واقعیت این است که رژیم آخوندی یک خطر جدی برای مردم ایران و تمام جهان منجمله اسراییل و عربستان سعودی است. رژیمی که در زمان بهترین رییس جمهورش بیش آز ۵۰ نفر را در ۱۰ روز ا عدام میکند، و نیروهای نظامیش بطور رسمی جشن مرگ بر امریکا و اسراییل را در زمان مذاکرات میگیرند، خطرناک بودن خود را بصورت وحشیانه ای بنمایش میگزارد.
همه ممالک حق دارند که ترور های گسترده رژیم را بخاطر بیاورند و از فریبکاریهای آن در طول ۳۴ سال گذشته بترسند. کسانی که فرانسه را ملامت میکنند، خوب است بیاد بیاورند که چندین نفر ا ز ایرانیان در این کشور توسط رزیم ترور شده اند.
همانطور که وزیر خارجه فرانسه یاداور شد، وزیر خارجه رژیم با یک طرح فریبکارانه وارد مذاکره شد و برای آنکه محتوای آن باعث رسوایش نشود اصرار بر محرمانه بودن آن نمود.
در طول مذاکرات، بسیاری از فریبکاری ها برملا شد و لبخند های ریاکرانه ظریف هم مشکوک از آب در امد. فرانسوی ها که فرهنگ صریح تری از ممالک دیگر دارند، از رژیم خواستند که "همانقدر که امتیاز میخواهد، امتیاز بگیرد."
خواست انها کاملا منطقی بود.
ولی چرا عده ای که ظاهرا مخالفان رژیم هستند، و قاعدتا، میبایست تمام تلاش خود را در جهت تغییر رژیم بکار ببرند، در این زمان حساس که رژیم در استانه ورشکستگی قرار دارد، این همه برای نجات آن از سقوط حتمی، دست و پا میزنند؟ انگار که خودشان در حال غرق شدن هستند! همه نشانه ها از این قرار است که رژیم جمهوری اسلامی در زیر تحریم ها و مبارزات مردم خرد میشود.
آقای روحانی و مقامات دیگر مکررا گفتهاند که شش ماه بیشتر وقت ندارند تا تحریم ها را بشکنند. برای رفع تحریم ها باید همان کارهایی را که موجب تولید تحریم ها شده، نا گزیر باید خنثی نمایند. رژیم میخواهد که با فریب، بخشی از این اقدامات را پنهان نماید. اینگونه دلیل می اورد که رهبر نظام، تولید سلاح اتمی را با یک فتوا ممنوع کرده است. اگر چنین است هیچ دلیلی برای غنی کردن اورانیوم بیست درصدی وجود ندارد.
از سوی دیگر، منابع خارجی حتما خوانده و شنیده اند که بسیاری از مقامات و مراجع گفته اند که ساختن بمب اتمی رژیم را بیمه میکند. انها بارها گفته اند که کره شمالی چون بمب دارد، مورد حمله قرار نمیگیرد و عراق و افغانستان چون بمب نداشتند، مورد حمله قرار گرفتند. آنچه فرانسه خواسته است دقیقا همین است: خارج کردن اورانیوم غنی شده از ایران، تعطیل کردن تولید آب سنگین و متوقف کردن هر فعالیتی است که منجر به تولید سلاح هسته ای بشود. اما رژیم میخواست با فریب، و دادن قول هایی که بعدا میتواند نقض کند، با شتابزدگی بی نظیری یک بسته را عرضه کرد و خواستار امضای توافق نامه گردید.
فریبکاری در این مذاکرات به حدی بود که جان کری، وزیر خارجه امریکا مجبور شد که بگوید، " ما احمق نیستیم."
و اما چرا عده ای همان روش رژیم را در رابطه با مذاکرات شکست خورده در خارج از کشور به کار میبرند؟ چرا اصرار دارند که مذاکرات به نتیجه رسیده و تحریم ها بر طرف گردد؟
واقعیت آن است که انها میخواهند که از سقوط نظام جلو گیری کنند. تنها راه نجات آن هم رفع تحریم ها ظرف شش ماه آینده است. این افراد از احزاب متفاوت هستند ولی اکثریت انها کسانی هستند که هنوز درک نکرده اند که این نظام قدرت اداره مملکت را ندارد و ادامه آن موجب انهدام کشور و فقر، بیماری و انحطاط کامل جامعه میشود که ظاهرا این برایشان اهمیتی ندارد.
