Balochyouth Afghanistan har lagt till 2 nya foton — med Baloch Ghulam Lalzad och6 andra.
ر تاریخی شهر سوخته و تمدن جیرفت یکی از کهن ترین و برخوردار از پیشرفته ترین تمدنها در جهان بوده است.
انچه در اثار باستانی شهر سوخته و تمدن جیرفت کشف گشته بلوچستان را صاحب پیشرفته ترین تمدن ها قرار داده است.
شاید یک سوال برای خواننده القا شود که چرا تمدن جیرفت را شامل بلوچستان می دانیم.باید بدانیم که جیرفت ،بم و بسیاری دیگر از جغرافیای کرمان متعلق به بلوچستان می باشد که طی یک برنامه استعماری پس از اشغال بلوچستان توسط حکومت پارسها با همراهی دولت انگلیس قسمتهایی از بلوچستان تجزیه و جدا شدند که معادل بیش از یک سوم خاک فعلی بلوچستان می باشند و به کرمان هرمزگان و خراسان طی پروسه ای خائنانه الحاق گشتند.
و از این بابت است که جیرفت باید بدانیم که نامش برگرفته ازکلمه اصلاح شده جیندرُپت می باشد که بعدها به جیرفت تغییر نام پیدا کرد.
جیند نام یکی از سرداران بلوچ بوده که در آن زمانها همیشه برای مال جنگی به این منطقه از بلوچستان که آباد بوده یورش می برده و اموال و احشام مردم این خطه از بلوچستان را به غارت می برده است.بنا بر این نام این منطقه در ان زمان جیند رُپت بوده (یعنی منطقه ای مشهور جیند خان)و رُپت کلمه معادل فارسی آن جارو کردن و بردن است.
بعدها نام این شهر تاریخی همانگونه که نام بسیاری از شهرهای بلوچستان هویت زدایی شد نام این شهر تاریخی بلوچستان نیز به جیرفت تغییر نام پیدا کرد.
بلوچستان چرا باید تاریخ و قدمت اش دست خوش تغییر و سرزمینی بی هویت باشد و چرا باید نسل امروزی اش غافل از حقیقت دیروزی اش باشد.
باید بدانیم که استعمارگران با توجه به خلق و خوی این ملت برنامه های استعماری خویش را در چارچوب برنامه ها و سیاستهای بلند مدت طرح ریزی و اجرا نمودند تا به امروز رسیدیم که فرزند بلوچ خود را اصلا و نسبا ایرانی می پندارد و از بلوچستان به همان اندازه شناخت دارد که یک تهرانی و یا زنجانی و اصفهانی شناخت دارد.
می پذیریم که اصل استعمار بر بیگانگی با هویت و تاریخ ملتها بنا نهاده شده اما اگر ملتی پس از قرنها به اسناد واقعی پیرامون هویت واقعی اش را بیابد در حقیقت قدم بسوی شکستن زنجیرهای بردگی خواهد گذاشت.
استعمارگران این ملت و سرزمین بخوبی به این واقف بودند که بلوچ ملتی آزادپسند است و این آزاد پسندی هرگز از انها ملتی محکوم و مسکوت نمی سازد.
بلوچ نه حکومت دیگران را بر خود می پسندد و نه برده نمودن ملتی دیگر را می خواهد تا برآنها حکومت کند.انها واقف بر این بودند که بلوچ ازاد زندگی کردن را پسندیده و برای دیگران نیز اجازه این نوع زندگی را می خواسته است و تاریخ این ملت گویای این حقایق است.
در تاریخ پر افتخار این ملت هرگز برگی از خیانت و به برده کشیدن ملتی دیگر وجود ندارد بلکه برعکس تاریخ بلوچ سرشار از غیرت و شجاعت و آزاد اندیشی وی بوده و همیشه با مرام و مردانگی که داشته درصدد نجات و کمک همسایه گانش بوده است.
با شناختی که استعمارگران از این ملت داشتند در صدد آن برآمدند که اولین گام پس از استعمار نابودی هویت تاریخی انان است بطوری که نسل های آینده بلوچ غافل از حقیقت تاریخی خود گردند.
