Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بلوچ در سرزمین مادری اش تحت ستم و آواره لقمه ای نان


آنچه که در رابطه با حقایق ملت بلوچ بود استاد محمود بلوچ در این پست بطور بسیار همه کس فهم و شفاف و لخت و عریان و بی تعارف و بی مهابا بیان فرمودند. ای مردم تحت ستم بلوچ، این نوشته ها را لطفا با دفت بخوانید و تکانی بخود بدهید و تصمیم بگیرید که با شرف و با شهامت مردانه بمیرید و با عزت و امنیت و سربلندی در سر زمین خود زندگی کنید و خود را از اینهمه نا توانی و ذلت و حقارت نجات دهید و برای نجات خود کمی جدی تر باشید و از این نوشته ها که برای تغییر سرنوشت شماست چشم بسته نگذرید و آنها را بار بار بخوانید و یاد بکیرید و بر آن عمل کنید تا از این وضع فلاکت بار نجات پیدا کنید. نوشته های استاد محمود را تا میتوانید به اشتراک بگذارید. درود بر پیکار گران ملت بلوچ.
 و تقدیر را چنان خوانده که می بیند، چنین واژه ای غریب است.حتی کشتار روزانه فرزندانش بدست عده ای ابله کولی از خدا بی خبر نمک نشناس این ملت را به فکر وا نمی دارد که چرا چنین بی رحمانه فرزندانش را می کشند.
همه کار و امور را از دستشان خارج نموده اند حتی که شغلی به مانند رفتگری که تفاله شغلهاست اشغال شده اند.و چنان بر این ملت ظلم تحمیل گشته که حتی شغلهای کاذب و بدون پشتوانه ای چون حمل مواد سوختی که فقط در بلوچستان به عنوان قاچاق از آن یاد میشود و قربانی آن تنها بلوچ است را در دست گرفته و با خودروهای نظامی به حمل و فروش آن روی آورده و در مسیر وانت بارهای فرزندان بلوچ را به رگبار گلوله می گیرند.
و اقدام به تاسیس و راه اندازی بازراچه های مرزی جهت فروش گازوییل نموده اند و خواهان آن هستند که این تنها راه درآمد را نیز بطور کامل اشغال نمایند.
هر کاری کردند و هر ظلمی روا داشتند تا شاید جوانان این ملت را دست بوس و خاشع در مقابل خویش نمایند، اما متوجه شدند که این ملت ملتی نیست که حتی در بدترین شرایط تن به دست بوسی و پابوسی و خفت دهد،بلکه در چنین شرایط سختی تن به زندگی زیر گلوله می دهد اما سر در برابر ظالم خم نمی کند.بنابراین با زدن مهر قاچاق بر هر کاری که این ملت در جهت زنده ماندن به ان دست می زد اقدام کردند و همچنان این رویه جاریست.
برای مثال همین مواد سوختی تانکر تانکر توسط همین بی شرفها از شهرستانهای دیگر بار می شود و بدون مشکل واینکه مهر قاچاقی بخورد وارد بلوچستان میشود و در جایگاههای سوخت بصورت آزاد فروخته می شود تا اینجا قاچاق نیست همین که فرزند بلوچی در گوشه ای از خیابان که از بیکاری رنج می برد و اقدام به فروش دو گالن گازوییل و نفت و بنزین می کند فورا با چندین مامور به سراغ این بلوچ فلک زده می روند که اسمان و زمین به حالش گریه می کند.و دو گالن گازوییل اش را ضبط و یا پاره می کنند که این روزها دیگر پاره نمی کنند با خودشون می برند تا به دیگری بفروشند و دوباره همین قصه پر غصه، این جوان فلک زده را به باد چوب می گیرند و دهها برابر قیمت دو گالن جریمه اش می کنند.آری اینجا قاچاق میشود ولی آنجا که خودشان دلال این بازارند قانونی است.و در این میان شاهد کشتار روزانه جوانان خویش هستیم که به جرم چهار گالن گازوییل به رگبار گلوله بسته میشوند و بی پناه و بی دفاع بدون اینکه کسی به حالشان دل بسوزاند طعمه شعله های آتش می شوند و اجسادشان کباب و پس از کباب شدن خاکسترشان به هوا سپرده می شود .و اینجاست که آخرین راههای رزق و زندگی را بر روی ملت ما بسته و با شدیذترین وضع ممکن جوانان ما را دارند به گلوله می بندند.حال بعد از اشغال و سختی بیشتر و دردست گرفتن مهار این یکی کار که شده شغل ما ملتی در سرزمین مادری چه باید بکنیم .آیا بعد از آن راهی دیگر وجود دارد برای امرار معاش؟
آری در سرزمین من مجرم فرزند بلوچ من است که از بیکاری و فقر رنج می برد و در ناامیدی زندگی بدون فردا بازی با مرگ را شروع می کند و جنایتکاران کولی که روزی آواره بودند و پناه گزین این سرزمین و زیر چتر حمایت این ملت در آمده بودند با سوء استفاده از قدرت قانون انسانیت را زیر پا گذاشته و بدتر از حیوانات با ما رفتار می کنند.
چنان فقر و جنایت داد می زند که معلمی ،بهورزی و هر شغلی دیگر حتی در روستاهای که مسیر عبور و مرور ندارند و جزء انسان پیاده و حیوان بارکش کسی به آنجا رفت و امد نمی تواند بکند به دست اینهاست و فرزند بلوچ با مدرک دکترا و فوق لیسانس و دیپلم و زیر دیپلم در همین روستاها مجبور به بازی با مرگ هستند تا از مرگ در فقر و گرسنگی نجات حاصل کنند و به مرگی با عزت تر از مرگ گرسنگی بمیرند.
چنین ملتی کجا می توانسته در مورد واژه هایی چون آزادی از ستم،داشتن آینده ای بهتر فکر کند .این ملت فقط به فکر نان شب بوده و هست.و اینجاست که با دلی پر از درد که آه از نهاد آن بپا می خیزد می گویم به آتش زنید .
علما و اندیش مندان این ملت درسایه حس می کنند که این ملت غرق تا خرخره در فقر کجا در برابر این همه بی عدالتی می ایستد بنابراین شعار در صبر و مصلحت می دهند .
جزء از زیر تیغ در رفتگان تعدادی از جوانان این ملت که سختی های زندگی و هیولای ظلمی که کمر ملت را شکسته حس کردند و زنده ماندن را در سایه سلاحها جستجو کرده و می گویند از این زندگی پر از خواری و خفت و ذلت مرگ بهتر است .و می گویند باید در راستای نجات برآمد.
آری ای فرزند بلوچ براستی که باید در راستای نجات برآمد.امروز دفاع از سرزمین،دین و هویت برای من و تو از هر واجبی واجب تر است.
دفاع از خاکمان
دفاع از دینمان
دفاع از قتل ملت مان
دفاع از بی هویت کردن مان
دفاع از اوارگی مان که بی خانه و کاشانه نشویم و دفاع ازهر آنچه از جنایت است که بر علیه ملت و سرزمین مان روا می دارند.
اگر اینجا دفاع مشروعیت نداشته باشد پس کی و کجا و برای چه چیزی مهم تر از اینها مشروعیت پیدا می کند.
محمود بلوچ
@بلوچ_وبلوچستان_مظلوم

No comments:

Post a Comment