Welcome to the BC's blog. Here you will find the latest news and other information about Baloch people and Balochistan. You can also listen to Balochi music and watch films on our video bar section. Balochestan, the land of balochs, is occupied by Iran, Pakistan and Afghanistan and Baloch people are a victim of state terrorism carried out by the Islamic states of Pakistan and Iran. Thanks for visiting us. Pls contact us if you have any quation.
E-mail: baloch.community.se@gmail.com
At least two Baloch have been killed during a
Pakistani military offensive in Pat Feedar area of Sui on Monday. The Baloch
fighters claimed to have inflicted heavy casualty to Pakistani
forces.
According to Balochistan media sources Pakistani forces and their
local death squad launched a massive military offensive against innocent Baloch
civilians in RD 238 and Pat feeder areas of Sui. Houses of poor Baloch villagers
were attacked, looted and set on fire.
At least two Baloch civilians
namely Pir Baksh Bugti and his brother Buddha Bugti were killed when the
Pakistani security forces attacked their house in RD238.
Meanwhile the
Baloch Republican Army claimed to have killed at least two members of a local
aman lashkar who collaborate with Pakistani forces in attacking the houses of
pro-freedom Baloch activists.
The BRA claimed in its website that at
least one of their commanders, Shahi Bugti, has also been killed during an
exchange of fire between Pakistani forces and Baloch freedom fighters. “Our
another two members, Shaheed Saddam Baloch and Shaheed Zaheer Baloch, were
martyred by a death squad of occupying forces on May 25, 2013 in Punjgor,” The
BRA said.
The BRA alleged that the attack on its members was planned and
instigated by a pro-occupying state group National Party and executed by a local
death squad called Musallah Difa.
In a separate statement the Baloch
Republican Party spokesperson said that Pakistani forces burned down at least 40
houses of Baloch civilians in Pat Feedar area of Sui, Balochistan. The BRP
further said that state atrocities are on the rise different areas of
Balochistan.
BRP appealed the international community to take notice of
ongoing military operations and human rights violations against Baloch people by
Pakistani forces.
مدیران ارشد گوگل در بریتانیا علیه سانسور اینترنت سخن گفتند. آنها
ابراز نگرانی کردند کشورهای دیکتاتوری در جهت "پاکسازی قومی" در اینترنت اقدام
کنند. گوگل سرویس جستجوی عکس خود را "هوشمند" میکند.
با گذشت دو هفتهی سخت برای کمپانی گوگل که این شرکت درباره پرونده مالیاتی خود
تحت فشار بود، اکنون اریک اشمیت، از مدیران ارشد گوگل، در لندن بر علیه سانسور
دولتی علیه اینترنت سخن گفت اما تایید کرد که اینترنت همچنان "بزرگترین فضای
کنترلنشده دنیاست."
دو تن از بالاترین مقامات کمپانی گوگل، اریک شمیت و جارد کوهن، مدیر ایدههای
گوگل، بیشتر وقت سخنرانی خود در مدرسه اقتصاد لندن را صرف صحبت درباره سانسور در
اینترنت کردند.
آقای اشمیت در این نشست بیان داشت که افرادی که در تلاش برای محدودسازی ارتباطات
و اطلاعات هستند، این کار را به سادگی و با حذف اطلاعات انجام میدهند.
بنا به گفته اشمیت کسی که نمیداند که چیزی از اینترنت حذف شده نخواهد دانست که
سانسور صورت میگیرد.
گوگل خود برای اطلاعرسانی در این راستا از سال ۲۰۱۰ هر شش ماه جزئیات
درخواستهای دولتهای مختلف برای حذف اطلاعات را در قالب گزارشی منتشر میکند.
آخرین گزارش شفافیت گوگل (Transparency Report) که در بهمن ماه سال گذشته
(ژانویه امسال) منتشر شده نشان میدهد که درخواست کسب اطلاعات خصوصی کاربران از این
کمپانی٬ در نیمه دوم سال ۲۰۱۲ میلادی نیز همچنان سیر صعودی داشته است.
دولتها از گوگل میخواهند که در تعقیب و رهگیری آنلاین شهروندان کمکرسان آنها
باشد.
البته اریک اشمیت تاکید کرد که اطلاعاتی در اینترنت وجود دارد که لازم است
دسترسی به آن کنترل شود. وی به وبسایتی اشاره کرد که با در اختیار گذاشتن تفنگهای
پلاستیکی که کاربری یک تفنگ عادی را دارند به خشونت دامن میزند. این وبسایت بنا
به گزارشها از سوی دولت آمریکا فیلتر شده به این علت که به مطابقت عملکرد آن با
قوانین کنترل صادرات تسلیحات ایالات متحده اطمینانی وجود ندارد.
پهنای باند کم دشمن آزادی آنلاین اقوام
یکی دیگر از نگرانیهایی که مدیران گوگل از آن سخن گفتند، نگرانی درباره آینده
اینترنت و احتمال "پاکسازی قومی در اینترنت" در کشورهای تحت لوای دیکتاتوری
بود.
اشمیت گفت تصور کنید که "شما از کردها خوشتان نیاید" ، تنها کافیست که به آنها
اینترنت با سرعت پایین ارائه بدهید. وی از این روش یا روشهای مشابه به عنوان
روشهایی که پاکسازی قومی در اینترنت را موجب میشود یاد کرد.
اشمیت تاکید کرد: «پهنای باند (bandwidth) تاثیر زیادی در توسعه، ایجاد فرصتهای
اقتصادی و تحصیلی دارد.» او بر ضرورت شفافیت هر چه بیشتر دولتها در خصوص اینترنت
و تولید محتوا تاکید کرد.
اریک اشمیت در سفر خود به بریتانیا با دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا دیدار
داشت تا با وی درباره شفافیت بیشتر دولت گفتوگو کند.
هوشمندسازی جستجوی عکس در گوگل
گوگل که به علت تبلیغات خود در آمریکا و موتور جستجوگرش در اتحادیه اروپا پرونده
در حال بررسی دارد، در روزهای گذشته در وبلاگ خود خبر داده است که در حال به روز
رسانی سیستم جستجوی عکس و جستجو در جیمیل است. جیمیل سرویس خدمات ایمیل گوگل
است.
یکی از تغییراتی که گوگل در سیستم جستجوی عکس خود در حال ایجاد آن است، "هوشمند"
کردن سیستم جستجوست. بر این اساس اگر کاربر عادت به اشتراکگذاری عکس در گوگلپلاس
(شبکهاجتماعی گوگل) و در سرویسهای دیگر گوگل داشته باشد این جستجو میتواند
نتایجی حیرتانگیز داشته باشد.
کافیست کاربر در گوگل گزینه "عکسهای من" (my photos) را جستجو کند تا به نتایج
عکسهای خود در اینترنت و عکسهای دوستان خود دست یابد.
گوگل همچنین در حال تغییر سیستم جستجوی اطلاعات در جیمیل است. تا کنون اطلاعات
مربوط به ایمیلهای رد و بدل شده در جیمیل قابل جستجو بود، اما گوگل در حال تغییر
آن است. از این طریق کاربر خواهد توانست اطلاعات مربوط به اتفاقات تقویم خود،
فایلهای ذخیره شده در گوگل درایو، و دیگر اطلاعات مربوطه را جستجو کند.
اگرچه همه این موارد پیش از این نیز در بخشهای دیگر گوگل قابل جستجو بود، امکان
جستجوی همه آنها در یک جا در صرفهجویی وقت و سرعت بخشیدن به فعالیتها تاثیر
بسزایی خواهد داشت.
