Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

چه کسانی از فروپاشی ایران متضرر می شوند ---

تذکر: جوانان ملت ترک آذربایجان با آگاهی و درایت خود، با کمترین هزینه و قربانی به اهداف بزرگ خود دست می یازند و در سالروز قیام ١ خرداد ١٣٨٥ راهنمای خود را به سمت راست می زنند، ولی بر سر چهار راه غفلتاّ به سمت چپ می پیچند، سیاستمدارن ملت ترک آذربایجان کاری را که فردا انجام می دهند، امروز بزبان نمی آورند،

آذربایجان مثل نگین گرانبهائی است در داخل مشت گره کرده نژاد پرستان فارس و طبیعاّ هیچ آدم عاقلی حاظر نمی شود چیز گرانبهائی را از دست بدهد و این شعارهای احساسی، هموطنی و هم مذهبی و یا همه جای ایران سرای من است، در واقع ظاهر قضیه است، اگر منافع اقتصادی آنها ایجاب نکند هرگز اینقدر سفت و سخت یقه آذربایجان را نمی چسبند، ولی ما چکار می توانیم بکنیم، تا این مشت گره را باز کنیم و نگینمان را از دست این اختاپوس هزار چهره در آوریم؟ به دو نحو می شود این مشت گره کرده را باز کرد یا از بیرون و با پیچاندن انگشتان، که خیلی سخت و تقریباّ غیر ممکن است و یا از داخل دست و با گرم شدن نگین و داغ شدن آن باعث سوختن و دود کردن کف دست و باز شدن بلااراده مشت گره کرده گردیم، تا راسیسم فارس با دست سوخته و وحشت زده از دست ما فرار کند، چون خوشبینی به التماس و بحث و مذاکره برای پس گرفتن نگین آذربایجان از دست غاصبین نژادپرست فارس کاری است بس ساده لوحانه و نشانگر عدم آشنائی به الفبای اقتصاد و منافع ملی است،

واقعیت این است که ایران و تاریخ منطقه ایران را ترکها ساختند و فتوحاتی که نادر شاه و شاه اسماعیل و آقامحمدخان قاجار و دیگر شاهان ترک داشتند و خیلی از ایالت ها را فتح کرده و به خاک منطقه ایران ملحق کرده اند و در طول قرنها حکومت هرگز فرقی بین خود و دیگر ملتها نگذاشته اند و حتی زبان فارسی را به خاطر حروف عربی و بیش از هشتاد در صد لغات عربی بعنوان زبان مذهب، با این زبان با احترام برخورد کرده و تلاش کردند آنرا حفظ کنند و در مورد دیگر ملیتها هم کاملاّ حالت فدرالی حاکم بوده و ایالت ها توسط خود مردم آن منطقه اراده می شدند و اگر شاه عباس ٩٩٩ کاروانسرا و یا همان مهمانسرای امروز را می ساخت در تمام نقاط ایران و همه را مشابه هم می ساخت، نه مختص اردبیل و تبریز، ولی از هشتاد سال پیش، که این بادمجان دورقاب چینهای ملیجک ومهتر دربار قاجار با خیانت به ولی نعمت خود و با همدستی انگلیس، رضاخان میر پنج را به حاکمیت رساندند و هرچه توانستند سعی کردند تا با شایعه سازی از کاه کوه بسازند و تا جائی که توانستند با جعل تاریخ در مورد دربار قاجار، تلاش کردند که دربار قاجار را مرکز فساد جنسی به مردم معرفی کنند، تا در صورت بازگشت یا عرج روح دولت ترک قاجار مردم از آنها حمایت نکنند، آنها همیشه وحشت از بازگشت حکومت قاجار را داشتند، دربار قاجار مثل روح انتقام این خیانت کاران را، که به ولی نعمت خود خیانت کرده بودند، همیشه در خوف و رجاء بودند، که مورد غضب واقع گردند و شبانه روز تلاش می کردند، تا هرگونه امکان و شانس و سر بلند کردن را از ترکها صلب کنند، کابوس بازگشت روح قاجار و انتقام از خائنین آنها را واداشته بود، که برای رهائی از این کابوس هرچیزی که نام ترکی و یا خاطره ترک بودن را در ذهن تداعی می کرد نابود کنند، قوم آذری، نه ‌ملت ترک ، کابوس روح قربانی بدنبال خائن، آرامش را از خاندان پهلوی زوده بود و علت نفرت و بدنام کردن دربار قاجار و نفرت از ترکها، دقیقا بر می گردد به این مساله و پناه بردن بتاریخ و دست بدامن کوروش و فردوسی و رستم دستان شاهنامه، همه بیانگر پناه بردن به افسانه های تاریخی و ساختن دین جدید، ای ایران ای مرز پر گوهر بود، تا خود را بکمک دین جدید از این کابوس برهانند،

