جوانکی
وحشت زده، رنگ پریده و درمانده با پاهایی گل آلود و سر و صورتی پریشان به ناگاه سر
رسیده، بدون آنکه عادت و رسوم گاوچرانان سرخ پوست جزیره ناشناخته را رعایت کند، و
دور آتش چرخی زده نشیمنگاهش را چپ و راست رقصی دهد، و بدون اینکه صدای شیپوری از
دهان درآورده با زدن دست بر سینه سترگ خود و بر دهان صدای خود را به دهل و سرنا
تبدیل سازد، جلوی پیرمردی که در وسط جمع نشسته بود زانو زد و سراسیمه در گوشش پچ پچ
کرد.
چهر
پیرمرد که سه پر سیمرغ در میان موهای ژولیده سرش، و رنگ تکه پوستی که با آن شرمگاه
خود را پوشانده بود نشان میداد که گویا سردارشان است، با حرفهایی که وارد گوشش
میشد دگرگون شده از جای خود برخواست و با کوبیدن کف دستش بر سینه و اخراج صدای
مهیبی که از دهانش برآورده آنرا با زدن دست بر دهان به ساز موسیقی وحشتناکی تبدیل
میکرد سکوت مجلس را بهم ریخت.
پیرمرد
دیوانه وار و شیدا شروع کرد به چرخیدن دور آتش. و زن و مرد قبیله در پی
او...
پس
از نیم ساعت چرخش پی در پی سردار شیونی سر داده دست بر کمر برد و بندی که تکه پوست
آهوی شرمگاهش را از چشمان بدور نگه داشته بود پاره کرد و در آتش
انداخت.
گویا
زن و مرد قبیله با این حرکت دریافتند فتیله جنگی برافروخته شده، سیمای غم بر
چهرههای همه لنگر انداخت. با یک شیون عمومی همه دست بر کمر نهاده حرکت سردار قبیله
را تکرار کرده زن و مرد لخت مادرزاد شیون سر میدادند.
رهبر
دستش را بالا برد. این نشانه سکوت مطلق بود..
آنگاه
داد برآورد: هو هو هو، لو لو لو.. لا لا، لا لا لو... قور قور غار.. قار قور
غیر..
ترجمه
حرفهایش به زبان جفر چنین بود: 17 تن از افراد ما در کنار زمینهای بالاچان کشته
شدهاند. ما باید انتقام این جنایت را از آنها بگیریم...
و
به عنوان اولین ضربه ای که قدرت حرکت را از بالاچان سلب میکند دستور داد تا به
تعداد قربانیان از گروگانهایی که قبلا از بالاچان برای چنین مواردی به اسارت گرفته
بودند را آورده، در میان آتش بر سیخ زده نوش جان بفرمایند!!...
صدای
تپش قلب شما عزیزی که این ماجرا را دنبال میکنید، و حالت تهوع و نفرتی که بر شما
چیره شده است به کلی بر سیمایتان هویداست.
ولی
گویا با خود میگوئید عجب قبائل وحشی و آدم کشهای رذلی بودند..
جسد
افرادی از آنها در کنار زمینهای بالاچان پیدا شده است. شاید بر سر غنیمتی بجان هم
ریخته یکدیدگر را کشته اند. شاید رازی از تجاوزهای ناموسی مکرری که بر علیه
مرزنشینان انجام میدهند فاش شده طعمه شهوت ننگ خود شده اند. و شاید طرف ثالثی این
جنایت را رقم زده تا در منطقه آتش فتنه را شعله ور سازد. البته رشوه خواری، ظلم،
ستم، زورگویی و چپاولگری سربازان آدم خور سرخ پوست بر کسی پوشیده
نیست.
و
هزار و یک شاید دیگر که شاید آخرینش این باشد که کاسه صبر بالاچان که خود را در
اسارت آدمکشهای قبیله چامکران میبینند لبریز شده، به اعتراض ظلم و ستم ددمنشان
زورگو و چپاولگران خون آشام دست به چنین کاری زده اند!..
حتما
دهانتان از حیرت وا خواهد ماند اگر کسی بگوید درست مثل این حادثه المناک چند روز
پیش، در وسط همین قرن پیشرفت و تقدم بشری اتفاق افتاده است.
17
مأمور هنگ مرزی سراوان در شب جمعه 3 آبان ماه، توسط مجهولانی به قتل رسیدهاند. در
انتقام نظام استبدادگر حاکم در صبح شنبه 4 آبان در زاهدان گردن 16 نفر از صدها
گروگان بلوچی را زد، که مدتهاست برای روز مبادا در سیاه چالهای سرد پیروان جمکران
نگهداری میشوند.
