Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بلوچستان در مسیر استقلال غلام محمد محمدی؛ پژوهشگر و کارشناس دیورند بخش دوم

چرا بلوچ ها و پشتون های استقلال طلب، ناکام شدند؟
پارلمان انگلستان در ۳ جون ۱۹۴۷ تجزیه هند را به دو کشور هندوستان و پاکستان، تصویب و فیصله کرد. از ۳ تا ۱۷ جون همان سال در ساحه پشتونستان -به اصطلاح آزاد و محکوم- رفراندم برگزار کرد که از جمله ۵۷۰ هزار واجدین شرایط اشتراک، تعداد ۲۸۹ هزار نفر، برای الحاق به پاکستان و صرف ۲ هزار و ۸۰۰ نفر طرفداران خاص مرحوم خان عبدالغفارخان به طرفداری از هند، رای دادند، بقیه اشتراک فعال نکردند و هرچند گزینه سومی (استقلال) در رفراندوم وجود نداشت؛ اما اگر پشتون ها نمی خواستند به پاکستان ملحق شوند، می توانستند اشتراک نکنند

.۳۵
به نوشته میرآزادخان بلوچ در میان بلوچ ها رفراندم برگزار نشده، انگلیسی ها اداره بلوچستان به حاکم آن منطقه –میراحمدخان- واگذار کردند، خان موصوف بعد از این واگذاری صلاحیت، استقلال بلوچستان را اعلام کرد.
به نوشته مرحوم غبار، پشتون ها نیز در ۲۱ جون ۱۹۴۷ -بعد از رفراندم- جرگه بزرگ بنو را که در آن، همه رهبران پشتون اعم از مذهبی و سیاسی اشتراک نموده بودند و ۲۵ هزار جوان مسلح “زلمی پشتون” نیز آماده پیکار برای استقلال بودند، در این جرگه، فیصله به عمل آمد که:”نه هند می خواهیم، نه پاکستان، (نه افغانستان)؛ بلکه جمهوری اسلامی پشتونستان می خواهیم

.”۳۷
در همین زمان، نمایندگان جرگه بنو به کابل آمدند. از دولت ظاهرشاه تقاضای حمایت کردند؛ اما دولت کابل هیچگونه کمکی برای استقلال پشتونستان نکرده، آنها را توصیه به مذاکره و حوصله مندی نمود. به همین سبب، پشتون های ماورای دیورند، مایوس شده از استقلال طلبی منصرف و تشکیلات دولت در پاکستان خلط شده در صدد به دست آوردن امتیازات مادی گردیدند، چنانچه دو رییس جمهور و چهار لوی درستیز ارتش پاکستان و سایر مقامات ارشد از جمله پشتون ها بوده است.

به قول استاد محمد اسحاق نگارگر:”از خان عبدالغفارخان تا عبدالولی خان، اجمل ختک و دیگران به یک زبان گفته اند ما پشتون پاکستانی هستیم، در چوکات پاکستان خودمختاری می خواهیم. اما آنها با چال و نیرنگ، می خواهند پشتون های افغانستان را با خود ببرند، تا در مقابل پنجابی ها، چانه زنی نکنند

.”۳۸
تا اینجا یک واقعیت روشن، کتمان شده است و آن اینکه، چرا دو ایالت استقلال طلب در مقابل دو ایالت پاکستان طلب(سند و پنجاب) شکست خورده، زیر سلطه پاکستان برده شدند؟ به نظر بنده مسئول این کار زمامداران افغانستان هستند. در حالی که سال ها غوغای پشتونستان خواهی بلند کرده؛ اما در باطن دشمنان پشتون ها و بلوچ ها و دوستان استعمار انگلیس بوده اند.

به نوشته محمد اسحاق فیاض، حتا در سال ۱۸۹۳ میلادی نوروزخان بلوچ، با تحایف و زیورات، با علامت دوستی و اتحاد، نزد عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان آمده است، تا همراه بلوچ ها در مبارزه علیه استعمار، همیاری و همکاری کند؛ اما توقع بلوچ ها از وی، بی ثمر بود، چون عبدالرحمن خان مانند دیگر اجداد و اخلاف خود، حاضر شد، قوم و قبیله خود را دوپاره کند؛ ولی حاضر نشد که از سلطنت دست بکشد، برای اینکه تاج و تخت برای این زمامداران، مقدم تر از وطن، شرف و عزت بود

.۳۹
یعنی از عوامل اصلی و اساسی شکست استقلال طلبان پشتونستان و بلوچستان در برابر استعمار انگلیس و پاکستان، خیانت و نامردی زمامداران دو قبیله سدوزایی و محمدزایی بوده است. از شاه محمود درانی تا شاه شجاع از سر سلسله محمدزایی ها امیردوست محمدخان تا شیرعلی خان(اصلاح طلب) از عبدالرحمن خان تا داودخان (ظاهرا سردمدار داعیه پشتونستان) حتا شاه امان الله هیچ کدام برای استقلال پشتونستان یا بلوچستان، کار صادقانه انجام نداده اند. از آنجا که اعمال و موضع گیری ها و بازی های سیاسی پشت پرده هر کدام از شاهان مذکور در این بحث، گنجایش ندارد، برای معلومات دقیق تر و جامع، به بحث یازدهم کتاب “پشتونستانخواهی: عامل تباهی افغانستان” زیر عنوان “فداکاری پشتون ها و بلوچ ها و خیانت زمامداران افغانستان” از همین قلم مراجعه شود.