نفرت از ترک و کاشتن بذز نفرت بر علیه ترک، نه بخاطر این بود که حکومت قاجار در حق آنها بدی کرده بود، بلکه بخاطر خیانتی بود که فارسهای نفوذی بعنوان دلقک و ملیجک و مهتر در دربار قاجار، درحق حکومت ترک قاجار مرتکب شده بودند،

فی الاواقع قتل عام وحشیانه ٢١ آذر ١٣٢٥ یک گارانتی صد در صدی برای عدم بازگشت قاجار و یا هر نوع حکومتی با هویت و ماهیت ترکی مشابه قاجار بود و پنجاه سال کتبی و شفاهی مثل آدم های جن زده هر روز دعای رفع ترک می خواندند و اینقدر در بین مردم جو ضد ترک بار آورده بودند، که حتی بعد از انقلاب و با اینکه خمینی دشمن خونی رضا شاه بود، ولی رژیم جمهوری اسلامی هم نتوانست از جو ضد ترک ساخته دست پهلوی در امان بماند و همانند رژیم پهلوی، در این زمینه دنباله کار آنها را در ترک ستیزی ادامه داد،

آنهائی که امروز وحشت از فروپاشی ایران را دارند، بخاطر این است که، گل سر سبد کلیه محصولات کشاورزی و عایدات بادآورده نفت عربهای کپر نشین ال احواز را که کودکان همان عربها در سرمای زمستان بخاطر نداشتن نفت بر روی اقیانوسی ازنفت تا صبح باید از سرما بلرزند و معادن فلزات نایاب آذربایجان و مهمتر از همه، تصاحب افراد و نیروی فکری و نوابغ و افراد مستعد، دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان که بخاطررسمی بودن زبان فارسی و تنها زبان تحصیل، که بلاجبار استعداد انسانها درمحدوه ایران دراین زبان شکوفا می شود و در اختیار صاحبان زبان فارسی در مناطق فارس نشین و طبیعاّ در خدمت راسیسم فارس و در برآورده کردن اهداف و آرزوهای آنها قرار می گیرند،

