سلفی گری در کردستان ، پروژه سپاه پاسداران علیه جنبش انقلابی مردم کردستان است.
فرهاد شعبانی
چند سالی است که واژه های سلفیه، سلفی گری و اسلام گرایی افراطی در برخی از مناطق کردستان ایران بر سر زبانها افتاده است. هم اکنون شماری از جوانان کُرد تحت عنوان زندانیان عقیدتی به اتهام سلفی گری و دست زدن به ترور، در زندانهای قزل الحصار، رجایی شهر کرج و اوین تهران زندانی هستند.
علی رغم بزرگ نمائی و اغراق رسانه ایی در باره موقعیت رو به استقبال اسلام گرایان افراطی و سلفی گری در کردستان ایران، و با وجود حمایت مادی و تسلیحاتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای شکل دادن به جریانات اسلامی افراطی در کردستان ایران و عراق، اما طی سه دهه گذشته، اسلام گرایی هرگز به جریانی موثر در تحولات اجتماعی کردستان ایران تبدیل نشد.
در نگاهی اجمالی به پروسه شکل گیری جریانات اسلامی و اسلام گرایان جهادی در کردستان و بهره برداری ابزاری جمهوری اسلامی از آنها در راستای سیاستهای محلی و منطقه ای اش، تنوع و موقعیت این جریانات را بررسی می کنیم.
اسلام گرایی مفتی زاده ایی
تحقیقات و مطالعاتی قابل اعتماد حکایت از آن دارد که اولین جریان سیاسی اسلامی در کردستان ایران، در تاریخ معاصر را احمد مفتی زاده تحت عنوان "مکتب قرآن " در سال 1355 در شهر مریوان تشکیل داد. گرچه مفتی زاده در سال 1343 و به دنبال آزادی از زندان در مسجد سید مصطفی در شهر سنندج "مدرسه قرآن" را دایر کرده بود، اما آن مدرسه فعالیت سیاسی چندانی نداشت. ماهیت و علل تشکیل "مکتب قرآن" در سال 55 خورشیدی توسط مفتی زاده را می توان با نگرانی او از رشد و گسترش چپ گرایی جوانان و رواج ایده های سوسیالیستی در کردستان، پدیدار شدن افق اعتراضات و نارضایتی توده های مردم به ستم و استثمار حکومت پهلوی، و فاصله گرفتن او از فعالیت در چارچوب حزب دمکرات کردستان ایران به دنبال آزادی از زندان توضیح داد. مفتی زاده در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی و در سال 58 در ائتلافی اعلام نشده با جریان اخوان المسلمینی "دعوت و اصلاح" تحت رهبری "ناصر سبحانی" تحصیل کرده مدارس دینی اخوانی در حلبجه، فعالیت "مکتب قرآن" را وارد فاز دیگری کردند. اما این جریان، با وجود جایگاه مذهبی مفتی زاده بعنوان مفتی اعظم و حاکم شرع کردستان، بعلت فضای سیاسی کردستان که عمدتا" تحت نفوذ و تاثیر گرایش چپ و جریانهای چپ و سوسیالیستی قرار داشت، هرگز به جریانی موثر در تحولات سیاسی در کردستان تبدیل نشد، و دامنه فعالیت آن از چند شهر جنوبی کردستان گسترش نیافت.
جریان "مفتی زاده – سبحانی" باوجود نمایش ظرفیت ضد کمونیستی اش، با وجود ضدیت با خواستها و مطالبات مردم کردستان، و کرنش در مقابل حاکمیت شیعه ولایت فقیهی با هدف سهیم شدن در قدرت، و قانونی کردن این سهم بری در حوزه قانون اساسی، اما با سد انحصار طلبی رژیم متکی بر ولایت فقیه روبرو شد و در قدرت سهیم نگردید.
مفتی زاده بسرعت و در همان سال 1358 تصمیم به کناره گیری از سیاست گرفت و در آبانماه سال 58 راه مهاجرت به کرمانشاه را پیشه کرد و مقیم آن شهر شد. در این مهاجرت اما شماری از گناهکاران طالب شفاعت ( شماری از لمپن های شهرهای جنوبی کردستان ) مفتی زاده را همراهی کردند و به خدمت جمهوری اسلامی در آمدند، و لباس مزدوری به تن کردند. این عده توسط سران سپاه پاسداران وقت از جمله، "محمد بروجردی" و "چمران" علیه مردم کردستان مسلح و سازماندهی شدند، و هسته اولیه سازمان موسوم به "پیشمرگان مسلمان کرد" از میان آنها تشکیل شد. این سازمان امروز بخشی از مزدبگیران سپاه پاسداران تحت عنوان "سازمان رزم" است.
پایان حیات سیاسی مفتی زاده با این مهاجرت آغاز و با تلاش ناموفق برای تشکیل شورای مرکزی سنت ( شمس ) به پایان رسید. شهریور سال 1361 مفتی زاده و شماری از پیروانش دستگیر و زندانی شدند. مفتی زاده به 10 سال زندان محکوم و چند ماه بعداز آزادی در 20 بهمن سال 1371 فوت شد. ناصر سبحانی چند سالی زندگی مخفی را در شهرهای مختلف ایران و کردستان در پیش گرفت و سرانجام او نیز دستگیر و در سنندج توسط جمهوری اسلامی حلق آویز شد.
