بیش از سہ دھہ ازعمر نظام جمھوری اسلامی گذشت و بجای اینکه تغییری بنیادی در وضیعت زندگی ایرانیان و بخصوص ملیتھا و اقلیتھای مذھبی بوجود آید، وضعیت سیاسی، فرھنگی و اقتصادی آنان روز به روزبا سرعت رو به افول رفت.
بہ خصوص دوران ھشت سال ریاست جمھوری آقای احمدی نژاد٬ نھایت نزول در عرصه بین المملی و داخلی بود.دوران وی با بلوف٬ بگم نگم وبکنم نکنم و قھر بشم نشم٬ ظھور کنم نکنم٬ ناز بیارم و نیارم و ھالہ نور دیدم و ندیدم ونقشہ دیگر کشور ھا را از کرہ زمین پاک کنم ونکنم و ... سرگرم و تھی ازمحتوا بود. ۲۶ سال قبل از وی ھم با نوعی از ھمین فرھنگ و ادبیات که اقتصاد مال خره٬ ما انقلاب نکردیم کہ خربزہ ارزان بشہ،آمریکا ھیچ غلطی نمی کند٬ با مشت توی دھان آمریکا می زنیم٬ اسرائیل را باکاسه ای آب برسرش٬ به دریا می ریزیم٬ انقلاب ایران از راه کربلا به قدس میرود٬ مکه از آن مسلمانان( بخوان شیعه خمینی) می شود٬ به توجیہ و رواج فرھنگ ھوچیگری و مردم فریبی پرداختند و حقیقت را به کنج خانه ھای در بسته فرستادند و خفه و زندانی اش کردند.
سران و تئوریسینھای ج.ا با بزرگ نمایی و گنده گویی نه تنھا اھانت و توھین به تاریخ بشریت و بخصوص به فرھنگ و مذاھب ھمسایگان که دارای جمعیت اکثریت سنی ھستند و دولتھا و ملتھای جھان کردند٬ بلکه توھین و بی احترامی مستقیم به مردمان ایران زمین و شعور تاریخی واعتبار ملی ھمه آنان کردند. دزدیھا٬ سیاه کاریھا٬ دروغگویی ھا٬ خلافکاریھا و جنایتھا و باند بازیھا و ھذیان گویی ھایشان روز به روز بیشترشد تا جایی که به امام زمان بودن و ادعای نمایندہ خدا بودن بر روی زمین قانع نشده٬ خود را٬ خود حق و خدا و مالک سرنوشت بندگان بر زمین می دانند و آنچه بر میل و مرادشان نباشد باطل است و مخالفان و دگر اندیشان محارب خدا ویعنی کہ خود جنابشان اند . حاصل٬ آنچه که ملیتھای ایران دیدند و نصیبشان شد٬ ۳۴ سال ایزوله و خارج از جھان و پیشرفتھای آن ٬ خواری٬ ذلت٬ توھم گرایی و خرافات پرستی٬ عقب گرایی فرھنگی و دروغ آموزی از سران جھل و جھالت ج.ا بود.
گفته ای دیرینہ است که؛ به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند. سی و اندی سال پیش مردم با شور و شادی به آرزوی زندگی نوینی٬ رژیم ستم شاھی را بر داشتند و به امید از چاله در آمدن٬ متاسفانه خود را به ته چاه ولایت فقیه انداختند. سی و اندی سال است که آخوندھا با "تقیه" و خدعه با مردمان، شادی را از زندگی آنان گرفته و بر سرتا سر ایران پرچم سیاه غم بر کشیده اند. اعدام و شکنجه، اعتیاد وبیماری غیر قابل درمان نظام اسلامی شان در ایران شده و عجین ذاتش و تفکیک ناپذیراز آن گشته است . ھر چھار سال یکبار برای تجدید و تداوم این مرض بی درمان اجتماعی شان٬ آخوند یاآخوند پرورده ای را با انتصابی آشکارا بر جان و مال و ناموس ملیتھا و اقلیتھای گوناگون ایران حاکم می گردانند و نامش را می گذارند دمکراسی و آزاد ترین کشورجھان و مدعی مدیریت جھان! بسی جای تعجب است٬ این آزاد ترین کشورجھان٬ آن چنان ایزوله و منفور شده که کمتر کشورمنفوری را می توان باآن مقایسه کرد. سیاه بازی و انتخابات فرمایشی را به مردم تحمیل می کنند تا مجبور شوند به فردی که شعار می دھد٬ "دولت قانون" می آورد، رای بدھند. شعار احمدی نژاد ھم برای تصرف پست ریاست جمھوری درست ھمین بود که قانون را اجرا می کند. اسمش را دولت "امید و اصلاحات" ویا ھر شعار دھن پرکنی دیگر می گذارند. اما٬ پشت پرده نه تنھا حرف، حرف دیکتاتور و رئیس الرؤسای باندھای مافیایی ایران، خامنه ای است بلکه آنچه که باید اجرا شود ایده باندھای تبھکاری است که به مدت ۳۴ سال در تمامی شُئون زندگی مردم ذی دخیل بوده و آنھا را به ذلت نشانده اند. ازاین حکایت ھر چه گفتہ شود تمام شدنی نیست.