۴۰
بعضی از شووینیست های بیمار کشور ما به تاریخ معاصر، افتخار و مباهات می کنند؛ ولی بی طرفانه توجه نکرده اند که تجاوز، آن هم مکرر به خاک دیگران، عملی ظالمانه است.
کونگ فوتسه(کنفوسیوس)؛ حکیم فرزانه و رهبر آیین کنفوسیوس، حدود ۶۰ سال قبل از میلاد، فرموده است:”چیزی که برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز مپسند.” اگر هیچ قانونی در جهان نباشد، همین جمله، وظیفه انسانی را مشخص می سازد.

نخست اینکه لشکرکشی های پی در پی به منظور غصب و غارت سرزمین دیگران، در نفس خود، کاری ناپسند بوده است. دوم اینکه، نفوذ استعمار برای چند صد سال در منطقه، تجزیه قلمرو نیم قاره هند، عقب ماندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، نفاق ملی، تجزیه قلمرو افغانستان، ایجاد “محور شرارت” زیر عنوان کشوری به نام پاکستان و در نتیجه، تباهی افغانستان، چند عامل اصلی و اساسی دارند:
۱٫ لشکرکشی های بیش از حد و ظالمانه درانی ها سبب تضعیف قدرت های محلی در هندوستان گردیده، نیم قاره را به کام استعمار فروبرد و از جمله جنگ “پانی پت” کثیف ترین نتایج را طی مدت طولانی برای منطقه به بار آورد.

۲٫ خانه جنگی ذات البینی میان خانواده تیمورشاه و خانواده سردار پاینده خان، میان اعضای دو خانواده و دو قبیله، تلفات جبران ناپذیر جانی و مالی برای مردم افغانستان داشته است که هرگز قابل بخشش نیست.
۳٫ معامله گری برخی اعضای این دو قبیله با استعمار، برای به دست آوردن تاج و تخت، عواقب بسیار ناگواری به بار آورده است که ننگ و عبرت در تاریخ معاصر کشور پنداشته می شود.
جای تاسف و تالم این است که در کشور ما از حدود ۲۱۰ سال به اینسو، اکثریت زمامداران افغانستان در تبانی و معامله با استعمار به قدرت رسیده و دوام سلطه شان نیز بیشتر بوده است، آنهایی که مستقلانه به حکومت رسیده و مستقلانه زیست نموده اند، عمر بسیار اندکی داشتند.

به نوشته آقای فیاض، یکی از عوامل اصلی ناکامی رهبران بلوچ در ایجاد و استقرار دولت مستقل، عدم رهبری واحد و کاریزماتیک مانند گاندی، برنامه منظم، اختلافات درونی، به ویژه نفوذ استعمار انگلیس بوده است. کشاننده پای استعمار تا عمق منطقه، بسیاری از همین شاهان سلسله ابدالی و محمدزایی بوده اند.
مبارزات بلوچ ها نیز پراکنده، مقطعی و بدون برنامه واحد بارها اوج گرفته و فروکش کرده است. سرکشی ذاتی و اندیشه زندگی مستقلانه و نرفتن زیر یوغ اسارت از یکسو و خیانت زمامداران افغانستان از سوی دیگر، سبب شکست بلوچ ها، در راه حصول استقلال بوده است

.۴۱
پشتون های ماورای دیورند نیز بعد از حصول استقلال افغانستان به ویژه بعد از تشکیل پاکستان و به رسمیت شناختن آن از سوی زمامداران افغانستان(در ۴ صوبه موجود) دلسرد و مایوس شده به جز تعدادی محدود، دیگر دم از استقلال طلبی نزده در صدد گرفتن امتیاز در چوکات تشکیل صوبه ای قومی ملی، مذهبی و دچار شکنندگی شدند

.۴۲
امروز اکثریت مطلق سران و رهبران نهادهای مذهبی و سیاسی پشتون به پاکستانی بودن خود افتخار می کنند، نشر مقاله تحلیلی خان عبدالولی خان بعد از برگشت از کابل در سال ۱۹۶۳ در پشاور، اظهارات مرحوم اجمل ختک در حالی که سال ها در افغانستان با عزت و احترام زیسته، نان و نمک خورده بود، وقتی از دره خیبر گذشت، طی مصاحبه ای گفت:”به افتخار می گویم که من یک پشتون پاکستانی هستم.” موصوف آخرین میخ را بر تابوت پشتونستان خواهی شووینیست های وطن ما کوبید.

متاسفانه داعیه پشتونستان خواهی از سوی شووینیست های افغانستان، معکوس گردیده، حالا نشنلیست های پشتون آن سوی دیورند می خواهند کل افغانستان و یا لااقل مناطق پشتون نشین افغانستان را جزو خاک پاکستان بسازند. یعنی پشتونستان خواهی حالا به عامل تباهی افغانستان مبدل گردیده است.۴۳
طی ۶۴ سال اخیر، بلوچ ها نسبت به پشتون های ماورای دیورند خواست های معقول و برحق تری دارند و در مبارزات شان برای استقلال، مصمم هستند.

یکی از رهبران بلوچ گفته است:”اگر دولت پاکستان جهت از بین بردن قوم بلوچ، از بمب اتم نیز استفاده نماید، باز هم موفق نخواهد شد. دولت پاکستان سال هاست در مقابل رهبران امریکا و انگلستان “yes sir” می گوید؛ اما به خواست های برحق بلوچ ها، اهمیت نمی دهد. ما یقین داریم که تا ۵۰ سال دیگر، در زندگی بلوچ ها تغییری وارد نخواهد شد، چون ما را به خاطر ارتش تا دندان مسلحی که در اختیار دارد جدی نگرفته است.
فعالیت های ما، حالا همگام است؛ بلوچ لیبریشن آرمی بلوچ لیبریشن فرنت و بلوچ پیپلز فرنت، نیروهای نظامی غیر قابل انکار اند و اکنون سال ۱۹۷۰ نه؛ بلکه سال ۲۰۰۷ است.