با مرگ مفتی زاده در میان پیروانش انشعابی رخ داد و اقلیت آن تحت مسئولیت "حسن امینی" با اجازه و امکانات جمهوری اسلامی و با تبدیل مسجد سید مصطفی در شهر سنندج به پایگاه، فعالیتهای سیاسی خود را زیر نظر دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی از سر گرفت و همچنان ادامه می دهد.
جریان اکثریت مکتب قرآن تحت رهبری "سعدی قریشی" قرار گرفت و از همان آغاز راهی دیگری را رفت. جریان اکثریت وسیعا" به فعالیت اقتصادی، آموزشی و فرهنگی روی آورده است. دهها کارگاه و کارخانه و موسسه انتفاعی بزرگ و کوچک را در شهرهای کردستان ایجاد کرده اند که شرکت ساختمانسازی، ماسه شویی و بتن پیش ساخته "عمران آمانیه"، "آدامس و لواشک ون" و کارخانجات موسسات مالی بسیار بیشتری که شمار زیادی از کارگران کردستان برروی باندهای تولیدشان بیرحمانه استثمار می شوند تنها بخشی از ثروتهای این جریان است.
تردید بردار نیست که نه حسن امینی و نه سعدی قریشی از ظرفیت و اعتبار مفتی زاده برخودارند، و نه توانایی فکری ناصر سبحانی اخوان المسلمینی را دارند که بتوانند مکتب قرآن و جریان "وحدت و اصلاح" را به موقعیت سال 58 بازگردانند؛ و نه در کردستان زمینه های گسترش و نفوذ چنین جریانی وجود دارد. بنظر نمی رسد آن عده محدود از مردم کردستان نیز یکبار دیگر آزدموده را بیازمایند.
سلفی گری و اسلام گرایان افراطی در کردستان ایران
سلفی گری و اسلام گرایی افراطی نه یک گرایش فکری در میان مردم کردستان است و نه بر هیچ خواست و مطالبه مردم کردستان متکی است. سلفی گری مورد بحث ما در کردستان ایران اساسا" ساخته دست دستگاههای اطلاعاتی و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. سلفی گری در کردستان ایران کالایی وارداتی و محصول مشترک سپاه پاسداران و اسلام گرایان افراطی کردستان عراق از جمله "انصار الاسلام" است.
واقعیت این است که امروز و در خلاء حضور فیزیکی احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست در کردستان ایران، و در نتیجه تحولات محلی و منطقه ایی و دخالت سپاه و وزرات اطلاعات شاهد حضور چند هسته مسلح و افراد و عناصر محدودی با گرایشات سلفی گری و هابیت در چند منطقه محدود کردستان ایران هستیم. این دسته جات باندسیاهی، رسوبات و ریزش دارو دسته های مسلح بی ریشه ای هستند که، جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در دهه 80 شمسی در کردستان عراق، ابتداء تحت عنوان "لشکر اسلام" به سرکردگی عباس شبک، سپس از درون انشعاب "حرکت اسلامی کردستان عراق" به رهبری ملا عثمان عبدالعزیز با عنوان "جندالاسلام" به سردکردگی "ابو عبدالله شافعی" و سرانجام انصارالاسلام به سردکردگی نجم الدین فرج احمد "ملاکریکار" و فرماندهی نظامی "دلشاد کلاری" بوجود آورد. جمهوری اسلامی این دسته جات مسلح را در چارچوب سیاست حمایت از تروریسم منطقه ایی و بعنوان آلترناتیو احزاب سکولار در کردستان عراق تشکیل داد. این دسته جات مسلح که بعدها جمهوری اسلامی راه را برای پیوستن شماری از تروریستهای افغانستانی و عرب و کسانی چون "احمد فاضل الخلایه معروف به "ابومصعب الزرقاوی" به صف آنها باز گذاشت، به مدت دو سال، در سالهای 2001 تا 2003 در حمایت مالی و تسلحیاتی جمهوری اسلامی در مرز ایران و عراق، در منطقه حلبجه و در روستاهای "بیاره" و "طویله" تحت عنوان "امارات اسلامی کردستان" مردم این منطقه را با اجرای قوانین ارتجاعی - مذهبی و جنایتهایشان به ستوه آوردند. سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات رژیم و مهره هایی چون "آقا محمدی" و "سردار مجیدیان" از مسئولان سپاه و اداره اطلاعات وقت رژیم با تجهیز انصار الاسلام به سلاحهای پیشرفته، آنها را علیه نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق وارد جنگ نمود. در دوسالی که اینها در مناطق نامبرده مستقر بودند دست به جنایتهای بیشماری علیه مردم کردستان ایران و عراق زدند. قطعه قطعه جنازه پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان عراق در روستای "خیلی حه مه" تنها یکی از جنایتهای انصار الاسلام و افغانستانیهای تروریست بود. جنایتی که هنوز هم مردم کردستان عراق با گذشت 13 سال آن را فراموش نکرده و از اذهان نزدوده اند.
