Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

رویارویی نظامی سرداران بلوچ با ارتش انگلستان در منطقه سرحد


زنرال ریجنالد ادوارد هری دایر (1927-1864 ) در سال 1295 به بهانه همکاری سرداران بلوچ با قوای آلمانی به بلوچستان حمله کرد . وی 5 سال در بلوچستان ماند و سپس به هندوستان رفت و 6 سال بعد در سن 74 سا لگی در برستول انگلستان در گذشت . وی ماجرای جدال خود با بلوچها را در کتابی بنام مهاجمان سرحد که درسال 1921 درلندن انتشار پیدا کردبه چاپ رساند. این کتاب بعدها توسط دکتر حمید احمدی به همان نام ترجمه شده است.

هنگامی که کمپانی هند شرقی بر هند و پاکستان امروزی مستولی شد و منطقه کلات و بلوچستان پاکستان به تصرف انگلیسی ها درآمد عده ای از سران بلوچ برای اهداف شوم و استعماری انگلیس مانع تراشی می کردند. آنها با حمله به کاروان انگلیسی ها و چپاول آنها مانع حضور انگلیس در سرحد بلوچستان شده بودند. در این زمان انگلیس به فکر کشیدن خط آهن به بلوچستان ایران بود. مهمترین سرداران بلوچ که با انگلیسی ها جنگیدند سردار جمعه خان اسماعیل زهی سردار خلیل خان گمشادزهی در منطقه گـُشت و سردار جیندخان یاراحمد زهی بودند. جنگها ی این سرداران بلوچ با قوای انگلیس منجر به کشته شدن بسیاری از نیروهای انگلیسی گردید. در نبردی که بین نیروهای جمعه خان با انگلیس در شمال زاهدان کنونی روی داد بیش از 70 انگلیسی کشته شدند. و در نبرد دره نالک در نزدیکی روستای سنگان نیز بیش از 330 انگلیسی به قتل رسیدند. این نبرد پس از آن روی داد که سردار جیند خان یاراحمدزهی به دست نیروهای انگلیسی اسیر گردید. دایر که با فریب دادن بلوچها توسط عیدوخان ریگی آنها را به اسارت گرفته بود قصد داشت تا با انتقال این اسرا به هند فتنه بلوچستان را خاموش کند . اما سرنوشت چیز دیگری را رقم زد. اسرا از منطقه کوهستانی تفتان منتقل می شدند که این برای بلوچهای منطقه فرصت مناسبی بود. سردار این منطقه بهروزخان نام داشت وی قاصدی روانه کرد و به سران طوایف گمشادزهی و یاراحمدزهی اعلام نمود که ارتش دایر قصد عبور از منطقه را دارد. بدین ترتیب تفنگچی های این دو قوم گردنه دره نالک را مسدود نموده و منتظر انگلیسی ها شدند. در نبرد سختی که روی داد بلوچها دو کشته دادند ولی توانستند با استفاده از موقعیت کوهستانی منطقه نیروهای دایر را سرکوب کنند و این افسر انگلیس را برای همیشه از ایران بیرون برانند. در مجموع نبردهای بسیاری بین انگلیس و بلوچ ها رخ داده است که حافظه مردم محل خاطراتی چند از آن را به یاد دارد. یکی از آنها خاطره شهادت پهلوان سردار ایل گمشادزهی می باشد. این سردار بلوچ هنگامی که برای جنگ عازم می گردید غسل کرده و دستور داد تا گاوی قربانی کنند و دعا کرد که خداوند شهادت را نصیب وی کند . از قضا دعای وی نیز پذیرفته شد و در یکی از نبردها به شهادت رسید و در محلی به نام گزک به همراه دیگر شهدای بلوچ به خاک سپرده شد.( سردار خلیل خان گمشادزهی به همراه هیبت و عده ای دیگر از اهالی حسین بـُـرّ گـُشت ، در جنب قریه گشت باسپاهیان انگلیس مواجه میشوند که پس از اتمام مهماتشان ، به بالاِ ی کوه رفته و با غلتاندن سنگها به نبرد ادامه میدهند که بر بالای همین کوه که در سمت شمالی گشت موقعیت دارد ، به شهادت میرسند و آرامگاهشان تا هنوز بر بالای همین کوه واقع بوده و این کوه امروزه به کوه شهیدان معروف است ) دیگری خبر رسانی توسط پیک بهروزخان که لالخان شهلی بر نام داشت. می گویند وی سریع ترین مرد بلوچ بوده است بطوری که این خبر را در کمترین زمان و با پای پیاده به اردوی یاراحمدزهی ها رسانده است. و صدها نکته دیگر و حماسه هایی که مردان بلوچ در سرحد آفریدند


