Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نقدی بر آنچه که مولوی احمد نارویی در مصاحبه با هفته نامه آسمان بیان داشت


نقدی بر آنچه که مولوی احمد نارویی در مصاحبه با هفته نامه آسمان بیان داشت 

مولوی احمد نارویی حداقل در سطح شهرستان زاهدان چهره شناخته شده ای است و حتی دانشنامه آزاد ویکی پدیا نیز شرحی بر نام مولوی احمد نارویی نوشته و وی را به عنوان : روحانی قابل توجه اهل سنت ایران، ، یک سخنران برجسته سنی و متخصص در فقه اسلامی در استان سیستان و بلوچستان معرفی کرده است. مولوی در یکی از محلات فقیر شهر زاهدان رشد یافت و تا پیش از اینکه به معاون حوزه علمیه مسجد مکی انتصاب شود ، سابقه عضویت در انجمن طلاب اهل سنت ایران را نیز در کارنامه خود داشته است . اما عوامل متعددی مولوی را در تشکیلات حوره علمیه دارالعلوم زاهدان در حضور فقهای برجسته ای مانند : مرحوم مفتی خدانظر ( شاگر ویژه مفتی محمد رئیس قوه قضائیه پاکستان ) ، مفتی محمد قاسم قاسمی( بنی کمال ) ، مولوی نذیر احمد سلامی ، مولوی عبدارحمن محبی ، مفتی عبدالمجید مرادزهی و... رشد داد ؛ عواملی بودند نظیر : سخنوری ، جاذبه های شخصیتی ، پشتوانه طایفه ای ، نزدیکی با مولوی عبدالحمید ، تیز بینی و زیرکی ، فرصت شناسی و عملگرا بودن . این عوامل باعث شد تا مولوی به یکی از بانفوذ ترین مردان زاهدان تبدیل شود . وی روحانی سیاست ورزی است که می داند مطلوبیات صنفی و تشکیلاتی خود را چگونه حداکثر سازد . اما آنچه که در این یاداشت در پی آن هستیم ، نقدی است بر بخشی از مصاحبه وی با سر کار خانم ریحانه طباطبایی ، خبرنگار فعال سالهای اخیر- در هفته نامه آسمان که هم سنی آنلاین ( پایگاه اطلاع رسانی اهل سنت ایران ) و هم سایت غیر اخلاقی و تندرو زاهدان پرس آنرا باز نشر کرد . مولوی احمد در این مصاحبه بدرستی بر بخشی از واقعیات استان نظیر ریشه های حرکات تروریستی اشاراتی داشت . اما آنچه که مطمع نظر این یاداشت قرار گرقته است : بخشی از گفته های وی در پاسخ به ریحانه طباطبایی در مورد جامعه دانشگاهی و فرهنگی بلوچ است که آنها را دارای نفوذ اجتماعی پایینی دانسته و مدعی شده است که در غیاب تشکیلات فراگیر و حزبی ، بر حسب اضطرار و خلاء موجود ، روحانیت اهل سنت ورود پیدا کرده تا از تک تازیهای برخی جلوگیری کند . بنابراین بر اساس این وظیفه که اگر جامعه ای خود را مصون از نقد بداند علی الخصوص جامعه مذهبی و روحانیون محترم که در کسوت سیاستمدار هم در آمده اند ، جامعه ممکن است از مسیر اصلی اش که همانا توسعه است دور شود ، بنابراین ضمن احترام به مولوی ناروئی موارد زیر در خصوص اظهارات ایشان به استحضار افکار عمومی می رسد :

1

آنچه که امروز از آن تحت عنوان « جامعه دانشگاهی بلوچ » یاد می کنیم ، شامل گروه اجتماعی است که بعد استقرار دولت مدرن رضا شاه و افتتاح اولین مدارس در شهرهای استان و طی دهه های بعدتر بوجود آمدن دانشگاه سیستان و بلوچستان ( بلوچستان سابق) در اوائل دهه 50 ؛ شکل گرفت. روندی افزایش شمار تحصیل کردگان بلوچ در طی یک سده بسیار کند پیش رفته است ، . بطوریکه به عنوان مثال : دکتر حمید احمدی در کتاب « قومیت و قومیت گرایی در ایران » از وجود فقط از 12 دانشجوی بلوچ در دانشگاههای ایران در سال 1348 خبر می دهد . اما بتدریج بعد از افتتاح دانشگاه بلوچستان ( سیستان و بلوچستان ) در اوائل دهه 50 رشد جامعه دانشگاه رفته و تحصیلکردگان بلوچ فزونی گرفت و این رشد طی سه دهه اخیر علی الخصوص بعد از استقرار دانشگاههای آزاد و پیام نور در شهرهای مختلف استان بلحاظ کمی به میزان قابل توجه و اعتنایی رسیده و تقریبا" همه گیر شده است و علاوه بر اقشار مرفه ، شهری و مردان به دورترین روستاها رسیده است و زنان بلوچ هم با وجود موانع موجود عرفی و مذهبی که جناب نارویی در بخش از مصاحبه خویش مجددا" از آنها رو نمایی کرد نیز در این زمینه رشد و موفقیت های زیادی را بدست آورده اند .

