مطرح هستند و هرکدام از آنها داراي چند یا چندین گویش هستند ودربارة بلوچی در ادامۀ بحث بیشتر توضیح
خواهیم داد.
اما لهجه، به تلفظهاي گوناگون یک زبان یا گویش میگویند، به گونهاي که سخنگویان، زبان کلیۀ لهجه ها را می -
فهمند. مثلاً فارسی، داراي دهها لهجه است، و همۀ آنها براي کسانی که فارسی ر ا بلدند ، قابل فهم است، البته
استثنائاتی در پارهاي از واژهها هست که شاید معنی آنها فهمیده نشود، مثلاً لهجههاي اصفهانی، شیرازي، کرمانی،
همدانی، تهرانی، مشهدي، بوشهري و... لهجههایی از فارسیاند و همه براي فارسیزبانان قابل فهم هستند.
اما بلوچی با توجه به توضیحاتی که دادیم، زبان است و چنانکه برخی می پندارند ، لهجه اي یا گویشی از فارسی
نیست، چنانکه در بحث تقسیمبندي زبان شناسان، گفتیم حتی این دو زبان در دو گروه مختلف قرار دارند، بلوچی به
شمال غربی تعلق دارد و فارسی به جنوب غربی. و گفتیم بلوچی همراه با فارسی و برخی از زبانهاي دیگر از یک زبان
باستانی نشأت گرفته است. همچنانکه فارسی، تاریخی کهن دارد، و فارسی امروز دنبالۀ آن است، زبان بلوچی باستانی
نیز بوده است که زبان بلوچی امروز دنبالۀ آن است. دورة باستان به طور کلی 1000 سال پیش از میلاد مسیح، یعنی
سال استقرار ایرانیان در سرزمین ایران، تا 331 پیش از میلاد یعنی سال سقوط هخامنشیان را شامل میگردد. و این
نظر من نیست، بلکه قریب به اتفاق زبان شناسان و پژوهشگران زبانهاي ایرانی، چه فرنگی و چه ایرانی، بر این معترف
هستند. شما و خوانندگان گرامی براي اطلاعات بیشتر میتوانید به آثار این پژوهشگران مراجعه فرمایید از جمله :
دانشمند روسی ارانسکی، و دیگر دانشمندان و پژوهشگران فرنگی مانند الف نباین، بیلی و ... ؛ دانشمندان ایرانی
همانند دکتر ابوالقاسمی، دکتر ایران کلباسی، دکتر مهري باقري، دکتر ماهیار نوابی، دکتر خانلري، دکتر معین و ....
همه براین اقرار دارند که بلوچی از زبانهاي ایرانی است که شکلی کهن داشته است و تا امروز روند خود را طی کرده
است. در ضمن اگر به کتابهاي تاریخی و سفرنامهها نظري بیاندازیم، بسیاري از نویسندگان و جهانگردان که در
زمانهاي گذشته به بلوچستان گذر کرده و یادداشتهاي خود را نوشتهاند بر این نکته اشاره دارند که بلوچان ، زبان
دیگري غیر از فارسی دارند. از جملۀ این نویسندگان جهانگرد میتوان به اصطخري در مسالک و ممالک و مقدسی
در معجمالبلدان اشاره کرد.
نکتهاي که در این جا میگویم، قابل توجه است؛ چنانکه برخی میپندارند زبان بلوچی همان زبان رایج در مرکز
استان، شهر زاهدان نیست، زبان بلوچهاي زاهدان و برخی از مراکز شهرهاي دیگر، به ویژه تحصیلکردگان، سخت به
فارسی نزدیک شده است، درصد بسیار بالایی از واژههاي آنان فارسی است، شاید آگاهی آنانکه بلوچی را لهجه یا
گویشی از فارسی میپندارند، به این محدود است که بلوچزبانان همه مانند برخی از تحصیلکردگان زاهدانی سخن
میگویند و اشتباه آنان در همین است. آنان کافی است که نگاهی به نشریات بلوچی که اشعار نو وکهن، نوشته هاي
داستانی و مقالههاي گوناگون بلوچی، درآنها به چاپ رسیده است، بیاندازند یا اینکه مدتی با مردم بلوچ شهرها و
روستاهاي جنوب و شرق استان و بلوچهاي ساکن در خارج از محدودة سیستان و بلوچستان ایران همسخن باشند،
متوجه خواهند شد که ساختار این زبان، غیر از آن چیزي است که میپنداشتند.