در همین دوران و به دنبال حمله آمریکا به عراق و اثابت چند موشک آمریکایی به پایگاههایشان در "بیاره" و "طویله" "امارات اسلامی کردستان" فرو ریخت و انصار الاسلام و دنبالچه هایش دچار هزیمت و عقب نشینی به کردستان ایران شدند. جمهوری اسلامی آنها را در حمایت خود گرفت و شماری پایگاه نظامی در روستاهای دزلی، دگاشیخان، سروآباد، حومه سنندج و سقز در اختیار آنها قرار داد و دست آنها را برای جذب نیرو از میان جوانان کردستان و اعزام آنها برای انجام عملیات تروریستی به افغانستان و کردستان عراق و جنوب عراق وسیعا" بازگذاشت. طی آن سالها بود که شهر مریوان شاهد حضور شمار زیادی از افغانستانیهای بنام جهادی شد، و وزارت اطلاعات وسیعا" اجازه تبلیغ و نشر افکار پوسیده این جماعت را با دایر کردن چند مغاذه نوار فروشی و کتاب فروشی در شهرهای کردستان فراهم آورد. در همین سالها و تاکنون هم وزارت اطلاعات به دو ملای مرتجع و هرزه گوی کردستان یعنی "ملا محمد علوی" مشهور به "ملا یکشه وه" و "حمید عالی" مشهور به "ملا تریشقه" ماموریت داد تا تلاش برای فریب شماری از جوانان سرخورده و مایوس را با ایراد خطبه در شماری از مساجد آغاز کرده و آنها را شکار و به دام بیاندازند. این دو ملای هرزه گو یکی در شهرهای سقز و بوکان و بانه روستاهای اطراف، و دیگری در مریوان و سنندج و اورامان با تبلیغ برای انصارالاسلام و تروریستهای افغانستانی و انصار الاسنه تحت عنوان مجاهدین، شمار محدودی از جوانان شکار شده توسط انصار الاسلام را شستشوی مغزی داده و راهی افغانستان و عراق، و عده ای را تحت عنوان هسته های مسلح جهادی "مخفی و راکد" برای بکارگیری در فردای هرگونه تحولی در کردستان در پایگاههای انصار آموزش داده و در خانه های تیمی سازماندهی و جاسازی کردند.
این جوانان در مساجد توسط اعضای انصار الاسلام شکار و در پایگاههای نظامی آنها توسط همدستان ملاکریکار و با نظارت سپاه و وزارت اطلاعات آموزش می دیدند و برای اجرای عملیات به عراق و افغانستان اعزام می شدند. ملا محمد علوی در هرزه گوئیهایش علیه جنبش انقلابی مردم کردستان و احزاب چپ و کمونیست، ضمن مرتد خواندن مردم کردستان، رهبران احزاب سیاسی سکولار کردستان را مهدور الدم اعلام می کند و همانند خمینی علیه مردم کردستان و احزاب سکولار فتوای جهاد صادر کرده است.
ادامه این پروژه سپاه پاسداران، اعلام موجودیت چند گروه و تیم چند نفره تروریست مسلح از جمله، تشکیلاتی بنام "کتائب قاعد فی کردستان " بعنوان شاخه کردستانی القاعده و جماعت "دعوت و جهاد" و پخش ویدئویی اعلام موجودیت این جریان توسط هفت نفر با لباس کردی در اطراف سقز را به دنبال داشت. حیرت آور این است، در حالیکه هرگونه تحرک و تردد فعالین جنبش کارگری در همین شهر زیر نظر و کنترل سپاه و اطلاعات قرار دارد، اما سی دی و آفیش های تبلیغی اعلام موجودیت یک تیم تروریست در همین شهر با چشم پوشی اطلاعات و سپاه پاسداران وسیعا" در شهر سقز و اطراف، و شهرهای دیگر کردستان توزیع می شود. این چند گروه همچنین دست به ایجاد چند سایت و پایگاه اینترنتی از جمله سایتهایی چون "بنیان جهاد علیه سکولاریسم در سقز" "بنیان جهاد علیه سکولاریسم در هورامان" و با ادبیاتی بسیار نازل را به دنبال داشته است. مضافا" اینکه طی چند سال گذشته نام چند جوان سقزی و کشته شدن تنی چند از آنها و چند جوان از شهر جوانرود و منطقه اورامان در میان تروریستهای افغانستانی و عراقی از جمله محمد انور سقزی در میان زندانیان گوانتانامو بر سر زبانها افتاد.