جامعه دانشگاهی را اگر به صرفا" اعضای هیات علمی بلوچ بسنجیم ، از میان حدود 800 هیات علمی در استان حدود 50 نفر کم و بیش هیات علمی بلوچ داریم ، چیزی که واقعا" در قیاس با جمعیت و نیاز منطقه برای نیروهای ماندگار ناچیز است و یکی ازمطالباتی است که متاسفانه در آن هنوز بوی متعفن تبعیض استشمام می شود . اما اگر دانشگاهیان را بصورت عمومی تمام کسانی بدانیم که حداقل در یکی از مقاطع تحصیلی در حال تحصیل یا فارغ التحصیل شده اند ، رقم قابل توجهی ار جامعه بلوچ در حال حاصر حداقل از نظر کمی دانشگاه رفته هستند . در حال حاضر با موج جدیدی از فارغ التحصیلان در مقاطع تکمیلی روبر هستیم که اگر فارغ التحصیلان خارج از کشور را به آن بیفزاییم می شود ، کانون قدرتمندی از دانشگاهیان شکل گرفته و در حال شکل گیری است . جامعه دانشگاهی با وجود قابلیت های فراوان بدلایل فراوان نتوانسته است به عنوان یک مرجع و کانون مهم تصمیم گیری مستقل عمل کند :

اول : ماهیت دانشگاه و نهادهای سکولاریزه شده است که بیشتر بر عقل و ارزشهای عقلانی نظیر توسعه اهمیت می دهند . مساله ای که در نهادهای دینی بیشتر بر احساسات دینی- مذهبی است و حداکثر توسعه مذهبی استوار است . دوم : حوادثی که در مقطع انقلاب بوقوع پیوست و بخش مهمی از دانشگاهیان اندک بلوچ یا به حاشیه رانده شدند یا به خارج از کشور مهاجرت کردند و خلایی که پر کردن آن تاکنون ادامه داشته است . سوم : متشکل نشدن این جامعه در قالب احزاب ، انجمن ها و احزاب است که قدرت تاثیر گزاری بالا را از آنها گرفته است . چهارم : زیر بلیط مذهبیان و علمای دینی رفتن بخش مهمی از دانشگاهیان پیشکسوت بلوچ است که البته با توجه به شرایط خاص سیاسی کشور در برهه ای کوتاه گریز ناپذیر بوده اما با این که آن شرایط منقضی شده است ، اما برخی از دانشگاهیان که طعم موج سواری بر روی احساسات مذهبی مردم آنها را صاحب نان و نوایی کرده است هنوز به شکل گیری یک نهاد مرجع و مهم دانشگاهی باور ندارند و کماکان حاضرند کنایه های دیگران را بپذیرند اما از خود باوری و اعتماد به نفس خود و دیگران جلوگیری کنند .

