Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نامه مصطفی تاج‌زاده به آیت‌الله خامنه‌ای -- ایران الگوی دیکتاتوری منطقه شده است

تاج‌زاده: در عصر ارتباطات و حاکمیت گفتمان دموکراتیک، کدام ملت رشید و آزاده‌ای را سراغ دارید که بپذیرد هفتاد درصد اختیارات حکومت را یک جا در اختیار یک نفر بگذارد. آن هم در حالی که وی در برابر نهادهای حکومت عملاً پاسخ گو نباشد و نقد عملکردش در عرصه عمومی ( دانشگاه ها، انجمن ها و …) ممنوع باشد؟ چنین حالتی که هم اکنون در ایران حاکم است از نظر مردمی که انقلاب کرده‌اند، مطرود است. در جهان معاصر حکومت مطلقه فردی، مطلقاً جاذبه ندارد.

iran-emrooz.net | Fri, 15.02.2013, 10:35

سید مصطفی تاجزاده در نامه ای دیگر خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای به شرح وضعیت ناگوار کشور پرداخته است و نوشته است مشکل آن است که فرصت های ایجاد شده توسط بهار عربی، به سرعت در حال تبدیل شدن به تهدیداتی جدی علیه مردم منطقه به ویژه ایرانیان و شیعیان است.
این زندانی سیاسی در نامه خود مواردی چون سرکوب خونین اعتراضات مسالمت آمیز سال ۱۳۸۸، حکومت مطلقه فردی و ممنوعیت انتقاد به شخص حاکم ، اعتقاد به شخص رهبر به عنوان شرط تأیید صلاحیت نامزدها، تحمیل یک سبک زندگی توسط حکومت، تشکیل و فعال شدن حزب پادگانی، انحصار شبکه های متعدد رادیو – تلویزیونی و وضعیت بی ثبات مدیریت کشور را به عنوان معایب و نقایص ساختاری و نمونه هایی از وضعیت ناگوار کشور مطرح نموده است.
متن کامل این نامه که در اختیار نوروز قرار گرفته است در پی می آید:


بسم الله الرحمن الرحیم
حضور آیت‌الله خامنه‌ای
باسلام و احترام
مستحضرید که اکثریت قریب به اتفاق مردمی که در دو سال گذشته رژیم های مستبد و فاسد خود را سرنگون کرده و سرنوشت خود را به دست گرفته اند، بلافاصله پس از پیروزی اعلام کردند که قصد استقرار مدل حکومتی مشابه جمهوری اسلامی ایران را در کشور خود ندارند. مسئله آنقدر جدی و آشکار بود که جنابعالی نیز مجبور به اعتراف به این موضوع شدید اما به دلایل آن هرگز اشاره نکردید. به راستی اگر آن چه در منطقه مشاهده می کنیم «بیداری اسلامی» است، چرا ملت ها نظام برآمده از انقلاب اسلامی را که پیشتاز این جنبش است، به عنوان الگوی حکومتی خود برنمی گزینند با آن که اکثریت شان خواهان آنند که قوانین کشورشان با اسلام و موازین آن مغایرت نداشته باشد. از آن جا که سال هاست رسانه های داخلی از ترس مجازات های سنگین تاحد تعطیل شدن، از بحث درباره مسائل اساسی می پرهیزند. هیچ تحلیلی در این زمینه ارائه نشده است. من به علت حساسیت شرایط و مخاطراتی که راهبردهای نادرست متوجه ایران و ایرانی کرده است، نکاتی را به استحضار می رسانم که امیدوارم مورد توجه جناب عالی و نیز دیگر صاحب نظران قرار گیرد تا با نقد و تکمیل آن، زمینه برای اصلاح امور فراهم آید.