گنه
کرد در سراوان آهنگری .. به زاهدان زدند گردن مسگری
نه
دادگاهی و نه دادگستری و نه داروغه ای و نه.. قضیه را پیگیری کرد که سبب قتل چه
بوده و قاتل کی؟!..
پس
از آنکه پیروان ولایت فقیه ناقوس مرگ سر داده، دستی بر سبیلهای خود کشیدند و در
بلوچستان لندهورانه رژه رفتند، اعلام شد که مسئولیت قتل را گمنامی که برای اولین
بار سر از خاک برآورده خود را "جیش العدل" میخواند، بر عهده گرفته
است.
آنهم
در دفاع از مظلومان بیکسی که توسط همین نظام در سوریه و عراق زنده بگور
میشوند!
تا
حال هم مشخص نیست آیا این "جیش العدل" نوجوان بلوچ داغداری است که نظام ولایت خون
پدرش بر زمین ریخته، سربازان بیناموس ولایت ناموس خواهر و مادرش دریده اند و او
که جز کامپیوتری زوار در رفته هیچ ندارد در گوشهای تاریک بدور از چشمان تشنه
جاسوسان نظام با یک بیانیه میخواهد کمی از داغ خود بکاهد! و یا واقعا گروهکی از
رحم ستم تهران سقط شده است؟!..
و
شگفت بر این است که چشمان این "جیش العدل" از یک سو چنان کم سو شده اند که ظلم و
ستم نظام ولایت حاکم بر وطن عزیزم ایران را نمیبینند و جنایتهای آنرا در حق اهل
سنت، موحدان، روشنفکران، و چپاول اموال عمومی و سرمایه های گاز و نفت کشورم را
نمیشناسند تا انتقام دیگران را بگیرند!
و
از سوی دیگر این "جیش العدل" چنان کاسه داغتر از آش است که مرده خود را بر زمین
نهاده از بهر ایثار در پی دفن مرده سوریه و عراق است!..
بیانیه
خود بیانگر آن است که عجولانه توسط سران دست پاچه نظام در تهران نوشته شده
است.
و
چون تا دیروز لاف میزدند "جند الله" را برای همیشه دفن کرده اند نیاز بود نامی
دیگر اختراع کنند، و اگر بخت یاریشان میکرد و عقل همراهی حتما نام "القاعده" یا
"طالبان" را برمیگزیدند تا همدردی غرب را نیز بخرند. و اگر بیشتر هوش و ذکاوتی
میبود دم از دفاع از حقوق اهل سنت میزدند! شاید نویسندگان نخواسته اند اعتراف
کنند حقوق اهل سنت ضایع شده است تا آنرا مطرح سازند، پس باید ظلم و ستم سوریه و
عراق را به عاریه گرفت تا ایران و امنیت ملی در امان ماند!
انتقام
کور زاهدان پرده از حقیقت مذهب کینه توزآنهایی برمیکشد که جنایتکاران حاکم بر
کشور سنگش را به سینه میزنند.
مذهب
افرادی که شعار "یا لثارات حسین" – انتقام حسین را باید گرفت –
سرمیدهند.
مذهب
کینه توزانی که کتابهای مذهبی شان مملو است از روایات حقد، کینه و انتقام و بوی
تهوع آور خون پوسیده سر تا پای امام مهدی غائبشان را در بر گرفته، شخصیت موهومی که
مذهب بر شانه های عاری او بنا کشته، چون ظهور فرماید – بنا به روایات شیعه - شمشیر
برکشیده قتل عامها و نسل کشیها براه خواهد انداخت.
مذهبی
که افرادش سالانه در کاشان و شهرهای دیگر کشور جشن "عمر کشون" – کشتن عمر – براه
میاندازند.
مذهبی
که پیروان هزارهاش هر ساله در جشن "رقص عمری" در افغانستان سنی بیگناهی را سر
میبرند و بر گردنش روغن داغ میریزند تا جلوی خون گرفته شود و مرده به حرکت درآید،
و آنها شاد و خندان برقصند.
و
هزار و یک روایت خونین دیگر و برنامه های کینه توزانه دیگر که سراپای مذهب شیعه را
پوشانده.
حال
کسی نیست به این ددان بدور از درایت بفهماند اگر جنایتی در کربلا روی داده، نه تنها
قاتلان بلکه دهها نسل دیگر از فرزندان آنها نزد خدایشان رفته به سزای اعمالشان
رسیده اند. حال شما از چه کسی میخواهید انتقام بگیرید؟.. و چه کسی چنین وکالتی به
شما داده است؟!..
حکایت
جنایت پیروان مذهب خونخوار رافضیت در زاهدان جز اینکه بیانگر شخصیت و هویت مذهبی
آنها باشد چیز دیگری نیست.
نویسنده: سعید
مهردادی از شهر کرد.
http://sunni-news.net
No comments:
Post a Comment