Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مدرسه ای درچندکیلومتری زادگاه یعقوب جدگال نماینده چابهاربه این بدبختی وفلاکت است چه انتظاری ازاین نماینده داشته باشیم حالا روزی چهل بارشش لمبررابیان کنه


مدرسه ای درچندکیلومتری زادگاه یعقوب جدگال نماینده چابهاربه این بدبختی وفلاکت است چه انتظاری ازاین نماینده داشته باشیم حالا روزی چهل بارشش لمبررابیان کنه
رای ارتقاء سطح آموزشی مدارس هستند، گوشه ای از این سرزمین دانش آموزانی هستند که از ابتدایی ترین امکانات آموزشی محرومند و حتی سقفی برای کلاسشان ندارند.
شنیده بودم در روستای ترکانی یکی از قدیمی ترین روستا های جنوب سیستان و بلوچستان منطقه دشتیاری در 75 کیلومتری بخش مرکزی چابهار دانش آموزان در مدرسه ای درس می خوانند که از امکانات اولیه آموزشی و بهداشتی محرومند و حتی سقف کلاسشان چکه می کند و تنها شوق تحصیل و آبادانی ایران اسلامی است که آنها را به ادامه تحصیل وا می دارد.
ناخواسته ذهنم به مدارس کپری کشیده شد که با خود گفتم طی سالهای اخیر مسئولان بارها جشن تکراری کپر زدایی را در سیستان و بلوچستان برگزار کردند و گفتند این مدارس کپری جمع شده است و گفتم اگر مسئولان به وعده شان وفادار باشند قطعا دبستان "شهید محمد علی آقایی" روستای ترکانی نباید مدرسه کپری باشد، ولی چون هنوز مدرسه را ندیده بودم قضاوت را برای بعد گذاشتم.
در جستجوی" دبستان شهید محمد علی آقایی" راهی روستای ترکانی شدم.
به روستای ترکانی رسیدم همان ابتدا از یکی از اهالی روستا جویای تعداد جمعیت آن شدم ، او با چهره ای مهربان و لهجه بلوچی دلنشین گفت: بالغ بر ۵۵۰ نفر روستای ترکانی جمعیت دارد که از این تعداد 70 نفر دانش آموز می باشند که در دبستان شهید آقایی درس می خوانند.
بعد از عبور از کنار مردمی با لباس های محلی وارد کوچه ای که می گفتند مدرسه آنجاست شدم، چشمم به بچه‌هایی که با کیف‌های خود منتظر شروع کلاس بودند خورد و آن تنها نشانه‌ای بود که به من می‌گفت "اینجا یک مدرسه است".
خانه ی مخروبه ای با نمای سیمانی شامل دو اتاق که در و دیوار آن از شیطنت های کودکانه دانش آموزان روستای ترکانی با نقاشی ها و شعار ها حکایت داشت.
محیط کوچک مدرسه از شوق یادگیری کم نمی‌کرد و باید تا زنگ تفریح منتظر می‌ماندم تا فرصتی مناسب برای گفت و گو با بچه‌ها پیش بیاید. دخترها در گوشه‌ای مشغول صحبت و خوردن خوراکی‌هایشان شدند و پسرها هم سرگرم بازی و شلوغی‌های خاص خودشان. وقتی با آن‌ها صحبت کردم یکی از دانش آموزن این مدرسه گفت: حال و هوای کلاسهای ما بارانی است، که من منظورش را دقیق متوجه نشدم ولی گذاشتم ادامه دهد و ادامه داد؛ در مواقع بارندگی نه تنها سقف مدرسه مان چکه می کند بلکه رفت و آمدمان نیز با مشکل مواجه می شود و به علت نبود بخاری در کلاس درس، تحمل سرما برایمان دشوار است.
یکی دیگر از دانش آموزانی که در این مدرسه درس می خواند از سرد بودن کلاس‌ها بخاطر نداشتن شیشه بر روی در و پنجره آن و در تابستان از گرم بودن کلاس ها و نبود کولر گلایه کرد و ادامه داد: حتی مدرسه ما سرویس های بهداشتی اش هم کثیف است.
آن کودک بلوچ راست می گفت، نه شیشه ای به درب و پنجره نصب بود و نه سرویس بهداشتی تمیزی وجود داشت البته او حیا کرد که بگوید "سرویس های بهداشتی ما حتی درب و سقف هم" ندارد.
سرمای هوا و نسیمی که از روی نم های مانده از بارندگی هفته گذشته می وزید تاب ماندنم در انجا را کم کرده بود اما نگاه چشمان کودکان معصوم روستای ترکانی که به امید انعکاس پیامشان به مسئولین به من خیره شده بود گرما بخش وجودم می شد.
وقتی ناخواسته برای موفقیت انها سرم را بلند کردم تا دعایی بکنم نگاهم به نور خورشید افتاد که از لابلای سقف چوبی شکسته به داخل کلاس سوسو میزد آنجا فهمیدم منظور آن کودک از "حال و هوای بارانی" کلاسهایش چه بود .
دیدن سقف فرسوده کلاس نگرانیم را دوچندان کرد که در همین بین یکی از والدین دانش آموزان به من گفت: اگر این سقف روی سر فرزندانمان سقوط کند چه کسی پاسخگوست؟!!برای او پاسخی جز سکوت نداشتم و پاسخش را به مسئولین سپردم که این گزارش را می خوانند.
کودکان دبستان "شهید محمد علی آقایی" تنها امکانات اولیه آموزشی و بهداشتی برای تحصیل را می خواهند نه که در این میان حس سرمای زمستان و گرمای 40 درجه تابستان آن منطقه دل هر رهگذری از آنجا را بدرد می‌آورد.
کم کم باید ار این روستای بلوچستان میرفتم و از دانش آموزان معصوم روستای ترکانی جدا می شدم ،دستان سرد چند پسر و دختری که هنوز دور و برم مانده بودند را به گرمی فشردم و با آنها خداحافظی کردم و قول دادم پیامشان را منعکس کنم.
در حال خروج از روستا یاد شعری که نام شاعرش را نمیدانم افتادم و با خود زمزمه کردم؛
هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز
  • Fariborz Khadir
    در جای جای دشتیاری این حالت مشاهده میشود و اتفاقا نماینده محترم بومی منطقه و یکی از معلمین همینجا بوده و لمس کرده محرومیت را اما اینطور که پیداست درکنار لمس محرومیت ، درک لازم است و سیاستی برای رفع آن که از یعقوب جدگال همچین انتظاری نداریم چون نمیداند و نمیتواند چطور پیش برود با مشکلات منطقه بجز قول دادن و داستان سرایی و استشهاد و....
    4 tim · Har redigerats · Gilla · 3
  • Rasol Baloch Gozareshi
    Jaleb az madrese sarzamin balochestan . 
    Ke dele har ensan ra dard midahad.
    ...Visa mer

No comments:

Post a Comment