جناب آقای خامنه‌ای
معایب و نقائص ساختاری و نیز وضعیت ناگوار کشور در زمینه های گوناگون، به ویژه در عرصه مدیریت، چنان چهره ای از آن ترسیم کرده که بیش و پیش از الگو بودن، عبرت آموز شده است. در زیر به اجمال برخی از آن ها را متذکر می شوم:
۱- در درجه اول باید از نقش تخریبی سرکوب خونین اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در سال ۱۳۸۸ نام برد که با کاربرد روش های خاص سرکوب گری، نه تنها چهره جمهوری اسلامی را ملکوک کرد بلکه سرود یاد مستان منطقه داد. مگر ندیدیم که در جریان انتخابات اعتراض آمیز مردم در قاهره، خودروی نیروهای امنیتی مبارک از روی آنان رد شد، تعدادی از تظاهرکنندگان را از پل پرتاب کردند و نظامیان شترسوار، البته با لباس مبدل، هم چون موتورسواران لباس شخصی در تهران وحشیانه به جان مردم افتادند؟ در حقیقت هم چنان که جنبش سبز الهام بخش جوانان مصری و تونسی و دیگر جوانان منطقه در جهت احقاق حقوقشان شد، عملکرد حکومت ما مورد سوء استفاده و تقلید دیکتاتوری های منطقه قرار گرفت.

۲- در عصر ارتباطات و حاکمیت گفتمان دموکراتیک، کدام ملت رشید و آزاده‌ای را سراغ دارید که بپذیرد هفتاد درصد اختیارات حکومت را یک جا در اختیار یک نفر بگذارد. آن هم در حالی که وی در برابر نهادهای حکومت عملاً پاسخ گو نباشد و نقد عملکردش در عرصه عمومی ( دانشگاه ها، انجمن ها و …) ممنوع باشد؟ چنین حالتی که هم اکنون در ایران حاکم است از نظر مردمی که انقلاب کرده اند، مطرود است. در جهان معاصر حکومت مطلقه فردی، مطلقاً جاذبه ندارد. ممنوعیت انتقاد به شخص حاکم ویژگی یک نظام مطلوب نیست و از مشخصات بارز رژیم های مستبدی مانند آل پهلوی، آل مبارک، آل قذافی، آل اسد، آل سعود و آل خلیفه است و مردم مصر و تونس به فتوای آخوندهای سلفی، چه سنی چه شیعی، می خندند که انتقاد به حاکم را انتقاد به خدا می دانند.

۳- شرط تأیید صلاحیت نامزدها را اعتقاد به شخص رهبر خواندن و اعمال نظارت استصوابی – نظامی بر انتخابات هم دلی هیچ ملت آزادی خواهی را به خود جلب نمی کند.
آن چه در تونس و مصر و لیبی مشاهده شد و پیش از این در ترکیه، لبنان، فلسطین، مالزی، پاکستان، عراق و افغانستان نیز به مرحله اجرا درآمد، مگر رقابت آزاد اشخاص و احزاب با گرایش های گوناگون فکری و سیاسی اعم از مسلمان (شیعه یا سنی) سکولار، سوسیالیست، مارکسیست و غیره نبوده است؟ امیدوارم این شیوه به سنت جاافتاده در جهان اسلام تبدیل شود تا حقوق برابر شهروندان در این جوامع تضمین شود و تعهد سیاست ورزان به استقلال میهن، یک پارچگی سرزمینی و منافع ملی جای وفاداری های فردی و شخصی را که ویژگی نظام های استبدادی است، بگیرد.

۴- اکثریت قاطع رهبران و فعالان ملت‌های آزاد شده، تحمیل یک سبک زندگی را توسط حکومت، روشی شکست خورده ارزیابی می کنند که نتایج عکس مقاصد تحمیل‌گران در پی داشته است. به باور آنان سیاست «یا روسری یا توسری» نه تنها توهین به حرمت و کرامت انسان ها و نقض کننده اراده آزاد آنان است، بلکه پایه های ایمانی و اخلاقی جامعه، به ویژه نسل جوان و قشرهای تحصیل کرده را سست می کند و آنان را از مقابله با «اجبار حکومتی» به انکار و نفی «واجب شرعی» سوق می دهد. ایران پیش چشم آنان است!