ما به رهبران پاکستان می گوییم: شما خبر بخش سری سردار عطاالله منگل، اکبر بوکتی و دیگران را کشتید؛ ولی تمام بلوچ ها را کشته نمی توانید. بلوچ ها زنده اند، برای اعاده حقوق خویش می جنگند و از هیچ قربانی، دریغ نخواهند کرد.

پنجابی ها بلوچ ها را تحقیر کرده، جانور فکر می کنند در حالی که دولت پاکستان خود تروریست پرور است.”

۴۴
ادعا و خواست های بلوچ ها در برابر پاکستان
بلوچ ها خواست های خود را برحق و مبارزه خود را منطقی می دانند که برخی از آنها قرار ذیل است:
۱٫ بندر بزرگ گوادر در خاک بلوچستان است؛ ولی مردم آن فقیر.
۲٫ در بلوچستان ذخایر بزرگ گاز، نفت و معادن وجود دارد.
۳٫ بلوچستان دارای انواع میوه و تولیدات زراعتی است.
۴٫ از لحاظ شرایط طبیعی دارای بندر آبی و راه ترانزیتی با دو کشور همسایه -افغانستان و ایران- است(ژوپ و چمن با افغانستان و تفتان با ایران).
۵٫ سلاح اتمی پاکستان در بلوچستان آزمایش می شود؛ چون دیگر جای مناسب برای این منظور ندارد.
۶٫ منابع عایداتی بلوچستان در خدمت پنجابی هاست.
۷٫ مردمان بلوچ مکتب، جاده های لازم و موسسات صحی مورد نیاز ندارند، در ضمن بیکاری، مریضی و غیره دامنگیر مردم آن است.
۸٫ بلوچ ها تدریس و آموزش به زبان مادری را حق طبیعی خود می دانند که تا کنون تحقق نیافته است.
۹٫ خواست های معقول بلوچ ها، طی سال ها و دهه ها از طریق مذاکره، پیشنهاد و تفاهم، حل نگردیده و ما ناگزیر برای اعاده حقوق خود، دست به سلاح برده ایم

.۴۵
بندر بزرگ گوادر در آینده از مهم ترین بندرهای جهان خواهد بود و یکی از تکیه گاه های عمده دولت مستقل بلوچستان در آینده محسوب می گردد. این بندر که در جنوب غربی ایالت بلوچستان و در کنار بحیره عرب موقعیت دارد، کار ساختمان آن به طور کمپکس به وسیله ۵۰۰ متخصص و پرسونل فنی کشور چین از مارچ ۲۰۰۲ آغاز گردیده است و طی دو مرحله ۲۰۱۰ و ۲۰۵۰ مورد بهره برداری قرار می گیرد.
این بندر دارای اهمیت اقتصادی، تجارتی، سیاسی و نظامی بوده، مورد توجه تمام کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ جهان قرار دارد، به ویژه برای کشور جمهوری خلق چین که طی سالها و دهه ها بر آن حضور موثر و انحصاری خواهد داشت. چون مصارف تخمینی ساخت آن بیش از ۷ میلیارد دالر امریکایی برآورد گردیده است.۴۶
بندر گوادر برای افغانستان بیشتر از بسیاری کشورها اهمیت دارد، چون کشور محاط به خشکه است. اخبار تأیید نشده و غیر رسمی وجود دارد که داوود خان در سالهای پایانی حکومتش با جنرال ضیاءالحق شفاهی به تفاهم رسیده بود که خط سرحدی دیورند را افغانستان به رسمیت می شناسد و از ادعای خود می گذرد و در مقابل، دولت پاکستان یک راه آزاد ریلی از بندر گوادر به افغانستان باز کند. چون فاصله از جنوب غرب کوتل مزاری در ولایت هلمند تا بندر گوادر بلوچستان ۳۹۰ کیلومتر (۲۴۷)  مایل است. در حالی که فاصله از بندر تورخم تا بندر کراچی پاکستان ۱۱۶۳ کیلومتر می باشد

.۴۷
به هرصورت بندر بلوچستان برای افغانستان اهمیت حیاتی دارد. منابع نفت و گاز بلوچستان برای پاکستان از سالهای ۱۹۵۸ مورد توجه قرار گرفته، در سالهای ۱۹۶۳ م ۱۹۷۲، ۱۹۷۷ و ۲۰۰۲ م در رابطه به آن، ‌میان دولت پاکستان و مبارزین آزادیخواه بلوچ تشنج ایجاد شده و برخوردهای مسلحانه نیز صورت گرفته است.۴۸
اما از سال ۲۰۰۲ م به این سو بیش از ۲ هزار مبارز مسلح و آزادیخواه بلوچ مربوط به” بلوچ لیبریشن آرمی” بر ضد دولت غاصب پاکستان می جنگند و از منازل خود برآمده، در کوهها و دره های صعب العبور سنگر گرفته اند، چون تعدادی از رهبران آنها، مانند اکبر بوکتی و دیگران بوسیله نظامیان پاکستان به قتل رسیده اند.
این احزاب و گروههای مسلح و غیرمسلح، اهداف خود را آزادی از یوغ اسارت پنجابی ها عنوان کرده، از سالها قبل تلاش شان بر این بوده است تا کشورهای بزرگ و جامعه جهانی، از این جنبش حمایت نمایند و در ضمن حکومت جلای وطن را تشکیل دهند.
به استناد نوشته میر آزادخان بلوچ، حالا این امر تحقق یافته و دولت در تبعید بلوچستان یک شعبه آن در مرکز جهانی بلوچ- یهود قرار دارد

.۴۹
به گزارش رسانه های تصویری حمایت جهانی از بلوچ ها نیز در حال شکل گیری است؛ چنانچه طرح به رسمیت شناختن دولت مستقل بلوچستان به کنگره امریکا ولو که لفظی هم باشد، زنگ خطری برای رهبران پاکستان و قوتی برای مبارزین بلوچ است. این طرح در اوایل ماه حوت ۱۳۹۰ خورشیدی از سوی برخی اعضای کنگره ارایه گردید و حزب جمهوریخواه بلوچستان نیز به تعقیب آن از جهانیان خواست دولت مستقل بلوچستان را به رسمیت بشناسد.