همانطوریکه انتظار می رفت دو ملای نامبرده فوق بشدت مورد تنفر و انزجار مردم مناطقی که در آنجا علیه جنبش انقلابی مردم کردستان، حقوق ملی مردم کرد، حمله به رهبران احزاب سیاسی چپ و سکولار، و در دفاع از تروریستها به خطبه می روند، قرار دارند. به همین دلیل جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات گرچه با توجیه گسترش دامنه هرزه گوئیهایشان علیه مردم کردستان آنها را جابجا می کنند، اما این جابجایی ناشی از اعتراض و نارضایتی مردم به هرزه گوئی های آنهاست.
همانطوریکه اشاره شد در حال حاضر، و در نتیجه سرمایه گذاری هنگفت جمهوری اسلامی برای ایجاد چنین دسته جات مخوفی علیه جنبش انقلابی مردم کردستان، و جنبش های رادیکال منطقه و فردای هرگونه تحولی در کردستان، ما شاهد وجود شماری "هسته مسلح تروریست سلفی راکد" در برخی از شهرهای کردستان از جمله، سنندج، سقز و اورامانات هستیم که، جمهوری اسلامی بیوگرافی اعضاء و تحرکات آنها را تحت کنترل خود دارد. در عین حال شاهد دستگیری و زندانی شدن شماری از همین دست پرورده ها هستیم که، گفته می شود هسته هایی هستند که از کنترل خارج شده و تحت تاثیر تحولات منطقه ایی و داخلی خودسر دست به اقداماتی زده اند. جالب اینجاست هسته هایی که دست به اقدامات خودسرانه زدند بدون اینکه بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند در خانه های تیمی خود به دام نیروهای سپاه و وزارت اطلاعات افتاده اند، تنی چند از آنها کشته و شماری هم دستگیر و زندانی شدند. این خود نشان می دهد که محلهای استقرار آنها در کنترل سپاه و وزارت اطلاعات است و با هرخودسری و پا فراتر نهادن از خط قرمز سرکوب و مهار خواهند شد.
گرچه سلفی گری ابزاری در دست قدرتهای منطقه ای علیه جنبش های رادیکال اجتماعی از جمله، جنبش کارگری و انقلابی مردم کردستان است، اما همانطوریکه اشاره شد این جریان در کردستان ایران نه دارای ریشه اجتماعی است، و نه می توان از آن بعنوان یک جریان نام برد. اینها تعدادی از جوانان سرخورده و مایوس از شرایط موجودند که، توسط جمهوری اسلامی و دسته جات باند سیاهی چون انصار الاسلام و این دو ملای مامور جمهوری اسلامی فریب خورده اند. مردم کردستان مترقی تر، فهیم تر، سیاسی تر و مبارزتر از آنند که وجود همین شمار محدود از سلفی های تروریست و شمشیر گردانی چند ده نفری از سلفی ها در شهری چون جوانرود را تحمل کنند. مردم کردستان جریان اسلام گرای مفتی زاده را تحمل نکردند، چه رسد به جنایتکارانی که با سرهای بریده مردم کردستان عراق و سوریه عکس می گیرند و در میدیای اجتماعی پخش می کنند. اما با وجود این، چند هسته مسلح تحت عنوان "هسته های جهادی راکد" و حضور شماری از سران و اعضای انصار الاسلام در کردستان ایران، درتحولات بعدی کردستان جای نگرانی است و از همین آلان باید برای آن چاره اندیشی کرد.
اقدامات پیشگیرانه ایی لازم است تا با وجود دشواریهای اقتصادی ناشی از ستم و تبعیض ملی و مذهبی جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان، و یاس و ناامیدی رو به رشد در میان جوانان، اجازه نداد حتی یک جوان به دام مرتجعین هرزه گویی چون ملامحمد علوی و انصار الاسلام و سپاه پاسداران بیفتد. از طرفی دیگر نباید قدرت گیری داعش در عراق این دسته جات باندسیاهی را وسوسه و امید سر برآوردن را در آنها زنده کند. جنبش های رادیکال و قدرتمند اجتماعی در کردستان ایران از جمله، جنبش کارگری و جریانات چپ و کمونیستی با تکیه بر نفوذ اجتماعی و تقویت بازوی مسلح جنبش انقلابی مردم کردستان باید بتوانند از هم اکنون زوزه سلفی گری در کردستان را در نطفه خفه کنند. نباید عدم حضور فیزیکی جریانات چپ و سوسیالیستی فضایی را ایجاد کند که این دسته جات باند سیاهی بتوانند خود را در آن جای دهند و سربریده مردم آزادیخواه و مقاوم را به نمایش بگذارند و اندازه خط ابروی زنان را تعیین کنند. این دسته جات اگر چه از پشتیبانی دولتهای مرتجع منطقه ایی و سپاه پاسداران هم برخودار باشند، و تحولات منطقه ای و سر برآوردن تروریستهای جهادی در عراق و افغانستان را در معادلات و محاسبات خود نطقه قوت به حساب بیاورند، اما در مقابل اراده مردم کردستان و نیروی چپ و کمونیست این جنبش تاب مقاومت نخواهند داشت. رسانه های مترقی و میدیای رادیکال و سوسیالیست نقش برجسته ایی در افشای این دسته جات باند سیاهی دارند.