حسن آقا ھم دقیقاً مانند احمد اقا که با شعار اجرا کردن قانون بر پست ریاست جمھوری تکیه زد٬ با ھمان شعار و وعده تغییر٬ مردم را بسوی خود جلب کرد. بعد از اطمینان حاصل کردن و تضمین مقام ریاست٬ در اولین سخنرانی زیرکانه اما٬ آشکارا به مردم گفت که مشکلات وقت می خواھد تا حل شود. دیگر ھم پالگیھایش به ھمین روال برای مردم سفسطه بازی می کنند. محمد خاتمی علام کرد " دولت روحانی نمی تواند معجزه کند" آنھا از ھمین امروز روضه خوانی را شروع کرده اند و به مردم اعلام می کنند که انتظار چندانی و بیش از دولتھای قبلی ج.ا نداشته باشند.
ھم احمد آقا و ھم حسن آقا در یک موضوع از خود صداقت نشان دادند. وقتی که احمد اقا شعار اجرای قانوان را برای کسب پست ریاست ج.ا پیش کشید، خبر و نشان و اثبات آن بود که قبل از وی قانونی در کار نبوده است و وی قھرمان اجرای قانون خواھد بود وبا بی قانونی بیشتر از تعداد رای دھندگان برایش از صندوقھا رای بیرون کشیدند.ھمین منطق برای شعار حسن آقا صدق می کند. نتیجه آن است که در سیستم ج.ا قانون مفھوم ندارد و ھمان قانون اساسی بی محتوا و تبعیض گرایانه خود ج.ا و زایندہ ولایت فقیه است که منشاء و سر چشمه ھمه بی قانونیھا است. دیکتاتورھا دو قانون دارند یکی قانون مدون نمایشی و دیگری قانون گفتاری و عملی. ملیتھای ایران ۳۴ سال است که از تصمیمھای لحظه ای دولت مردان ج.ا رنج می برند و در حقیقت قانون "بی قانونی" و گفتاری و کرداری زشت در ایران حاکم است.
متاسفانه بسیاری از روشنفکران و نخبگان بلوچ به امید رھایی از نفس تنگی و" تغییر٬" خواسته و ناخواسته به مبلغین روحانی مبدل گشتند تا جائیکہ بعضی ھا شعر سرودند و سفارش را بہ رأی دھندگان بلوچ کردند که رای خود را به روحانی بنویسید. برخی در وبلاگھایشان جشن گرفتند و شادی بر پا کردند٬ بدون آنکه اشاره بکنند که روحانی از بھمن ۵٧ در تمامی تصمیم گیریھای سر کوبگرانه٬ اعدامھای دسته جمعی و نیز ترورھای درون مرزی و برون مرزی ج.ا شریک دیگر کله گنده ھای نظام بوده است. برای روشنفکران بلوچ که در بطن جامعه زندگی می کنند و حقایق جامعه بلوچ را بخوبی لمس می کنند٬ باید خیلی گران باشد که از عینک دودی آن چنانی خود برای ندیدن حقایق جامعه بلوچ استفاده کنند.دوستان یا باید سکوت معنا دار کرد ویا ا گر نمی توان تمام حقیقت را بیان کرد باید به نصف و حد اقلی از آن اشاره و اکتفا کرد تا ننگ تاریخ را به جان نخرید.