۵۰
این خبرها برای رهبران پاکستان بسیار ناخوشایند است، چون در اواخر سال ۲۰۱۱ م با کشته شدن ۲۴  نظامی پاکستانی در منطقه قبایلی کرم ایجنسی به اثر بمباردمان نیروهای هوایی امریکا- مناسبات در کشور رو به تیرگی گراییده و حتی پاکستان راه اکمالاتی نیروهای ناتو و آیساف مستقر در افغانستان را مسدود و خساراتی هم بر این نیروها وارد کرد.

از سوی دیگر مناسبات ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران که بلوچها در آن کشور نیز زندگی می کنند طی ماه های اخیر بسیار بحرانی بوده، گذشته از اعمال انواع تحریم ها، احتمال حمله نظامی بر ایران مطرح بحث مقامات امریکا و همپیمانان آن کشور است.

این درحالی است که حدود ۱۵۰ هزار نیروهای امریکایی آشکار و پنهان در افغانستان به ویِژه در پایگاههای نظامی قندهار، شورابک هلمند و میدان هوایی شیندند حضور فعال دارند که کشورهای منطقه، این نیروها را تهدید بزرگی برای خود میدانند. زیرا بیش از ۲۰ میلیون بلوچ در داخل چوکات فدرال پاکستان و ۶٫۷ میلیون در قلمرو ایران و چندصدهزار در افغانستان مسکون هستند.
در حال حاضر دهها هزار نیروهای نظامی پاکستان در مناطق حساس بلوچستان مستقر هستند و برخوردهای پراکنده نیز جریان دارد.

حدود ۵ سال قبل(۱۳۸۵ خورشیدی) در پاکستان این نگرانی وجود داشت که بعضی از اعضای کانگرس امریکا، در پشت پرده از جنبش استقلال طلبی بلوچستان حمایت می کنند و طرفدار ایجاد یک بلوچستان مستقل هستند.
اما دولت امریکا در آنزمان، تلاش داشت، بجای حمایت از جنبش آزادیخواهی بلوچ، قرارداد احداث بندر گوادر را از چینایی ها برباید که موفق نشد.
۵۱
حالا خواست دولت امریکا، در مورد تصاحب قرارداد اعمار بندر گوادر برآورده نشد، شاید به طرح استقلال آن ایالت در جمعیت داده شود و ممکن است در این برهه زمانی، منافع امریکا در جای دیگری باشد و شاید هم جرقه ای برای ترساندن دولتهای پاکستان و ایران؛ اما استقلال طلبی بلوچ ها در جای خود باقیست. سیاستمداران امریکایی، این آزمایش را، یکسال قبل بالای افغانستان نیز انجام دادند.

روز دوشنبه ۱۳ سپتمبر ۲۰۱۰ م رابرت بلک ویل کارمند ارشد بخش سیاست خارجی امریکا و سفیر اسبق امریکا در هند برای نخستین بار از ساعت ۱-۲  بعد از ظهر نظریات خویش را در مورد تجزیه افغانستان به مناطق طالبانی و غیرطالبانی مطرح نمود.

بلک ویل در استدلال خود، راجع به تجزیه افغانستان گفته بود:” استراتژی مبارزه با شورشیان طالب دولت باراک اوباما- را به شکست روبرو کرده است، بنابراین یگانه راه بدیل و مناسب برای امریکا و یارانش، اندیشه تجزیه افغانستان خواهد بود. برمبنای این طرح، طالبان افراطی، مناطقی را که تحت کنترول خود دارند مناطق پشتون نشین بوده ازین زیستگاههای قبیلوی و قومی شان حمایت می شوند. این مناطق از قلمروهایی که طالب نیستند باید جدا شود. این طرح شاید بهترین راه نباشد، ولی حداقل در موقعیت حاضر، بهترین طرح خواهد بود.”
بلک ویل یکی از دانشمندان مشهور سیاست خارجی امریکا و استراتژیست آن کشور است که کرسی های معاونیت مشاور رییس جمهور، برنامه ریز سیاست خارجی، استاد دانشگاه هاروارد و کادر علمی دانشکده جان اف کندی در امریکا و بیشتر فعال در دولت آقای بوش بوده است
.۵۲
به دنبال پیشنهاد بلک ویل،‌آقایان پیتر گالبرایت معاون نماینده سازمان متحد در کابل و ریچارد هالبروک نماینده خاص امریکا در امور افغانستان و پاکستان دو سیاستمدار برجسته دیگر امریکایی، که هر کدام  مدت چند سال در افغانستان در پست های مختلف ایفای وظیفه نموده از افغانستان شناخت کافی داشتند نظر بلک ویل را تصدیق و تایید نموده، راه نجات جامعه جهانی و مردم افغانستان را از ادامه این جنگ مزخرف تجزیه آن به مناطق طالبانی و غیر طالبان پیشنهاد کردند که در افغانستان به عکس العمل های مختلف مواجه گردید، از جمله هفته نامه پشتو زبان “برخه لیک” در شماره ۱۷ اسد ۱۳۸۹ نوشت:” بلک ویل، پیتر گالبریت و هولبروک مریضهای روانی هستند.”