وهمچنین زبان بلوچی داراي ادبیاتی کهن و کمنظیر درمیان اقوام ایرانی است . در چند کشور ، داراي مخاطبان و
سخنگویان بسیار است، و در برخی از دانشگاهها به صورت مستقل تا مقطع دکترا تدریس می گردد . و دربرخی از
٥
دانشگاههاي اروپایی به عنوان یکی از زبانهاي مهم ایرانی در رشته هاي ایرانشناسی و زبانهاي ایرانی، بررسی و
پژوهش و تدریس میشود.
- استاد، نظرتان را دربارة تنوع گویشها و لهجهها در بلوچستان بیان نمایید؟
تاریخ پیچیدة قوم بلوچ و وجود قبایل و تیرههاي بسیار و زندگی قبیلهاي گذشته و ازدواجهاي درون قبیلهاي، موجب
شاخه شاخه شدنِ قابل توجه این زبان شده است. به طوري که این زبان داراي چندین گویش یا گروه گویشی است
که هرکدام خود شامل تعداد بسیار زیادي لهجه است. از نظر تعداد و تنوع گویش و لهجه، بلوچستان میتواند بهشت
زبان شناسان و پژوهشگران زبانهاي ایرانی و باستانی باشد، به گونهاي که گاهی پیش میآید که دو روستا یا دو شهر
که از هم چندکیلومتري بیشتر فاصله ندارند، داراي دو لهجه، حتی گاهی دو گویش هستند. به عنوان مثال: شهر
سوران تا شهر سراوان 30 کیلومتر فاصله دارد، هردو شهر داراي دو گویش مجزا هستند، دهستان سیب با شهر
سوران کمتر از 5 کیلومتر است و هر دو داراي دو لهجۀ مجزا هستند. به همینترتیب بسیاري از روستاهاي اطراف
این شهرها لهجههاي مخصوص به خود دارند و از روي لهجۀ آنها به آسانی میتوان هویت آنها را فهمید. در جنوب و
غرب استان نیز این ویژگی پابرجاست، شهرهاي قصرقند، فنوج، بِنت، دهان، مسکوتان، کُتیچ و ... همه درنزدیکی هم
قرار دارند ولی تنوع گویش و لهجه در همه روستاها و شهرهاي مذکور وجود دارد. درشهرهاي ساحلی به ویژه چابهار،
جاسک لهجههاي متفاوتی وجود دارند. شهرها و روستاهاي شهرستان ایرانشهر نیز از نظر گویش و لهجه، قابل توجه
هستند، گویش ایرندگانی و لهجههاي بمپوري، ابتري، ایرانشهري و... هرکدام داراي ویژگیهاي خاصی است. این
اختلاف گویش و لهجه نه تنها در میان شهرها و روستاها، بلکه بین طوایف برخی از مناطق، هم مشهود است، براي
نمونه برخی از طوایف شهرستان خاش، لهجۀ مخصوص خود را دارند، حتی درشهرسراوان، لهجۀ برخی طوایف فرق
میکند. در آنجا میبینیم که دو همسایه از دو طایفۀ مختلف، دهها سال است که در کنار هم زندگی میکنند ولی
لهجۀ هرکدام از آنها خاص است، گویشها و لهجههاي جنوب و جنوب غرب بلوچستان ایران نیز داراي تنوع بسیار
هستند، چند گویش بلوچی مهم آنها عبارت است از فنوجی، لاشاري، کتیچی، کاروانی، گیابانی، جاسکی و ... درکنار
هرکدام از این گویشها، لهجههاي گوناگون دیگري هم وجود دارد.
