Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

ماجرایی واقعی از سرقت خودرو توسط مامورین نیروی انتظامی:


  1.  آزادی آزادی‎   

    ماجرایی واقعی از سرقت خودرو توسط مامورین نیروی انتظامی:
    [23:01، 2014/6/18] ایوب سلامی:
    آیا می دانید دزد شهر ما را ؟
    سه روز قبل در ایرانشهر خیابان نور کنار تامین اجتماعی یک پژو405 برنگ نقره ای توسط یک سارق ماهر بصورت برنامه ریزی شده و کاملا عملیاتی به سرقت رفت که بعد ازگذشت 2 ساعت از سرقت وبا کمک و خواست خداوند وکمک فرماندار محترم و دادستان عزیز و نیروهای جان بر کف حفا اط نیروی انتظامی و مال باختک...ان 3سارقین شناسایی که دو نفر آنها دستگیر و سارق اصلی وبرنامه ریز که فردی بنام سید علی موسوی مامور بقول خودشان برکنارشده فراری نیروی انتظامی ازکلانتری 12ایرانشهرساکن شیراز می باشد و تحت تعقیب می باشد که نامبرده (موسوی) با شنیدن دستگیری دوستان خود ماشین را در خیابان ولایت 3 داخل کوچه آتش زده و با همراهش از محل می گریزند