در ادامه نوشته است: ” انگلیس ها با سیاست تفرقه اندازی امپراتوری احمد شاه ابدالی را توته توته و مثل مار دو نصف کردند، اما نمی دانستند که ” مار اگر نصف هم شود خطرناک می شود” نصف باقیمانده قلمرو احمدشاه ابدالی سه بار انگلستان را شکست داد و این مار نصف شده طوری انگلیس ها را گزید که در جهان شکست خوردند و امپراتوری تجزیه شد. امریکایی های وحشی و تازه کشف شده را- انگلیس ها تربیت کردند و حالا طوری چشم سفید شده اند که برای تصرف جهان کمربسته و همه جا یورش بردند، ‌حالا که جنگ در افغانستان برای شان گران تمام شده، سیاستمداران مریض روانی آن کشور به فکر تفرقه و تجزیه افغانستان برآمده چند ماه قبل برای بار اول نماینده خاص اوباما برای افغانستان و پاکستان( ریچارد هولبروک) با بسیار بی شرمی گفته است که” پشتون ها همه طالب هستند و با تروریست های بین المللی ارتباط دارند، در هر خانه پشتون یک طالب و تروریست است. به تعقیب آن مریض روانی دیگر امریکا یعنی سفیر سابق آن در هند احمقانه اظهار نمود که امریکا باید افغانستان را تجزیه کند، مناطقی که در آن پشتون ها زیست دارند برای طالبان خودشان گذاشته شود…

” ۵،
ممکن است به نظر بعضی از تحلیلگران کشور ما از روی احساسات و تمایل شدید قومی سیاستمداران امریکایی دیوانه روانی قلمداد شده اند. به نظر شخصی مسئولین نشریه احترام می گذاریم، اما طوریکه ظرف ۳۵ سال اخیر مشاهده کردیم طی سالهای متمادی خطوط جنگ میان دو طرف، خطوط جدایی و تجزیه بوده که اگر ادامه پیدا کند، تجزیه محسوب می شود مانند دو کوریا، دو ویتنام، دو یمن، دو آلمان…

شاید ما مردم افغانستان دیوانه روانی باشیم که ۳۵ سال است همدیگر را می کشیم، ترور می کنیم، انفجار می دهیم، انتحار می کنیم، بنیاد های علم و معارف، فرهنگ و تمدن خود را می سوزانیم، به وسیله خارجی ها به قدرت می رسیم، به حق مردم خود احترام نداریم، از افراط گرایان و تفکر قرون وسطایی حمایت می کنیم و در نهایت وطن خود را بدست خود تباه کردیم. دیوانه تر از ما کسی دیگر در جهان نیست! خود ما سبب شده ایم که انگلیس ها، روسها، پاکستانی ها و امریکایی ها به وطن ما بیایند و بوسیله آنها به قدرت برسیم و تیکه دار قدرت، تاج و تخت شویم.

موضوع استقلال بلوچستان نه تنها در امریکا، بلکه قبل از سال ۱۹۴۷ م و حتی از دوران احمدشاه ابدالی( موضوع بحث ما در این نوشته است) مطرح بوده و بلوچ ها تا توان داشته اند، استقلال یا حداقل خودمختاری قلمرو خویش را حفظ نموده اند. به بیان دیگر، سر رشته و مایه استقلال طلبی در بلوچستان بوده است، نه در امریکا.

انتشار خبر بلوچستان مستقل و ارائه نقشه آن به تاریخ  ۱۲ و ۱۳ اگست ۱۹۴۷م در نشریه نیویارک تایمز، انتشار بیانیه ای از دهلی مبنی بر استقلال آن در ۱۵ اگست ۱۹۴۷  و تایید از سوی هر دو مجلس، هشت  ماه بعد از استقلال لشکر کشی نظامیان پاکستان، زندانی کردن رهبران و اعضای مجلس، برخوردهای نظامی میان مبارزین بلوچ و ارتش پاکستان، بالاخره انتشار کتابی حاوی طرح پلان بلوچستان مستقل به سال ۱۹۹۲ م در شهر نیویارک امریکا و ادامه آن تا کنون یک روند زنده و انکارناپذیر در تاریخ استقلال طلبی بلوچستان هستند.

ارائه طرح استقلال بلوچستان به کنگره امریکا، در شرایطی که مناسبات امریکا با پاکستان و ایران خراب است، میتواند بیشتر طرح سیاسی باشد. چون بدون تردید ایجاد بلوچستان مستقل تجزیه های دیگری در پی دارد.
گفته می شود حتا از سالها قبل، ایالات متحده در تلاش بوده است تا نیروهای نظامی خویش راـ زیر عنوان استقرار اوضاع در بلوچستان به آن منطقه اعزام کند؛ اما از سوی جنرال پرویز مشرف زمامدار پاکستان، به دلیل اینکه پاکستان نیروهای کافی نظامی در اختیار دارد، موافقت صورت نگرفته بود

.۵۴
هرچند این تمایل امریکا مطابق منافع خودش یعنی حضور در منطقه بوده؛ اما از سالها قبل در مقابل ارتش پاکستان مبارزان بلوچ زیر عنوان لیبریشن آرمی( لشکر آزادی بلوچ) که از لحاظ کمی و کیفی از همه گروه های مبارز انسجام بهتر داشته، در ارتفاعات و کوهها و دره ها مستقر هستند که تعدادشان به چند هزار نفر می رسد و در محلات دیره بوکتی، سونی، خضدار، وَدَه، کوهلو و کاهان بیشتر فعالیت دارند و تعدادشان هر روز در حال گسترش است.

بزرگان سرشناس این جنبش مسلح مانند: نواب خیبر بخش مری، بالاچ مری، عطا الله منگل، مرحوم اکبر بوکتی و دیگران اند که از نفوذ منطقه ای برخوردار بوده از مدتها قبل منازل خود را ترک کرده اند.۵۵
از سالها به اینسو، پاکستان ادعاهای گوناگون داشته، گاهی هندوستان، گاهی افغانستان و زمانی هم کمپنی های گاز در منطقه و کشورهای دیگر را متهم به کمک مالی به گروههای مبارز بلوچ می نماید.