2

نهاد روحانیت اهل سنت در استان ما از سابقه ای 300 ساله برخوردار است. مکتب خانه های بنت و دهان از قدیمی ترین مکتب خانه های استان هستند که در جنوب استان بوجود آمدند . آنچه که مشخص است سابقه نهادهای مذهبی در جنوب استان بیشتر از شمال استان است . حتی قدیمی ترین حوزه علمیه استان در شهر باستانی گشت سراوان توسط مرحوم مولوی عبدالواحد گشتی پور پدر خانم مولوی یوسف حسین پور بوجود آمده که خیلی قدیمی تر از حوزه علیمیه دارالعلوم زاهدان که در سال 1346 توسط مرحوم مولوی عبدالعزیز ملا زاده شکل گرفت ؛ است . اما احیای دینی و رشد روحانیت و نهادهای مرتبط با آن نظیر : « جماعت تبلیغ » در بلوچستان به تحولات شبه قاره هند مرتبط است. در واقع هویت اسلامی شکل گرفته در این کشور که بعدها منجر به جدایی ارضی و شکل گیری دو کشور پاکستان و هندوستان شد ، چنان قدرتمند بود ، که مراکز قدرتمند دانشگاهی و حوزوی نظیر دانشگاه دانشگاه علیگر و حوزه علمیه دارالعلوم دیوبند را بوجود آورد. گشترس دامنه فعالیتهای این حوزه ها سبب شد که تقریبا" تمامی علمای اولیه اهل سنت ایران نیز از حوزه های هند فارغ التخصیل شوند . علمایی مانند : مولوی عبدالکریم در ابتر ، مولوی شمس الدین ملازهی ، مولوی داد ارحمن قصر قندی مشهور به ابوحنیفه بلوچستان ، مولوی محمد عیسی کهرازهی در خاش و مولوی یار محمد ریگی در زاهدان . این علما خود بعدها حوزه های علمیه مختلفی را در اقصی نقاط استان شکل دادند و آنچه را که ما در مجموع تفکر دیوبندیسم می شناسیم را وجه غالب حوزه های علمیه استان قرار دادند . البته بر خلاف ظاهر یکدست حوزه ها ، تفکرات مختلفی در درون آنها حضور دارند . تفکرات هندی ، عربی و ایرانی . هر چند وجه غالب حوزه های ما رویکردها و مسلک هایشان بیشتر شرقی و از شبه قاره هند سرچشمه می گیرد ، اما باز ما با تنوع و تکثر در مشربهای فکری روبرو هستیم. به عنوان مثال بخش از علمای فارغ التحصیل شده از شبه قاره ، از سند پاکستان و از شاگردان جاجرودی هستند. که وجه غالب تفکر آنها اسلام سنتی و سیاسی است ( مولوی احمد نارویی فارغ التحصیل سند است) . یا فارغ التحصیلان دیوبند که بیشتر فقهی و مدرسی هستند. از طرف دیگر تفکرات عربی نظیر سلفیت ، اخوانی ، اهل حدیث نیز در دهه های اخیر در درون حوزه های ما وارد شده اند . هر چند تفکرات عربی و هندی در مواجهه با فلسفه و کلام ایرانی ، خروجی منحصر بفردی یافته اند . مورد دیگر « سنت نو اندیشی دینی » است که هر چند رگه های آن در درون حوزه های ما ضعیف است اما در بیرون از حوزه در برخی محافل دانشگاهی به آن پرداخته می شود و می رود که با رویکردهای علمی و آموزه های جهانشمول غربی شکلی نو از دین را ارائه کنند .

آنچه که نهاد روحانیت اهل سنت را قدرتمند ساخت دو مساله مهم است : مساله اول افتتاح حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان توسط مرحوم مولوی عبدالعزیز در سال 1346 در مرکز استان و در دل مردمی عشیره ای و قبیله ای سرحد بوده که این مساله باعث آغاز رشد حوزه ای شد که بعدها با توجه به موقعیت شهر سیاسی و اداری زاهدان ، داعیه دار نوعی اسلام سیاسی گردید . دوم : ظهور انقلابی اسلامی - شیعی بود که در بهمن 57 بوقوع پیوست . این حاکمیت اسلامی و به نوعی شیعی با توجه به ماهیت تاریخی اسلام ، نوعی رشد شدید عکس العملی مذهبی سنی را در استان باعث شد و همراه برخی از وقایع و اتفاقات ریز و درشت دیگر ، « روحانیت حاشیه ای اهل سنت » را به محور و کانون توجه بدل ساخت. نفوذ اجتماعی که حداقل در شهر زاهدان بدلیل شرایط خاص جمعیتی ، قومی و مذهبی قابل شناسایی است .