    حالا بیا واقیعت را از زبان کسی که بعد از تنظیم صورتجلسه توسط کلانتری 12واعلام سرقت، تا آخرین لحظه در جریان این ماجرا بوده بنگر و بیاندیش که چه بر سر ما می آرند!!!!.....
    بعد گذشت نیم ساعت تماس با پلیس110 ، مابطرف کلانتری 12ایرانشهرکه با محل سرقت 300متر فاصله داشت حرکت کردیم وقتی وارد دفتر ریاست محترم کلانتری شدیم وگزارش سرقت را دادیم به ما گفتند بروید سر صحنه پلیس 110محترم می آید و بعد از یک ساعت تازه سر وکله پلیس محترم بعد از چندین تماس پیدا شد وبعد از صورت جلسه بطرف کلانتری حرکت کردیم که دیدیم فرمانده محترم و آقای موسوی(سارق)پشت یکی از میزهای دفتر در حال فعالیت و با رییس کلانتری گرم صحبت بودند که بعد از سوال وجواب فرمانده ک..رفت اتاق دیگر که سارق موسوی گفتند اگه ماشین شما را صحیح وسالم بیارم شما شیرینی چقدر میدهید درحین صحبتامون فرمانده برگشت گفت آره موسوی می تونه ماشین بیاره ... گفتم چه قدر می خواهی گفت 5تومان گفتم ندارم بعد از پافشاری زیاد راضی نشد من رفتم اتاق تجسس رفتم که فرمانده آمد وگفت این می تونه واگه اصرارش کنی 3 میلیون تومان راضی میشه گفتم شما می شاسی گفت آره گفتم باشه قبول سه تومان میدهم بعد از تحویل ماشین اول قبول کرد و لی وقتی بیرون رفتیم گفت نصف مبلغ الان نصف بعداز تحویل قبول کردم رفتیم بانک از خود پرداز بانک 1/5کارت بکارت کردم شماره حساب بنام خودش بود بعداز واریزی قرار شد شب ماشینو یک جایی بیاره ومبلغ باقی مونده را بهش بدیم و ماشین و تحویل بگیریم شب هرچی تماس گرفتیم وعده ساعت بعد میداد تا ساعت3 بعد خط اش خاموش کرد گفتیم کلاهبرداری بود و ما را گول زد و رفت باز توکل به خدا هرچی او بخواهد تا صبح ساعت7زنگ تلفن بصدا درآمد روی صفحه گوشی نام سیدعلی موسوی نشان داده می شد گوشی بر داشتم سلام و احوال پرسی در کار نبود بصورت تهدید و دستور گفت پول ها آماده گفتم آژه گفت بیا پارک شهدا که نزدیک کلانتری12 هست وکیوسک پلیس در آنجا مستقر هست رفتم آمد گفت ماشین میارم بشرط 5 تومان اگه می خواهی بگو واگر نه خدا حافظ گفتم باشه ولی چندتا از مدارکی که داخل ماشین هست بیار ما مطمئن بشویم ماشین دستتون هست گفت باشه بعد از ساعت 2 ظهر
    ادامه دارد........
    [23:01، 2014/6/18] ایوب سلامی: وبصورت ماهرانه چند تا از مدارک که داخل ماشین بودند برایم به آدرس سه راه فاطمیه آورد وقبل از دادن آدرس گفت خودت تنها بیا کسی همراه نداشته باشی من با یکی دیگه رفتم قبل از رسیدن به محل برابم زنگ زد همراهت را نیار من فهمیدم من را کاملا زیر نظر دارد در وسط راه همراهم را برگردوندم خودم رفتم محل قرار بعد از چند دقیقه گفت بطرف مستقیم حرکت کن من رفتم جلوتر دوباره تمتس گرفت برگرد من بر گشتم دیدم کنا خود پرداز بانک سر نفش کوچه استاده 4 دقیقه حرفهای مون طول نکشید مدارک شناسنامه و کارت ملی که داخل ماشین بود ند برابم آورده بود دیگه فهمیدم ماشبن دست ایشون هست گفتم پولها آماده هست گفت 500هزار دیگه اضافه بخاطر مدارکی که داخل ماشین هستند گفتم قبول ففط بیارش از بس دیگه کلافه شده بودم بعد از نیم ساعت قرار ومحل ملاقات گذاشته شد که سر قرار کنارامور برق بلوار کشاورز بود دو نفری با پول رفتیم ماشین را آورد صحیح وسالم ولی شرط اول پول بعد ماشین .پولها رو نشون دادیم ولی داخل ماشین بود گفت ماشین دیدی پول بده بعد ماشین گفتم باشه ولی شیشه بکش پایین یکی از ما را سوار کن پولا رو بهت میدهیم هرچه گفتیم توافق نشد ودوستان پشتیبان خیلی دیر رسیدند از دست مون پرید تا شب ازش خبری نبود شب پیام داد با حرفهای دیگه وتهدیدات
    ادامه...........تا لحظاتی بعد
    [23:02، 2014/6/18] ایوب سلامی: یکی از پیامک هایش (کورخوندی اون ک.....که بهت خط داده تا فردا طولش بده تا بدون پول آزادش کنیم اشتباه گفته) شب تماس گرفت امشب پولهارا بیار ماشین ی جایی می زاریم برو ببر چون شب نشد صبح زود تماس از کلانتری12 از یه موبایل برام زنگ زد وگفت ماشینت با متهم ها را ساعت 12دیشب دستگیر و در کلانتری هست بیا کارها را انجام بده ماشین رو ببر
    [23:02، 2014/6/18] ایوب سلامی: خونه بودم که سارق موسوی تماس گرفت گفت تا 5 دقیقه دیگه پولهارا بحساب واریز نکنی ماشین آتش می زنم دیری نگذشت مارفتیم کلانتری که برویم دادگاه که صدای بیسیم مامورین همراه بصدا در آمد ماشین پژو405 در خیابان ولایت 3 داخل کوچه آتش گرفته رفتیم سر صحنه دیدیم آره ماشین سرقتی من هست گفتم قسمت نبود فدای سرم حالا ضرب المثل معروف صدق کرد:
    ((هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک))
    دوستان مطالبی کاملا سری ومحرمانه در ارتباطات و این ماموریت دو روزه با چشمان و گوشهایم شنیدم برای متشنج شدن اوضا از گفتن آنها امتناع می ورزم.

No comments:

Post a Comment