فرهاد شعبانی
چند سالی است که واژه های سلفیه، سلفی گری و اسلام گرایی افراطی در برخی از مناطق کردستان ایران بر سر زبانها افتاده است. هم اکنون شماری از جوانان کُرد تحت عنوان زندانیان عقیدتی به اتهام سلفی گری و دست زدن به ترور، در زندانهای قزل الحصار، رجایی شهر کرج و اوین تهران زندانی هستند.
علی رغم بزرگ نمائی و اغراق رسانه ایی در باره موقعیت رو به استقبال اسلام گرایان افراطی و سلفی گری در کردستان ایران، و با وجود حمایت مادی و تسلیحاتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای شکل دادن به جریانات اسلامی افراطی در کردستان ایران و عراق، اما طی سه دهه گذشته، اسلام گرایی هرگز به جریانی موثر در تحولات اجتماعی کردستان ایران تبدیل نشد.
در نگاهی اجمالی به پروسه شکل گیری جریانات اسلامی و اسلام گرایان جهادی در کردستان و بهره برداری ابزاری جمهوری اسلامی از آنها در راستای سیاستهای محلی و منطقه ای اش، تنوع و موقعیت این جریانات را بررسی می کنیم.
اسلام گرایی مفتی زاده ایی
تحقیقات و مطالعاتی قابل اعتماد حکایت از آن دارد که اولین جریان سیاسی اسلامی در کردستان ایران، در تاریخ معاصر را احمد مفتی زاده تحت عنوان "مکتب قرآن " در سال 1355 در شهر مریوان تشکیل داد. گرچه مفتی زاده در سال 1343 و به دنبال آزادی از زندان در مسجد سید مصطفی در شهر سنندج "مدرسه قرآن" را دایر کرده بود، اما آن مدرسه فعالیت سیاسی چندانی نداشت. ماهیت و علل تشکیل "مکتب قرآن" در سال 55 خورشیدی توسط مفتی زاده را می توان با نگرانی او از رشد و گسترش چپ گرایی جوانان و رواج ایده های سوسیالیستی در کردستان، پدیدار شدن افق اعتراضات و نارضایتی توده های مردم به ستم و استثمار حکومت پهلوی، و فاصله گرفتن او از فعالیت در چارچوب حزب دمکرات کردستان ایران به دنبال آزادی از زندان توضیح داد. مفتی زاده در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی و در سال 58 در ائتلافی اعلام نشده با جریان اخوان المسلمینی "دعوت و اصلاح" تحت رهبری "ناصر سبحانی" تحصیل کرده مدارس دینی اخوانی در حلبجه، فعالیت "مکتب قرآن" را وارد فاز دیگری کردند. اما این جریان، با وجود جایگاه مذهبی مفتی زاده بعنوان مفتی اعظم و حاکم شرع کردستان، بعلت فضای سیاسی کردستان که عمدتا" تحت نفوذ و تاثیر گرایش چپ و جریانهای چپ و سوسیالیستی قرار داشت، هرگز به جریانی موثر در تحولات سیاسی در کردستان تبدیل نشد، و دامنه فعالیت آن از چند شهر جنوبی کردستان گسترش نیافت.
جریان "مفتی زاده – سبحانی" باوجود نمایش ظرفیت ضد کمونیستی اش، با وجود ضدیت با خواستها و مطالبات مردم کردستان، و کرنش در مقابل حاکمیت شیعه ولایت فقیهی با هدف سهیم شدن در قدرت، و قانونی کردن این سهم بری در حوزه قانون اساسی، اما با سد انحصار طلبی رژیم متکی بر ولایت فقیه روبرو شد و در قدرت سهیم نگردید.
مفتی زاده بسرعت و در همان سال 1358 تصمیم به کناره گیری از سیاست گرفت و در آبانماه سال 58 راه مهاجرت به کرمانشاه را پیشه کرد و مقیم آن شهر شد. در این مهاجرت اما شماری از گناهکاران طالب شفاعت ( شماری از لمپن های شهرهای جنوبی کردستان ) مفتی زاده را همراهی کردند و به خدمت جمهوری اسلامی در آمدند، و لباس مزدوری به تن کردند. این عده توسط سران سپاه پاسداران وقت از جمله، "محمد بروجردی" و "چمران" علیه مردم کردستان مسلح و سازماندهی شدند، و هسته اولیه سازمان موسوم به "پیشمرگان مسلمان کرد" از میان آنها تشکیل شد. این سازمان امروز بخشی از مزدبگیران سپاه پاسداران تحت عنوان "سازمان رزم" است.
پایان حیات سیاسی مفتی زاده با این مهاجرت آغاز و با تلاش ناموفق برای تشکیل شورای مرکزی سنت ( شمس ) به پایان رسید. شهریور سال 1361 مفتی زاده و شماری از پیروانش دستگیر و زندانی شدند. مفتی زاده به 10 سال زندان محکوم و چند ماه بعداز آزادی در 20 بهمن سال 1371 فوت شد. ناصر سبحانی چند سالی زندگی مخفی را در شهرهای مختلف ایران و کردستان در پیش گرفت و سرانجام او نیز دستگیر و در سنندج توسط جمهوری اسلامی حلق آویز شد.