برکسی پوشیده نیست که کنگرۀ ملیت های ایران فدرال، درطرحِ اتخاذِ تصمیم تحریم
انتخاباتی، که رژیم ایران درصدد برگزاری آن است، ازپیشگامان بوده است. تحریم
انتخاباتی ناشی شناختِ ماهیت تامیت گرا و سیاست
هموطنان:
بدین وسیله کنگرۀ ملیت های ایران فدرال انتخابات ( انتصابات ) یازدهمین
دورۀ ریاست جمهوری درایران را که درتاریخ( ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۳ ) جاری وتحت شرایط
شدید امنیتی برگزارمیشود، قاطعانه تحریم می کند؛ و ازعموم مردمان ایران وبخصوص ملیت
های ایرانیِ:( تورک آذربایجانی، بلوچ، عرب اهوازی، کورد، ترکمن، لربختیاری،
مازندرانی، گیلک و تالش و...) و تمام زنان و مردانی که به آزادی و برابری یعنی
دموکراسی اعتقاد دارند، می خواهد با توجه به ماهیت ضد بشری این نظام وتعبیررأی دادن
شما به بیعت مُجدد با علی خامنه ای و نظام نکبت بارجمهمری اسلامی ایران، یکدست و
یکپارچه، این انتصابات را تحریم کنند.
زمان آن رسیده است که مردمان ایران این انتخابات فرمایشی را تبدیل به یک
بحران رژیم در ایران سازند و ازدل این بحران یک نهضتِ عظیم، به سبک بهارعربی، ایجاد
نمایند و آنرا تا تغییر رژیم ادامه دهند. این بازی انتخابات یک فرصت تاریخی بی
نظیربرای مردمان ایران فراهم کرده است که اگرازآن استفاده کنند، می توانند یک بار و
برای همیشیه، خود را از بزرگترین مصیبتی که در طول تاریخ بر سرشان آمده است آسوده
کنند.
برکسی پوشیده نیست که کنگرۀ ملیت های ایران فدرال، درطرحِ اتخاذِ تصمیم
تحریم انتخاباتی، که رژیم ایران درصدد برگزاری آن است، ازپیشگامان
بوده است. تحریم انتخاباتی ناشی شناختِ ماهیت تامیت گرا و سیاست
های ضد دموکراتیکِ نظام سیاسی حاکم برایران، علیه مردمان این کشور بوده و می باشد.
سیاستی که ریشه در سرکوب های خشن و اِعمال روش های تبعیض آمیززبانی- دینی، واعدام
فعالین مدنی وسیاسی، وهمچنین سرکوب و تخطه کردن هرفعالیت مسالمت آمیزی که اسم آن
حقوق به حق ملیت های ایران باشد، داشته و دارد.
کنگره ملیت های ایران فدرال درادامه سیاست های مبتنی بردموکراسی و حقوق
بشرخود که ناشی از تحلیل شرایط مشخص اوضاع جامعۀ ایران، و رژیم ولایت فقیه حاکم آن
است، درهشتمین مجمع عمومی خود ( ۱۲ و ۱۳ اپریل ۲۰۱۳ ) که در لندن برگزارشد برتحریم
انتخابات اخیر، به توافق رسیده و درقطعنامۀ خود آنرا درج نمود. باردیگر ازعموم
مردمان شریف ایران می خواهد که برای نه گفتن به کل سیستم جورو ظلم، و جهل و غارت،
که برایران حاکم است، در( ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ) باردیگر انتخابات فرمایشی وامنیتی رژیم
تهران را که اهانت به شخصیت انتخاب کنندگان است، تحریم کنند.
مابه این اصل باورداریم که هرشخصی ازصندوق های رأی نظام جمهوری اسلامی
ایران بیرون بیاید، درمسیر مطالبات برحق مردمان ایران گامی برنخواهد داشت و به
مانندِ اسلاف قبلی خود، بقول محمد خاتمی اطلاح طلب همچون" تدارکاتچی " رهبرش درجهت
حفظ وادامۀ حیات سیستم وحکومت ضد منافع ملی همۀ ایرانیان عمل خواهد کرد، چرا که
ملزم به اجرای سیاست هایی است که بیت رهبری و شورای نظامی سپاه برایش دیکته می
کنند.
برخی اطلاعات دریافتی، حاکی از آن است که 11 روز خانه نشینی محمود احمدی نژاد در
سال 1390 ، دروغ بزرگی بوده است که توسط رسانه های حاکمیت ، به مردم گفته شد .
احمدی نژاد در آن 11 روز ، به دلیل برکناری وزیر اطلاعات ، توسط سازمان اطلاعات
سپاه پاسداران ، در خانه زندانی شده و هیچگونه امکان ملاقات و دیدار را نداشته
است
هر چه که به پایان دولت احمدی نزاد نزدیک می شویم ، اخبار واقعی تری از داخل
نظام به بیرون درز می کند. خبرگزاری فارس در بخش زمزمه های خود
نوشت:عوامل جریان انحرافی(دولت ) در جلسات خود اعلام کردند ما یک سی
دی قرمز داریم که در آن ناگفتهها و افشاگریها فراوانی موجود است؛ اگر این سی دی
پخش شود سرنوشت انتخابات عوض میشود.امروز هم خبری از داخل بدستمان رسیده است که
ادعا می کند:برخی اطلاعات دریافتی، حاکی از آن است که 11 روز خانه نشینی محمود
احمدی نژاد در سال 1390 ، دروغ بزرگی بوده است که توسط رسانه های حاکمیت ، به مردم
گفته شد . احمدی نژاد در آن 11 روز ، به دلیل برکناری وزیر اطلاعات ، توسط سازمان
اطلاعات سپاه پاسداران ، در خانه زندانی شده و هیچگونه امکان ملاقات و دیدار را
نداشته است
سی دی قرمزی که می تواند سرنوشت انتخابات را تغییر دهد!
دوشنبه, می 27, 2013 - 23:51
باند احمدی نژاد از موضع بالا وارد جنگ قدرت "انتخاباتی" شده است؛ چرا که ظاهرا
در 8 ساله گذشته اسناد مستندی از خلافکاری های مافیاهای خامنه ای، هاشمی و ... در
دست دارد. پیرامونیان احمدی نژاد بکرات از وجود استناد خاندان برافکن احمدی نژاد در
باره مافیای غالب سخن گفته اند و پیش بینی می شد که سر بزنگاه احمدی نژاد جسورانه
پرده ها را کنار زند و چهره های پشت پرده را افشاء کند. نزدیکان احمدی نژاد می
گویند وی اخیرا در برخی محافل به افراد نزدیک به خود گفته است من مدارکی از آقا
دارم که اگر منتشر کنم ایشان باید عبایس را سرش بکشد و از این مملکت برود!
و
اکنون رسانه های جمهوری اسلامی خبر از سی دی قرمزی می دهند که می تواند سرنوشت جنگ
قدرت (انتخابات کذائی) را تغییر دهد.
خبرگزاری فارس در بخش زمزمه های خود
نوشت:عوامل جریان انحرافی در جلسات خود اعلام کردند ما یک سی دی قرمز داریم که در
آن ناگفتهها و افشاگریها فراوانی موجود است؛ اگر این سی دی پخش شود سرنوشت
انتخابات عوض میشود.
سی دی قرمر جریان انحرافی
۰۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۳
خبرگزاری فارس در بخش زمزمه های خود
نوشت:
عوامل جریان انحرافی در جلسات خود اعلام کردند ما یک سی دی قرمز داریم
که در آن ناگفتهها و افشاگریها فراوانی موجود است؛ اگر این سی دی پخش شود سرنوشت
انتخابات عوض میشود.
در حالی که اکثریت مردم ایران در فقر و فلاکت و بیچارگی بسر می برند و بحران
اقتصادی، دزدی، چپاول و غارتگری اسلامگرایان کشور را در آستانه تلاشی قرار داده
است؛ جمهوری ایرانفروش اسلامی سرمایه ملت ایران را روانه سوریه، بغداد، فلسطین،
لبنان و ... کرده و نه تنها منافع ملی ما، بلکه موجودیت ایرانیان و ایرانیان را
قربانی منافع روحانیت شیعه و پان اسلامیسم می کند. جمهوری ملاهای ایران خصومت
سیاسی، دینی، فرهنگی و تاریخی با ایران و ایرانیت داشته و از عزیمتگاه دین و آئین
بیگانه، نابودی ایران را هدف قرار داده است. رسانه های رژیم گزارش داده اند: ایران
همچنان از اقتصاد سوریه حمایت مالی می کند. ایران خط اعتباری (وام) به ارزش یک
میلیارد دلار برای واردات کالا و وام دیگری به ارزش سه میلیارد دلار برای واردات
نفت و فرآورده های نفتی مورد نیاز، در اختیار سوریه قرار داده است. رئیس بانک مرکزی
سوریه اضافه کرد: خط اعتباری (وام) یک میلیارد دلاری ایران به سوریه، در صورت به
پایان رسیدن، دوباره شارژ خواهد شد. علاوه بر این مبالغ، ایران سه میلیارد دلار
دیگر نیز به سوریه در قالب خط اعتباری (وام) اختصاص می دهد. برای دریافت این وام ها
که در مجموع رقم آنها 7 میلیارد دلار است، در حال نهایی کردن اقدامات لازم هستیم.
