در زمانهای بسیار بسیار جدید نظامی بود که خیلی سنگ عدل به سینه میزد و ادعای مدیریت جهانی از زباناش نمیافتاد. این نظام اعتراف نمیکرد اما جاسوسی عین دیانتاش بود. در یکی از روزهای بی نان و آب و داغ بلوچستان، همین نظام سراغ شخص بلوچی به نام عبیدالرحمن رفت. او به خاطر موقعیتاش فرد خوبی بود برای جذب شدن اما هر چقدر نظام قیمت را بالا برد این بی استعداد نه تنها جذب نشد بلکه فراری شد. نظام کمی ریش خود را خاراند و با خود گفت:
اینطور نباشد که این جوجه فکر کند با فرار میتواند از چنگ ما در بر رود.
لذا طبق اصول و باورهای اعتقادی خود به سراغ سه برادر او رفته آنها را به جرم برادر بودن دستگیر و سپس گروگان گرفت.
چهار ماه تمام هر چه آدم در اقصی نقاط بلوچستان زبان نظام را میدانست به دست و پای نظام افتاد که این سه برادر بیگناه را ببخشد اما نظام پر برکت جمهوری اسلامی از پدر و مادر بی خیر و برکت، عبیدالرحمن جذب نشده را طلب میکرد. آن زن و مرد پیر و ضعیف و نحیف فریاد میزدند که ته تغاری آنها محمد صابر را بدهند و بقیه را ببرند و با همان لشکر و قشونی که میخواهند به جنگ ابر قدرتها بروند به دنبال عبیدالرحمن بگردند.
نظام دوباره ریشاش را خاراند( ریش نظام خیلی میخارد) و در این جا فکری از ذهناش خطور کرد. او دو برادر بیست و دوساله و سی ساله عبیدالرحمن را آزاد کرد و محمد صابر پانزده ساله را که والدینش برای دیدنش کور بودند نگاه داشت و خطاب به آنها گفت:
یا عبیدالرحمن یا اعدام محمد صابر!
متأسفانه نه عبیدالرحمن حاضر شد بیاید و پست جاسوسی را بپذیرد و نه والدین او نسبت به دستگیری فرزند خود اقدام کردند. هر کس دیگر به جای نظام بود نسبت به اعدام محمد صابر درنگ نمیکرد اما نظام ما نظام عدالت است. نظام امام زمان است. نظام ائمه اطهار است. نظام عطوفت است. از همهی این کم کاریها صرف نظر کرد و امروز حکم محمد صابر را صادر کرد: سر تا پا پنج سال زندان! البته میفرستندش زندان اردبیل که پدر و مادرش نتوانند از روستاهای بلوچستان زرت و زرت پا شوند بروند ملاقات او.
حالا پدر و مادر محمد صابر مرتب فال حافظ میگیرند به این امید که شاید این صفحه بیاید:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
نظام هم دارد ریشاش را میخاراند و فکر میکند چه مدلی و به چه بهانهای یک کنفرانس بینالمللی دیگری برای نزدیکی مذاهب راه اندازی بکند.
نتیجهای که از این داستان میگیریم این است که محمد صابر در پایان این پنج سال به سنی میرسد که اگر اعدام بشود جار و جنجال راه نمیافتد که کودک بود.
No comments:
Post a Comment