Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

تفاوت سیاستهای "تبعیض آمیز" و "دمکراتیک" کدام است؟ (1) نقدی بر نظرات مهرداد درویش پور در گفتگوی اخیر با ایران امروز استمرار تبعیض در سیاست زبانی یا حل دمکراتیک آن در ایران نویسنده یونس شاملی

سایت "ایران امروز" تحت عنوان "نقش گروه‌های اتنیکی تحت ستم" با آقای مهرداد درویش پور به گفتگو نشسته است. آقای درویش پور در این گفتگو از سیاستی سخن گفته اند و آن سیاست را به مثابه "راه حل دمکراتیک" مسئله ملی و بی حقوق ملیتهای غیرفارس مطرح کرده اند. آقای درویش پور اسم این سیاست را "سیاست ضد تبعیض" می نامند و در گفتگوی مذکور بارها با تکیه بر این سیاست به بررسی مسائل مربوط به خلقهای غیرفارس در ایران میپردازد.

من در این سری نوشته ها سعی خواهم کرد ضمن نشان دادن تناقض ها و تبعیض های موجود در تفکرات آقای درویش پور را در قالب تفاوت سیاستهای "تبعیض آمیز" و "دمکراتیک" مورد بررسی قرار دهم.

اولین موردی که در این گفتگو بایستی به آن اشاره کنم، نقض "سیاست ضد تبعیض" آقای درویش پور از سوی خود ایشان است و آن "تبعیض زبانی" در تفکر آقای درویش پور است.

آقای درویش پور میگوید: " فلسفه‌ حقوق بشر بر برابری شهروندان مستقل از تفاوت‌ها و تمایزات عقیدتی، نژادی، دینی، جنسیتی و... استوار است... مثلا در ایران هنگامی که‌ دین رسمی کشور رسما شیعه‌ اثنا عشری اعلام می‌گردد، بدان معنی است که تبعیض علیه‌ سنی‌ها، گروه‌های دینی دیگر و کسانی که‌ اصلا به‌ دین اعتقاد ندارند، مبنای قانون اساسی ‌ است. این تبعیضات در جمهوری اسلامی در برخی زمینه‌ها - نظیر تبعیض علیه‌ زنان - بیشتر شده‌اند." پایان نقل قول

آقای درویش پور در این بخش از گفتگویش با "ایران امروز" از "برابری شهروندان" در فلسفه حقوق بشر سخن به میان آورده و بدرستی از "تبعیض دینی" نسبت به سنی ها (حدود 20% مردم در ایران) و باز به درستی از "تبعیض جنسیتی" علیه زنان (حدود 50% مردم در ایران) سخن به میان آورده است. اما ایشان از "تبعیض زبانی" (حدود 70% مردم در ایران) که تبعیضی وسیعتر از "تبعیض دینی" و حتی وسیعتر از "تبعیض جنسیتی" (تازه بخشی از تبعیض علیه زنان در ایران تبعیض زبانی است) است، سخنی به میان نیاورده است. ایشان بارها در جاهای مختلف تاکید کرده اند که در نظام آموزشی آتی، زبان فارسی باز هم جایگاه تنها زبان رسمی و ارتباطی را بایستی حفظ کند. کسی نیست، از آقای درویش پور سوآل کند که، با کدامین معیار زبان فارسی بایستی همچنان یکته تاز میدان رسمیت سراسری باشد؟ در صورتیکه دربرگیری زبان ترکی، و جمعیت متکلم به این زبان اگر تعدادشان از متکلمین به زبان فارسی بیشتر نباشد کمتر نیست، بایستی از نظر آقای درویش پور به مثابه زبانی "بومی" باقی بماند. آیا جوهر سیاست ضد تبعیضی که آقای درویش پور از آن سخن میگوید همین است؟ در عراق زبان کردی با جمعیت نزدیک به شانزده درصد، یکی از زبانهای رسمی و سراسری عراق است، اما زبان ترکی در ایران با 35 تا 40 درصد متکلمین اش چگونه میتواند زبانی بومی تلقی گردد؟ این در حالیست که پراکندگی متکلمین به زبان ترکی در جغرافیای سیاسی ایران بسیار بیشتر از متکلمین به زبان فارسی است. آیا خود این تفکر که میخواهد موقعیت ویژه ایی برای زبان فارسی قائل شده و آن زبان را به مثابه تنها زبان رسمی و سراسری و ارتباطی تلقی کند و دیگر زبانها را "زبانهای بومی" بنامد، تبعیض آمیز و ضد دمکراتیک نیست؟