هنوز مقامات ایرانی درباره این وام 7 میلیارد دلاری به سوریه اظهارنظری نکرده
اند.
ملت و کشور ما با شتاب فزاینده پای درخت پوسیده ارتجاع اسلامی و هوس ها و
امیال جمهوری ملاهای ایران آب می شود؛ اگر امروز چاره ای نیاندیشیم، فردا دیر است!
*******
وام جدید ایران برای سوریه به مبلغ 7 میلیارد دلار
سوریه قبل از این هم
یک میلیارد دلار از ایران وام در قالب خط اعتباری دریافت کرده بود. در بهمن 1391
نیز دولت سوریه از سپرده گذاری ارزی ایران در این کشور برای تقویت ارزش پول ملی
سوریه خبر داد. دولت ایران علاوه بر این، 200 میلیون دلار وام برای بخش بهداشت و
درمان سوریه اختصاص داده بود.
ایران دوباره وامی به ارزش 7 میلیارد دلار به
سوریه ارائه می دهد.
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه دولتی تشرین چاپ
دمشق، "ادیب میاله" رئیس بانک مرکزی سوریه گفت: ایران همچنان از اقتصاد سوریه حمایت
مالی می کند. ایران خط اعتباری (وام) به ارزش یک میلیارد دلار برای واردات کالا و
وام دیگری به ارزش سه میلیارد دلار برای واردات نفت و فرآورده های نفتی مورد نیاز،
در اختیار سوریه قرار داده است.
رئیس بانک مرکزی سوریه اضافه کرد: خط
اعتباری (وام) یک میلیارد دلاری ایران به سوریه، در صورت به پایان رسیدن، دوباره
شارژ خواهد شد.
وی افزود: علاوه بر این مبالغ، ایران سه میلیارد دلار دیگر
نیز به سوریه در قالب خط اعتباری (وام) اختصاص می دهد. برای دریافت این وام ها که
در مجموع رقم آنها 7 میلیارد دلار است، در حال نهایی کردن اقدامات لازم
هستیم.
هنوز مقامات ایرانی درباره این وام 7 میلیارد دلاری به سوریه
اظهارنظری نکرده اند.
سوریه قبل از این هم یک میلیارد دلار از ایران
وام در قالب خط اعتباری دریافت کرده بود. در بهمن 1391 نیز دولت سوریه از سپرده
گذاری ارزی ایران در این کشور برای تقویت ارزش پول ملی سوریه خبر داد. دولت ایران
علاوه بر این، 200 میلیون دلار وام برای بخش بهداشت و درمان سوریه اختصاص داده
بود.
برخی رسانه های خارجی نیز گفته بودند از آنجا که سوریه به دلیل تحریم
ها، نمی تواند از اروپا غلات خریداری کند؛ ایران برای این کشور از اروپا غله
خریداری کرده است. نفت سوریه نیز تحریم شده است و ایران بخشی از نفت تولیدی این
کشور را خریداری یا با محصولات نفتی مبادله می کند.
سوریه از دو سال پیش
تاکنون با ناآرامی های خشونت آمیزی روبه رو است که هم اکنون به جنگ داخلی گسترده ای
میان ارتش و مخالفان مسلح تبدیل شده است.
ایران مهمترین حامی منطقه ای دولت
سوریه در بحران داخلی این کشور به شمار می آید.
این وضعیت داخلی در کنار
تحریم های گسترده آمریکا و اروپا، اقتصاد سوریه را با مشکلات زیادی روبه رو کرده
است.
پول ملی سوریه نیز در مدت 2 سال بحران این کشور با افت ارزش 300 درصدی روبه
رو شد. 2 سال پیش و قبل از آغاز بحران
در سوریه، هر دلار آمریکا معادل 50 لیره
(واحد پول سوریه) بود اما امروز این رقم به 150 لیره رسیده
است.
New Delhi, May 28 (ANI): What a country can do to itself, no other country
can do better. Asked the other day, a former Indian intelligence official
remarked that India does not have to do anything in Pakistan because they are
doing a much better job of committing harakiri.
A country that cannot today provide electricity even to its urban residents,
celebrates the May 28 nuclear test at Chagai in Balochistan with illumination.
The symbolism of the celebration and the irony of it, one supposes, is not lost
on the many discerning people in Pakistan or on Baloch nationalists.
The social media is full of daily stories of abductions, killings and
tortured bodies that surface in Balochistan much in the manner The Guardian
correspondent Declan Walsh had described it nearly two years ago when he said:
"The bodies surface quietly like corks bobbing in the dark. They come in twos
and threes, a few times a week, dumped in desolate mountains or empty city
roads, bearing the scars of great cruelty."
His report Pakistan's Secret Dirty War of March 29, 2011 is worth a careful
read. There has, however, been very little interest in the fate of the Baloch in
western capitals, absorbed as they are with extricating themselves from
Afghanistan. This is the tragedy of the Baloch people with their cry in the
wilderness.
More recently, Frederic Grare at the Carnegie Endowment for International
Peace analysed the Baloch problem in his essay "Balochistan - The State versus
the Nation" (April 2013).
Grare points out that since 2005, Pakistani security forces have brutally
suppressed the Baloch nationalist movement, "fueling ethnic and sectarian
violence in the province", which was slowly descending into anarchy.
His finding was that as the bloodshed continued, social structures capable of
containing the rise of radicalism had weakened because of repression and a power
vacuum had emerged creating a "potentially explosive situation that abuts the
most vulnerable provinces of Afghanistan."
Significantly, the report points out that many Pakistanis feel that it is the
security forces and not the separatists who are biggest obstacle to national
unity and stability.
It is interesting and should be a matter of concern in Pakistan that Grare
also dwells at some length on the issue of rising sectarianism and Islamisation
of Balochistan.
Dr Ayesha Siddiqa, one of Pakistan's foremost political military analysts had
also discussed rising militancy and radicalism in her paper in February this
year.
Her main argument was that "radicalisation is a greater issue in Punjab than
militancy, primarily because militants tend to groom people for battles outside
the country or the province. Thus, there is violence in the province, but that
these figures are not commensurate with the actual amount of radicalisation that
takes place in Punjab."
She adds that while poverty is a contributory factor, it was the new
capitalist and middle class that plays an important role, "who bankroll and
support the militant forces," just as it happened in Iran.
After discussing in detail the rise of radicalisation in the Potohar
(northern Punjab), Central (Punjabi as she calls it) and Seraiki (southern)
Punjab, one of Dr Siddiqa's observations is that "Currently, radicalism, which
can be tapped for violence at any stage, is flowing from Punjab into Sindh and
into Balochistan as well."
She is sceptical of attempts by policy makers in Pakistan to mainstream
jihadi outfits without analysing or assessing its impact when the society
radicalises.
Women polio workers are once again being targeted in KhyberPakhtunkhwa, while
Sunni radicals continue to kill Shias in Karachi.
Today, KhyberPakhtunkhwa is violently radicalised with a Taliban-friendly
government in charge. Punjab is taking the same route and spreading radical
thought into Sindh and Balochistan.
There is going to be a new Islam-passand government in Islamabad, and the
anticipated change of situation in Afghanistan means that policy makers in New
Delhi would undoubtedly be re-evaluating options.
The trend in Pakistan is markedly towards the hard right.