هرچند که اعمل پاکستان در منطقه مبنی بر موضعگیریهایش علیه هند و افغانستان عکس العمل را در پی دارد، اما ظاهراً هند و افغانستان مداخله در قضیه بلوچستان را رد می کنند. کشور ایران که از سالها به اینسو مخالف تجزیه طلبی در منطقه بوده، نگران کمک هند به بلوچها بود. سفیر هند وقتی اعتماد نامه اش را در سال ۱۹۷۲ م به رضاشاه پهلوی تقدیم می کرد در برابر نگرانی شاه ایران گفت:” ما نمی خواهیم پاکستان بیش از این تضعیف شود، چون بوجود آمدن کشور مستقل مانند بلوچستان یا پشتونستان در عین حال فقیر و گرسنه، دردسرهای بزرگتری را در آسیا بوجود خواهد آورد.

”۵۶
جواهر لعل نهرو نیز خواستار پیوستن پشتونستان به افغانستان بود نه به هندوستان، اما پیوستن به افغانستان را مرحوم عبدالغفار خان نپیذیرفت چنانچه داکتر خان صاحب برادر بزرگ عبدالغفار خان که یک دوره صدراعظم ایالتی نیز بود، در نامه ای به تاریخ ۲ جولای ۱۹۴۷ م قبل از تشکیل دولت پاکستان به جواهر لعل نهرو نوشت:” به شما اطمینان می دهم که هیچگاه به فکر الحاق به افغانستان  نبوده ایم، دولت شاهی افغانستان، با بهره برداری از وضعیت، تلاش دارد موضوع را به نفع خودش تمام کند.

”۵۷
این اسناد نشان می دهد که هند طرفدار استقلال بلوچ ها و پیوستن پشتونهای ماوراء دیورند به افغانستان بوده است، اما جرگه بزرگ بنو متشکل از تمام رهبران و سران پشتون فیصله کردند که” نه هند می خواهند، نه پاکستان و نه افغانستان؛ بلکه جمهوری اسلامی پشتونستان می خواهند.”
اما شاه محمودخان صدر اعظم افغانستان نمایندگان جرگه بنو را درکابل دلسرد ساخت وگفت: از خشونت دست بکشند و منتظر مذاکرات باشند

.۵۸
علی رغم موجودیت این همه اسناد و مدارک روشن و آفتابی- شوینیست های عظمت طلب و بیمار افغانستان سالهاست به امید الحاق پشتونستان به افغانستان هستند و افغانستان را فدای پشتونستان خیالی نموده اند.
در ضمن مطالب فوق، بلوچ ها می گویند:” دولت های نظامی و ستمگر پاکستان، حتا از قانون اساسی سال ۱۹۷۳م مکرر تخطی نموده، از اعاده ی حقوق بلوچها در عرصه های مختلف، سر باز زده است، یعنی حقی که در قانون فدرال برای ما معین گردیده، ‌تحقق نیافته و در رابطه با خواستهای مسالمت آمیز بلوچها، اعتنایی نکرده است؛ از این سبب دست به سلاح برده ایم؛ اما زمامداران پاکستان هنوز هم با دیده درآیی، ادعا دارند، مشکل را از راه مذاکره حل می کنند. در حالیکه از یکسو صداقت آنرا ندارند و از سوی دیگر، از طریق عملیات های نظامی وحشیانه، تلفات جانی و مالی بی شماری، بر بلوچها وارد و راه تفاهم را کور کرده اند

.۵۹
در حالیکه افغانستان ۳۵۶ سال است به اثر مداخله مستقیم پاکستان در آتش جهنمی می سوزد و اکنون که بر بیش از ده ولایات جنوب، شرق، و جنوب غرب تسلط کامل ندارد و این مناطق به لانه تروریسم مبدل گردیده است مخالفان دولت های افغانستان زیر هر عنوانی از سوی دولت پاکستان سازماندهی، تجهیز، تمویل و به منظور قتل و کشتار اعزام می شوند. هنوز هم ادعا می شود که دولت افغانستان از جنبش بلوچ ها حمایت می کند.
با ملاحظه اعمال ۳۵ ساله پاکستان اگر افغانستان از جنبش بلوچ ها حمایت کند کار نیکو انجام داده است، اما متاسفانه شرایط در افغانستان طوری است که دولتهای افغانستان در بحران داخلی خود غرق هستند؛ اما دولت پاکستان از ناحیه آتشی که در منطقه افروخته است، طی سالهای اخیر ریش خودش می سوزد. و هر روز هفته و ماه ده ها انسان به اثر انتحار، انفجار و ترور کشته می شوند. شرایط امنیتی در پاکستان نشان می دهد که اوضاع دارد از کنترول دولت پاکستان خارج می گردد و ممکن است حوادث سال ۱۹۷۱م بالایش دوباره تکرار شود و این بار بلوچستان مستقل در غرب پاکستان بوجود بیاید.۶۰

امیدواری بلوچ ها و نگرانی کشورهای همسایه
به نظر رهبران بلوچ، منابع غنی زیرزمینی، وسعت اراضی، وجود بندر بزرگ گوادر در منطقه، به اهمیت بلوچستان افزوده است. مصارف ساختمان این بندر ۷٫۴ میلیار دالر امریکایی تخمین زده شده که برای بلوچستان اهمیت چندین جانبه دارد، در ضمن طبق سروی اخیر جیولوجیکی، بلوچستان دارای منابع نفت، گاز، سنگهای قیمتی، معدن طلا، ذخایر ذغال سنگ و غیره می باشد که توجه جامعه جهانی و کشورهای منطقه را به خود جلب کرده است.