3

آنچه که مولوی احمد نارویی در مصاحبه با هفته نامه آسمان بدان اشاره داشت در واقع حکایت از فربهی نهادهای مذهبی و روحانیت و نفوذ آن در میان توده ها دارد. این مساله از نظر کسانی که به ارزشی عقلانی بنام توسعه و توسعه نیافتگی استان علاقه مند هستند ، مانعی جدی تلقی می شود. عملکرد و اظهارات مولوی احمد نارویی و دیگر علما را اگر در درون صنف دینی ارزیابی کنیم ، هیچ نشانه ای منفی تلقی نمی شود چرا که آنها در پی حداکثر کردن مطلوبیات و ایده آلهای صنفی خودشان و این شرایط برای آنها موفقیت بشمار می رود . ولی اگر آنرا در یک کلیت که همانا استان و پیشرفت آن و مساله ای مهم بنام تکثر و آزاد سازی نیروهای اجتماعی بسنجیم ، عملکرد آنها مناسب ارزیابی نمی شود. این مساله باید جامعه دانشگاهی را هوشیار کند که متناسب با انتظاری که از آنها می رود ، رسالتهای تاریخی شان را ایفا کرده و با استقلال از نهادهای مذهبی خود به یک مرجع مهم برای جذب و تاثیر گزاری بر روی صدها فارغ التحصیل دانشگاهی و دانشجویان برای توسعه تبدیل شوند. در جواب استاد پرویز بهادرزهی-- که با توجه به حضور ده ساله در شورای شهر زاهدان و شناخت عمیقی که از شهر زاهدان داشته و دارد و بر خلاف نظر مولوی احمد نارویی ، خیلی اصلح تر از دکتر سید الحسینی است -- که در گفتگو با من بیان می داشت که این مساله به این زودیها امکان پذیر و حداقل 20 سال طول می کشد تا جامعه دانشگاهی تاثیر گزار شود : عرض می کنم که : « ما باید بر روی ارزشهای عقلمدار و توسعه مدار خویش و تغییر نگرش مردم کار کنیم ، مطمئنا" با توجه به رشد زیاد جامعه دانشگاهی ضریب نفوذ در میان توده ها بالا رفته و نیز بتدریج با خدمات گسترده اجتماعی که این قشر برای مردم انجام می دهند جایگاهشان روز بروز رفیع تر می شود » .

4

مولوی احمد نارویی ، شخصیت دوست داشتنی و قابل تحسینی است . حداقل به شخصه شاهد بودم که ایشان برای صلح و امنیت زاهدان با توجه به شرایط موجود چه زحمت هایی کشیده و می کشد . اما باید به ایشان یادآور شوم که در مورد نفوذ روحانیون ، ره اغراق را پیموده اند. کافی است که شما از زاهدان به جنوب استان حرکت کنید ، در شهری مثل خاش سرداران طایفه ای را می بینید که مرجع مهم تصمیم گیری هستند ،هر چند مذهبی اند ، اما مستقل عمل می کنند . ایرانشهر ، شهری است که نیروهای و بازیگران عمده ای در آن دخالت دارند و علما تاثیرگزارند اما تعیین کننده نیستند . نیکشهر و و چابهار که شرایط کاملا" متفاوتی دارند . سروان هم بدینگونه . مساله دیگر در همین انتخابات اخیر شورای زاهدان است ، برخی افراد وجود داشتند که خود وزنه بشمار می آمدند و شما ناگزیر از انتخاب آنها بودید و از این امر در محافل خصوصی به مصلحت اندیشی تعبیر کرده اید و یا نفرات زیادی بوده اند که تحت فشار سرداران طایفه ای انتخاب شدند که این مساله نشان دهنده این است که حتی در شهری مثل زاهدان نیز با توجه به نیروهای اجتماعی مختلف ، نفوذ اجتماعی شما رو به زوال است . همچنین باید خاطر نشان کرد که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و دیگر انتخاباتها ی ریاست جمهوری یک خواست عمومی را نهاد روحانیت تائید کرده است و متناسب با خواست عمومی حرکت کرده است . و از طرف دیگر با ظهور موج جدیدی از پارادوکس ها که خود را در قالب جریانهای اجتماعی جدید نشان می دهد و بیشتر هم از طرف جنوب استان است ، پارادایم مسلط مذهبی به چالش کشیده شده و روز بروز به حدی که اندازه منطقی و قابل قبول آن است نزدیک می شود و این سرنوشت محتوم تمام نهادهای ایدئولوزیک و مذهبی است که همواره گرایش به مطلق شدن و تمامیت خواهی دارند .

5

نگارنده این سطور ، معتقد به توسعه همه جانبه استان است ، استانی که فقر و بیکاری در آن بیدا می کند . توسعه نیافته ترین استان کشور منتظر تحول از درون است . این تحول با ساختارهای موجود بدست نمی آید . اگر الزاما" می خواهیم راهی برای برون رفت از شرایط موجود بیابیم باید تحول از درون را بپذیریم و این مهم حاصل نمی شود مگر با نقد سازنده جامعه . « نقد» و آنچه که ما آنرا « نقد از درون » نامیدیم می تواند ابزار اصلاح و تغییر جامعه ایستای استان ما باشد . نقد نهادهای موجود و مراجع تاثیر گزار نظیر نهادهای مذهبی و قبیله ای که وجه تعیین کننده و غالب استان ما هستند ، یکی از ابزارهای شکل گیری تحول است.

No comments:

Post a Comment