Those among us, who hope that elections in Pakistan will open new vistas,
need to wait a while to see how the new government challenges its new internal
threats - will it seek to defeat these forces or co-opt them.
Meanwhile, in Balochistan multiple religious and ethnic conflicts rage amidst
desires to control the massive natural resources of gold, oil, gas and copper,
with a number of international powers involved.
The Chinese have more or less established themselves at the Gwadar Port with
plans to establish rail road networks all the way to the Karakorum Highway,
eventually linking with Xinjiang through Kashgar.
A Canadian-Chilean company has struck gold, literally and in huge amounts at
Reko Diq, and has copper interests as well, although the company may have run
into some legal tangles.
The Iranians want to push their gas pipeline through Balochistan, the
Americans have a secret air base for drones at Shamsi, the Afghan Quetta Shura
carefully nurtured by the Pakistan military, and drugs smuggled in from
Afghanistan are some of the other interests in the province.
Resource rich, abutting the Northern Arabian Sea, close the Persian Gulf, on
the eastern flank of Shia Iran, and on the route to Central Asia, should
Afghanistan ever become stable, makes Balochistan a very valuable piece of real
estate.
Instead of main streaming the province and its people, successive governments
in Islamabad have kept Balochistan backward and deprived its people the benefits
of its resources.
In response, the motley groups of Baloch nationalists have carried on their
fight against what they call Punjabi domination and the Punjabis seem to have
responded by unleashing sectarian groups like the Lashkar-e-Jhangvi on the
Hazara Shia population of Balochistan.
A nationalist movement whose origins lie in the discrimination of the Baloch
and the denial of benefits to its people of its own resources is sought to be
suppressed through sectarian and religious forces.
The world has remained silent about Balochistan and its missing young. It has
been unwilling to abide by its own principles of human rights for fear of
upsetting a dubious ally in Afghanistan.
So, the Baloch will continue to bleed, express their anguish on the social
media networks, the world will take notice of their plight only when it is
convenient to do so.
The time for a settlement of the problem through addressing socio economic
grievances may be over as the security establishment seeks to suppress and
Islamise the province. As a result, those willing to negotiate within a united
Pakistan have been forced to join the hardcore nationalists.
Therein lies the tragedy of Balochistan.
Attn: News Editors/News Desks: The views expressed in the above are that of
Mr. Vikram Sood, Vice President, Centre for International Relations, Observer
Research Foundation. By Vikram Sood(ANI)
Many post election meetups with friends usually turnout to be thoroughly
enlightening. One such meet up with a close friend from Balochistan opened
several avenues of thought. Upon asking how elections went in Balochistan, I got
to hear, "Well there was an announced strike from 9th onwards till 11th
announced by the Nationalists." To my amazement; since we were busy focusing on
the issues of a few constituencies of Pakistan, NA 250 to be specific, it came
as a little surprise that there was a strike there on the Election Day. Later he
added that Baluch voter turnout was dismal, perhaps somewhere between 2-5% if
not more in Balochistan. But again our media our technocrats kept the nation so
absorbed on the so-called Tsunami Khan and his troops that our dear province of
Balochistan got totally ignored.
My question was, what those nationalists want anyway? Why zero
participation in the parliamentary process to get heard? His answer was a
straight one. "To understand this you must understand the issue of Baluchistan
first. What transpired in the next few hours in the extended buffet was a quick
viewpoint of a non-feudal Baluch? The core issues of Baluchistan are more than
an issue of royalty. Now we may all choose to disagree but this is the sentiment
on the ground. And necessary to understand what transpires in one key province
of our country. And I am just putting it together for the understanding of us
all.
Let’s go back a little in time. Khan of Kalat conducted a session in 1948
with both his houses upper and lower a few months after Pakistan became
independent to decide whether to merge with Pakistan. The British controlled
Pakistan led under Sardar Akbar Khan Bugti acceded to Quaid e Azam’s vision of a
stronger and unified Muslim republic.
But Ghous Bux Bizenjo ; a member of the lower house stated his
displeasure with the same on the pretext that if the unity of the Ummah is so
supreme than all Muslim nations should be one including west wards. Anyways post
that session Baluchistan fully acceded to Pakistan a few months (March 1948)
after it came into existence and Mr. Bizenjo played a major role in Pakistani
politics onwards. However , Khan of Kalat’s younger brother took up arms and
revolted. Here it should be mentioned that Quaid e Azam Muhammad Ali Jinnah was
also the legal advisor of the Khan of Kalat.
Now here, it is very important to mention that the Sardars are mainly based
in the northern Baluchistan whilst the southern Makran Belt the presence of
Sardar system is insignificant and the ongoing insurgency is mainly getting foot
soldiers in forms of doctors, engineers, lawyers and farmers from this belt.
One could see on the ground there are three key players in the
Baluchistan Politics Sardar Akhtar Mengal (BNP-M), Dr. Hayee (former President
of National Party) and Dr. Maalik (President of National Party). Here it should
be mentioned that Mr. Hakim Baluch was the founding member of National Party.
Now we need to mention Shaheed Fida Baluch who was not a strong believer in
parliamentary politics and was murdered in the 80’s .
Then again there is the Bugti clan, which was headed by Nawab Akbar Khan
Bugti (Shaheed) who headed Jamhoori Watan Party (or JWP) at that time. Now what
we fail many a times to mention is one name and I think . We should remember
this one for good. He is the Che Guevera of Baluchistan Dr. Allah Nazar. A man
from middle class who was forced to pick up arms. Now as not much is available
but here it goes that Dr. Nazar was picked up by what its claimed by the Game
Masters of the country and beaten severely and under assumption that he has died
was dumped. He lived .. This is where the Game Masters of our country realized
that what a mistake they have done and later when Lala Muneer, Ghulam Muhammad
and Sher Muhammad were picked and some say the same mistake was not repeated
though different version of their death surrounds.
Now Dr. Nazar who progressed from BSO again do not believe in parliamentary
politics as he and his group feel that with the low number of seats they have in
the overall equation; the autonomy or rights which they want would never come.
Their uprising are of the men who have given up and stopped believing in the
system. Rightfully, so just take an example. Baluchistan till date is paid the
same set tariffs as were set on Day One of the find while different tariffs
apply as new finds are discovered. Now there has always been a myth which I also
believed that Shaheed Nawab Bugti who was one of the first one to side with
Pakistan from that part wanted royalty for himself . But I learned was that all
he ever asked was the rent for the fields where discoveries were made nothing on
the gas sales. And anyways even if the royalties came it would have come through
the government and not into his pocket. As per my friend who patiently gave me
this information PKR 800 Bn of US$ 100 Bn is due on Pakistan government to be
paid if on actual basis.
Dr. Nazar and their friends seeing the dismal condition of the province where
army posts can be developed but not schools and hospitals which I must say
apologetically though their province’s outstanding is to that tune and more to
offer as we have still not touched Sardar Marri’s fields who still stand by his
position and do not allow exploration.
Ironic isn’t it that people like Sheikh Mujeeb , Nawab Akbar Bugti and all
those communities who were instrumental in creation of Pakistan like Mohajir
community are being persecuted from inception. I asked him a straight question
that why did Nawab Bugti at the age of 80 after being diagnosed Cancer only
picked up arms to fight. After all he was a great proponent of the
countryhood.
I think it all began when in the last government of Baluchistan . It was
decided between BNP-M and JWP that each would hold a government for half terms
and BNP-M started but by the time JWP’s turn came. The then government of PMLN
colluded with the Game Masters of the country and took reigns. Amazingly PMLN
tasted the same fate later. Well to my question that why Mr. Bugti decided for
this stance. Well his response was interesting…
Mir Balach Marri who was later assassinated in Afghanistan even though
the two clans i.e. the Marri and Bugti had old enimities convinced Mr. Bugti to
become a nationalist. Mr. Marri who was educated in London. Got elected as an
MPA. Flew in and went up into the mountains to fight. Again a distrust in the
system. Well the whole thing goes what triggered it all that when a rape
happened at Sui Area on the Bugti Lands. Sardar Bugti wanted the accused to be
tried by Baluch customs but it was discarded. This is how the rebellion
triggered. If I think of it . Again it’s my assessment that Mr. Bugti was maybe
trying to correct the mistake he did. The question is what made him reach to
that level.
