در اوایل سال ۲۰۱۲، بر سر دستاوردهای انقلاب سوریه، بحثی درباره «داعش» و «گروه النصره» در گرفت. برخی وجود این دو گروه را نفی می‌کردند. اما اکثریت گمان می‌کردند که این دو گروه، از گروه‌های ملی گرای سوریه با گفتمانی اسلامی هستند و ارتباطی با «القاعده» تروریست ندارند. برخی نیز می‌گفتند این گروه‌ها مشکوک هستند و در کنار نظام خواهند ایستاد؛ نظامی که سابقه حمایت از تشکیلات مشابهی را در عراق و لبنان دارد. این بحث بیش از نیم سال ادامه یافت تا در نهایت برای همگان آشکار شد که این‌ها بخشی از «القاعده» هستند و با ترساندن اقلیت‌ها در سوریه و اعلام دشمنی با قدرت‌های جهانی، به رژیم این کشور خدمت کردند؛ آنها با ارتش آزاد در بخش هایی که فتح کرده، جنگیدند. پیش از این «القاعده»‌به رهبری الزرقاوی، همین سیاست را در عراق پیش گرفته بود و توانسته بود خواسته‌های خود را با خواسته‌های نیروهای ملی‌گرا، در هم آمیزد. 

مفتی سنی‌ها در عراق بی درنگ، گامی به پیش گذاشت. او به صراحت «داعش» را گروهی تروریستی توصیف کرد و به این ترتیب، جنگجویان بعثی، نظامی‌های قدیمی و عشایر را، از این گروه جدا کرد. در حقیقت از زمان جنگ کویت، دیگر حزبی به نام بعث و یا افرادی به عنوان بعثی باقی نمانده است. این‌ها نام‌هایی قدیمی هستند که سنی‌های خشمگین عراق را زیر چتر خود جمع می‌کنند. 

پیش از این، ژنرال پترائوس این حقیقت را دریافته بود. او دریافت که دسته بندی سنی‌ها مساله‌ای قدیمی است، چرا که اوضاع سیاسی تغییر کرده است. پس سیاست‌های خود را بر این پایه بنا نهاده، همکاری با عشایر الانبار را آغاز کرد؛ عشایری که با او همپیمان شده به جنگ علیه «القاعده» پیوستند. او همچنین شماری از سیاستمداران اپوزیسیون عراقی را به بازگشت به بغداد متقاعد کرد. 

اما بحران کنونی، با تحصن‌های مسالمت آمیز ماه دسامبر گذشته در الانبار آغاز شد؛ تحصن‌هایی که پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی صورت گرفت. در آن هنگام تحصن کنندگان، ۱۷ خواسته خود را اعلام کردند که عمده‌ترین آن‌ها به مسائل امنیتی و قضایی می پردازد. آن‌ها خواستار آزادی بازداشت‌شدگان، توقف اعدام‌ها و دست کشیدن از پی‌گردهای گسترده بودند. این خواسته‌ها را بسیاری‌ها درک کردند از جمله رهبران شیعه‌ای همچون مقتدی صدر و عمار الحکیم. اما مالکی به جای مذاکره با آن‌ها یا ترکشان در چادرهایی که برپا کرده بودند، به حماقتی بزرگ دست زد و کندوی زنبورها را شکست. نیروهای بسیاری را برای دستگیری احمد العلوانی نماینده منتخب پارلمان و منتسب به عشیره‌ای بزرگ گسیل، داشت . برادر او نیز در این عملیات کشته شد؛ اقدامی که نقض آشکار قانون اساسی به مشار می رود. العلوانی همچنان در بازداشت است. از آن روز تا کنون استان الانبار همچنان شعله ور است و زبانه می‌کشد. 

اما اتهام «داعش» و «القاعده» چیست؟ حقیقت این است که این دو تشکیلات در استان الانبار حضور دارند، اما از زمانی که عشایر الصحوه (شوراهای بیداری) آن‌ها را در هم کوبیدند، ترجیح دادند که پنهان شوند. ماجرای الصحوه، فصل مهمی از تاریخ جنگ گذشته است. عبدالستار ابو ریشه ائتلاف عشایر سنی عربی را تاسیس و شورای نجات الانبار را پایه گذاری کرد. این تشکیلات طی یک سال «القاعده» ‌را که در استان‌های سنی مستقر شده و نیروهای آمریکایی سالها نتوانستند در هم بشکنند، در هم کوبید. در سال ۲۰۰۷، «القاعده» موفق به ترور عبد الستار ابو ریشه شد. ائتلاف عشایر تا زمان تحویل قدرت از سوی آمریکایی‌ها به مالکی به کار خود ادامه داد. مالکی نیز به دلایل مذهبی، کمک دولتی به هزاران نفر که به ائتلاف پیوسته بودند و به بخشی از ارتش عراق تبدیل شده بودند را متوقف کرد! در چنین خلأی، «داعش» بار دیگر متولد شد. با شورشیان و عشایر مسلح همپیمان شد و به جنگ با نیروهای مالکی برخواست. مالکی به جای مذاکره با عشایر، نیروهایش اقدام به ویران کردن فلوجه و آواره کردن ده‌ها هزار نفر شدند. با این وجود، در سرکوب «داعش» و عشایر شکست خوردند. گروه‌های زنبور هم برای انتقام از مالکی بیرون آمده، هر کجا که توانستند نیروهای مالکی را تعقیب کرده به آن‌ها ضربه زدند.

روز چهارشنبه گذشته، عراقی‌ها با خبر سقوط موصل و دیگر شهرهای استان نینوا، از خواب بیدار شدند. روز پس از آن تکریت و بخش بزرگی از استان صلاح الدین نیز سقوط کرد. اکنون گروه‌های مسلح در اطراف بغداد، اردو زده اند.

نیروهای قیام کننده از نظامی‌های سابق و افراد عشایر، در حال حاضر اکثریت را تشکیل می‌دهند. اما در عین حال «داعش» نیز وجود دارد و در آینده، به یکی از معضلات انقلابیون عراق و همپیمان حتمی مالکی تبدیل خواهد شد. این مساله رویدادهای سوریه را به یادمان می‌اندازد که اکنون سه بازیگر اصلی در آن حضور دارند؛ نیروهای اسد و همپیمانان ایرانی‌اش، ارتش آزاد و همپیمانانش، و تروریست‌‌های «گروه النصره» و «داعش». عراق هم به همین چنین خواهد شد. 

حضور «داعش» واقعیت بزرگ در تنش‌های عراق را تغییر نمی‌دهد. یک سوم جمعیت را نظام به دلایل مذهبی و سیاسی، تنبیه می‌کند، پس به طور طبیعی قیام می‌کنند و همچون عشایر و دیگر گروه‌های مسلح، علیه آن خواهند بود. القاعده نیز شیوه نفوذ در چنین شرایطی را آموخته، شرایطی که نمود آن وجود جامعه‌ای خشمگین و خلأ سیاسی بزرگ، همان‌گونه که در افغانستان و سوریه روی داد. اما باید به یاد بیاوریم که «القاعده» و تشکیلاتش، با خواسته‌های مردم خشمگین عراق، همساز نیست بلکه آن‌ها را همچون نظام، مرتد از دین می‌داند. 

نوری مالکی به خطر «داعش» و «القاعده» دامن می‌زند . مالکی همچون بشار اسد، آماده است برای بقای خود در راس قدرت، دست به کشتار بزند. عراق برای چشیدن طعم ثبات باید از مالکی و «القاعده» رها شود. 

فردا سخن را ادامه خواهم داد درباره: ایران و دخالت در عراق
* منبع: الشرق الاوسط