و الا چه ضرورتی بود که جیندرُپت به جیرفت و حسین آباد به زابل و دزآپ به زاهدان و شستون به سراوان و گِه به نیکشهر و پهره به ایرانشهر و تمدن کلی بلوچستان از بلوچستان به سیستان تغییر نام یابد(در صورتی که سیستان سرزمینی جدا از بلوجستان نبوده و بخشی از خاک پر گهر بلوچستان بوده است).
(و اما قومی بنام زابلی که امروز بر بلوچستان حکومت می کند عده ای کولی بودند که در زمان رضاشاه به بلوچستان تبعید گشتند و با توجه به غفلت ملت بلوچ و بی توجهی انان نسبت به تاریخ ،و قدمت و ارزش تاریخی شان امروز خود را با جمعیتی دویست و پنجاه هزار نفری، قدمتی پنج و شش هزار ساله داده اند(و این جمعیت خود گویای حقیقتی کاذب بر قدمتی هزاران ساله است) و فرزند بلوچ چون تاریخ ملت و سرزمینش را فراموش کرده وامانده در وادی گمنامی است و احساس غربت می کند در خاک مادری اش)
و در تاریخ و جغرافیا از این سرزمین تاریخی آثاری به ثبت نرسد و هیچ گاه از داستانهای استعمارگیرپیر یادی نشود.
این را می پذیریم که تاریخ بلوچستانی بصورت جامع و کامل وجود ندارد و بصورت جسته وگریخته ثبت شده است اما آثار تاریخی این ملت و آثار ثبت شده ای که در تاریخ و متون دیگر تمدنها وجود دارد وچون آیه ها و نشانه هایی دال بر اقرار به تمدن و تاریخ با عظمت بلوچستان دارند و تاریخ زنده ای که سینه به سینه در بین ملت بلوچ وجود داشته و دارد و هنر و فرهنگ و زبان غنی که دارد آیا این معنا نیست که ملتی متمایز از پارسهاست و به همسان سایر ملتها می باشد.
برای زبان بلوچی به همین اندازه کافی است که زبان شناسان اروپایی اذعان نمودند که زبان بلوچی زبانی بی مثل در دنیاست بطوری که غنی از کلماتی است که هنوز در شناخت و معانی بسیاری از کلماتش زبانشناسان متحیر مانده اند.زبان بلوچی گویا کتابی است از پند و نصیحت و احساسات بزرگوارانه و در این زبان الفاظ زشت و رکیک به مثال قطره هایی است بر دریا ،،و همیشه امر و نهی و تنبیه کلماتی آن ،،بصورت ضرب المثل هایی است که وزن سنگین این زبان را می رساند./این زبان است که با وجودیکه در محاصره و استعمار قرار داردهرگز هضم نشده و همچنان زنده است.باوجودیکه هیچ گونه برنامه ای برای تعلیم و تدوین کلی ان وجود نداشته است.و علت اینکه تاریخ این ملت زنده است بعلت این بوده که این ملت ملتی همیشه در ستیز بوده و هرگز در طول هزاران سال به درازای یک سال بهر آرامش نداشته و همیشه مورد تاخت و تاز ابرقدرتان و مستبدان بوده و اما هرگز شکست را نپذیرفته است.
و این تاریخ نسل به نسل سینه به سینه انتقال داده می شده است.
با شناختی که استعمارگران از مطالعه تاریخ با عظمت بلوچستان بدست اوردند اولین برنامه استعماری آنان بیگانگی این ملت با هویت و تاریخشان می باشد.
برای پرداختن به این موضوع دستها از نگارش باز نخواهد ماند اما برای فرزند بلوچ کافی است که به هویت تاریخی خویش برگردد و زندگی تحت ستم را به دوران آزادپسندی اش برگرداند .و امروز برای مبارزه ای در چارچوب رسیدن به حق خودمختاری اش در جغرافیای ایران بیاندیشد.
بلوچستان باید به حق خودمختاری خود برسد تا بتواند یکی از نشانه های خداوند در زمین را که همان ملیت و هویت و زبان و فرهنگش می باشد را حفظ نماید و همچنین از منابع و سرمایه های خدادادی اش براساس نیاز امروز و نسل های فردایش بهربرداری کند تا از موقعیت تحت ستم و فقر و تبعیض نجات حاصل نماید.
و عرق زحمت وقطره خونش برای آبادانی ملت و سرزمینش بر فرش زمین مادری اش بریزد.