گویشهاي مهم بلوچی
برخی از این گویشها عبارتند از: گویش شرقی؛ گویش غربی(مکرانی)، سرحدي، گویش رخشانی، گویش سراوانی،
گویش لاشاري و کاروانی. از میان چندین گویشِ زبان بلوچی؛ دو گویش بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته
است:
-1 گویش شرقی یا شمالی و شمال شرقی
-2 گویش غربی یا جنوبی و جنوب غربی
تفاوت عمدة این دو گویش، در تلفظ واژهها و اختلاف در برخی واجهاست، بسیاري از واژههاي هرکدام از گویشها
در گویش دیگر رایج نیست، به گونهاي که سخنگویان یک گویش، بدون آشنایی با گویش دیگر، از فهمیدن و درك
آن، ناتوان هستند. ما در اینجا دربارة هردو گویش به اختصار توضیح میدهیم:
گویش شرقی: این گویش در شمال پاکستان و شرق ایالت بلوچستان پاکستان رایج و خود داراي چندین لهجه
هستند. این گویش (Bogŧi ) و بگتی (Mari) است. عمدهترین طوایفی که با این گویش سخن میگویند، مري
درگذشته بیشتر از گویش غربی مورد مطالعه و تحقیق پژوهشگران کشورهاي غربی، به ویژه انگلیسیها قرار گرفته
است. و در دوره اخیر نیز پژوهشهایی در مورد ادبیات عامیانه و اشعار و آثارِ این گویش انجام گرفتهاست و بسیاري
از آثار گردآوري شده، به وسیلۀ آکادمی بلوچی کویته،- مرکز ایالت بلوچستان پاکستان- به چاپ رسیده است. از
هنوز به « ذ» و « ث» خصوصیات این گویش که آن را در میان زبانهاي ایرانی ممتاز کرده است، این استکه واجهاي
٦
غ خ ف ث » همان شکل باستانی خود باقی ماندهاند. در این گویش، برخلاف گویش غربی (مکرانی)، همخوان هاي
تلفظ میشوند، دربارة اختلاف آواي این گویش نسبت به گویش شرقی چند نمونه ذکر میکنم. مثلاً « ذ
میگویند. « سعار » در بلوچی به معنی شمشیر است و در گویش شرقی به آن « سگار »
میگویند. « سویث » یا « سفیث » دربلوچی به معنی سفید استکه دربلوچی شرقی «( اسپیت(با یاي مجهول »
میگویند، « مواث » به معنی مبادا است، در گویش شرقی « مبات » در بلوچی
میگویند. « هیخ » در بلوچی به معنی خوك است که در گویش شرقی « هوك یا هیک »
میگویند. « هیذ؛ خیذ » در بلوچی به معنی عرق تَن است که در گویش شرقی « هید »
میگویند. « پذا » در بلوچی به معنی دوباره است که در گویش شرقی « پدا »
است. « آف » دربلوچی به آب میگویند که در گویش شرقی « آپ »
میگویند. « تْرانَغ » دربلوچی به معنی یاد و خیال است که در گویش شرقی به آن « تْرانَگ »
میگویند. « تیژار » در بلوچی به معنی جوانۀگیاه است که درگویش شرقی « تیجار »
گویش غربی: غرب بلوچستان که بیشتر آن در کشور عزیزمان ایران واقع است داراي چند گویش مهم است به
میگویند.این گویش خود داراي دهها لهجه است از این جهت به آن مکُّرانی می- « مکُّرانی » مهمترین این گویشها
گویند که بیشتر در بخشِ مکرانِ بلوچستان، تکلم میشود. این گویش مطرحترین گویش زبان بلوچی در زمان کنونی
است و به عنوان زبان ادبی و نوشتاري هم کاربرد دارد. بخش عمدة آثار نویسندگان و شاعران معاصر بلوچ به این
گویش نوشته و سروده شدهاند. حتی شاعرانی مانند ملارگام واشی که خارج از حوزة مکّران و ساکن شهر خاش