این هم برایشان اهمیت ندارد که ۷۵% زنان در اصفهان دوچار پوکی استخوان هستند. این برایشان اهمیت ندارد که ۸۰% مردم در تهران نمیتوانند غذای مناسب تهیه کنند. این هم برایشان اهمیت ندارد که ۷۵% درامد مملکت در دست ۲۵% طبقه بالا است. و حال که وضع تهران و اصفهان اینگونه است، برایشان اصلا اهمیت ندارد که وضع استانهای دیگر چه گونه است.
یک واقعیت دیگر هم وجود دارد که بندرت از آن یاد میشود: جمهوری اسلامی دو بخش است: یک بخش در داخل مشغول سرکوب، تجاوز و شکنجه مردم است و بخش دیگر آن در خارج، مشغول ایجاد تفرقه، مغشوش کردن ذهن مردم و فریب ممالک خارجی است. بخش خارجی رژیم خود را در لباس مخالفت با نظام پنهان کرده است و فقط در چنین روز هایی است که دستشان باز میگردد.
و اما اکنون چه شده است که برخی از رفقای چپ که روزی حاضر بودند جان خود را فدای مردم ایران بکنند، اکنون حاضرند جان و ابروی خود را صرف نجات رزیمی بکنند که بهترین دوستان انها را گروه گروه ا عدام کرده است؟
راستی کسانی که نام خود را فدایی گذاشته بودند، اکنون فداییان چه نظامی و چه کسانی شده اند؟
جناب درسادر
شما با باریک بینی و دل پاک و حسن نیت مسایل را مطرح کرده آید. بگذارید من چند مساله را توضیح دهم:
یک، ایران همیشه یک مملکت چند ملیتی، چند زبانی، چند نژادی و چند فرهنگی بوده است. این تکثر ، تفاوتهای فراوانی را ایجاد کرده که اکنون بخشی از موجودیت ایران است. رژیم ها هم کوشش کرده اند که با ایجاد تبعیض مردم را از هم دور نگهدارند. بومیگرایی بخشا نتیجه ملیگرایی تبعیض گراست. ملیگرایی بر اساس زبان فارسی و تشیع بنیاد شده که بطور طبیعی تمام امکانات مملکت را در اختیار شیعه و فارس زبان قرار داده است. انحصار قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دست این گروه جدایی ها را ایجاد و تقویت نموده است.
۲. و اما در مورد مهاجرت.
هماکنون عده ای میخواهند مهاجرت کنند که مقامای خراسانی جلو انها را میگیرند و نمی گزارند که سیستانی ها وارد خراسان شده و در آنجا زندگی کنند. این مساله در رسانها بمدت کوتاهی انعکاس یافت و سپس مشمول سانسو قرار گرفت.
چندی پیش یک گروه کوچک بلوچ به کرج مهاجرت کردند که شهردار کرج رسما خواهان برگشت انها گردید.
۳. هویت بومی و یا استانی مساوی موجودیت انسان در تمام جهان است. نمونه آن تعصب های استانی در المان و برتانیای کبیر و جاهای دیگر بخوبی دیده میشود. انسانها میخواهند با کسانی زندگی کنند که زبان و فرهنگ انها را درک میکنند و به آن احترام میگذارند . در ایران ، این هویت ها ماهیت هستی انگاران پیدا کرده و شدیدا مورد حمله قرار دارد و بهمین دلیل، اقوام و ملیت های ایرانی برای بقای خود تلاش میکند. اگر حمله نمیشد، ضرورتی برای دفاع نمیبود.
و آخرین نقطه این است که رژیم خودش تصمیم میگیرد که بلوچ ها را چگونه تعریف کند. در واقعه من فقط از ا فراد غیر بلوچ میشنوم که بلوچ ها تجزیه طلب هستند. رژیم و حامیان آن این اتهامات بی اساس را سر زبانها می اندازند تا سرکوب وکشتار را توجیه نمایند و انهایی که از تبعیض سود میبرند، از اتهامات رژیم استقبال میکنند و انها را به عنوان واقعیت همه جا پخش میکنند.
No comments:
Post a Comment