Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مقامات خراسانی اوارگان قحطی زده سیستان را به شهر های خود راه نمیدهند. رضا حسین بر

در خبرها آمده بود که فرمانداری سبزوار تصمیم گرفته است عده ای ا ز مهاجرین سیستانی را که در اثر قحطی و خشک سالی به آن نواحی مهاجرت کرده اند بزور از آن شهر اخراج کند. و پس از چند روز بگفته خودشان شهر را از وجود آنان پالایش داد. دلایل مقامات خراسانی این بود که این مهاجرین فرهنگی متفاوت دارند که با فرهنگ مردم پیشرفته سبزوار همخوانی ندارد. ازقرار اطلاع، این کار پالایشی بدستور مستقیم خامنه ای و آخوند طبسی انجام شده است. این دو آخوند هر دو خراسانی هستند و برخلاف فرهنگ خراسان که فرهنگ سخاوتمندی و مدارا است، با تندخویی و نژادپرستی، آینک زمینه را برای درگیریهای قومی و پاکشویی های نژادی فراهم میکند. جالب است بدانید که این مهاجران شیعه هستند و بایکی ا ز لهجه های قدیمی ایران صحبت میکنند، لباسهای سنتی خود را میپوشند و فرهنگ خود را دارند که با فرهنگ شیعیان دیگر مشابهت دارد. این هم اصل خبر: "حسین میر دشتی معاون برنامه ریزی و امور اداری فرمانداری سبزوار, در گفتگو با سایت سبزوار نیوز اظهار داشت: مهاجرت چادر نشینان زابلی به حاشیه شهر ها یک معضل اجتماعی و فراگیر است که مختص سبزوار نیست ما هر ساله با تعداد زیادی از کوچ نشینان زابلی مواجه هستیم که نوع فرهنگ و شغلشان متفاوت از دیگر مردم می باشد. وی افزود: شغل اصلی این افراد از منطقه سیستان و زابل به سبزوار می آیند خرید و فروش حیواناتی چون سگ و الاغ در حاشیه شهر می باشد که نوع شغل و فرهنگ متفاوتشان سبب ایجاد منظره بسیار نامطلوب در شهرستانی که سالانه میلیون ها زائر و مسافر از آن عبور می کنند شده است. رئیس اسبق اداره سیاسی اجتماعی فرماندار سبزوار افزود: این امر سبب گلایه تعداد زیادی از مردم و مسافرین شده است چرا که برخی از این چادر نشینان با تکدی گری در سطح شهر مزاحمت هایی را برای آن ها در پارک ها و معابر ایجاد کرده اند. معاون برنامه ریزی و امور اداری فرمانداری سبزوار ادامه داد: برخی از چادرنشینان زابلی از تکدی گری به عنوان منبع درآمد استفاده می کنند و با استفاده از فرزندان خود و رفت و آمد در سطح شهر تکدی گری می کنند این مسئله مورد نارضایتی مردم شده که بالاخره مسئولین امنیتی و قضایی شهرستان تصمیماتی را اتخاذ کرده اند که قرار است با سران و بزرگان این چادرها صحبت شود تا با تشویق آن ها به مهاجرت نسبت به کوچ اجباریشان از منطقه اقدام شود. معاون برنامه ریزی و امور اداری فرمانداری سبزوار در پایان تصریح کرد: قبول داریم که برخی از چادرنشینان حاشیه شهر با تکدی گری در معابر و پارک ها چهره شهر را مخدوش کرده اند باید این موضوع به طوری مدیریت شود تا آن ها نیز بعد از مهاجرت اجباری خود دچار مشکل نشوند." در حالی مقامات سبزوار شهر خود را از وجود مهاجران سیستانی ، پالایش دادند که هزار آن نفر خراسانی و سبزواری در بلوچستان و سیستان زندگی اشرافی و بسیار مرفهی دارند و اغلب شغل های مدیریتی در دست انهاست. خراسان و سیستان و بلوچستان در اغلب اوقات سرنوشت مشترکی داشته اند. هنگام حمله مغل ها و تیمور لنگ، و در زمانی که قاجار های بخشی از سیستان را در قلمرو خراسان قرار دادند،. بسیاری از خراسانی ها به سیستان مهاجرت کردند و مورد استقبال مردمان بومی قرار گرفتند. حضور هزارا ن خراسانی در سرتاسر بلوچستان و قرار گرفتن انها در بالاترین مقامات و همچنین، فعالیت های تجاری انها، مورد ا عتراض مردمان بلوچ واقع نشده و با آغوش باز پذیرفته شده است. اکنون مقایسه بکنید تمدن و فرهنگ بلوچ ها و خراسانی ها را. این سیاست حاکمان خراسان، علی خامنه ای، طبسی و صد ها نفر دیگر است که که سیستان و بلوچستان را قحطی زده کرده و اوارگان قحطی را پدید آورده است. و اکنون کار ستم به جایی کشیده شده که حتی جلو پخش همه خبر ها را در این مورد گرفته اند. انهایی که این همه از تمدن و فرهنگ ایرانی دم میزنند، اکنون چه میگویند و چه کار میکنند؟ و اما ریشه مشکل: سیستان از آب هیرمند، بر اساس یک قرارداد که در زمان شاه امضا شد، سهم مناسبی دارد که اگر دولت افغانستان اجازه دهد، برای آبادی سیستان کافی خواهد بود. اما دولت ایران در مقابل حمایت افغانستان از رژیم آخوندی در سازمانهای بین المللی، به آن کشور اجازه داد تا از دادن سهم آب ایران خود داری کند. و بدینوسیله شرایط مهاجرت ساکنان سیستان را فراهم ساخت و در عمل آن منطقه را تبدیل به یک دشت برهوت نمود. اگر عده ای مهاجرین بلوچستان و سیستان را در مناطق دیگر ایران پالایش میکنند، روزگاری نخواهد رسید که سیستانی ها و بلوچ ها ، مهاجرینی را که از جاهای دیگر بسرزمینشان وارد شده اند ، پالایش کنند؟ مهاجرت در یک مملکت یک امر دوجانبه است. این امکان پذیر نیست که هر کسی از هر جای ایران خواست به بلوچستان مهاجرت کند ولی مردمان بومی سیستان حق مهاجرت نداشت باشند. چند سال پیش یک گروه کوچک بلوچ به کرج مهاجرت کردند و با مخالفت شدید مردم و مقامات آنجا قرار گرفتند و از انها خواستند که به بلوچستان برگردند. کار به اخراج اجباری انها هم کشیده شد. بسیاری از انها حیران و سرگردان شدند و در همان زمان مهاجران فارس بیشتر شهرهای بلوچستان را اشغال کردند. دولت به انها زمین و وامهای دراز مدت داد و به انها کمک کرد در سرزمین سیستان و بلوچستان اقامت کنند. در بسیاری از موارد، مردمان بومی را به عنوان افغانی و پاکستانی اخراج کردند و زمینهای مادری و پدری انها را به مهاجرین تازه وارد دادند. وقتی مردم ا عتراض کردند، دستگیر شده و روانه زندان شدند. یکی از مقامات که هیچ اشنایی با مردمان منطقه نداشت، اظهار داشت که " اینها شبیه افغانها و پاکستانیها هستند." درست مثل این است که کسی به آذربایجان برود و ترک ها را از محل خود بیرون بیندازد چون شبیه ترک های ترکیه هستند. آذری ها وترک ها باید شبیه هم باشند؛ چه در ایران و چه در آذربایجان و یا ترکیه، چرا که ترکند و آذری . از یک ریشه و تبارند و شدیدا یکدیگر را دوست میدارند. مثال دیگر و نزدیکتر به سیستان، مردم خراسان هستند که بامردم هرات و تاجیک های افغاستان و تاجیکستان کاملا شبیه هستند و بنا بر منطقی که در بلوچستان اجرا میشود، باید همگی به کشور های همسایه منتقل شوند. و اما، یک موضوع دیگر نیز بسیار مهم است و آن موضع گیریهای نابخردانه و فرصت طلبانه برخی از رجال زابلی و سیستانی در رابطه با وضع کل مملکت، شرق ایران و بلوچستان است که منجر به شرایط فعلی گردیده است. ۱. پس از انقلاب، بسیاری از زابلی ها خود را در اختیار کامل رژیم قرار دادند، به بسیج و نهاد های دولتی و سرکوبگر پیوستند، خود را در بلوچستان و شرق ایران مورد نفرت قرار دادند. آن عده از زابلی های بی گناه که مشغول زندگی خود بودند، قربانیان مظلومانه جاه طلب های سرکوبگر شدند. ۲. سیستانی ها در جمهوری اسلامی به مقامات مهم، منجمله معاون ریاست جمهوری (ملک زاده)، معاون قوه قضاییه ( رییسی)، چندین ریس دانشگاه، و مقامات بسیار دیگری در وزارتخانه ها و نهاد های دیگر، رسیدند. ۳. در تمام ۳۴ سال گذشته، زابلی های مقامدار حد اکثر تلاش خود را برای پولسازی و ارتقا ی منافع شخصی و گروهی بکار بردند و هر گز در صدد اباد سازی سیستان و گرفتن حق آب هامون از افغانستان بر نیامدند. یکی از همین زابلی های اصولگرا و سرکوبگر سفیر رژیم در افغانستان بود. او میتوانست در این مدت سفارت، کار های بسیاری به نفع منطقه انجام دهد ولی هر گز بفکر گرفتن حق آب از هیرمند نبود. ۴. آن زابلی هایی که خود را جذب ولایت کرده بودند و با این کلک، به شغل و مقامی رسیدند، هر گز از پست و مقام خود در جهت توسعه منطقه خود استفاده نکردند. ۵. زابلی های شیعه که مدعی فنای در ولایت بودند ۳۴ سال قدرت خود را صرف سر کوبی سنی ها در سرتاسر ایران و مخصوصا، سیستان وبلوچستان، خراسان، گرگان، ترکمن صحرا، هرمزگان و بندر عباس کردند و از هر گونه عمران و آبادی در این مناطق جلوگیری نمودند. در واقع زابلی های ذوب شده در ولایت مسوول ویرانی سیستان و استیصال و اوارگی مردم آن سرزمین هستند. انها با انهمه خدمتی که برای خامنه ای کردند و حتی حاضر شدند در جریان مبارزات مردم در سال ۸۸، از سیستان به تهران بروند و در سرکوبی مردم شرکت کنند، باز هم در این شرایط سخت نتوانستند نظر موافق او را برای استقرار زابلی های بیچاره جلب کنند. خوشخدمتی و خوش رقصی برای خامنه ای عواقب بسیار بدی برای زابلی های شیعه داشته است، تا دیگر ایرانیان بدانند که خدمت بگرگ، هر گز باعث نجات گوسفندان نخواهد شد. اگر بخت با خامنه ای یار میبود، او به رهبری نمیرسید تا این همه بدنام و منفور شود؛ و اکنون که بخت بد اورا به تصرف خود در آورده است، بگزارید زمانی از دنیا برود که تمام بدکاری ها، فساد ها، کشتار ها و تبهکاری ها بنام او ثبت شده باشد.

No comments:

Post a Comment