همچنین شرایط عینی برای ایجاد یک بلوچستان مستقل در حال شکل گیری بوده، بعید نیست که ظهور بلوچستان مستقل را در نقشه جهان شاهد باشیم

.۶۱
هرچند مفکوره بلوچستان مستقل و دولت بلوچستان از قبل وجود داشت، طوری که در گذشته تذکر رفت بلوچستان مستقل یک پدیده نو در تاریخ نیست. بعد از خروج استعمار انگلیس تا اشغال آن بوسیله ارتش پاکستان به نوشته میر آزادخان، مدت هشت ماه بلوچستان دولت مستقل بود و استقلال آن توسط مجلس قانونگذار به اتفاق آرا به تصویب رسیده و روز ۱۵ اگست ۱۹۴۷ م به عنوان روز ملی، جشن و شادمانی اعلام و تصویب گردیده بود.


قوت های پاکستانی در ماه مارچ به دستور محمدعلی جناح، لشکرکشی را آغاز و در ۱۵ اپریل ۱۹۴۸ عملیات نظامی را آغاز و بلوچستان را هشت ماه بعد از اعلام استقلال اشغال نمودند.۶۲
اما جان مساله اینجاست که چون بلوچها در آنزمان به داخل سه کشور تقسیم می شدند، این کشورها از بوجود آمدن بلوچستان مستقل در هراس بودند، چون بلوچستان مستقل قسمتی از خاک این کشورها را نیز احتوا می کرد.

چنانچه دولت شاهی ایران، ادعای شوینیست ها و ملیت گراهای افغانستان بالای پشتونستان و گاهی هم بلوچستان را، ادعای مزخرف می خواند. و بارها خواسته بود که دولت افغانستان از ادعای بیهوده دیورند خود صرف نظر کند.

وقتی داکتر اسدالله علم وزیر دربار( بعدها نخست وزیر) در ۲۰ حوت ۱۳۴۷ خورشیدی عازم کابل می شد، شاه ایران (محمدرضا پهلوی) برایش هدایت داد:” هم در مورد آب هیرمند صحبت کن و هم به زمامداران افغانستان بگو که وضع پاکستان نگران کننده است، نباید از وضع موجود، سوء استفاده نموده و موضوع پشتونستان را روی دست گیرند.

”۶۳
یکی از عوامل اصلی و مهم تلاش دولت شاهی ایران در حل منازعه سیاسی دیورند، موضوع بلوچستان بود؛ چون در آن سالها در کابل، در پهلوی نام پشتون کلمه بلوچ نیز اضافه گردیده بود که ایران را نگران می ساخت.
داکتر اسدالله علم می نویسد:” شاهنشاه به سفیر ایران در کابل هدایت داد، به سردار نعیم وزیر خارجه افغانها بفهمان که چرا آنها بلوچستان را جزوی از پشتونستان می خوانند، دولت ایران نمی تواند، این مزخرفات دیورند شما را تحمل کند.

”۶۴
هریسن، دوپری و بارنت روبین می گویند:” داوودخان همیشه، موضوع پشتونستان را یک موضوع ملی تلقین می کرد، در حالیکه نه ملی بود و نه اهمیت ملی برای مردم افغانستان داشت.

”۶۵
بارنت روبین دانشمند و شرق شناس مشهور امریکایی همواره گفته است که یگانه راه نجات از بحران موجود افغانستان خوددارای از ادعای پشتونستان خواهی ساخت. پشتون ها سرنوشت خود را قبلاً تعیین کرده اند.
اما در بلوچستان همواره افکار استقلال طلبی زنده بوده است. در سالهای ۱۹۷۱م هنگام حصول استقلال بنگلادش جنبش استقلال طلبی در بلوچستان نیز شدت گرفت که منجر به برکناری، سرکوب و زندانی شدن بسیاری سران و رهبران آنها گردید، مرحوم عبدالصمدخان اچکزی در دسمبر ۱۹۷۳م در اثر یک انفجار{ شاید بوسیله عمال استخبارات پاکستان} به شهادت رسید. مجلس فاتحه خوانی آن به شکل سیاسی در مسجد شیرپور کابل برگزار  شد.

دو کشور افغانستان و پاکستان تبلیغات علیه یکدیگر را آغاز کردند. در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ رهبران مخالف دولت پاکستان بوسیله داوود خان در کابل دعوت شدند، برای آنها، پول اسلحه و امکانات فراهم کرده باشد. در ضمن در منطقه” سیاه بینی” کابل و قندهار، کمپ های تربیت نظامی برای مبارزین بلوچ و پشتونهای ملی گرا، تاسیس و زیر نظارت قطعه گارد ریاست جمهوری، تسلیحات جنگی برای آنها ارسال می شد.۶۶
ناگفته نماند که افراد و نهادهای مذهبی در مناطق پشتون نشین پاکستان طرفدار تجزیه پاکستان اسلامی نبوده اند. یکی از عوامل ناکامی نشنلیست های حاکم در افغانستان آن بود که همیشه از ملی گراهای پشتون حمایت کرده اند؛ اما یکی از موفقیت های پاکستان بر ضد افغانستان این بوده است که آنها گروه های مذهبی را حمایت و از آنها استفاده کرده اند.


در برابر این اعمال داوود خان، پاکستان استفاده بالمثل نموده و گروههای مذهبی را- که از ظلم دولت داوود خان به پاکستان فرار نموده بودند، سازماندهی، تسلیح، تمویل و بداخل خاک افغانستان اعزام نمود.
سال ۱۳۵۴ خورشیدی نخستین شورش بر ضد حکومت داوود خان، گوی سبقت را از چنگ قوم پرستان حاکم در دولت افغانستان ربوده، این سلاح خطرناک را به دولت پاکستان داد که تاکنون مردم افغانستان در آتش جهنمی آن می سوزد.