۵- مردم این جوامع به تشکیل و فعال شدن حزب پادگانی که معمولا همراه با ایجاد مانع در راه احزاب منتقد و مستقل است، حساس اند و سیاست ورزی نظامی را روشی مطرود می دانند که تاریخ مصرف آن گذشته است. به باور آنان سیاست ورزی مدنی تنها شیوه درست و انسانی سیاست ورزی است. نیروهای مسلح حزب نیستند که نیاز به روزنامه، سایت خبری، خبرگزاری و … داشته باشند و از نامزد خاصی حمایت کنند.

۶- مردم تونس و مصر و … برپایی اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز را حق طبیعی و اساسی خود می خوانند، هم چنان که ایرانیان در سال های ۵۸ و ۵۹ و ۶۰ و تا پیش از ترورهای گسترده و کور مجاهدین خلق این گونه می اندیشیدند و براساس آن عمل می کردند. آنان به فتوای مفتیان وهابی که برپایی تظاهرات آرام ضدحکومتی را فتنه و حرام و الهام گرفته از خارجی ها می خوانند، وقعی نمی گذارند. یعنی همان منطقی که هم اکنون درایران نیز حاکم است. از نظر آنان یادآور رژیم های پیش از انقلابشان است و نشانه دیگری از دیکتاتوری.

۷- شبکه های متعدد رادیو – تلویزیونی در این جوامع در انحصار حکومت و در خدمت شخص حاکم نیست. بلکه احزاب و جریان های گوناگون دارای شبکه های خاص خود هستند. به طریق اولی، در این کشورها آزادی مطبوعات در حد قابل تحسینی مشاهده می شود. اگرچه وضعیت ایده آل نیست. نکته مهم دیگر آن است که برخلاف رویه جاری در جمهوری اسلامی ایران، در آن کشورها مهم ترین مسائل کشور مورد بحث و نقد آزاد در عرصه عمومی واقع می شود. وضعیت آزاد دنیای مجازی و اینترنت هم در آن جوامع نیاز به گفتن ندارد. موجب شرمندگی است که در ایران درصددند برای فیلتر شکنی شخص مجازات تعیین کنند! به نظر می رسد از کره شمالی الگو گرفته اند. حتماَ مستحضرید که منطق جناح حاکم کشورمان چنین است: تصمیم گیری درباره سیاست های کلان، طبق قانون اساسی، به عهده رهبر است. سپس نتیجه می گیرند که بحث درباره هر موضوع مهمی، از جمله در همین زمینه که چرا ما به جای الگو شدن، عبرت شده ایم، مجاز نیست و کار که از صدا و سیما گذشته است حتی هیچ روزنامه ای حاضر به ارائه گفت و گویی جدی و آزاد در این باره نیست چون بلافاصله توقیف می شود.

۸- در این نامه قصد ندارم در زمینه وضعیت بی ثبات مدیریت کشور، فساد گسترده در ارکان حکومت( به اقرار رؤسای سه قوه و البته علیه یکدیگر)، گرانی و تورم، بی کاری و نیز شرایط نگران کننده اجتماعی و فرهنگی و حتی دینی جامعه و آثار سوء آن در وجهه بین المللی کشورمان تصدیع دهم. فقط یادآور می شوم که مردم مصر و تونس و لیبی اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی و دیپلماتیک ایران و ترکیه را می بینند و آن ها را با هم مقایسه می کنند. فکر نمی کنم حتی اگر جناب عالی نیز در آن کشورها به سر می بردید، الگوی ایران را ترجیح می دادید. اگرچه انتقادات زیادی نیز به آن چه در ترکیه می گذرد، وارد است.

