Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

جناب آقای علی اوسط هاشمی استاندار محترم بلوچستان و سیستان


بنام الله مقتدر
بتاریخ: 22/2/1394 شمسی
جناب آقای علی اوسط هاشمی
استاندار محترم بلوچستان و سیستان
با سلام ، ضمن ادای مراتب ادب و احترام به شما و به همه انسان های اهل انصاف، خواستم در رابطه با سفر جنابعالی به تانزانیا و ملاقات با مسئولین آن کشور و بلوچ های مقیم آنجا مطالب ذیل را یاد آور شوم و مقایسه ای بین رفتار مسئولین کشور تانزانیا و کشور خودمان ایران بعمل آورم تا تفاوت فاحشی که بین این دو ملت و این دو نوع حکومت وجود دارد مشخص شود:
1- جناب استاندار، بخاطر مظالم و تنگنا هائی که رژیم شاهنشاهی در کل ایران و سردار سالاری در بلوچستان بوجود آورده بود تعدادی از اهالی بلوچستان از منطقه سرباز و نیکشهر موفق به مهاجرت به افریقای شرقی میشوند که مقصد اولیه شان زنگبار بوده است. سفر این مهاجرین بلوچ از بندر گوادر تا جزیره زنگبار با لنج های بادبانی چهار ماه طول کشیده است. این هجرت مقارن حدود هشتاد سال قبل بوده است . این مهاجرین پس از مدتی اقامت در زنگبار تعدادی از آنها به عمق تانزانیا میروند. مردم بومی آنجا در این زمان در جنگل ها و بصورت نیمه وحشی زندگی میکرده اند و در فاصله همین نیم قرن اخیر بوده است که موفق به تشکیل این حکومت های جدید شده و بخاطر قناعت طبع و منش صادقانه ای که داشته اند توانسته اند از اصول شرف و انصاف و انسانیت پاسداری کنند و کمترین نشانی از غرور و تکبر و خود خواهی و نفاق در مردم این کشور و مسئولین آنجا دیده نمیشود و بهمین دلیل همه در هر سطحی که هستند راحت و بدون دغدغه و فشار ذهنی زندگی میکنند چیزی دقیقا بر عکس آنچه که در کشور ما وجود دارد و آرامش خیال را از همه گرفته است.
2- پس از انقلاب سوسیالیستی جولیوس نیه رره که تاریخ دقیقش الان در ذهنم نیست و باید حدود چهل و پنج تا پنجاه سال قبل باشد تحولات مثبتی به نفع بلوچ های مقیم تانزانیا صورت میگیرد. چون در این زمان مردم بلوچ در آنجا بی بضاعت ترین مردم خارجی بوده اند و توان هجرت مجدد و رفتن به کشور های اروپائی را نداشته اند مجبور بوده اند که در همانجا باقی بمانند. اما کریم آقا خان رهبر فرقه اسماعیلیه بیش از بیست هزار خانوار از هندی های تجارت پیشه اسماعیلی مقیم تانزانیا را پس مصادره املاک شان توسط حکومت سوسیالیستی نیه رره با حمایت و نفوذ خود به استرالیا منتقل میکند و یونانی ها هم که مزارع بزرگ تنباکو متعلق به آنها بوده است مجبور به ترک تانزانیا شده و به کشور خود یونان میروند. بلوچ ها که در این زمان پای رفتن نداشته اند جای ماندن شان درست میشود و پس از تغییراتی که بعدا در نظام حکومتی بوجود میآید زمین های بزرگ و آماده کشاورزی و سیستم حمل و نقل زمینی تا میزان شصت در صد بدست بلوچ ها میافتد.