آقای گلبدین حکمتیار می نویسد:” وقتی به پاکستان آمدیم ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر پاکستان، از من برضد داوودخان کمک خواست، من قبول کردم. برضد حکومت داوودخان، دست به عملیات نظامی زدیم، تا اینکه مغز داوودخان بجا‌ آمد و با ذوالفقار علی بوتو مجبور به مذاکره شد.

”۶۷
آقای حکمتیار به راحتی اعتراف می کند که کلید تباهی افغانستان را- به زمامداران پاکستان سپرده است.
در سال ۱۳۷۱(۱۹۹۲م) وقتی حکومت دوکتور نجیب الله در کابل سقوط کرد، موضوع بلوچستان نیز وارد مرحله تازه ای گردیده و موج تازه استقلال طلبی ایجاد شد.

در همین سال، کتاب تازه ای به قلم سید ابوالعالی بلوچ زیر عنوان” The twin Era of Pakistan” در شهر نیویورک منتشر شد و در آن، طرح تشکیل دولت مستقل بلوچستان تا سال ۲۰۰۸ میلادی ارایه گردیده بود.
موج دیگر استقلال طلبی بلوچها از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ م بوجود آمد و منجر به مبارزات خونین میان نظامیان پاکستان و مبارزین بلوچ گردید و مبارزه بلوچ ها را بیش از هر زمان دیگر به یک مرحله تکامل رساند

.۶۸
بلوچستان آینده
به استناد آخرین تحقیقات علمی، بلوچستان بعد از عربستان سعودی و کویت، سومین کشور تولید کننده در جهان، عرض وجود خواهد کرد. همچنین پیش بینی به عمل آمده است که یک میدان هوایی بین المللی، مانند هنگ کنگ، و دوبی در نزدیکی بندر بزرگ گوادر، اعمار خواهد شد که دارای اهمیت بین المللی خواهد بود.

بلوچستان به طور عمدی بوسیله زمامداران پاکستان در انظار جهانیان به دور نگهداری شده؛ اما در آینده، ظرفیت علمی، هنری، ثقافتی، تجارتی و سوق الجیشی پیدا خواهد نمود، به ویژه مناطق پسنی و گوادر، به مرکز علم و دانش، شهرهای مدرن و مراکز بزرگ تجارتی، مبدل خواهد گشت و این کشور مستقل، با کشورهای همسایه دارای منافع مشترک، دوستی و حسن همجواری خواهد بود.

هرچند پیش بینی کتاب مذکور تاکنون به نسبت تسلط پاکستان تحقق نیافته مربوط و منوط به تأسیس یک دولت مستقل در بلوچستان است؛ اما این امیدواری میان بلوچها وجوددارد، چون آنها برای حصول استقلال مصمم هستند.

واضح است که در عقب نشر کتاب… در سال ۱۹۹۲م، اهداف و برنامه های بزرگ وجود دارد. اما یک تحلیلگر پاکستانی، عقب مطالب این کتاب، دست کشورهای بزرگ جهان و منطقه را دخیل می داند.
موضوع قابل دقت این است که در منشور سازمان ملل متحد که قانون اساسی جامعه جهانی نامیده می شود، اصل های بنیادینی وجود دارد که از جمله یکی” حق تعیین سرنوشت” برای ملتها است.
اما حق تعیین سرنوشت به خودی خود نمی تواند تحقق پیدا کند، بلکه مستلزم یک سلسله شرایط است. یعنی تنها اعلام استقلال کافی نیست.

یکی از مشخصه های حق تعیین سرنوشت، اجماع اکثریت قریب به اتفاق همان جامعه است، یعنی بوجود آوردن ” جبهه متحد آزدایبخش ملی” که رهبری مردم خود را به عهده می گیرد، یک برنامه وسیع جامعه و جهانقبول ارائه می دهد، به شرطی که این جبهه خودجوش بوده، به دخالت مستقیم کشور دیگر بوجود نیامده، و مطالبات آنها از سوی سازمان ملل متحد، تایید و حمایت گردد.

۶۹
در بطن و لابلای این همه شواهد و مدارک ارایه شده، یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه، بلوچها خواستار استقلال خود هستند ولی کشورهای همسایه، منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی در پی منافع خود یعنی بطور مقطعی و فصلی مطابق منافع خودشان از استقلال بلوچستان حمایت می کنند.

اگر کشورهای منطقه و کشورهای بزرگ می خواستند در حالی که پاکستان از بطن مادرش به دنیا نیامده و یا در سال ۱۹۴۷م مانند طفلی در گهواره بود، آرزوی دیرین بلوچ ها به راحتی تحقق می یافت.

دولت هند در حال تامین امنیت داخلی خود بود، دولت های حاکم بر افغانستان، از سالها در توطئه، عوامفریبی و در تبانی با انگلیس ها بوده اند و از سوی دیگر درآن زمان پاکستان منحیث یک دژ نظامی غرب در برابر اتحاد شوروی و هندوستان عرض وجود نموده بود. در پهلوی آن، نظام شاهی ایران منحیث ژاندارم امریکا در منطقه عمل می کرد، زمینه برای حصول استقلال بلوچستان که در آن وقت تنها مانده بود مساعد نگردید و پاکستان با همکاری و امکانات انگلیس توانست بلوچستان را اشغال کند.

حالا نیز با تحقق استقلال بلوچستان بعضی کشورها منافع دارند، اما منافع بعضی دیگر به خطر مواجه می شود. مهم اینست که کفه ترازو به نفع بلوچستان سنگینی کند.

و من الله توفیق
http://www.jomhornews.com/politicalsecurity/4120.html

No comments:

Post a Comment