مقام محترم رهبری
اگر مسأله صرفا این باشد که جمهوری اسلامی ایران پس از عصر اصلاحات دیگر نتوانسته است الگوی مختار مسلمانان آزادی خواه و عدالت طلب باشد، اگرچه بد است اما فاجعه محسوب نمی شود. مشکل آن است که فرصت های ایجاد شده توسط بهار عربی، به سرعت در حال تبدیل شدن به تهدیداتی جدی علیه مردم منطقه به ویژه ایرانیان و شیعیان است. با کمال تأسف باید عرض کنم که خطاهای حکومت در بروز این روند خطرناک و گسترش عواقب سوء آن غیرقابل انکار است. اگر مسیر کنونی اصلاح نشود، هیچ بعید نیست که در آینده نزدیک مردم ما به طور کلی از زیارت عتبات عالیات در عراق و سوریه محروم شوند، اماکن مقدس شیعی مورد هجوم و اهانت های مرگ بار قرار گیرد، شیعیان در پاکستان و حتی در افغانستان با حملات تروریستی بیشتری مواجه شوند و در عربستان و بحرین، در کنار دیگر دموکراسی خواهان در این دو کشور، با شدت بیشتری سرکوب شوند و جهان ،حتی دنیای آزاد، به علت ایران هراسی، نظاره گر ساکت این ظلم آشکار باشند و عراق و لبنان نیز به وضعیت کنونی سوریه دچار شوند. در یک کلام خدای ناکرده شاهد توسعه نزاعی خونین میان اهل سنت و شیعیان در سراسر منطقه شویم!

جناب آقای خامنه‌ای
اشتباه اول حکومت ما در چند سال گذشته به اجماع رساندن قدرت های بزرگ علیه میهن و مردم از یک طرف و تحریک غرب و به ویژه ایالات متحده بوده است به طوری که جمهوری اسلامی ایران جایگزین ستیزه جویان سلفی – تکفیری طالبان و القاعده شده است. تأسف انگیز آن که ما خود را سیبل حملات واشنگتن و لندن و پاریس کردیم بدون آن که حداقل آمادگی را در جامعه و حکومت فراهم کنیم. نمونه بارز آن اعتراف آقای احمدی نژاد است که دولت او تا مردادماه سال جاری اقدامی درباره الویت بندی ارز نکرده بود تا توجیه کند که چرا در نیمه اول سال جاری، بیش از دو و نیم میلیارد دلار ارز مرجع (دلار هزارتومانی) به ورود خودروهای لوکس اختصاص یافت! غافل از آن که این سخن از زبان رئیس دولت، عذر بدتر از گناه بود.
در منطقه نیز جناح حاکم خطایی را مرتکب شد که با آل سعود و آل خلیفه و دیگران درافتاد بدون آن که به این مسأله بیندیشد که وقتی تهران، بغداد، دمشق و بیروت عملا در کنترل شیعیان قرار گیرد، چه اندیشه ها و نیروهایی در ترکیه، مصر، عربستان و … پرو بال خواهند گرفت و چه مخاطراتی همگان، به خصوص ایران و متحدانش را تهدید خواهد کرد. طبعا برای چنین شرایطی خود را آماده نکردیم.

اشتباه سوم را در جریان بهار عربی مرتکب شدید. جنابعالی با دفاع از شعار تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اجباری احکام شرعی (احکام متعارف فقهی) هم زمان هم مسلمانان دموکرات را در این جوامع از هم دردی اسلامی دور کردید و هم به تقویت جریان سلفی – تکفیری در میان اهل سنت پرداختید که در حال حاضر پرچم دار این شعار هستند و در صددند تا به هر قیمت که شده خلافت و امارت اسلامی را احیا کنند. باید مطلع باشید که این جریان ستیزه جو و خشونت طلب، در هر دو شکل وهابی و طالبانی خود، شدیداً ضد شیعه است و با ایران خصومتی تاریخی دارد و آن را بزرگترین پایگاه فرقه ای می داند که از صفویه تاکنون، هم چون خنجری از پشت و پهلو بر پیکر جهان اسلام (یعنی اکثریت اهل سنت) فرود آمده است. البته استثنایی در این زمینه قائل شده اید که سوریه است. زیرا می دانید دفاع از ایده تشکیل حکومت اسلامی در آن کشور، به معنای سرنگونی رژیم ضداسلامی بعث از یک سو و حاکمیت سلفی – تکفیری های ضد شیعی از سوی دیگر است. حکمی که البته در تمام کشورهای اسلامی، به ویژه کشورهای عربی، صادق است و شما فقط در سوریه آن را به رسمیت می شناسید.