اگر ترکیب جمعیت زبانی ایران با کشورهایی مثل سوئیس، عراق، کانادا، افغانستان و یا هندوستان همسان است،سیاست زبانی این کشور نیز بایستی منطبق با سیاست زبانی این کشور ها بوده و ایران نیز به مثابه یک کشور چند زبانه در عرصه حقوقی و زبانی شناخته شود. اگر ایران یک کشور چند زبانه است، چرا و بر چه اساسی سیاست زبانی این کشور بایستی سیاستی منطبق با کشوری تک زبانه باشد!؟ آیا همین متد نگرش، یعنی حق ویژه برای یک زبان و سراسری خواندن آن در یک کشور چند زبانه، جوهری تبعیض آمیز ندارد؟ آقای درویش پور علی رغم موعظه در مورد "سیاست ضد تبعیض"، سیاستی مملو از تبعیض را دربارهء نظام زبانی بعد از جمهوری اسلامی برای مخاطبین اش توصیه میکند.

سخن گفتن از "سیاست ضد تبعیض" که آقای درویش پور در این اواخر ظاهرا از آن سخن میگویند، فقط شعار دادن نیست. بلکه ارائه یک آلترناتیو عادلانه در آن زمینه است. تحقیر و تبعیض زبانهای غیرفارسی در ایران زمانی خاتمه می یابد که "اعلامیه جهانی حقوق زبانی" در مورد تمامی زبانها در ایران به رسمین شناخته شود. اعلامیه جهانی حقوق زبانی، به زبان مادری بعنوان اولین زبان آموزشی کودک تاکید دارد. بنابراین اولین قدم در یک نظام دمکراتیک در ایران، رسمی شدن تمامی زبانهای موجود در ایران و تحصیل و تدریس به زبانهای مادری کودکان در مناطق ملی مختلف (آذربایجان، کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا، الاهواز و... و فارسستان که تحصیل به زبان مادری در آن اینک رسمیت دارد) است. اولویت تحصیلی برای اقلیتهای ملی در مناطق برشمرده فوق نیز با زبان مادری آنهاست. یعنی یک کرد در آذربایجان و یا یک ترک در کردستان و یا یک فارس در آذربایجان و یا یک بلوچ در فارسستان و یا یک فارس در عربستان، تحصیل به زبان مادریش بایستی در اولویت باشد و زبان مادری باید اولین زبان تحصیل در نظام آموزشی باشد.

زبان دوم، که امروز هم در نظام آموزشی ایران جایگاه زبان دوم را اشغال میکند، زبان انگلیسی است. جایگاه زبان انگلیسی به مثابه زبان دوم تحصیلی برای تمامی کودکان در کشور و به مثابه زبان ارتباطی، علمی و تجاری جهان بایستی در نظام آموزشی حفظ گردد. درجهء آموزش موثر این زبان بایستی چنان باشد که با اتمام دوره اول دبیرستان در کشور، هر شهروندی در استفاده از این زبان در تحصیل و یا کار مشکلی نداشته باشد.