3- حکمرانان جدید آنجا که سیاهان و بومیان اصیل بوده اند بخاطر داشتن روحیه مثبت انسانی بعدا نه تنها که هیچگونه مزاحمتی برای بلوچ ها و عربها و هندی های باقی مانده در آنجا که در شعبه های مختلف مشغول کار و فعایت اقتصادی بوده اند ایجاد نکرده اند بلکه بر عکس تسهیلات لازم را هم بدون کمترین تبعیضی برای آنان فراهم کرده است تا به پیشرفت و سازندگی مملکت شان کمک شود. مسئولین حکومتی با انصاف و خیر اندیش آنجا بر عکس مسئولین حکومت در ایران که بظاهر مردمی خوش اخلاق و نیک ولی در باطن مردمی به غایت متکبر و نژاد پرست و خودخواه و فریبکار هستند اصول اخلاقی و صداقت را هرگز زیر پا نگرفته و باند سرکوبگر تشکیل نداده اند تا برای حفظ حکمرانی و سیادت و برتری خود مردم شان را تحت فشار و تحت تبعیض و شکنجه روحی قرار دهند که اگر کسی با رفتار و سیاست های غلط و غارتگرانه آنها موافق نبود با درست کردن اتهامی بی اساس به زندان بیندازند و یا شکنجه و سرکوب و اعدامش کنند. لذا در آنجا با رعایت عدالت و اعمال سیاست های انسانی همه مردم حتی فقرا هم بدون دغدغه ذهنی و درآرامش کامل زندگی میکنند به دلیل اینکه حکومت آنجا بر عکس حکومت آخوندی خودمان در امور شخصی مردم هیچ نوع دخالتی نمی کند. مسئولین طراز اول آنجا بدون گارد و بدون تشریفات خاص امنیتی قاطی مردم هستند و چون ظلمی نمی کنند نگران نیستند که کسی آنها را ترور کند دقیقا بر عکس آنچه که در کشور ما میگذرد. با این سیاست های خیلی خودخواهانه و عجیب و غریبی که در مملکت ما اجراء میشود نه مسئولین آرامش ذهنی دارند و نه مردم عادی و همه به نحوی در دغدغه و اضطراب و جنگ اعصاب زندگی میکنند در این صورت آیا نباید پرسید که این چه نظامی است که آرامش خیال را از همه مردم خود گرفته است و با این رفتار منافقانه بالاخره میخواهد چه بکند و به چی برسد!؟ مگر مسئولین ما نمی دانند که پایان این خط زندگی همان مردن و از این دنیا رفتن است پس اینهمه ظلم و تبعیض و تهدید و آدم کشی و غارتگری برای چیست!؟ بخدا عقل سلیم که پاسدار شرف و کرامت و انسانیت است از سر مسئولین نظام ما پریده است و هوس های طولانی و جاه طلبانه شان همه چیز این مملکت را به ورطه نابودی کشانده است و خیلی عجیب است که چرا اصلا بر سر عقل نمی آیند و خیر را از شرّ تشخیص نمی دهند و به اندازه سیاهانی که نیم قرن پیش بصورت نیمه وحشی زندگی میکردند هم عقل ندارند چون دروغ و دجل و خودکامگی و فریبکاری را برای خود یک نوع عقلمدای و پیشرفت تصور میکنند.
4- جناب استاندار، مذهب در تانزانیا آزاد است و حکومت در امور مذهبی هیچ یک از مذاهب موجود در آنجا دخالت نمی کند بر عکس حکومت شیعی خودمان که با نیرنگ های مختلف می خواهد همه مذاهب را نابود کند ومذهب قبر پرستی را بر همه مسلط گرداند و در نتیجه آن بیش از نیمی از جمعیت کشور به لحاظ عقاید مذهبی خود تحت فشار و تحت تبعیض هستند وهر چه فکر می کنیم که این رفتار غلط و زورگویانه جز ایجاد مشکل برای خودشان چه فایده ای برای این حکومت گران ما دارد به جواب درست وقانع کننده ای نمی رسیم.
5- جناب استاندار، بخاطر شرایط عادلانه ای که در تانزانیا وجود داشته و راه پیشرفت و ارتقای صلاحیت ها باز بوده است نسل جدید بلوچ اکثر شان توانسته اند پس از پایان دبیرستان تحصیلات عالی شان را در انگلیس و امریکا و هند و جا های دیگر به پایان برسانند و حالا در معاملات کلان مملکت و مشاغل بزرگ حکومتی دست دارند و خیلی آبرومند و سربلند و راحت و آزاد زندگی میکنند و حکومت اصلا دخالتی در زندگی شخصی آنها نمی کند و حساسیتی از خود نشان نمی دهد و بهمین دلیل است که همه راحت و بدون دغدغه زندگی میکنند. در نسل جوان بلوچ تعداد زیادی خلبان داریم که در خطوط هوائی تانزانیا و کشور های افریقائی به شغل خلبانی مشغولند وتعدادی هم هواپیمای شخصی دارند که بشکل تاکسی هوائی عمل میکنند و از دارالسلام تا مرکز توریستی کلیمانجارو توریست های اروپائی را سرویس میدهند و درآمد بالائی دارند و خیلی راحت زندگی میکنند. چند نفری به شکل معاونین و مشاورین رئیس جمهور کار میکنند و نمایندگی مجالس را دارند که می توانند حرف شان را در مجلس به کرسی بنشانند و نه مانند نمایئده های ما در مجلس شورای اسلامی که همچون مجسمه های صامتی هستند بر روی یک صندلی که هیچ حرکت مثبتی به نفع مردم شان از آنها دیده نمی شود.