بودهاست، نیز این گویش را به عنوان زبان شعري خود برگزیده است، ملافاضل از بزرگترین شاعران کلاسیک و
تاثیرگذار بلوچ در حدود یکصدوپنجاه سال پیش به این گویش شعر گفته است.مولوي عبدالله روانبد از بزرگترین
شاعران معاصر دیوان شعري مفصل و مشهور به این گویش دارد. شادروان سید ظهورشاه هاشمی، پژوهشگر و شاعر و
نویسندة بلوچ ؛ پس از عمري تلاش و بررسی وپژوهش، این گویش را به عنوان گویش معیار و ادبی زبان بلوچی
برگزید و این رأي مورد توافق بیشتر پژوهشگران و نویسندگان بلوچ قرار گرفت و از آن پس صدها شاعر و نویسنده
بلوچزبان با این که گویش مادري بسیاري از آنها گویش و لهجه دیگري است اما با این گویش شعر میسرایند و
مطلب مینویسند؛ از ویژگیهاي این گویش این است که درآن، برخی از صامتهاي موجود در فارسی (غ خ ف)
تلفظ نمیشوند. امروزه دهها نشریه ادبی، فرهنگی و دینی به این گویش در چند کشور منتشر میگردد و در
دانشگاههایی که زبان و ادبیات بلوچی تدریس میشود بیشتر متون درسی به این گویش هستند.
علاوه بر گویش مکرانی چند گویش مهم دیگر نیز در غرب بلوچستان و کشورمان ایران وجود دارد، از جملۀ آنها می-
توان به سرحدي و سراوانی و لاشاري و پنّوچی و چند مورد دیگر اشاره کرد، گویش سرحدي بیشتر در شمال استان
و شهرستانهاي زاهدان و زابل و خاش تکلم میشود، گویش سراوانی در شهر سراوان و جالق و برخی از روستاهاي آن
رواج دارد. لاشاري و پنوجی در مناطق لاشار و فنوج شهرستان نیکشهر متکلمان زیادي دارند. هرکدام از این گویش-
ها، ویژگیهاي خاص خود را دارا هستند.
درادامۀ بحث به برخی از ویژگیهاي زبان بلوچی اشاره میکنیم تا تمایز آن با زبانهاي دیگر بیشتر آشکار گردد:
دربارة نظام آوایی بلوچی، هنوز کار سزاوار و مستقلی انجام نگرفته یا منتشر نشده است، فقط به صورت جزئی و گذرا
در برخی از کتابهایی که به بررسی زبانهاي ایرانی پرداختهاند، توضیحاتی در این زمینه داده شده است. دانشمندان
زبانشناس غیر ایرانی و غیربلوچ، کارهایی را در زمینۀ زبان بلوچی و نظام آوایی آن، انجام دادهاند اما به دلیل نداشتنِ
آشنایی کامل با دقایق این زبان، پژوهشهایی ناقص را ارائه دادهاند.
زبان بلوچی با فارسی نو از نظر نظام آوایی و دستوري و واژگانی، تفاوتهاي زیادي دارد، برخی از آواها و مصوتها (
مانندي مجهول و و مجهول) که در پارسی باستان و فارسی میانه و فارسی دري قدیم بودهاند و اکنون در فارسی
٧
جدید موجود نیستند، در زبان بلوچی به خوبی حفظ شدهاند، در بلوچی مصوتهاي مرکبی وجود دارد که در تلفظ
شبیه مصوتهاي مرکب در پارسی باستان هستند.
در زبان بلوچی وجود دارند. به دلیل این که این صامتها در زبانهاي هندي « ڈ» و « ڑ» و « ٹ» همخوانهاي برگشته
و اردو و سانسکریت نیز وجود دارند، برخی فکر میکنند که بلوچی تحت تأثیر زبان اردو یا هندي است، در صورتی
که این گونه نیست این صامتها در برخی از زبانهاي دیگر ایرانی مانند پشتو نیز وجودارند.
