Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

روايتي از يك فاجعه - مدل جديدي از تجاوز


خانمي بعد از ساعت‌ها کار، دفتر کارش را ترک مي‌کند؛ او کودکي را مي‌بيند که کنار جاده ايستاده و در حال گريه کردن است. اين خانم دلش به حال کودک مي‌سوزد، بنابراين از او دليل گريه‌اش را مي‌پرسد. کودک توضيح مي‌دهد که گم شده و از خانم مي‌خواهد که او را به خانه‌اش برساند و کاغذي را به او مي‌دهد که آدرس خانه‌اش روي آن نوشته شده بود زن که فرد مهرباني بوده، تصميم مي‌گيرد کودک را به خانه‌اش برساند؛ بدون اينکه به چيزي مشکوک شود.* *وقتي به خانه مي‌رسند، زن زنگ در را مي‌فشارد اما دچار برق‌گرفتگي شده و بيهوش مي‌شود.* *فردا صبح وقتي به هوش
مي‌آيد، مي‌بيند که در خانه‌اي خالي روي زمين افتاده است، ! او حتي
متجاوزان را نديده بود!

به همين خاطر است که اين روزها، جنايت‌کاران افراد مهربان را نشانه گرفته‌اند. توصيه مي‌شود هيچ‌وقت کودکي را به مکاني که مي‌گويد، نرسانيد و در صورت اصرار و التماس او، او را به ايستگاه پليس تحويل دهيد.* *بهترين کار در حق بچه‌هاي گمشده، تحويل به ايستگاه پليس است. لطفا اين ايميل را به تمام دوستان و همکاران خانم خود، و آقاياني که همسر دارند، ارسال کنيد. ارسال اين ايميل حتي براي هزاران بار، بهتر از وقوع يک فاجعه ديگراست.* * براي ايمن ماندن شغل و هويتم، فقط مي‌گويم که من يک مامور اجراي قانون هستم. خيلي ناراحت‌کننده است که امروز
نمي‌توانيم حتي به بچه‌ها کمک کنيم!* *خانم‌ها! مواظب خودتان باشيد

No comments:

Post a Comment