مقام محترم رهبری
بزرگترین خطای دو سال اخیر حکومت، دفاع مطلق از بشار اسد و عملکرد جنایت بارش بوده است. رژیمی که به اعتراف مقامات روس، از حمایت یک سوم مردم خود، عمدتا اقلیت های علوی و مسیحی و … برخوردار است و با سرکوب خونین تظاهرات مسالمت آمیز مخالفان، راه کاربرد گسترده سلاح را به روی آنان و نیز البته به روی افراطی ترین نیروهای سلفی – تکفیری گشود تا آگاه یا ناآگاه، دوگانه حکومت استبدادی – مردم آزادی خواه را به دوقطبی شیعی – سنی تبدیل کند. نمی دانم که آیا ایران اسد را به سرکوب خشونت بار اجتماعات مسالمت آمیز سوریان، به بهانه مقابله با انقلاب مخملی و یا دفاع از مقاومت، تشویق کرد یا خیر؟ ولی یقین دارم که پشتیبانی کامل و مستمر از رژیم دمشق، نقش مهمی در گسترش تخاصم شوم شیعی-سنی در آن سرزمین ایفا می کند.

مقام محترم رهبری
آن چه اکنون در سوریه می‌گذرد، و می توانست با درایت و تدبیر ما روند امور به گونه ای دیگر باشد، فقط جنگی نیابتی نیست که در آن غرب (اروپا و امریکا) در برابر روسیه و چین آرایش گرفته است. بلکه با کمال تأسف باید گفت که آوردگاه شیعیان و سنی ها نیز شده است. مبارزان سنی (سلفی و غیرسلفی) سوری، مصری، تونسی، لیبیایی، عرب ( سعوی و یمنی و اردنی و …) و ترکیه ای از یک سو در برابر شیعیان سوری، عراقی، لبنانی صف کشیده اند و بعضا به کشتار یکدیگر مشغولند. پیامد این ستیزه فرقه ای در صورتی که هرچه سریع تر مهار نشود، عبارت خواهد بود از :

۱- تلفات و ضایعات گسترده جانی و مالی از هر دو طرف

۲- توسعه ناامنی به کشورهای همسایه (به ویژه عراق و لبنان)

۳-اوج گیری مسابقه و رقابت های تسلیحاتی در منطقه و اختصاص درآمدهای نفتی به این مسأله و نه به خدمت گرفتن آن در جهت توسعه علمی، فنی و اقتصادی پایدار کشورها.

۴- ارائه چهره ای خشونت بار و غیر مدنی از اسلام و مسلمانان

۵- اعاده حیثیت از رژیم های مستبد و فاسد پیشین که دست کم توانسته بودند به طور نسبی حافظ امنیت ملی و نظم عمومی جامعه خویش باشند.

۶- خشنودی رژیم توسعه طلب اسرائیل که تا پیش از بهار عربی به خود می بالید که تنها رژیم دموکراتیک منطقه میان اقیانوسی از دیکتاتورهای خشن و فاسد است و اکنون ادعا خواهد کرد که تنها جامعه مدنی در دریایی از خصومت های خشونت بار فرقه ای مسلمانان است. بنابرین دنیای متمدن باید از آن رژیم در برابر این جریان غیرمتمدن دفاع کند.
روشن است که در این نزاع خونین شیعیان آسیب پذیرترند. به این دلیل آشکار که اقلیت ۱۵ تا ۲۰ درصدی مسلمانان را تشکیل می دهند. عقل سلیم حکم می کند که اقلیت همواره طرفدار حکومت قانون، امنیت و برابری حقوق باشد. چرا که در غیر این صورت، بازنده استراتژیک خواهد بود.

امیدوارم شکنندگی اوضاع را دریابید و پیش از آن که دیر شود، به اصلاح سیاست های کلان نظام به ویژه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک توفیق یابید.
سید مصطفی تاجزاده
انفرادی اوین
بهمن ۹۱


No comments:

Post a Comment