Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است February 26, 2014



Cage-freedom-liberty-B

 روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان 
بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.

انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.

متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.

 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.

چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.

رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.

متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.

برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.

بلوچستانءِ راجی زرمبش
اسفند ماه ١٣٩٢

Read more at http://baluch.us/?p=2970#yPiqqztFy0fYOeJz.99
روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش
Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش
اسفند ماه ١٣٩٢

Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99

روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش

Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99

February 26, 2014
cage-freedom-B روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش
اسفند ماه ١٣٩٢
Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99February 26, 2014
cage-freedom-B روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش
اسفند ماه ١٣٩٢
Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99February 26, 2014
cage-freedom-B روز دوشنبه ٢٨ بهمن، حسن روحانی رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی ایران با برگزیدگان خود یا باصطلاح نمایندگان بلوچستان جلسه­ای داشت که در آن هدایت الله میرمرادزهی نماینده باصطلاح سراوان نقش امنیتی-اطلاعاتی نهفته­اش را آشکار کرد و خواهان “تقسیم بلوچستان” به چند استان شد.
انتشار این خبر با واکنش سخت مردم بلوچ روبرو شده و فعالین بلوچ به موضع­گیری شدید علیه این سیاست شوم و ضدبلوچ پرداخته­اند. تلاش همگانی در بلوچستان بر اینست تا از اجرای و عملی شدن این طرح مذموم جلوگیری شود.
تجزیه بلوچستان از زمان اشغالگران قاجار با حمایت آشکار امپراتوری سلطه­گر بریتانیا در سال ١٨٧٣ میلادی شروع شد و در دوران پهلوی ادامه یافت ودر حال حاضر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود. از همان ابتدا عامل اصلی تجزیه بلوچستان، سیاستهای سلطه گرایانه ابرقدرتهای جهان و منطقه بوده است. البته نبود یک دولت قدرتمند در کلات که مرکز حکمرانی بلوچستان و مضاف بر آن پراکندگی در وحدت ملی بلوچ و نیز ناآگاهی سران و نخبگان بلوچ به خطرات ناشی از تجزیه بلوچستان نقش تخریبی داشته­اند. بخش غربی ازسرزمین بلوچستان توسط امپراتوری سلطه­گر بریتانیا که قدرت بلامنازع در منطقه بود را به اشغال قاجاریان در آورد. با سقوط سلسله قاجار، رضا خان میرپنج قدرت را بدست گرفت و خود را شاه منصوب کرد و کشور ایران را بنا نمود. دراین دوران است که بلوچستان غربی توسط رضاشاه مورد هجوم تمام عیار قرار میگیرد و حکومت دوست محمدخان بارنزهی را در بلوچستان غربی شکست میدهد.
متاسفانه ادامه این ناآگاهی ملی باز سبب شد تا بدون چندان مقاومتی بخشهای بزرگی از بلوچستان غربی در زمان رضاشاه پهلوی تجزیه و به استانهای ساحلی(هرمزگان)، کرمان و خراسان(خراسان جنوبی) انضمام گردند. پیامدهای تلخ تجزیه بلوچستان امروز پیش روی ما است. پس از گذشت هشتاد سال کمتر کسی از بلوچها را میتوان یافت که احساس کند که شهرهایی چون بم و نهبندان و بندرعباس بخشی از بلوچستان هستند. این عدم آگاهی به گذشته، مرگ تدریجی ملت بلوچ را از طریق سیاست تجزیه بلوچستان به شیوه جغرافیایی ـ اداری بهمراه خواهد داشت و اینگونه خواهد بود که با تداوم این سیاست ضدبلوچی در چند نسل بعد نه از بلوچ نشان خواهد بود و نه از بلوچستان.