با مرگ مفتی زاده در میان پیروانش انشعابی رخ داد و اقلیت آن تحت مسئولیت "حسن امینی" با اجازه و امکانات جمهوری اسلامی و با تبدیل مسجد سید مصطفی در شهر سنندج به پایگاه، فعالیتهای سیاسی خود را زیر نظر دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی از سر گرفت و همچنان ادامه می دهد.
جریان اکثریت مکتب قرآن تحت رهبری "سعدی قریشی" قرار گرفت و از همان آغاز راهی دیگری را رفت. جریان اکثریت وسیعا" به فعالیت اقتصادی، آموزشی و فرهنگی روی آورده است. دهها کارگاه و کارخانه و موسسه انتفاعی بزرگ و کوچک را در شهرهای کردستان ایجاد کرده اند که شرکت ساختمانسازی، ماسه شویی و بتن پیش ساخته "عمران آمانیه"، "آدامس و لواشک ون" و کارخانجات موسسات مالی بسیار بیشتری که شمار زیادی از کارگران کردستان برروی باندهای تولیدشان بیرحمانه استثمار می شوند تنها بخشی از ثروتهای این جریان است.
تردید بردار نیست که نه حسن امینی و نه سعدی قریشی از ظرفیت و اعتبار مفتی زاده برخودارند، و نه توانایی فکری ناصر سبحانی اخوان المسلمینی را دارند که بتوانند مکتب قرآن و جریان "وحدت و اصلاح" را به موقعیت سال 58 بازگردانند؛ و نه در کردستان زمینه های گسترش و نفوذ چنین جریانی وجود دارد. بنظر نمی رسد آن عده محدود از مردم کردستان نیز یکبار دیگر آزدموده را بیازمایند.
سلفی گری و اسلام گرایان افراطی در کردستان ایران
سلفی گری و اسلام گرایی افراطی نه یک گرایش فکری در میان مردم کردستان است و نه بر هیچ خواست و مطالبه مردم کردستان متکی است. سلفی گری مورد بحث ما در کردستان ایران اساسا" ساخته دست دستگاههای اطلاعاتی و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. سلفی گری در کردستان ایران کالایی وارداتی و محصول مشترک سپاه پاسداران و اسلام گرایان افراطی کردستان عراق از جمله "انصار الاسلام" است.
واقعیت این است که امروز و در خلاء حضور فیزیکی احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست در کردستان ایران، و در نتیجه تحولات محلی و منطقه ایی و دخالت سپاه و وزرات اطلاعات شاهد حضور چند هسته مسلح و افراد و عناصر محدودی با گرایشات سلفی گری و هابیت در چند منطقه محدود کردستان ایران هستیم. این دسته جات باندسیاهی، رسوبات و ریزش دارو دسته های مسلح بی ریشه ای هستند که، جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در دهه 80 شمسی در کردستان عراق، ابتداء تحت عنوان "لشکر اسلام" به سرکردگی عباس شبک، سپس از درون انشعاب "حرکت اسلامی کردستان عراق" به رهبری ملا عثمان عبدالعزیز با عنوان "جندالاسلام" به سردکردگی "ابو عبدالله شافعی" و سرانجام انصارالاسلام به سردکردگی نجم الدین فرج احمد "ملاکریکار" و فرماندهی نظامی "دلشاد کلاری" بوجود آورد. جمهوری اسلامی این دسته جات مسلح را در چارچوب سیاست حمایت از تروریسم منطقه ایی و بعنوان آلترناتیو احزاب سکولار در کردستان عراق تشکیل داد. این دسته جات مسلح که بعدها جمهوری اسلامی راه را برای پیوستن شماری از تروریستهای افغانستانی و عرب و کسانی چون "احمد فاضل الخلایه معروف به "ابومصعب الزرقاوی" به صف آنها باز گذاشت، به مدت دو سال، در سالهای 2001 تا 2003 در حمایت مالی و تسلحیاتی جمهوری اسلامی در مرز ایران و عراق، در منطقه حلبجه و در روستاهای "بیاره" و "طویله" تحت عنوان "امارات اسلامی کردستان" مردم این منطقه را با اجرای قوانین ارتجاعی - مذهبی و جنایتهایشان به ستوه آوردند. سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات رژیم و مهره هایی چون "آقا محمدی" و "سردار مجیدیان" از مسئولان سپاه و اداره اطلاعات وقت رژیم با تجهیز انصار الاسلام به سلاحهای پیشرفته، آنها را علیه نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق وارد جنگ نمود. در دوسالی که اینها در مناطق نامبرده مستقر بودند دست به جنایتهای بیشماری علیه مردم کردستان ایران و عراق زدند. قطعه قطعه جنازه پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان عراق در روستای "خیلی حه مه" تنها یکی از جنایتهای انصار الاسلام و افغانستانیهای تروریست بود. جنایتی که هنوز هم مردم کردستان عراق با گذشت 13 سال آن را فراموش نکرده و از اذهان نزدوده اند.