Now we may blame General Musharraf for the murder. Time would tell. How much
was he in control as Ch. Shujaat and Mushahid Hussein almost brokered a deal
with Mr. Bugti? But the fact is clear that the need of the time is that to give
empowerment to the people of Baluchistan maybe through increased autonomy. The
18th Amendment needs to be fully in force. Their rights should be paid.
Development should ensue like at least schools and hospitals and mainly jobs. I
think the opportunity is so much in Baluchistan with the Gawadar port coming up
. There can be so many jobs that our Baluch brothers don’t need to go anywhere
else.
However, I must give due credit to PMLN and especially Sharif brothers if
they have done it with an honest intent. Dr. Maalik the head of National Party
has been nominated as the caretaker CM of Baluchistan. Now Dr. Maalik who is not
a Sardar has to be given full support and not let game-masters, which I would
deter from naming is to run Baluchistan into mainstream. With Sardar Mengal of
BNP-M has been burned by the Game Masters by going to Supreme Courts. I feel he
has burned bridges both with people fighting for their rights Dr. Allah Nazar
and even Barhamdagh Bugti the heir of Sardar Bugti.
I strongly feel that the real stakeholders not the few Sardars should be
given the right of Self Determination. With Dr. Maalik if he becomes CM. I see
ray of hope. Since he had terms in the past with the BNF (Dr. Allah Nazar’s
team) . He would have to reach out to them and by his performance would need to
get them belief in the system, which they don’t currently. At the same time the
federal government which is now comprised of PMLN would have to ensure that he
is empowered and not burnt like Sardar Mengal . Otherwise I feel we are running
out of options unfortunately in Baluchistan.
حدود شصت و پنج فعال ایرانی بعد از کنفرانس های
استکهلم ١، بروکسل و پراگ در سالن ساختمان جنبی پارلمان سوئد جمع شدند تا به گفته
میزبان اصلی این گردهمایی یعنی آقای کارل فردریک مالم عضو حزب محافظه کار و دست
راستی لیبرال مردم سوئد (Folkpartiet liberalern) خود را برای احراز قدرت در ایران
منسجم و آماده کنند. آقای فردریک مالم که حزبش در ائتلاف دولت سوئد حضور دارد شدیدا
مدافع تشدید تحریم ها بر علیه ایران و بر روی میز بودن "گزینه های مختلف" می باشد.
وی در سخنرانی
افتتاحیه خود گفت: "وقتی درباره کنفرانسها و سمینارها صحبت میکنیم، مردم میگویند
که یک کنفرانس دیگر، یک سمینار دیگر و از این کنفرانس ها چیزی در نمیآید. اما وقتی
روز تغییر فرا میرسد، نیروهای دموکراسی خواه باید برای آن آماده باشند. نشست
فعلی، یک کنفرانس و سمینار مانند بقیه نیست. کنفرانس مهمی است برای پل زدن میان
نیروهای مختلف دموکرات. برای این است که این نیروها را برای "تغییری" که در طی چند
سال آینده احتمالا رخ خواهد آماده کند" ( این ترجمه دقیق سخنان
فردریک مالم که به انگلیسی
صحبت می کرد می باشد و بازگردان مترجم رسمی جلسه که در برخی از سایت ها منتشر شده
است، ترجمه دقیق بیانات ایشان نیست). وی در ضمن از شهریار آهی
بعنوان برگزار کننده این کنفرانس تشکر کرد.
حقیقت این است که
برگزار کنندگان این کنفرانس از جمله شهریار آهی مدت های مدیدی است که با شخصیت های
سیاسی سوئد از جمله فردریک مالم جهت تبئین اهداف پروژه "اتحاد برای دمکراسی در
ایران" گفتگو و مذاکره داشته اند. طبیعتا آقای مالم نمی تواند بدون آگاهی از اهداف
دست اندرکاران این پروژه، هدف این مجموعه کنفرانس ها را "آماده کردن بخشی از
اپوزیسیون" برای روزی که تغییر فرا می رسد، توصیف کند (دقیقه ١٤ ویدئوی سخنرانی). از منظر بسیاری از ایرانیان، این یعنی
پروژه "کرزای پروری" و یا "چلبی سازی" به زبان دیپلماتیک و عرف سیاسی می باشد. بر
خلاف ادعاهای قبلی برگزار کنندگان، بندهای ٣ و ٦ سند راهبردی (بخش درک ما از انتخابات آزاد و منصفانه) پیشنهاد
تشکیل یک مرکز و یا شورای (بخوان رهبری) تحت عنوان "شورای پیشبرد" و زیر هسته های
پشتیبانی در نقاط مختلف جهان را ارائه می دهد. این در حالی است که دست اندرکاران
این پروژه در ابتدای کار یعنی بلافاصله بعد از نشست مخفی و غیر علنی خود در مرکز
اولاف پالمه شدیدا به مخالفان و منتقدان خود حمله کردند و مدعی شدند هدف از نشست
استکهلم فقط گفتمان بین نحله های مختلف سیاسی می باشد و ایجاد "رهبری" و یا
آلترناتیو سیاسی را در دستور کار خود ندارند. هدف بیان شده اولیه "بحث و گفتمان"
بعدا به "فرایند گفتمان انتخابات آزاد" تبدیل شد. و اینک صحبت از "انتخابات آزاد"
بمثابه ارائه طریق به آمریکا بنا به گفته آقای جواد خادم؛ و "پروژه
فشار" بر استبداد و نه نفی کامل آن بنا به گفته آقای شهریار آهی می شود (فایل صوتی ـ دقیقه
١٤). علیرغم پشنهاد واضح برای تشکیل یک مرکز و یا شورا در سند راهبردی، شهریار
آهی در مصاحبه
دو روز پیش خود تاکید می کند که ما به دنبال تشکیل یک "مرکز" و یا "کانون" محوری
نیستیم. بیانیه پایانی نشست امروز نیز تاکید بر "انتخابات آزاد" و وادار
کردن نظام به عقب نشینی و واگذاری قدرت به منتخبان مردم می کند.
شهریار آهی دیروز
(شنبه) در افتتاح کنفرانس استکهلم ٢ مدعی شد که
"امروز شاهد این هستیم که سوئدیها دلشان برای این میسوزد که در (ایران) و
جاهای دیگر این (آزادی) و ارزشها وجود ندارد. مردم ایران شایسته همین آزادی و
برابری سوئد هستند." وی سوئد را نمونه نادری از دموکراسی در جهان خواند.
البته نگارنده برای سیستم دمکراتیک سوئد احترام قائلم، و تعبیر بد نشود. اما در
هفته ای که فرزندان پناهندگان و مهاجران بهمراه هزاران جوان غیر بومی که در سوئد به
دنیا آمده اند، دست به شورش و قیام بر علیه "تبعیض" و "نابرابری" زده اند، شاید برای ادای مطلب متوسل به ادبیات متفاوتی
می شدم؛ اگرچه بنده با شورش و خشونت غیرقانونی معترضین کاملا مخالفم. بخش های دیگر
سخنان شهریار آهی که در گذشته ای نه چندان دور برای مدت طولانی مشاور رسمی رضا
پهلوی بود و با پشتکار، ظرافت و هوشمندی خاص خود موفق به ایجاد ارتباطات با بخش
وسیعی از اپوزیسیون، شخصیت ها و نهادهای مختلف گردید، در خور تجزیه و تحلیل می
باشند. وی نزدیکترین یار زندگی سیاسی خود را کامبیز روستا از پدران چپ ایران معرفی
کرد. بنده نیز در جنبش رفراندوم با مرحوم روستا و آهی فعالیت و همکاری نزدیک داشتم،
اما با حذر از سوق دادن این نوشتار موجز بسوی مقوله شخصیت ها، ناگفته ها را می
گزارم و می گذرم.