حال منتظر می مانیم که روحانی به کدام یک از وعده ھایش برای ایرانیان جامہ عمل می پوشاند. آیا و اما٬ وی باری از شانه ملیتھا و بخصوص ملت زیر تازیانہ نظامی و امنیتی بلوچ بر می دارد؟
رأی دھندگان بلوچ از روحانی چه انتظاری دارند؟
ما بلوچھا ملت قانع و کم توقعی ھستیم. با داشتن قطعه پارچه کتانی برای پوشاندن جانمان و نیز با لیوانی دوغ و گرده نانی و یا مقداری خرما با اندکی ھیرہ! یا ذره ای تباھگ با قدری بٹ به زندگی دل بسته و شادیم. قرنھا این گونه گذرانده ایم. غروب را با سوز سروز و لیکوی و زھیروکی به امید فردا و دیدن طلوع افتاب راضی ایم .
ما از اقای روحانی می خواھیم کہ؛۔
* بازماندہ جوانان مان را که به بھانہ ھای واھی در انتظار اعدام و تیر خلاص در زندانھای مخوف ج.ا بسر میبرند٬ رھا کند.
* جان کودکان و جوانان ما را نگیرد و روز وشب مان را غمبارترو سیاهتر از آنچہ ھست نکند.
* از قاچاق و توزیع مواد خانمان سوز مخدر از طریق ایادی سپاہ و اطلاعات نظام در بلوچستان پایان دھد.
* برای ادامه حکومتش توسل به ایجاد درگیریھای طایفه ای تباھی نسل جوانمان نشود.
* پاسداران و قزلباشھایش و انواع نظامیان رنگارنگش را اجازه ندھد که ذی دخیل زندگی خصوصی و اجتماعی ما باشند.
* به باورھا و شخصیت ھای مذھبی مورد احترام مان توھین نکنند و اجازه دھند به ھمان روشی که خدا را می شناختیم و می شناسیم٬ عبادتش کنیم.
* زمینھای شھری و روستایی مان را بہ بھانہ ھای مختلف از ما به تاراج نبرند و منابع زیست مان را به سرمایه داران شریک دولت ج.ا و بہ از ما بھتران وارداتی شان تقدیم نکنند۔
* اجازه ندھد زنان و کودکان و مردان و جوانان ما را با تزریق امپول چینی در بیمارستانھا بہ جای موش آزمایشگاھی بکار نبرند و به قتل نرسانند.
* به فارسی سازیون کردن بلوچستان خاتمه دھد و با گلوله تفنگ و زور به تغییربافت جمعیتی بلوچستان نپردازد.
* از داشتن حق ساختن مسجد برای اھل تسنن در تھران و مشھد و قم و اصفھان و شیراز و تبریزو دیگر شھرھای شیعہ نشین ایران ھم میگزریم چرا کہ میدانیم خارج از توان ایشان است۔و فقط میخواھیم کہ بہ عبادتگاہ ھایمان در خود بلوچستان دست درازی نکند۔
* برای ماھی گیران ما مانع ایجاد نکند و به بھانه ھای واھی غرق و خوراک امواج مست و قدر نشناس دریا نکند و بگذارد که آنھای ھم سھمی از دریای مکران داشته باشند.
بیش از این زھر باشد به جانمان که توقعاتمان را در سطح عالیتری مطرح کنیم و در یک کلمه، اگر آقای روحانی راست می گوید٬ برای ما کاری انجام ندھد و ما را به حال خودمان واگذارد و رھایمان کند.
نہ ھمہ خواستہ ھای بدیھی و ابتدایی بالا کہ حتی اگر یکی از خواسته ھای بالا تحقق یافت٬خواب بر چشم جوانان از پسران و دخترانمان تا روشنفکر و نخبگان مان، ازدانش آموزان ودانشجویان دانشگاھی مان گرفتہ تا طلبہ ھای مکتب و مدرسہ ھایمان حرام باشد،قول میدھیم، که ازبندر گواتردریای نیلگون بلوچستانمان( دریای مکران) تا قصر و بارگاہ ایشان در تھران، بیابان ھای بلوچستان را آنچنان با دھل و سرنا ورقص چھار چاپی مان بہ ھم خواھیم زد کہ آواز پایکوبی مان را در تھران بشنوند و گرد و دنزش کوه دماوند را بپوشاند ، به خیر مقدم گویی و قدردانی آقای روحانی خواھیم شتافت.
این٬ خواب و خیال ساد لوحانه بلوچ ھا است که ھنوز خدعه و نیرنگ و دروغ مشروع " تقیه" ایشان و امثال را نمی تواند به سادگی ھضم کند
م و. کوھگنجی ۳١ خرداد ماه ١۳٩۲
http://www.ostomaan.org/articles/%D8%B3%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%A7%D9%84/16547
No comments:
Post a Comment