Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

ضرب و شتم نوری زاد توسط ماموران وزارت اطلاعات ایران




محمد نوری زاد، نویسنده و فیلم ساز منتقد ایرانی، در مطلبی در وبلاگ شخصی‌اش، از قرار گرفتن در معرض ضرب و شتم ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خبر داده است.
به نوشته آقای نوری زاد، او دوشنبه ۵ اسفند پس از ضرب و شتم، به زندان اوین منتقل شد اما بعد از ظهر آزاد شد.

نوری زاد نوشته است که اقدام ماموران وزارت اطلاعات، هنگام قدم زدن روزانه‌اش روی داده است. به نوشته او: «چهل و پنج دقیقه از قدم زدن‌های من می‌گذشت که «بلند بالا» (یکی از ماموران وزارت اطلاعات) آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست.»

او ادامه داده است: «گفت: حکم جلب جدید گرفته‌اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوهٔ قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شما‌ها مگر جنازهٔ مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.»

نوری زاد در ادامه به امتناعش از همراه شدن با ماموران اطلاعاتی و سپس حمله آن‌ها به او می‌پردازد و می‌نویسد: «نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه‌ام و دست و پایم را گرفتند. یکیشان رفت تا اتومبیل‌های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پا‌هایش را بگیر.»

او می‌افزاید: «سه نفری زور زدند و مرا برگرداندند. صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله‌ام نهاد. سنگ ریزه‌ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی‌ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می‌نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه‌ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم. زانویی که سربه زیر برسرم نشانده بود کار را دشوار می‌کرد. عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می‌خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همینجایم.»

به نوشته نوری زاد: «دستنبد آمد. اتومبیل آمد. جنازه سپید پوش را ازجا بلند کردند و به صورت هُل دادند برصندلی عقب. اتومبیل از بزرگراه بیرون رفت و درجایی ایستاد. کمی که هماهنگی کردند، مرا نشاندند.»

این نویسنده ایرانی در ادامه به حضورش در دادسرای اوین و جر و بحثش با قاضی شعبه شش این دادسرا اشاره می‌کند. نوری زاد بعد از ظهر‌‌ همان روز به دلیل «نبودن دستوری برای نگاه داشتن» او، آزاد می‌شود.

محمد نوری‌زاد که از همکاران پیشین روزنامه کیهان بود در سال ۱۳۸۸ و به ویژه به دنبال سرکوب خونین معترضان به انتخابات ریاست جمهوری، به جمع منتقدان پیوست.

او با انتشار چندین نامه‌های سرگشاده از جمله خطاب به خامنه ای، او را مسئول این رویداد‌ها دانست.

نوری زاد پس از آن بار‌ها به دادگاه احضار شد و مدتی را هم در حبس گذراند.
العربیه

No comments:

Post a Comment