6- جناب استاندار، مرزهای تانزانیا با کشورهای همسایه ضمن اینکه کنترل است ولی باز است و مردم خیلی راحت میتوانند به دو طرف مرز رفت و آمد کنند و کار و کاسبی نمایند. در این رابطه بنده یک خاطره دارم. در سال 2004 من یک سفر زمینی از دارالسلام پایتخت تانزانیا به کنیا داشتم تا به ممباسا بروم و با جامعه بلوچ در آنجا دیداری داشته باشم. در اتوبوس یک خانم روی صندلی کنار دست من نشست و در بین راه سر صحبت بین ما باز شد. ایشان یک خانم معلم بود و مسیحی. علاوه بر گفتگو بر روی مسایل متعدد دیگر من از ایشان پرسیدم که شما با پاسپورت از مرز عبور میکنید؟ گفت نه. کیفش را باز کرد یک برگه کاغذ که عکس و مشخصات ایشان روی آن بود بمن نشان داد و این برگه در یک روکش نایلونی پرس شده بود تا خراب نشود و کفت ما در نقطه کنترل مرزی با نشان دادن این برگ از مرز عبور میکنیم و هیچ مُهر دخول و خروجی هم در کار نیست و این مجوز بمدت یکسال هم اعتبار دارد. پرسیدم برای گرفتن این برگ چقدر وقت لازم است گفت یک روز کار اداری. امروز فرم را پر میکنیم و فردا این مجوز را تحویل میگیریم و در طول سال اگر هر روز از این مرز عبور کنیم مانعی نیست. جناب استاندار، در جائی که انسان ها بدون کبریا و مثل انسان زندگی میکنند همه کار ها را برای مردم شان این گونه آسان و راحت می کنند. شما حالا مقایسه کن آن مرز را با مردمی که تازه به حکومت مدون و سیستماتیک رسیده اند و حکومت کشور خود مان را که خیلی متکبرانه مدعی تمدن کهن است و فرق را به بین. حکومت ما نه تنها که رفت آمد مردم را برای عبور از مرز آسان نکرده است بلکه همه طول مرز را با صرف میلیارد ها تومان پول ملت خندق و دیوار بتونی کشیده است که هیچ کسی نتواند عبور ومرور کند. خوب چرا !؟ جناب استاندار، ما بطور روزمرده شاهد این حقیقت تلخ هستیم که مامورین مرزی شما مردم مرز نشین ما را که در تلاش لقمه ای نان در محیط زندگی خود هستند با ضرب گلوله از پای در میآورند گوئی که این مرز جنگل است و مامورین شما به شکار حیوانات مشغولند. خب چرا باید این طور باشد!؟ محصول و دست آورد تمدن کهن شما همین کارهای ضد انسانی است که دارید با مردم تان انجام میدهید!؟ آقای استاندار، مردم مرز نشین ما با مردم آنطرف مرز نسبت خویشا وندی و روابط کسب و کار تجاری دارند جلوی رفت و آمد این مردم را گرفتن مترادف با نابود کردن این مردم است چون شما همه راه های دیگر زندگی کردن را بر روی این مردم بسته و یا مشکل کرده اید. یک نفر که قصد عبور از مرز را برای رفع نیازمندی های ضروری خود دارد برای گرفتن یک رهداری پانزده روزه باید فتو کپی تمام برگ های مدارک شناسائی و اصل آنها را به پاسگاه مرزی تحویل بدهد و ده تا پانزده روز در انتظار و دغدغه بنشیند تا جواب از اداره اطلاعات بیاید تا این رهداری پانزده روزه صادر بشود و برای تحویل گرفتن این برگه رهداری این شخص باید برود یک نفر ضامن محلی بیاورد و کارت ملی این شخص ضامن را هم در آنجا نگه میدارند تا این فرد از سفر بر نگشته است کارت ملی ضامن را به او پس نمی دهند. به بینید با این رفتار تان چه جهنمی برای مردم درست کرده اید جناب استاندار! اینست رفتار حکومت شما با مردم ما در بلوچستان خودمان. با این گونه رفتاری که با مردم ما دارید باز هم انتظار دارید که ما نظام و حکومت شما را نظامی عادل و اهل انصاف بدانیم!؟ و با این نوع عملکرد باز هم فکر می کنید که آدم های متمدنی هستید!؟ جناب استاندار یک خاطره دیگر، من در تانزانیا دوازه نفر از دانش آموزان دبیرستانی بلوچ را که سن شان بین 15 تا 18 سال بنطر می آمد در جائی دیدم که با کوله پشتی های شان آماده سفری بودند از یکی پرسیدم کجا؟ جواب داد مدرسه مان ده روزی تعطیل است در این ایام برای تمرین اسکی به فرانسه میرویم. پرسیدم در تعطیلات برای تمرین اسکی همیشه به فرانسه میروید؟ گفت نه بعضی وقتها به سویس و اطریش هم میرویم. فرق را به بین آقای استاندار بین بلوچی که در یک کشور بیگانه زندگی میکند و بلوچی که تحت سلطه نظام شما در سرزمین خودش برای پیدا کردن لقمه ای نان در زیر گلوله مامورین شما همه اش با دغدغه زندگی میکند و برای رفع فشار ذهنی به ساقی خانه های فروش مواد مخدر که تحت نظارت نیروی انتظامی شما عمل میکنند پناه می برد. دیدن چنین تفاوتی بین حکومت شما و یک حکومت سیاهان در افریقا چقدر می تواند شرم آور باشد. در این رابطه آنقدر حرف تعجب بر انگیز هست که میشود یک کتاب نوشت جناب استاندار! لطفا کمی بخود بیائید و این رفتار ظالمانه و منافقانه و ضد انسانی خود را که با ملت بلوچ در پیش گرفته اید تعدیل کنید و اجازه بدهید که مردم بلوچ بدون چاپلوسی و کرنش به شما در سرزمین خود راحت تر زندگی کنند و توجه داشته باشید که ظلم هرگز پایان خوبی برای صاحبانش نداشته است. روزی میرسد که شما چوب این مظالم و رفتار ضد انسانی و منافقانه خود را از سوی الله مقتدر خواهید خورد و نادم پشیمان خواهید گشت. این دنیا جای ماندن نیست مغرور این قدرت پوشالی و چند روزه تان نباشید و از خدا بترسید.
جناب استاندار، در سیستم حکومتی و نظام ذهنی مسئولین نظام آنقدر اشکال و خودخواهی وجود دارد که خیلی مشکل بنظر میرسد که شما در رابطه با ملت بلوچ بتوانید رفتار عادلانه ای در پیش بگیرید و اجازه بدهید که ما در سر زمین خود بتوانیم مثل بلوچ هائی که در جاهای دیگر آزاد هستند زندگی کنیم. این نظام و سیستم حکومتی ظالمانه و ضد انسانی شما از محدوده تحمل آنقدر فاصله گرفته است که ما را مجبور به مبارزه کرده است تا از این طریق بلکه بتوانیم دیر یا زود به مقداری از حقوق انسانی خود دست پیدا کنیم چون با رفتار مسالمت آمیزی که ما در طول این سه دهه از خود نشان داده ایم تنها به این نتیجه رسیده ایم که شما ما را اصلا انسان به حساب نیاورده و به هیچ یک از مطالبات اساسی مان پاسخ مثبتی نداده اید و فقط شاهد ظاهری متواضع و احترام آمیز از شما مسئولین نظام بوده ایم که خود نوعی فریبکاری موثر بوده است و دیگر هیچ. جناب استاندار، ادامه زندگی صادقانه در کنار زندگی منافقانه با مسئولین نظامی که ظاهر و باطن شان یکی نباشد کار خیلی مشکلی است چون سازگار شدن با منافقین کمترین ضررش اینست که ایمان را از انسان میگیرد و در این صورت صداقت و عدالت پایمال می گردد و جایش را دروغ و دغل و منافقت می گیرد و عاقبت این نوع زندگی جهنم خواهد بود.
جناب استاندار، ما برای نجات از این وضع مشکلی که برای ما به وجود آورده اید و برای نجات از نابودی کامل ملت خود تحت سیاستهای ظالمانه تان مجبور به فاصله گرفتن از شما و نظام حیله گر تان شدیم و زندگی سخت مبارزه را بر زندگی چاپلوسانه و سر بزیرانه و ذلت آمیز ترجیح دادیم و تا رسیدن به هدف که همان خودمختاری ملت بلوچ در سرزمین خود می باشد تا پایان عمر مان این مقاومت مقدس را ادامه خواهیم داد و دعا می کنیم که الله مقتدر آخر و عاقبت ایران و مردمش را با سیاست هائی که نظام شما در دست اقدام دارد به خیر کند. ( خودمختاری ) حق مسلم ما و همه ملیت های مسلوب الحقوق در درون ایران است. شما اگر راه و رسم زندگی انسانی و بی غرض و مرض را از سیاهان افریقا یاد بگیرید خیلی به نفع تان خواهد بود. بخاطر استفاده از این نوع ادبیات از شما عذرخواهی میکنم.
با احترام،
محمد آرمیان
دبیر کل : نهضت عدالت بلوچستان ایران

No comments:

Post a Comment