محمود بلوچ
(بشکریه: جنبش دیموکراتیک بلوچستان)
انچه در اثار باستانی شهر سوخته و تمدن جیرفت کشف گشته بلوچستان را صاحب پیشرفته ترین تمدن ها قرار داده است.
شاید یک سوال برای خواننده القا شود که چرا تمدن جیرفت را شامل بلوچستان می دانیم.باید بدانیم که جیرفت ،بم و بسیاری دیگر از جغرافیای کرمان متعلق به بلوچستان می باشد که طی یک برنامه استعماری پس از اشغال بلوچستان توسط حکومت پارسها با همراهی دولت انگلیس قسمتهایی از بلوچستان تجزیه و جدا شدند که معادل بیش از یک سوم خاک فعلی بلوچستان می باشند و به کرمان هرمزگان و خراسان طی پروسه ای خائنانه الحاق گشتند.
و از این بابت است که جیرفت باید بدانیم که نامش برگرفته ازکلمه اصلاح شده جیندرُپت می باشد که بعدها به جیرفت تغییر نام پیدا کرد.
جیند نام یکی از سرداران بلوچ بوده که در آن زمانها همیشه برای مال جنگی به این منطقه از بلوچستان که آباد بوده یورش می برده و اموال و احشام مردم این خطه از بلوچستان را به غارت می برده است.بنا بر این نام این منطقه در ان زمان جیند رُپت بوده (یعنی منطقه ای مشهور جیند خان)و رُپت کلمه معادل فارسی آن جارو کردن و بردن است.
بعدها نام این شهر تاریخی همانگونه که نام بسیاری از شهرهای بلوچستان هویت زدایی شد نام این شهر تاریخی بلوچستان نیز به جیرفت تغییر نام پیدا کرد.
بلوچستان چرا باید تاریخ و قدمت اش دست خوش تغییر و سرزمینی بی هویت باشد و چرا باید نسل امروزی اش غافل از حقیقت دیروزی اش باشد.
باید بدانیم که استعمارگران با توجه به خلق و خوی این ملت برنامه های استعماری خویش را در چارچوب برنامه ها و سیاستهای بلند مدت طرح ریزی و اجرا نمودند تا به امروز رسیدیم که فرزند بلوچ خود را اصلا و نسبا ایرانی می پندارد و از بلوچستان به همان اندازه شناخت دارد که یک تهرانی و یا زنجانی و اصفهانی شناخت دارد.
می پذیریم که اصل استعمار بر بیگانگی با هویت و تاریخ ملتها بنا نهاده شده اما اگر ملتی پس از قرنها به اسناد واقعی پیرامون هویت واقعی اش را بیابد در حقیقت قدم بسوی شکستن زنجیرهای بردگی خواهد گذاشت.
استعمارگران این ملت و سرزمین بخوبی به این واقف بودند که بلوچ ملتی آزادپسند است و این آزاد پسندی هرگز از انها ملتی محکوم و مسکوت نمی سازد.
بلوچ نه حکومت دیگران را بر خود می پسندد و نه برده نمودن ملتی دیگر را می خواهد تا برآنها حکومت کند.انها واقف بر این بودند که بلوچ ازاد زندگی کردن را پسندیده و برای دیگران نیز اجازه این نوع زندگی را می خواسته است و تاریخ این ملت گویای این حقایق است.
در تاریخ پر افتخار این ملت هرگز برگی از خیانت و به برده کشیدن ملتی دیگر وجود ندارد بلکه برعکس تاریخ بلوچ سرشار از غیرت و شجاعت و آزاد اندیشی وی بوده و همیشه با مرام و مردانگی که داشته درصدد نجات و کمک همسایه گانش بوده است.
با شناختی که استعمارگران از این ملت داشتند در صدد آن برآمدند که اولین گام پس از استعمار نابودی هویت تاریخی انان است بطوری که نسل های آینده بلوچ غافل از حقیقت تاریخی خود گردند.
و الا چه ضرورتی بود که جیندرُپت به جیرفت و حسین آباد به زابل و دزآپ به زاهدان و شستون به سراوان و گِه به نیکشهر و پهره به ایرانشهر و تمدن کلی بلوچستان از بلوچستان به سیستان تغییر نام یابد(در صورتی که سیستان سرزمینی جدا از بلوجستان نبوده و بخشی از خاک پر گهر بلوچستان بوده است).