در همین دوران و به دنبال حمله آمریکا به عراق و اثابت چند موشک آمریکایی به پایگاههایشان در "بیاره" و "طویله" "امارات اسلامی کردستان" فرو ریخت و انصار الاسلام و دنبالچه هایش دچار هزیمت و عقب نشینی به کردستان ایران شدند. جمهوری اسلامی آنها را در حمایت خود گرفت و شماری پایگاه نظامی در روستاهای دزلی، دگاشیخان، سروآباد، حومه سنندج و سقز در اختیار آنها قرار داد و دست آنها را برای جذب نیرو از میان جوانان کردستان و اعزام آنها برای انجام عملیات تروریستی به افغانستان و کردستان عراق و جنوب عراق وسیعا" بازگذاشت. طی آن سالها بود که شهر مریوان شاهد حضور شمار زیادی از افغانستانیهای بنام جهادی شد، و وزارت اطلاعات وسیعا" اجازه تبلیغ و نشر افکار پوسیده این جماعت را با دایر کردن چند مغاذه نوار فروشی و کتاب فروشی در شهرهای کردستان فراهم آورد. در همین سالها و تاکنون هم وزارت اطلاعات به دو ملای مرتجع و هرزه گوی کردستان یعنی "ملا محمد علوی" مشهور به "ملا یکشه وه" و "حمید عالی" مشهور به "ملا تریشقه" ماموریت داد تا تلاش برای فریب شماری از جوانان سرخورده و مایوس را با ایراد خطبه در شماری از مساجد آغاز کرده و آنها را شکار و به دام بیاندازند. این دو ملای هرزه گو یکی در شهرهای سقز و بوکان و بانه روستاهای اطراف، و دیگری در مریوان و سنندج و اورامان با تبلیغ برای انصارالاسلام و تروریستهای افغانستانی و انصار الاسنه تحت عنوان مجاهدین، شمار محدودی از جوانان شکار شده توسط انصار الاسلام را شستشوی مغزی داده و راهی افغانستان و عراق، و عده ای را تحت عنوان هسته های مسلح جهادی "مخفی و راکد" برای بکارگیری در فردای هرگونه تحولی در کردستان در پایگاههای انصار آموزش داده و در خانه های تیمی سازماندهی و جاسازی کردند.
این جوانان در مساجد توسط اعضای انصار الاسلام شکار و در پایگاههای نظامی آنها توسط همدستان ملاکریکار و با نظارت سپاه و وزارت اطلاعات آموزش می دیدند و برای اجرای عملیات به عراق و افغانستان اعزام می شدند. ملا محمد علوی در هرزه گوئیهایش علیه جنبش انقلابی مردم کردستان و احزاب چپ و کمونیست، ضمن مرتد خواندن مردم کردستان، رهبران احزاب سیاسی سکولار کردستان را مهدور الدم اعلام می کند و همانند خمینی علیه مردم کردستان و احزاب سکولار فتوای جهاد صادر کرده است.
ادامه این پروژه سپاه پاسداران، اعلام موجودیت چند گروه و تیم چند نفره تروریست مسلح از جمله، تشکیلاتی بنام "کتائب قاعد فی کردستان " بعنوان شاخه کردستانی القاعده و جماعت "دعوت و جهاد" و پخش ویدئویی اعلام موجودیت این جریان توسط هفت نفر با لباس کردی در اطراف سقز را به دنبال داشت. حیرت آور این است، در حالیکه هرگونه تحرک و تردد فعالین جنبش کارگری در همین شهر زیر نظر و کنترل سپاه و اطلاعات قرار دارد، اما سی دی و آفیش های تبلیغی اعلام موجودیت یک تیم تروریست در همین شهر با چشم پوشی اطلاعات و سپاه پاسداران وسیعا" در شهر سقز و اطراف، و شهرهای دیگر کردستان توزیع می شود. این چند گروه همچنین دست به ایجاد چند سایت و پایگاه اینترنتی از جمله سایتهایی چون "بنیان جهاد علیه سکولاریسم در سقز" "بنیان جهاد علیه سکولاریسم در هورامان" و با ادبیاتی بسیار نازل را به دنبال داشته است. مضافا" اینکه طی چند سال گذشته نام چند جوان سقزی و کشته شدن تنی چند از آنها و چند جوان از شهر جوانرود و منطقه اورامان در میان تروریستهای افغانستانی و عراقی از جمله محمد انور سقزی در میان زندانیان گوانتانامو بر سر زبانها افتاد.