هجا یا واژه، در بلوچی میتواند ابتدا به ساکن باشد، یعنی همخوان ساکن میتواند در آغاز هجا بیاید، نمونه را:
شعاع نور)، گْوارگ(باریدن) )« برانز » ، ( گفتگو، آشتی )« تْران » ، .( گْوست (گذشت
یکی دیگر از ویژگیهاي زبان بلوچی این است که هجا میتواند داراي سه همخوان ساکن در کنار هم باشد مانند:
به معنی خود، خویشتن،. این ویژگی در فارسی وجود ندارد و « جِنْدر » ، به معنی فریب و خدعه « منْدر » واژههاي
فقط در برخی از واژه هاي قرضی مشاهده میگردد.
را حفظ کردهاند. « گ » واژههایی که در فارسی دري با هاي غیر ملفوظ هستند، در بلوچی هنوز ریخت اصلی خود
مانند: فارسی دیوانه./ بلوچی : دیوانَگ// فارسی: جامه / بلوچی: جامگ// فارسی: روزه/ بلوچی: روچگ// فارسی:
دانه / بلوچی:دانَگ// بلوچی:گُژنَگ / فارسی: گرسنه.
در واژههاي مشترك بلوچی و فارسی که در آنها واو معدوله، به کار رفته است؛ در بلوچی برخلاف فارسی امروز، به
از آنها حذف شده و واو آن برجا ماندهاست. فارسی: خوار/ بلوچی: وار / فارسی: « خ» جاي حذف واو معدوله، همخوان
خود/ بلوچی: وت// فارسی:خواهر، بلوچی: واهر یا وارك / فارسی:خوان (سفره)/ بلوچی: وان // فارسی:خواجه/ بلوچی:
واجه (آقا، سرور، صاحب و مالک.)
روچِ » . برخی از نکتههاي دستوري بلوچی مانند ترتیب صفت و موصوف و مضاف و مضافالیه برعکس فارسی است
چادر )« پلّین گُشان » ، (. لباس نو ) « نوکین پچ » ،( روز 22 بهمن )« بهمنِ بیست و دومی روچ » ،( شعاع خورشید )« برانز
رنگارنگ و گلدار)
بلوچی ویژگیهاي فراوان دیگري هم دارد که ان را از زبانهاي دیگر ممتاز میکند و بحث دربارة انها در این گفتگو
سخن را را به درازا میکشد.
- ارتباط زبان بلوچی با زبانهاي دیگر ایرانی مانند پهلوي چگونه است؟
همچنانکه قبلاً گفتم نظام آوایی بلوچی بسیار کهنه است، واژههاي بلوچیاي که ریخت کهن خود را حفظ کردهاند،
با معادل خود در پهلوي، بسیار همانند هستند، و این دسته واژهها فراوان هستند و میتوان از آنها واژهنامهاي فراهم
آورد. به جرأت میگویم که بلوچی در حفظ واژههاي کهن ایرانی در میان زبانهاي زندة دیگر ایرانی بینظیر است.
آوردن مثالهاي گوناگون در حوصلۀ این گفتگو نمیگنجد خود به تنهایی میتوان دربارة کتابی نوشت یا مقالات
گوناگونی ارائه کرد.
نوع ارتباط زبان بلوچی با زبانهاي مناطق پیرامونی مثل اردو و ترکی، انگلیسی و... چگونه است؟
زبان نهادي اجتماعی است، و همواره درحال تحول و تغییر؛ نمیتوان گفت که زبان ی خالص است و تحت تأثیر
زبانهاي دیگر نبوده است.