به نظر من انتخاب "یک زبان ارتباطی" در کشور، به دلیل تعداد جمعیت های هم عرض و متکلم به زبانهای دیگر، نقش مخرب یک زبان ارتباطی که به زبان جانشین زبانهای دیگر تبدیل شده است و برای بازگرداندن احترام به زبانهای موجود در کشور و برپایی اعتماد متقابل میان متکلمین زبانهای غیرفارسی در ایران، و دلایلی چون اجحاف در حقوق کودکان و...، کاری بسیار نادرست و حتی غیردمکراتیک است. بنابراین آنچه بعد از زبان دوم بایستی مورد بحث و بررسی قرار گیرد انتخاب زبانهای سوم و چهارم (و حتی شاید پنجم) برای استفاده به مثابه زبانهای ارتباطی در کشور است.

زبان سوم یا چهارم، به مثابه زبانهای ارتباطی در داخل ایران نباید از بالای سر مردم برای آن انتخاب شود. انتخاب زبان سوم و یا چهارم بایستی از بستر انتخاب مردم بگذرد. انتخاب زبانهای ارتباطی در کشور در حوزه اختیار دولتهای ایالتی و مناطق ملی موجود در ایران باید باشد. چون انتخاب سراسری در این مورد میتواند در تضاد با اراده و انتخاب ملیتها در مناطق مختلف قرار بگیرد. سیاست انتخاب بایستی چنان تنظیم گردد که خلقهای ایران خود راسا به این انتخاب مهر تایید بزنند. بنابراین هر منطقه ملی و یا دولت ایالتی بایستی رای سیال مردم آن منطقه را به زبانهای ارتباطی سراسری به صندوقهای رای بریزند.

پرسش انتخاب زبان و یا زبانهای انتخابی میتواند چنین تنظیم گردد:
آیا از میان زبانهای موجود در ایران کدام زبان و یا زبانها را به عنوان زبان ارتباطی در سراسر کشور انتخاب میکنید؟

آلترناتیو (پاسخ) اول: زبانهای موجود در کشور: زبان بلوچی، زبان ترکی، زبان کردی، زبان فارسی، زبان عربی، زبان ترکمنی و... (تا سه آلترناتیو میتوان انتخاب کرد)

آلترناتیو (پاسخ) دوم: هیچکدام.

انتخاب آلترناتیو دوم به مثابه انتخاب اکثریت آن منطقه و یا دولت ایالتی، بدان معنی است که آن منطقه یا آن دولت ایالتی "زبان خود آن منطقه و یا دولت ایالتی" را به مثابه زبان ارتباطی با دولت مرکزی برمیگزیند.

زبان اختیاری به عنوان یک واحد درسی در نظام آموزشی آلترناتیو دیگریست که هر دانش آموزی غیر از زبان اول (زبان مادری) و زبان دوم (زبان انگلیسی) و زبان سوم (یکی از زبانهای ارتباط سراسری) زبان چهارمی را نیز در نظام آموزشی بایستی فراگیرد. آموزش این زبان میتواند بعد از دوره دبستان آغاز گردد. اما برقراری چنین واحد درسی در مدارس زمینه های آموزش زبانهای دیگر در کشور را نیز تقویت میکند و ارتباطات درونی در کشور را تقویت مینماید.

در این طرح، تن دادن به اراده و انتخاب مردم، یعنی صاحبان اصلی کشور، مد نظر قرار گرفته است، اما انتخاب زبان فارسی به مثابه زبان ارتباطی، بدون انتخاب و رای مردم، چیزی جز اعمال نظر از بالا، چیزی جز حق ویژه قائل شدن، چیزی جز برتر شمردن و اعمال تبعیض و چیزی جز تعارض با احترام متقابل میان خلقهای ساکن در ایران نیست. اگر زبان فارسی چنین محبوبیتی دارد که از سوی مردم انتخاب شود، دلیل حق ویژه قائل شدن به این زبان چه معنی دیگری غیر از تبعیض میتواند داشته باشد؟ عادلانه ترین راه فراهم کردن شرایط برای برگزاری یک رفراندن عادلانه در مورد سیاست زبانی در ایران بعد از جمهوری اسلامی است.
Yunes.shameli@gmail.com

No comments:

Post a Comment