بلی آنان که از این پیش بودند چنین بستند راه ترک و تازی

از آن این داستان گفتم که امروز بدانی قدر و بر هیچش نبازی

به پاس هر وجب خاکی از این ملک چه بسیارست آن سرها که رفته

زمستی بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته


و امروز دولتمردان کنونی به جای پاس داشت این بزرگان کسانی را بر آنان مسلط کرده اند که آن روز هیچ جانفشانی از خود نشان ندادند. بلوچ قومی است که به قدمت تاریخ تاریخ از خود گذشتگی دارد. آری امروز نه تنها یادی از آنها نمی شود بلکه اقوام بلوچ چون یاراحمدزهی گمشادزهی و اسماعیل زهی به عنوان شرور معرفی می شوند و محروم از تمامی حقوق شهروندی هستند.نه تنها در گذشته امروز نیز باوجود جفا های که بر قوم بلوچ می رود هنوز هم فرزندان بلوچستان حاضر نیستند ذره ای از خاک ایران به دست دشمنان بیفتد مثلا سردار تاج محمد گمشادزهی باوجود اینکه برادرش سردار شریف خان سردار ملی بلوچستان به دست نیرو های نظام ترور شد حاضر نگردید به پیشنهاد همکاری امریکای ها جواب مثبت دهد و گفت من ناراضی هستم اما وطن فروشی نمی کنم


تکاپوی انگلستان در بلوچستان ایران، در نگاهی به کتاب مهاجمان سرحد
رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی
تالیف: رجینالد ادوارد هری دایر ترجمه: حمید احمدی

ناشر: نشر نی، تهران چاپ اول، 1378، 208 ص بها 10000 ریال ، مجتبی تبریز نیا

با وجود آنکه تاکنون منابع دست اول و تحقیقات بسیاری در زمینه تحولات قرون اخیر ایران در اختیار پژوهندگان این عرصه قرار گرفته اما سهم کتابهایی که به رویدادهای مناطق حاشیه‌ای کشور به‌ویژه سرحدات شرقی و جنوب شرقی کشور پرداخته‌اند اندک است. بدون شک تحقیق در زمینه روندها و رویدادهایی که منجر و منتج به شکل‌گیری مرزهای کنونی کشور شدند، شناسایی و بررسی پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی سرزمینهای همجوار از جمله پاکستان و افغانستان با ایران، نقش قومیت‌ها و گروههای جمعیتی مرزنشین کشور در تحولات اخیر، همچنین اوضاع و احوال اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بلوچستان ایران، حضور و فعالیت‌های دول بیگانه، به‌ویژه انگلستان در نواحی مرزی و قلمروهای همجوار کشور از جمله موضوعاتی هستند که پرداختن به آنها زوایای تاریک و خاموش بسیاری از تاریخ کشورمان را روشن می‌‌سازند.
کتاب مهاجمان سرحد از جمله منابعی است که در رابطه با موضوعات پیش گفته از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این کتاب که با مشخصات کامل مهاجمان سرحد: رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی، تالیف ژنرال رجینالد دایر، ترجمه دکتر حمید احمدی از سوی نشر نی به چاپ رسیده، در واقع سفر نامه مانندی است از ماموریت ژنرال دایر در منطقه سرحد، در سیستان و بلوچستان ایران، در سال 1916 م. و یکی از قدیمی‌ترین منابع مربوط به اوضاع و احوال طوایف بلوچ ایرانی در آغاز قرن بیستم میلادی.

در مورد ماموریت ژنرال دایر در بلوچستان به طور خلاصه می‌توان گفت چون در جریان جنگ جهانی اول سرداران بلوچ ایرانی نیز همانند سایر رجال آزادیخواه ایران، با آلمان طرح دوستی ریخته بودند و از آنجا که آلمان‌ها از طریق منطقه سرحد تحت کنترل بلوچ‌های ایرانی به هند دسترسی پیدا می‌‌کردند، دولت انگلستان ژنرال دایر را برای ممانعت از این کار مامور کرد تا سرداران بلوچ ایرانی را به زور نیروی انتظامی و یا مذاکره آشتی جویانه، به دوستی با انگلستان بکشاند.