پدیدة قرضگیري واژه از زبانها و گویشهاي دیگر براي هرزبانی طبیعی است، چنانکه در فارسی میبینیم که بیش از
نیمی از واژههاي آن عربی هستند و در این زبان هر روز بر تعداد واژههاي وارداتی از زبانهاي دیگر به چشم میخورد،
در زبان اردو هم میبینیم که این زبان آمیختهاي از زبانهاي فارسی و انگلیسی است و تعداد واژههاي اصیل آن که
ریشۀ سانسکریت دارند کمتر از این دو زبان است همینطور در زبانهاي دیگري مانند انگلیسی وجود این پدیده
بسیار آشکار است.
٨
آمیختگی و دگرگونیِ زبان بلوچی، مانند هر زبان دیگري طبیعی است؛ اما به سبب شرایط گوناگون، بویژة موقعیت
جغرافیایی و زندگی عشایري مردم بلوچ، این آمیختگی و دگرگونی را، نسبت به بسیاري از زبانهاي دیگر،کمتر پذیرا
بوده است.براي نمونه مذهب در زندگی بلوچها بسیار نفوذ دارد، ولی با این حال بسیاري از واژههاي مذهب ی که در
بیشتر زبانهاي اقوام مسلمان، واژههاي عربی هستند، در بلوچی به همان شکل کهن و بنیادین خود برجا مانده اند و
اکنون هم بهکار می روند. مانند: روچگ(روزه) بانگوك(مؤذن) دپبوج(افطار) و...
البته واژههاي عربیِ بسیاري از طریق زبان فارسی، به زبان بلوچی، راه یافتهاست. اما آن واژهها، تلفظ و بسیاري از
آنها معنی اصلی خود را از دست دادهاند: مانند پهم(فهم) استعداد و حافظه// مهلوك (مخلوق) مردم، عامه.
. زبان بلوچی علاوه بر فارسی، از زبانهاي دیگري مانند اردو، براهویی، سندي و... تأثیر پذیرفته و واژههاي گوناگونی را
از آنها وام گرفته است؛ تأثیرپذیري بلوچی از اردو فقط در قرضگیري پارهاي از واژههاست که بیشتر در زبان عامیانه
کاربرد دارند و این به دلیل رفت و آمد مردم به پاکستان و تبادلات فرهنگی و تجاري است، اگر در نوشتهها و اشعار
شاعران بلوچ نظر بیاندازیم، حتی نویسندگان و شاعران بلوچ پاکستانی، اثري از واژههاي اردو در آثار آنان وجود ندارد
و اگر هم باشد بسیار کمرنگ است. واژههاي اندکی از زبانهاي مغولی و ترکی نیز در بلوچی وجود دارد این واژهها
شاید از طریق فارسی به بلوچی رسیده است یا این که مستقیماً در زمان حکومت ترکان و مغولان بر ایران، وارد
شدهاند.
واژههاي نسبتاً بسیاري در بلوچی وجود دارد که از نظر تلفظ و معنی با انگلیسی نزدیک یا مشترك هستند، بسیاري
از مردم به اشتباه میپندارند که این واژهها در اصل انگلیسی بودهاند و در زمان استعمار به بلوچی وارد شدهاند، در
صورتی که این گونه نیست، اشتراك معنایی و لفظی این واژهها حاکی از یکی بودن ریشۀ این زبانهاست، چنانکه در
مقدمۀ این بحث گفتم زبانهاي ایرانی به اتفاق برخی از زبانهاي اروپایی، از خانوادة بزرگ هند و اروپایی هستند. به
انگلیسی از یک ریشه هستند و هیچ کدام « بد، فادر و مادر » فارسی با واژههاي « بد، پدر، مادر » عنوان مثال واژههاي
از این زبانها از دیگري قرض نگرفتهاند بلکه ریشۀ این زبانها یکی است و داراي اشتراکات زبانی هستند. البته واژههاي
جدیدي که انگلیسی هستند وارد زبانهایی مانند اردو و فارسی شدهاند و از طریق این دو زبان نیز به بلوچی وارد
شدهاند و تشخیص این واژهها که اصالتاً غیر بلوچی هستند، آسان است.