گزارش های متعدد در
مورد تبعیض و نابرابری در سوئد را می توانید در سایت بخش فارسی رادیو بینالمللی این کشور بخوانید. علاوه بر
شورش های ضد تبعیض و نابرابری، تظاهرات، اعتراضات و اعتصاب غذای پناهندگان در سوئد امری عادی و روزمره شده است.
شهریار آهی که خود در سوئد زندگی می کند نمی تواند از شورش و اعتراض و اعتصابات و
تظاهرات (از جمله اخراج پناهجویان ایرانی) بی خبر باشد. نگارنده برای اکثریت شرکت
کنندگان فرهیخته و محترم که از کشورهای دیگر خوشبختانه با تقبل هزینه توسط حامیان
مالی نامعلوم و نامشخص در این سلسله کنفرانس های زنجیره ای حضور بهم رسانده اند،
احترم قائلم. اما بین دنیای این میهمانان خوشبخت در پارلمان سوئد و شوربختی و دنیای
تلخ و تجربه روزمره قربانیان تبعیض، اعتصاب کنندگان و پناهجویان ( از جمله تعداد
بیشماری از هموطنان) تفاوت از زمین تا آسمان است. وانگهی علیرغم خالی بودن نیمی از صندلی های خالی سالن، فقط سه نفر "خودی" از جمع صدهزار
نفری ایرانیان مقیم سوئد به کنفرانس دعوت شده بودند. در سوئد فعالان سیاسی مدنی و
حقوق بشری بیشماری هستند، که متاسفانه جزو حلقه "اتحاد برای دمکراسی در ایران"
محسوب نمی شوند. این عینیت انکارناپذیر با ادعای آقای شهریار آهی که در مصاحبه دو روز پیش
خود با سایت ایران گلوبال می گوید " ما به دنبال اتحاد پلورالیستی و تکثرگرا بر
علیه دشمن مشترک (استبداد) هستیم" همخوانی ندارد. وی تاکید می کند که اعتقاد به چند
کانونی اپوزیسیون دارد و در همین راستا تلاش می کند و پروژه های مختلف چند کانونی و
یا بعبارتی "پراکندگی" را به فال نیک می گیرد. در کنفرانس های قبلی قرار بر این
بود که هر شرکت کننده یک دوست و یا همکار خود را برای نشست بعدی معرفی کند تا این
مجموعه همانند شرکت های هرمی رشد پیدا کند. در کنفرانس پراگ بیش از صد نفر شرکت
کردند، اگرچه تا به امروز توافق و اشتراک نظر حتی بر روی یک بیانیه پایانی کوتاه و
کلی وجود نداشته است. اکنون اینگونه بنظر می رسد که استکهلم ٢ دو بجای تکثرگرایی و رشد تصاعدی، سیر نزولی داشته است.
بعد از چهار کنفرانس و با توجه به اینکه ظاهرا هدف فقط گفتمان برای انتخابات آزاد
است و خصوصا که هزینه سفر و هتل و مخارج شرکت کنندگان توسط برگزارکنندگان تضمین می
شود، این سیر نزولی مشارکت غیر قابل توجیه و بهت آور است.
بعقیده من از منظر
فشار ما هرگز قادر نخواهیم بود میزان فشاری را که از درون و برون بر رژیم سوریه
تحمیل شده است بر علیه جمهوری اسلامی مهیا کنیم. جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی
(حتی به قیمت جان صد هزار نفر و نابودی سوریه) حاضر به مخاطره انداختن رژیم هم
پیمان خود از طریق برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت نهادهای بین المللی و حضور
مخالفان مسلح نیست. حال چگونه می توان با توهم پراکنی خوشبینانه و ترویج آرمانگرایی
غیر عملی و به دور از واقعیت متصور شد که مسئولین جمهوری اسلامی در مورد رژیم خویش
تسلیم چنین فشاری هایی شده و وادار به عقب نشینی و واگذاری قدرت به منتخبان مردم
خواهد شد؟ بیانیه نهایی استکهلم ٢ تمرکز بر راهبرد انتخابات آزاد را بعنوان
فرایند برتر برای گذار به دموکراسی پیشنهاد می کند، بدون انکه به عملی بودن چنین
فرایندی از منظر تاکتیکی اشاراتی داشته باشد. در بیانیه پایانی هیچگونه اشاره ای در مخالفت با افزایش تحریم ها و
بخصوص مخالفت با حمله نظامی به کشور نشده است، که ممکن است قابل تامل
باشد.
نگارنده که در طی دو
سال اخیر یکی از شارعان و طرفداران مقوله انتخابات آزاد بوده است، اکنون بعد از رد
صلاحیت های گسترده و کودتای انتصاباتی اخیر شورای نگهبان، و تجربه سوریه و تلاش های
مختلف و بعضا نامفهوم در بین اپوزیسیون برای مصادره به مطلوب گزاره انتخابات آزاد،
اعتقاد به بازنگری جدی در استراتژی "گفتمان انتخابات آزاد" را دارم. زیرا همانگونه
که عبدالله مهتدی دبیر کل حزب کومله در سخنرانی خود در کنفرانس
استکهلم ٢ گفت "برای تغییر ما بایستی به دنبال تحول سیاسی از طریق جنبش های مدنی و
اجتماعی باشیم. این جنبش ها الزاما همگی بر اساس و محور انتخابات آزاد شکل نخواهند
گرفت". وانگهی کارزار انتخابات آزاد می تواند بعنوان اهرم یا پروژه فشار توسط بخش
هایی از باورمندان به نظام جمهوری اسلامی برای "سهم خواهی" یا "زور کشی" سیاسی درون
نظام مورد استفاده قرار گیرد و جامعه جهانی نیز از آن استقبال کند. خصوصا که در بند
دو سند راهبردی (بخش درک ما از انتخابات آزاد و منصفانه) از همراهی
بخش هایی از نظام با اپوزیسیون برای برگزاری انتخابات آزاد صحبت می شود . بند ٥ سند راهبردی که قرار است امروز تصویب شود (اما عجبا که در
بیانیه پایانی امروز هیچگونه اشاره ای به آن نشده است) سخن از ایجاد فشار برای تحقق
انتخابات آزاد می گوید. خصوصا اینکه تئوریسن های "اتحاد برای دمکراسی در ایران" از
جمله محسن سازگارا عضو برجسته شورای سیاستگزاری این اتحاد علنا از مدل فروپاشی
شوروی از طریق گزار درونی نظام در مقابل "برندازی انقلابگونه" حمایت می کند.
متاسفانه آغاز این حرکت بصورت غیر شفاف (بخصوص در زمینه مالی)، پنهان کاری محفل
گرایانه و "کارآموزی" در پشت درهای بسته در روزهای شنبه و یکشنبه، چهارم و پنجم
فوریه سال گذشته در مرکز اولاف پالمه استکهلم رقم خورد، و معماران مخفی کار خشت اول
را کج بنا نهادند. در نتیجه دیوار همچنان کج ادامه دارد. و من دلسوزانه
در مقالات و گفتگوهای مختلف نقد کرده بودم سالی که نکوست از بهارش پیداست. یا
بقول مازندرانی ها شامی که کدوست از نهارش پیداست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در
ایران، روز جاری مسئولین زندان مرکزی زاهدان به زندانیان اعلام کرده اند که اگر
نفری ۱۰ هزار تومان جهت نسب دستگاه شنود مکالمات تلفنی پرداخت نکنند کلیه تلفنهای
این زندان قطع خواهد شد.
یکی از
زندانیان این زندان به گزارشگر هرانا گفت: "زندانیان تصمیم گرفته اند تا این پول را
پرداخت نکنند و با این وجود از روزهای آینده دیگر امکان تماس تلفنی برای ما از بین
خواهد رفت."
مسئولین
زندان رقم مورد نیاز برای نسب دستگاههای شنود را برای هر بند این زندان رقم ۹۰۰
هزار تومان اعلام کرده اند.