(و اما قومی بنام زابلی که امروز بر بلوچستان حکومت می کند عده ای کولی بودند که در زمان رضاشاه به بلوچستان تبعید گشتند و با توجه به غفلت ملت بلوچ و بی توجهی انان نسبت به تاریخ ،و قدمت و ارزش تاریخی شان امروز خود را با جمعیتی دویست و پنجاه هزار نفری، قدمتی پنج و شش هزار ساله داده اند(و این جمعیت خود گویای حقیقتی کاذب بر قدمتی هزاران ساله است) و فرزند بلوچ چون تاریخ ملت و سرزمینش را فراموش کرده وامانده در وادی گمنامی است و احساس غربت می کند در خاک مادری اش)
و در تاریخ و جغرافیا از این سرزمین تاریخی آثاری به ثبت نرسد و هیچ گاه از داستانهای استعمارگیرپیر یادی نشود.
این را می پذیریم که تاریخ بلوچستانی بصورت جامع و کامل وجود ندارد و بصورت جسته وگریخته ثبت شده است اما آثار تاریخی این ملت و آثار ثبت شده ای که در تاریخ و متون دیگر تمدنها وجود دارد وچون آیه ها و نشانه هایی دال بر اقرار به تمدن و تاریخ با عظمت بلوچستان دارند و تاریخ زنده ای که سینه به سینه در بین ملت بلوچ وجود داشته و دارد و هنر و فرهنگ و زبان غنی که دارد آیا این معنا نیست که ملتی متمایز از پارسهاست و به همسان سایر ملتها می باشد.
برای زبان بلوچی به همین اندازه کافی است که زبان شناسان اروپایی اذعان نمودند که زبان بلوچی زبانی بی مثل در دنیاست بطوری که غنی از کلماتی است که هنوز در شناخت و معانی بسیاری از کلماتش زبانشناسان متحیر مانده اند.زبان بلوچی گویا کتابی است از پند و نصیحت و احساسات بزرگوارانه و در این زبان الفاظ زشت و رکیک به مثال قطره هایی است بر دریا ،،و همیشه امر و نهی و تنبیه کلماتی آن ،،بصورت ضرب المثل هایی است که وزن سنگین این زبان را می رساند./این زبان است که با وجودیکه در محاصره و استعمار قرار داردهرگز هضم نشده و همچنان زنده است.باوجودیکه هیچ گونه برنامه ای برای تعلیم و تدوین کلی ان وجود نداشته است.و علت اینکه تاریخ این ملت زنده است بعلت این بوده که این ملت ملتی همیشه در ستیز بوده و هرگز در طول هزاران سال به درازای یک سال بهر آرامش نداشته و همیشه مورد تاخت و تاز ابرقدرتان و مستبدان بوده و اما هرگز شکست را نپذیرفته است.
و این تاریخ نسل به نسل سینه به سینه انتقال داده می شده است.
با شناختی که استعمارگران از مطالعه تاریخ با عظمت بلوچستان بدست اوردند اولین برنامه استعماری آنان بیگانگی این ملت با هویت و تاریخشان می باشد.
برای پرداختن به این موضوع دستها از نگارش باز نخواهد ماند اما برای فرزند بلوچ کافی است که به هویت تاریخی خویش برگردد و زندگی تحت ستم را به دوران آزادپسندی اش برگرداند .و امروز برای مبارزه ای در چارچوب رسیدن به حق خودمختاری اش در جغرافیای ایران بیاندیشد.
بلوچستان باید به حق خودمختاری خود برسد تا بتواند یکی از نشانه های خداوند در زمین را که همان ملیت و هویت و زبان و فرهنگش می باشد را حفظ نماید و همچنین از منابع و سرمایه های خدادادی اش براساس نیاز امروز و نسل های فردایش بهربرداری کند تا از موقعیت تحت ستم و فقر و تبعیض نجات حاصل نماید.
و عرق زحمت وقطره خونش برای آبادانی ملت و سرزمینش بر فرش زمین مادری اش بریزد.
محمود بلوچ
(بشکریه: جنبش دیموکراتیک بلوچستان)
No comments:
Post a Comment