با توجه به رشد سواد مردم و تاثیر رسانههاي گروهی و به کارگیري زبانهاي فارسی و اردو و انگلیسی در مدرسههاي
مناطق بلوچنشین، و عدم توجه کافی به ادبیات و آموزش زبانهاي محلی، متأسفانه هر روز شاهد از دست رفتن
تعدادي از واژه هاي اصیل ایرانی و بلوچی، که صدها و هزاران سال پابرجا بودهاند، هستیم.
- آقاي دکتر، ارتباط واژگانی زبان بلوچی و فارسی چگونه و در چه حدي است؟
گفتیم زبان بلوچی و زبان فارسی دو گویش از چندین گویش هستند که از یک زبان ایرانیِ دورة باستان نشأت
گرفتهاند. این دو زبان با شرایط خاص خود توانستهاند تا امروز خود را حفظ کنند، زبان فارسی به عنوان زبان دوم
دین اسلام و زبان ادبی و فرهنگی مردم و دربار امیران ایران بزرگ توانسته است تحولات گوناگونی بیابد و دامن ۀ
واژههاي آن گسترش یابد و به زبانی صیقلخورده و فصیح و روان مبدل شود، با این حال چون در معرض هجوم اقوام
و فرهنگها و زبانهاي دیگر قرار داشته، بسیاري از واژهها و اصطلاحات کهن خود، حتی تلفظ بعضی از واج ها ، را از
دست داده است و واژهها و اصطلاحات دیگري از زبانها و گویشهاي دیگر را جایگزین آنها کرده است.
مسئلۀ زبان بلوچی با فارسی فرق میکند، درست در مقابل زبان فارسی که زبانی نوشتاري و زبان رایج در دربار و
حکومتها بوده، بلوچی در حاشیه قرار داشه است، موقعیت جغرافیایی و شرایط آب و هوایی و دوري از مراکز حکومتها
سبب گردید که در میان قوم بلوچ اقوام و زبانهاي دیگر کمتر نفوذ کنند و زبان بلوچی اصالت خود را بیشتر حفظ
کند.بنابراین صدها واژة مشترك میان بلوچی و فارسی دري وجود دارد، که بسیاري از آنها، در فارسی کنونی فراموش
گشتهاند، ولی در زبان و شعر و ادبِ بلوچی، همچنان کاربرد دارند. بنابراین زبان و ادب بلوچی، گنجینه اي بزرگ از
واژههایی است که در فارسی فراموشگشتهاند. بسیاري از این واژهها، داراي نمونههاي اندکی در متون کهن فارسی
٩
هستند، در این صورت بلوچی میتواند مشکل بسیاري این گونه واژههاي فارسی را از لحاظ اصالت ایرانی آنها و تلفظ
و معنی حل کند.
میزان واژههاي فارسی در بلوچیِ گذشته و معاصر، نشان میدهد که زبان بلوچی، در طول ادوار گذشته ، بویژه در
یکی دو قرن اخیر تحت تأثیر فارسی، بویژه فارسی خراسان باشد.یکی از دلایل این تأثیر، مهاجرت ملاها و منشیانی
است که از خراسان قدیم و افغانستان امروزي مهاجرت میکردند و در قلعههاي حاکمان محلی بلوچ به عنوان امام
جماعت و منشی استخدام میشدند، این افراد شاگردان زیادي را تربیت میکردند، کتابهاي درسی شاگردان پس از
قرائت قرآن، متون منظوم و منثور فارسی بویژه آثار شیخ اجلّ سعدي شیرازي بوده است، بدین ترتیب زبان فارسی
توانسته است بویژه درنیمۀ دوم قرن سیزدهم تا پایان قرن چهاردهم هجريقمري بویژه در شعر بلوچی تأثیر زیادي
بگذارد.این تأثیر در پنجاه سال اخیر با توجه به همگانی شدن سواد و تحصیل در مدارس جدید، در میان بلوچ هاي
ایرانی شدت بیشتري داشته است.
No comments:
Post a Comment