همانطوریکه انتظار می رفت دو ملای نامبرده فوق بشدت مورد تنفر و انزجار مردم مناطقی که در آنجا علیه جنبش انقلابی مردم کردستان، حقوق ملی مردم کرد، حمله به رهبران احزاب سیاسی چپ و سکولار، و در دفاع از تروریستها به خطبه می روند، قرار دارند. به همین دلیل جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات گرچه با توجیه گسترش دامنه هرزه گوئیهایشان علیه مردم کردستان آنها را جابجا می کنند، اما این جابجایی ناشی از اعتراض و نارضایتی مردم به هرزه گوئی های آنهاست.
همانطوریکه اشاره شد در حال حاضر، و در نتیجه سرمایه گذاری هنگفت جمهوری اسلامی برای ایجاد چنین دسته جات مخوفی علیه جنبش انقلابی مردم کردستان، و جنبش های رادیکال منطقه و فردای هرگونه تحولی در کردستان، ما شاهد وجود شماری "هسته مسلح تروریست سلفی راکد" در برخی از شهرهای کردستان از جمله، سنندج، سقز و اورامانات هستیم که، جمهوری اسلامی بیوگرافی اعضاء و تحرکات آنها را تحت کنترل خود دارد. در عین حال شاهد دستگیری و زندانی شدن شماری از همین دست پرورده ها هستیم که، گفته می شود هسته هایی هستند که از کنترل خارج شده و تحت تاثیر تحولات منطقه ایی و داخلی خودسر دست به اقداماتی زده اند. جالب اینجاست هسته هایی که دست به اقدامات خودسرانه زدند بدون اینکه بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند در خانه های تیمی خود به دام نیروهای سپاه و وزارت اطلاعات افتاده اند، تنی چند از آنها کشته و شماری هم دستگیر و زندانی شدند. این خود نشان می دهد که محلهای استقرار آنها در کنترل سپاه و وزارت اطلاعات است و با هرخودسری و پا فراتر نهادن از خط قرمز سرکوب و مهار خواهند شد.
گرچه سلفی گری ابزاری در دست قدرتهای منطقه ای علیه جنبش های رادیکال اجتماعی از جمله، جنبش کارگری و انقلابی مردم کردستان است، اما همانطوریکه اشاره شد این جریان در کردستان ایران نه دارای ریشه اجتماعی است، و نه می توان از آن بعنوان یک جریان نام برد. اینها تعدادی از جوانان سرخورده و مایوس از شرایط موجودند که، توسط جمهوری اسلامی و دسته جات باند سیاهی چون انصار الاسلام و این دو ملای مامور جمهوری اسلامی فریب خورده اند. مردم کردستان مترقی تر، فهیم تر، سیاسی تر و مبارزتر از آنند که وجود همین شمار محدود از سلفی های تروریست و شمشیر گردانی چند ده نفری از سلفی ها در شهری چون جوانرود را تحمل کنند. مردم کردستان جریان اسلام گرای مفتی زاده را تحمل نکردند، چه رسد به جنایتکارانی که با سرهای بریده مردم کردستان عراق و سوریه عکس می گیرند و در میدیای اجتماعی پخش می کنند. اما با وجود این، چند هسته مسلح تحت عنوان "هسته های جهادی راکد" و حضور شماری از سران و اعضای انصار الاسلام در کردستان ایران، درتحولات بعدی کردستان جای نگرانی است و از همین آلان باید برای آن چاره اندیشی کرد.
اقدامات پیشگیرانه ایی لازم است تا با وجود دشواریهای اقتصادی ناشی از ستم و تبعیض ملی و مذهبی جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان، و یاس و ناامیدی رو به رشد در میان جوانان، اجازه نداد حتی یک جوان به دام مرتجعین هرزه گویی چون ملامحمد علوی و انصار الاسلام و سپاه پاسداران بیفتد. از طرفی دیگر نباید قدرت گیری داعش در عراق این دسته جات باندسیاهی را وسوسه و امید سر برآوردن را در آنها زنده کند. جنبش های رادیکال و قدرتمند اجتماعی در کردستان ایران از جمله، جنبش کارگری و جریانات چپ و کمونیستی با تکیه بر نفوذ اجتماعی و تقویت بازوی مسلح جنبش انقلابی مردم کردستان باید بتوانند از هم اکنون زوزه سلفی گری در کردستان را در نطفه خفه کنند. نباید عدم حضور فیزیکی جریانات چپ و سوسیالیستی فضایی را ایجاد کند که این دسته جات باند سیاهی بتوانند خود را در آن جای دهند و سربریده مردم آزادیخواه و مقاوم را به نمایش بگذارند و اندازه خط ابروی زنان را تعیین کنند. این دسته جات اگر چه از پشتیبانی دولتهای مرتجع منطقه ایی و سپاه پاسداران هم برخودار باشند، و تحولات منطقه ای و سر برآوردن تروریستهای جهادی در عراق و افغانستان را در معادلات و محاسبات خود نطقه قوت به حساب بیاورند، اما در مقابل اراده مردم کردستان و نیروی چپ و کمونیست این جنبش تاب مقاومت نخواهند داشت. رسانه های مترقی و میدیای رادیکال و سوسیالیست نقش برجسته ایی در افشای این دسته جات باند سیاهی دارند.
No comments:
Post a Comment