زندان
زاهدان ۱۱ بند دارد که حدود ۳۵۰۰ زندانی با جرائم متفاوت و در بند های مختلف این
زندان محبوس هستند. حدود ۲۰ نفر از محبوسین را زندانیان سیاسی و عقیدتی تشکیل می
دهند. البته تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی این زندان چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر بود
که به دلیل دو نوبت اعتراضات گسترده ای که در اوایل سال گذشته در آن رخ داد اکثر
آنها به زندانهای دور افتاده کشور از جمله سمنان، بندر عباس، اردبیل، قزوین و...
تبعید شدند.
گفتنی است،
زندان زاهدان از لحاظ امکانات رفاهی، بهداشتی و تغذیه زندانیان از پایین ترین سطح
موجود برخوردار است و تاکنون چندین گزارش از وضع بهداری، غذا، تراکم جمعیت، عدم
تفکیک جرایم، اعدامهای اعلان نشده و ... منتشر شده است.
ژنرالها و سربازان پاکستانی امـوال ودارايی مردم بلــوچ راغارت کرده
خانه های مردم بيدفاع وآنچه را که نتوانستنـد با خود ببـرند در آتش جـور خـود
سوزانده به خاکستر تبديل کردنـد.
ارتش اشغالگـرپاکستان بازهم باحملات ديوانه واربهبه
تـُمـپوچندين روستای اطراف آن منجملـه
گـومازی، ملانـٹ،
ناصـرآبادونزرآباد
دربلوچستــان اشغالـی باردگـرزنان بيگناه وکودکان معصوم بلوچ رابخاک وخون کشانـد.
ژنرالها و سربازان پاکستانیامـوال ودارايی مردم بلــوچ راغارت کردهخانه های مردم بيدفاع وآنچه را که
نتوانستنـد با خود ببـرنددر آتش جـور خـود سوزانده به خاکستر
تبديل کردنـد.
براسـاس اخباررسيـده هجـوم ارتـش پاکستان به تمـپ و روستاهای
اطرافکه ازصبـح بيسـت وچهارم ماه مـه
آغازشــد
و همچنان ادامه داردبه شهـادت وزخمی شدن ۲۶ بلـوچ
بيگناهانجاميده
اسـت.
علاوه بر ايـن اشغالگران پاکستانی بيش از ۱۲ نفـر را در تمـپ و روستاهـای اطــراف دستگيـر کرده
انــد.
العربیه.نت
فارسی در تماسی با چند تن از اهالی شهرهای گومازی ، نظرآباد و مند، موفق شد
اطلاعاتی در باره رویدادها ی اخیر منطقه بلوچستان به دست آورد.
به
گفته مخالفان بلوچ "نیروهای پاکستانی با بکارگیری خودروی های نظامی به شهر گومازی
حمله کردند ".
مخالفان
می گویند : "نیروهای پاکستانی در تعقیب فعالان بلوچ درب منازل مناطق گومازی را
شکسته، و به آتش زدن خانه ها پرداخته اند."
بر
اساس این گزارش تا کنون بیش از 100 خانه از جمله خانه منهاج مختار موسیقیدان نامدار
بلوچ به آتش کشیده شده است.
سایت
"سرمچار" وابسته به فعالان بلوچ با تایید این خبرنوشت: "مردم روستای کوش کلات، در
چند مایلی گومازی که روز شنبه مورد هجوم قرار گرفته بود، با ورود نیروهای پاکستانی،
از داخل منازل خود بیرون نیامدند .
نیروهای
امنیتی پاکستان فعالان بلوچ را به تلاش برای تجزیه این استان از پاکستان متهم می
کنند.
این
عملیات زمانی صورت می گیرد که قرار است امروز دوشنبه 27-05-2013 یک دولت ایالتی با
گرایش ناسیونالیستی ، مراسم تحلیف را برای به دست گفتن قدرت در این ایالت به رهبری
دکتر عبدالمالک بلوچ، به جای آورد.
دکتر
مالک که امروز قرار است سمت نخست وزیری بلوچستان پاکستان را به عهده گیرد، از او به
عنوان یکی از معتدل ترین رهبران مطرح فعلی در بلوچستان یاد می شود.
دولت
پاکستان تاکنون هیچگونه گزارشی در رد یا تایید این خبر ارائه نداده است.
فعالان
سیاسی بلوچ در گزارش خود می افزایند:" ارتش پاکستان از ورود خبرنگاران داخلی و
خارجی به منطقه بلوچستان جلوگیری می کند".
طبق
این گزارش دستگاه امنیتی پاکستان به تمام رسانه های محلی و رسمی این کشور گفته است
تا اطلاع ثانوی از ورود به منطقه بلوچستان و انجام هرگونه پوشش خبری جلوگیری می
شود.
گفتنی
است که تاکنون هیچ رسانه رسمی و معتبر نتوانسته است که گزارش دقیقی در باره
رویدادها ازبلوچستان تهیه کند.
دولت
پاکستان فعالان بلوچ را به همکاری با تروریست ها و به قتل رساندن افرادی از ارتش
پاکستان متهم می کند.
ارتش اشغالگـرپاکستان بازهم باحملات ديوانه واربه به تـُمـپ و چندين
روستای اطراف آن منجملـه گـومازی، ملانـٹ، ناصـرآباد ونزرآباد دربلوچستــان اشغالـی
باردگـرزنان بيگناه وکودکان معصوم بلوچ رابخاک وخون کشانـد.
ژنرالها و
سربازان پاکستانی امـوال ودارايی مردم بلــوچ راغارت کرده خانه های مردم بيدفاع
وآنچه را که نتوانستنـد با خود ببـرند در آتش جـور خـود سوزانده به خاکستر تبديل
کردنـد. براسـاس اخباررسيـده هجـوم ارتـش پاکستان به تمـپ و روستاهای اطراف که
ازصبـح بيسـت وچهارم ماه مـه آغازشــد و همچنان ادامه دارد به شهـادت وزخمی شدن ۲۶
بلـوچ بيگناه انجاميده اسـت. علاوه بر ايـن اشغالگران پاکستانی بيش از ۱۲ نفـر را
در تمـپ و روستاهـای اطــراف دستگيـر کرده انــد.
انجمـن دفاع ازحقــوق بشـر بلوچستـان ـ نــروژ
هجــوم وحشيانـه ارتش اشغالگر پاکستان را به مردم بيدفاع بلوچ شديدا محکـوم کرده
وازسازمانهای مدافع حقـوق بشـر، انسانهای آزاده و بشـر دوسـت تقاضا دارد تا صدای
خود را بر عليه تروريسـم دولتی و ارتش پاکستان بلند تـر کرده و برای توقف سياستهــا
و عملکرد ضدبشري اسلام آبـاد در بلوچستــان اشغالی مسئـولانه اقــدام
نماينــد.
دیگربان
: فایل صوتی سخنرانی محمود نبویان از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی در یک جمع خصوصی
مبنی بر اینکه انتخاب احمدینژاد توسط علی خامنهای به منظور حذف اصلاحطلبان صورت
گرفت٬ منتشر شد. (فایل صوتی)
در
این فایل صوتی که تاریخ آن مربوط به سال ۱۳۹۰ است٬ آقای نبویان جزئیات تازهای از
ارتباط تیم احمدینژاد با «اجنه»٬ عباس غفاری و علت انتخابات رئیس دولت از سوی رهبر
جمهوری اسلامی فاش کرده است.
این
روحانی در جریان سخنرانی خود گفته در صورتی که جزئیات سخنان وی منتشر شود٬ وی آن را
تکذیب خواهد کرد.
محمود
نبویان از علی یعقوبی به عنوان «مرشد» تیم احمدینژاد نام برده و رحیممشایی را
«اجیر بیجیره و مواجب اصلاحطلبان» معرفی کرده است.
نبویان
همچنین افزوده عباس غفاری یکی از «جنگیران» تیم احمدینژاد است که رئیس دولت دهم
را «طلسم» کرده و در حال حاضر {در سال ۱۳۹۰} در بازداشت حفاظت اطلاعات سپاه
پاسداران است.
این
روحانی در سخنرانی خود به جزئیات «قدرت» غفاری اشاره کرده و توضیح داده که وی چگونه
توانسته احمدینژاد را «طلسم» کند.