 این نه تنها بم است که از خاطره ها محو شده، بلکه چهبار دورترین منطقه از بلوچستان که به دریا وصل است در صورت نبود یک عزم ایستادگی در برابر سیاستهای ضدبلوچی اشغالگران رژیم جمهوری اسلامی ایران بفراموشی سپرده میشود. با پیشروی علم و تکنولوژی، تغییرات بسرعت در حال شکل گیری هستند.ترکیب بافت جمعیتی شهرها و هر منطقه ای در حال تغییر است. سیاستهای هدفمند و مهندسی شده رژیم برای محو هویت بلوچ در بلوچستان تحت برنامه های عمرانی و ” دروازه طلایی کشور” و نیز محرومیت زدایی بسرعت دنبال میشوند. سیاست “تقسیم بلوچستان” به چند استان، نامگذاری شهر و روستا و معابر و محله و نیز سلب انتخاب نام بلوچی همه حکایت از برنامه در حال اجرای هویت زدایی ملت بلوچ است. آنها زیرکانه پهره را ایرانشهر نامگذاری کردند تا حس کاذب ایرانی را در دل بلوچ بوجود بیاورند. گِـه را نیکشهر و مگس را مهرستان مینامند تا در خواب سنگین فرو روی و از خود آرام آرام هویت زدایی کرده باشی.
چند سالی هست که رژیم بوسیله تاریخ سازان برای سیستان هویتی دگر ساخته است. سیستان در طول تاریخ یک منطقه همانند منطقه سرحد، مکران، بشکرد و گیابان از کل بلوچستان بوده است. دیگر اینکه منطقه سیستان به بخش غربی آن محدود نیست و بخش بزرگ آن در شرق بنام ولایت نیمروز قرار دارد. مردم سیستان اصالتاً بلوچ هستند و تا همین امروز اکثریت اهالی تمامی آبادی های آن بجز در شهر “زابل” و مراکز بعضی از بخش هایش،  بلوچ هستند.
رضاشاه ارتباط بلوچ های مناطق بم و جیرفت و رودبار و میناب و بندرعباس و بشکرد و نهیبندان را با دیگر بلوچهای بلوچستان قطع کرد و رژیم جمهوری اسلامی هویت جعلی زابلی را ترویج داده است. زابلی باید به مردمان ولایت زابل در جنوب شرقی افغانستان گفته شود نه به مردم سیستان. سیاست هویت زدایی از بلوچ توسط رژیم آنچنان پیشرفت داشته است که در انظار حتی بسی از فرهیختگان بلوچ، منطقه سیستان هویتی جدا از بلوچستان داشته و ساکنان آن را غیر بلوچ تصور میکنند.
متاسفانه مشکلات ناشی از تجزیه بلوچستان به فرهیختگان بلوچ محدود نیست و جریانات سیاسی را هم شامل میشود. در اکثر موارد جریانات سیاسی بلوچستان از رویدادهای مناطق بلوچستان در استان های کرمان و هرمزگان بیخبرهستند و دایره فعالیتهایشان را به آنچه را که امروز “سیستان و بلوچستان” نامیده میشود، متمرکز نموده اند. کشانیده شدن جریانات سیاسی ملی گرای بلوچستان به این پذیرش نادرست ناشی از تجزیه شوم بلوچستان در هشتاد سال پیش توسط رضاشاه است. اگر سیاست های ضد بلوچی رژیم جمهوری اسلامی ایران با مقاومت شدید پی در پی مردم و فعالان بلوچ قرار نگیرد، در آینده ای نه چندان دوردُزآپی ها ( زاهدانی ها)  با سراوانی ها، چهباری ها با پهره ای ها و خواشی ها  با هم بیگانه خواهند بود. سیاست شوم تجزیه بلوچستان در راستای محو و نابودی ملت بلوچ است.
برای حفظ هویت بلوچی باید ابتدا عوامل هویت زدایی را شناخت و سپس برای از بین بردن آن عوامل مبارزه کرد. طرح تجزیه بلوچستان، یا تغییر نام شهرها و اماکن و نیز تسریع در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بخشی از سیاستهای رژیم اشغالگر ایران برای محو کامل ملت بلوچ از طریق اسیمیلاسیون است. عامل اصلی هویت زدایی، تداوم سلطه اشغالگری بر بلوچستان است.حفظ هویت بلوچی و پاسداری از جغرافیای سیاسی بلوچستان بدون رفع سلطه گری و ایجاد یک بلوچستان مستقل و آزاد امری غیر ممکن است. پس باید در نهایت مبارزه خود را بسوی پایان اشغالگری رژیم جمهوری اسلامی ایران بر بلوچستان به پیش ببیریم تا بلوچ و بلوچستان پایدار بمانند.
بلوچستانءِ راجی زرمبش
اسفند ماه ١٣٩٢

Read more at http://baluch.us/?p=2970#ooKv4dOfbZl2Iaxs.99

No comments:

Post a Comment