چرا دولت روحانی به قشر تحصیلکرده و دانشگاهی بلوچ میدان فعالیت نمی دهد؟
مسئولین دولت روحانی بارها گفته اند که از تشکلها و نهادهای مدنی بویژه در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان حمایت می کنند.
اخیرا نیز مولوی احمد نارویی در مصاحبه با هفته نامه آسمان گفته است: "ما با جای خالی احزاب و تشکل ها مواجه هستیم. خیلی ها احساس می کنند که نمی توانند در قالب حزب و تشکل فعالیت کنند و فعالیت در قالب فردی هم امکان پذیر نیست. از این روز نیز حوزه علمیه وارد شده و شخصیت های روحانی کارهایی که انجام می دهند به خاطر اضطراری است که این خلا بوجود آورده. حوزه و شخص جناب مولانا احساس کنند که جامعه دانشگاهی، سیاسی و فرهنگی می تواننددارای یک پشتوانه ی عظیم باشد که در جامعه حضور داشته باشند و حرفشان را بخرند کنار می کشد. حمایت توده ی مردم از مسجد و جناب مولوی است، این حمایت توده ای پشت فرهنگیان و دانشگاهیان نیست. چون نیست سبب می شود که تک تازی هایی در جامعه صورت بگیرد و برای همین روحانیت پا پیش گذاشته است. اکنون دانشگاهیان با ما در ارتباط هستند و به اینجا می آیند و جناب مولوی با همه مشورت می کنند و ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. حالا ممکن است افرادی هم مخالف باشند که همه جا هستند. این خلاء ناشی از نبود تشکل های اجتماعی است ؛ اگر دوستان بتوانند احزاب و تشکل های اجتماعی را فعال کنند ما حمایت می کنیم."
صرفنظر از انتقاداتی که به بخشی از اظهارات ایشان درباره عدم نفوذ جامعه دانشگاهی و فرهنگی در میان مردم یعنی همان دیدگاهی که برخی نهادهای حکومتی هم دارند، وارد است و هرگز میدانی برای محک این موضوع در اختیار دانشگاهیان و فرهنگیان قرار نگرفته است، اظهارات ایشان نشان دهنده آن است که روحانیت اهل سنت هم حداقل در ظاهر امر از ایجاد تشکلها و نهادهای مدنی توسط دانشگاهیان حمایت می کند یا مخالفتی با آن ندارد.
با این حال این پرسش مطرح است که چرا حاکمیت همچنان اصرار دارد دانشگاهیان و فرهنگیان را در حاشیه نگاه داشته و فقط از ابزار معتمدین و روحانیون برای ارتباط و حفظ رضایت جامعه استفاده کند؟
چرا مسئولین دولت روحانی در سفرهای خود به استان و مسئولین استانی حاضر به مشارکت این بخش از جامعه در مشورتها و تصمیم گیریها نیستند و فقط معدودی از تحصیلکردگان اداری را بصورت گزینش شده به جلسات خود دعوت می کنند؟
در گفتگوهایی که با برخی مسئولین داشتم دریافتم که آنان چندان هم مایل به ایجاد تشکلها و نهادهای مدنی در استان نیستند. و این مساله فقط در حد یک شعار مطرح شده و نهایتا ممکن است در حد ایجاد تشکلهای فرمایشی پیش برود. چرایش را نمی دانم اما واضح است که ورود دانشگاهیان و قشر تحصیلکرده جامعه به عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برای حاکمیت چندان خوشایند نیست زیرا ممکن است این گروه از جامعه چندان مطیع و فرمانبردار نباشد.
مسئولین دولت روحانی بارها گفته اند که از تشکلها و نهادهای مدنی بویژه در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان حمایت می کنند.
اخیرا نیز مولوی احمد نارویی در مصاحبه با هفته نامه آسمان گفته است: "ما با جای خالی احزاب و تشکل ها مواجه هستیم. خیلی ها احساس می کنند که نمی توانند در قالب حزب و تشکل فعالیت کنند و فعالیت در قالب فردی هم امکان پذیر نیست. از این روز نیز حوزه علمیه وارد شده و شخصیت های روحانی کارهایی که انجام می دهند به خاطر اضطراری است که این خلا بوجود آورده. حوزه و شخص جناب مولانا احساس کنند که جامعه دانشگاهی، سیاسی و فرهنگی می تواننددارای یک پشتوانه ی عظیم باشد که در جامعه حضور داشته باشند و حرفشان را بخرند کنار می کشد. حمایت توده ی مردم از مسجد و جناب مولوی است، این حمایت توده ای پشت فرهنگیان و دانشگاهیان نیست. چون نیست سبب می شود که تک تازی هایی در جامعه صورت بگیرد و برای همین روحانیت پا پیش گذاشته است. اکنون دانشگاهیان با ما در ارتباط هستند و به اینجا می آیند و جناب مولوی با همه مشورت می کنند و ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. حالا ممکن است افرادی هم مخالف باشند که همه جا هستند. این خلاء ناشی از نبود تشکل های اجتماعی است ؛ اگر دوستان بتوانند احزاب و تشکل های اجتماعی را فعال کنند ما حمایت می کنیم."
صرفنظر از انتقاداتی که به بخشی از اظهارات ایشان درباره عدم نفوذ جامعه دانشگاهی و فرهنگی در میان مردم یعنی همان دیدگاهی که برخی نهادهای حکومتی هم دارند، وارد است و هرگز میدانی برای محک این موضوع در اختیار دانشگاهیان و فرهنگیان قرار نگرفته است، اظهارات ایشان نشان دهنده آن است که روحانیت اهل سنت هم حداقل در ظاهر امر از ایجاد تشکلها و نهادهای مدنی توسط دانشگاهیان حمایت می کند یا مخالفتی با آن ندارد.
با این حال این پرسش مطرح است که چرا حاکمیت همچنان اصرار دارد دانشگاهیان و فرهنگیان را در حاشیه نگاه داشته و فقط از ابزار معتمدین و روحانیون برای ارتباط و حفظ رضایت جامعه استفاده کند؟
چرا مسئولین دولت روحانی در سفرهای خود به استان و مسئولین استانی حاضر به مشارکت این بخش از جامعه در مشورتها و تصمیم گیریها نیستند و فقط معدودی از تحصیلکردگان اداری را بصورت گزینش شده به جلسات خود دعوت می کنند؟
در گفتگوهایی که با برخی مسئولین داشتم دریافتم که آنان چندان هم مایل به ایجاد تشکلها و نهادهای مدنی در استان نیستند. و این مساله فقط در حد یک شعار مطرح شده و نهایتا ممکن است در حد ایجاد تشکلهای فرمایشی پیش برود. چرایش را نمی دانم اما واضح است که ورود دانشگاهیان و قشر تحصیلکرده جامعه به عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برای حاکمیت چندان خوشایند نیست زیرا ممکن است این گروه از جامعه چندان مطیع و فرمانبردار نباشد.
No comments:
Post a Comment