محمود
نبویان در بخش دیگری از سخنان خود با تمجید از عملکرد دولتهای نهم و دهم محمود
احمدینژاد٬ انتقادهای تندی متوجه اکبر هاشمی رفسنجانی کرده است.
وی
همچنین به صراحت از «انتخاب» احمدینژاد برای پست ریاست جمهوری از سوی علی خامنهای
سخن به میان آورده و گفته که رهبر در این انتخاب «اشتباه» نکرده است.
اظهارات
این روحانی نزدیک به مصباح یزدی در شرایطی منتشر میشود که در هشت سال گذشته
محافظهکاران و حامیان رهبر جمهوری اسلامی بارها ادعا کردهاند احمدینژاد «انتخاب»
مردم بوده است.
The Baloch Community London announced to organise a protest demonstration in front of British Parliament on 28 May 2013. The protest will coincide with the 15th anniversary of Pakistan’s nuclear blast in Balochistan on 28 May 1998.
The protest will be held outside British Parliament close to West Minister underground station from 4pm – 6pm. The organisers of the protest have appealed the Baloch activists and other human rights campaigners who are against nuclear arms race to join the protest.
They also appealed the British and other international media to help Baloch people raise their voice against Pakistan’s nuclear weapons in Balochistan.
It is pertinent to mention that on 28 May 1998 Pakistan conducted six nuclear tests in Balochistan. These nuclear tests were conducted in Raas Koh area of Chaghai district in Balochistan.
The explosions reportedly yielded 52 KT (kilotons) of radiotoxic nuclide. The tests impacts have been disastrous in terms of human costs; loss of livestock and environment. For instance, water has become contaminated and new born babies are affected with mysterious diseases. People in the region suffer from cancer, skin and eye complications.
This inhumane act carried out by Pakistani state in complete secrecy without the knowledge of Baluch people and political leadership.
The blasts were conducted during Nawaz Sharif’s era in 1998. This year also the protests in Balochistan and abroad are coinciding with Nawaz Sharif’s success in election.
The Baloch Community London appealed the Baloch Diaspora in other countries to organise protest demonstration and meeting to spread awareness about the effect of Pakistan’s nuclear test on Baloch people.
Baloch National Voice, Baloch Liberation Struggle, the Baloch Salvation Front and Baloch Student Organisation-Azad have also announced protests and meetings on 28 May in Balochistan. In their separate statement they urged the Baloch nation to observe this day as a “Day of Mourning” and organise public events to express their dislike for nuclear weapons.
OSLO – The world remembers 1948 as the year of Israel’s birth and the year
the Israeli-Palestinian conflict took on its present proportions. But it was
also the year another decades-long conflict first erupted, one that has claimed
tens of thousands of lives but attracts far less attention: the Baloch
independence movement.
Like the Kurds, the Baloch are Sunni Muslims, and like them are spread across
national borders. Historical Balochistan is today located in (or as Baloch
nationalists insist, occupied by) Pakistan and Iran, with a smaller portion in
Afghanistan. And like the Kurds, the Baloch are eager to cultivate any regional
allies who will have them – including Israel.
“It’s in both our interests to join forces,” says His Royal Highness Khan Suleman Daud, the exiled Khan of Kalat.
“The world has interests – yours is that Iran shouldn’t be nuclear, and also
that Pakistan be weak. I have my interests – independence.”
Kalat is just one of the historic districts of Pakistani Balochistan, but the
Khan, who fled Pakistan for Wales six years ago, is
now determined to lead all Baloch territories – including those in Iran – to
independence under his leadership.
“We are not racial or religious enemies,” he told The Tower on the
sidelines of the Oslo Freedom Forum human rights conference. “Whomever is the
enemy of our enemy is our friend and we’ll take help wherever we can get it. I’d
love to come to Tel Aviv someday – hopefully soon.”
The Baloch, the Khan insists, are the region’s only secular people and disgusted by the
Shiite extremism of Iran and the Sunni variety practiced in neighboring Pakistan
(the country’s official name is, after all, the Islamic Republic of Pakistan).
But there is one issue on which he is not willing to compromise: The provinces
of both countries that are Balochi-inhabited will and must revert to their
natural owners.
“It’s not Iran or Pakistan or Afghanistan; it’s Baloch land. We existed
centuries before Pakistan, which is just the illegitimate child of the British,”
he says. The Khan reserves special scorn for the Punjabis, inhabitants of
Pakistan’s richest and most populous province, whom he blames for stealing half
of Balochistan in what he describes as a forced marriage.
The British made Balochistan part of their Indian Empire, but allowed it to
retain its khanate and relative autonomy, even while ceding its western part to
Persia as a buffer against czarist Russia. When India was partitioned, the
Baloch were promised independence, while sharing a currency and foreign and
defense policy with the new Muslim state of Pakistan. After six months Pakistan
invaded and forcibly annexed the area.
Since then some 17,000 people are believed to have been killed over six
decades of Baloch opposition to Pakistani and Iranian rule.
As Britain’s Independent newspaper wrote in a 2009 profile of the khan: “Forgotten by the West,
Baloch separatists have since fought five insurgencies to try to claw back their
independence from Pakistan’s central government, which has responded with
massacres, large scale disappearances and torture.”
Islamabad continues to fight what TheGuardian has called a
“secret dirty war,” one that fails to garner
the media attention remotely close to the attention paid to the
Israeli-Palestinian conflict, Syrian civil war, or even the Kurdish independence
movement.
And yet as dire as is their situation in Pakistan – where half of their total
world population live – the Baloch in Iran have arguably fared worse still. Like
Pakistani Balochistan, Iran’s Balochistan province is its country’s largest. And
like its Pakistani counterpart, it is also poor, neglected, and
underdeveloped.
Amnesty International reports that in Iran,
where Baloch make up just 1.5 million of the country’s 80 million people, they
account for 55 percent of hanging victims.
Mehrab Sarjov, an assistant to the Khan, hails from Iranian Balochistan. Like
the monarch, he sees his land becoming a model, moderate secular Muslim polity
at peace with all the region’s states. That means all of them:
“We believe no state is granted by God – it’s people who make states,” he
told The Tower in Oslo. “We believe Israel has a right to exist and to
full security. We don’t live in the age of empire or religious supremacism but
that of the nation-state. If the Greeks can form a country from their part of
the crumbling Ottoman Empire, then what’s wrong with the Jews doing the same?
The whole world order is based on nation-states, and history shows the Jews need
protection.”
And yet Baloch nationalists know that the same great-power politics that
denied them a country will be essential if they hope to secure one. At the initiative of California Republican
Congressman Dana Rohrbacher, the House Foreign Affairs subcommittee last year
held its first-ever hearing on Pakistani human-rights abuses in
Balochistan.
Baloch nationalists are convinced that Israeli and Western opposition to
Iran’s nuclear program can help win them support. The CIA estimates that Shiite non-Persian Azeris
make up 16 percent of Iran’s population, with the Sunni Kurds another 10
percent, and the Baloch 2 percent.
“If Azeris, Kurds and Baloch revolt against Iran, the country is finished,”
Sarjov says. “We believe Baloch, Kurds, Azeris and Jews are natural allies.”
Sarjov’s hitherto jovial expression turns flat when asked whether Iran has
him in its sights.
“They want to kill me,” he says, deadly serious, and recalls a recent
invitation he received for a “business meeting” in Dubai by people he believes
were Iranian agents.
“The business they wanted to discuss,” he says, his smile returning, “was
that of securing my head on a plate.”
For his part, the Khan is convinced the most effective way to deal with a
nuclear-determined Iran – and a Pakistan that is already there – is not through
sanctions but fomenting unrest among disaffected minorities.
“Baloch independence will not just weaken, but break, both Iran and
Pakistan,” he says. “You Jews are just not even 15 million, and only half live
in Israel, but every time the Israelis do anything the whole Arab world screams
but does nothing.”
“I’ll tell you something: We Baloch are 30 million,” he says, inflating the
actual number by as much as half. “One Baloch can handle one hundred Punjabis,
and the same goes for those Persians.”