برای روشن شدن مسأله یک نیم نگاهی بیاندازیم به کشورهای همسایه تازه استقلال یافته از شوروی سابق، که اگر مقایسه کنید با بیست سال پیش قطعاّ شاهد تغییرات بنیادی و اساسی و نتیجه شکوفائی استقلال ملی و طبیعاّ رشد سریع اقتصادی آنها خواهیم بود و شاهد تأثیرات عدم وابستگی در بالا رفتن انگیزه و روح حرکت و فعالیت خواهیم گردید، چون چشیدن مزه این احساس که، عایدات و زحمات ملی در حساب ملی و به نفع ملت خرج خواهد شد و نه اینکه روسها بعد از جمع کردن زحمات و عایدات کلیه جمهوری های سابق و تصاحب آن و بعد از الک دولک کردن بودجه و برداشت عصاره آنها و اختصاص به ملت روس، هر چیزی که در ته کیسه می ماند، مثل صدقه و عنایت روسها به دیگر ملتها می دادند، و دقیقاّ همان وضعیت حتی حادتر از آن در ایران امروز عمل می شود، بودجه ائی که برای خارستانها و کویرهای مناطق فارس نشین هزینه می شود، معادل کل بودجه ائی است که در عرض ده سال به کل استانهای ترک نشین اختصاص داده می شود و اگر امروز هم دولت و هم اپوزسیون و هم خود ملت فارس وحشت از تجزیه ایران دارند، علتش در از دست دادن آقائی و از دست دادن اقتصاد باد آورده از دیگر ملتهای غیر فارس می باشد و اگر افراد ترک زبانی مثل موسوی سنگ ایران یکپارچه را به سینه می زنند و یا بعضی نویسنده و هنرمند و روشنفکر ترک، چون منافع آنها با زبان فارسی گره خورده و در واقع زبان فارسی نوندونی آنها شده و این افراد مستعد سالها بدون درک مفهوم آسیملاسیون در زبان و بزبان فارسی زحمت کشیده و دارای مقامی و یا مرتبتی در پیش فارسها شده اند، که در صورت استقلال آذربایجان، آنها ترس از دست دادن مقام و منزلت خود هستند و اینان مرتباّ تکرار می کنند قوم آذری بجای ملت ترک آذربایجان، چون هر آن وحشت دارند نانشان آجر شود، این افراد بشکل غیر عادی و سرطانی همراه با زبان فارسی رشد کرده اند و در بعضی موارد خود را بیش از فارسها در معرض خطر احساس می کنند، در صورتی که اصلاّ اینطور نیست و اینطور نخواهد شد و ذهی خیال باطل، پئچاخ اؤز دَسته سین کَسمَز، و آنها هویت و عزت و احترام واقعی خود را در پیش خانواده خود و ملت ترک آذربایجان می توانند بیابند،

پاورقی: آقای مهنس میر حسین موسوی هراسان از خواب بیدار شد و مثل اینکه کابوس شده باشد چند تا آیه قول هو الله و آیة الکرسی خوانده و به راست و چپش پوف کرد و عیالش هم در حالی که با اسپند دود کرده وارد شده و دودش را به صورت حسین فوت می کرد، مرتب تکرار می کرد، حسین، حسین نترس داشتی خواب می دیدی، راستی چی داشتی خواب می دیدی؟ تو خواب همه اش می گفتی تجزیه و از تجزیه حرف می زدی، نکنه تو خواب درس شیمی می دادی؟ نه بابا هر موقع می روم این آذربایجان خراب شده، تا سر منو می بینند شروع می کنند به دادن شعار ترک دیلنده مدرسه، ترک دیلنده مدرسه، همه اش شعارهای تجزیه طلبانه می دهند، درسته که من خودم ترکم، ولی من پولم کجا بود، اگر رفسنجانی و خاتمی در کیسه را شل نکنند من که کاری نمی توانم بکنم، آنها هم که هم اش مثل همه اپوزیونهای خارج نشین می گویند که، اگر به کلمه آذری ترک گفته بشود و بجای قوم، ملت و اگر ترکها حق خواندن و نوشتن داشته باشند و مزه تحصیل به زبان مادری را در عمل بچشند، آنوقت است که جلو گیری از تجزیه آذربایجان کار حضرت فیل است، چون وقتی اینها بتوانند با برادر دوقلوی خود در شمال ارتباط مکاتبه ائی داشته باشند، آنوقت دیگر ما ها را ول می کنند، بخاطر این است که، خواسته ترک ها را باید در نطفه خفه کرد، تا کار به جاهای باریک نکشد، من هم که در این وسط گیر افتادم، آنها خواستند زرنگی کنند و منو بخاطر ترک بودنم انتخاب کردند تا من ترکها را سر جایشان بنشانم و رأیشان را بگیرم، ولی مثل اینکه همشهری های من خیلی حواسشان جمع است و زرنگتر از این حرفها هستند، درست است که من تلاش کردم در مطبوعات بدروغ بگویم، در هيچ جای ايران تجزيه طلبان جايگاهی ندارند، ولی واقعیت جور دیگری است و خواست ملت ترک آذربایجان از این حرفها گذشته و قضیه خیلی حادتر از اینها شده،

یعقوب ‌ گؤنئیلی

No comments:

Post a Comment