رجینالد ادوارد هری دایر فرزند ششم ادوارد دایر در 1846 در سیملا ((Simla در هندوستان متولد شد. پدر بزرگ او، جان دایر از 1827 به بعد در کمپانی هند شرقی مشغول به کار بود و پسر او، ادوارد (پدر ژنرال دایر) در 1831 در کلکته به دنیا آمده بود. ژنرال دایر تحصیلات خود را در انگلستان به پایان رساند و در سال 1887 به ارتش انگلستان در هند پیوست و در پیاده نظام سی و نهم بنگال به خدمت مشغول شد و در ماموریت‌های نظامی در پیشاور، گردنه خیبر، در پنجاب و مرزهای ایران و افغانستان شرکت کرد. در سال 1916 به دنبال گسترش نفوذ آلمان‌ها در کرمان و سرحد ایران، ارتش انگلستان ماموریت «سرحد» را به او داد. پس از پایان این ماموریت به فرماندهی بر یگاد جولوندور در پنجاب هند منصوب شد. در اوایل 1919 ماموریت جلوگیری از تهدیدات امان ا... خان پادشاه افغانستان به او واگذار شد. و او طی یک سلسله عملیات و مذاکرات که به جنگ سوم افغانستان معروف شد، با امان ا... خان پیمان ترک مخاصمه بست. وی در جریان شورش‌های گسترده هندوها و مسلمانان علیه انگلستان در سال 1919 دستور قتل عام هندی‌ها در امریتسر را که به کشتار تعداد زیادی از مسلمانان و هندوها منجر شد، صادر کرد. انعکاس این کشتارها و اعتراض گسترده به آن حدی بود که «کمیته هانتر» او را به خاطر کشتار فوق در نوامبر 1919 محاکمه کرد. مدتی بعد در فوریه 1920 از فرماندهی لشکر دوم در پنجاب بر کنار شد. بعد از این حوادث، وضع جسمانی او نیز به وخامت گرایید و برای معالجه به انگلستان بر گشت. گزارش کمیته هانتر که در 27 می 1920 انتشار یافت اقدام او را در امریتسر در جلوگیری از گسترش شورش در هندوستان موثر دانست اما دستور کشتار را نقض اصل «اعمال حداقل نیرو» برای جلوگیری از شورش‌ها توصیف کرد. ژنرال دایر از 1920 به بعد در خانه دور افتاده‌ای در بریستول زندگی کرد. و در 23 ژوئیه 1927 در همانجا در گذشت. و اما زمینه و علت ماموریت ژنرال دایر در بلوچستان را می‌بایست در حضور و فعالیت‌های دولت آلمان در ایران در خلال جنگ جهانی اول دانست که ناشی از رقابت و دشمنی آن کشور با انگلیس بود. توضیح اینکه در سالهای جنگ جهانی اول دولت آلمان و سیاستهای آن، جایگاه خاصی میان رجال سیاسی و سیاستمداران ایرانی پیدا کرده بود. نه تنها رجال آزادیخواه و اکثریت اعضای مجلس سوم شورای ملی طرفدار آلمان بودند، بلکه دولت ایران و حتی بنا به گزارشاتی شخص احمد شاه قاجار نیز به آلمان گرایش داشتند. همین رجال سیاسی بودند که در این دوران دولت موقت مهاجرین ایران را تشکیل دادند و با حمایت مقامات سیاسی سفارت آلمان در تهران، دولت را از تهران به قم، آنگاه به اصفهان و سرانجام به کرمانشاه منتقل ساختند تا از فشارهای انگلستان و روسیه در امان باشند. در مناطق جنوب ایران ماموران سیاسی و نظامی آلمان با برخورداری از حمایت قشرهای گوناگون ایران به سازماندهی فعالیت‌های ضد انگلیسی مشغول بودند و مشکلات فراوانی برای دولت انگلستان در ایران فراهم می ساختند. ماموران سیاسی و نظامی آلمان موفق شده بودند از طریق ایران به افغانستان نیز رخنه کنند و زمینه فعالیت‌های ضد انگلیس را در آن منطقه فراهم سازند. به ویژه به فعالیت‌های اسکارفن نیدرمایر و گروه زیر فرمان او که در کتاب سوزان ایران منعکس شده، می‌توان اشاره کرد.

خاطرات ژنرال دایر نشان می‌دهد که در منطقه حاشیه‌ای همچون بلوچستان نیز این روحیه انگلیسی ستیزی و احساس همبستگی با آلمان وجود داشته است او نه تنها به وجود اینگونه احساسات در میان طوایف بلوچ اشاره می‌کند، بلکه در بخشی از کتاب به رد و بدل شدن پیام‌های کتبی میان برخی سرداران بلوچ با آلمان‌ها اشاره می‌کند. این مساله نشان می‌دهد که طوایف بلوچستان ایران از تحولات عمومی آن زمان کشور و جریان حاکم بر گرایشات سیاسی آن نه تنها بی‌خبر نبوده‌اند، بلکه غیر مستقیم با آن احساس همبستگی می‌کرده ودر آن شرکت داشته‌اند.

ژنرال دایر در فوریه سال 1916 از سوی ستاد ارتش انگلستان در هند، به منطقه سرحد بلوچستان ایران اعزام شد تا با سازماندهی نیروهای انگلیسی و هندی تحت امر انگلستان و مستقر در پادگانهای نظامی منطقه، سرداران بلوچ ایرانی را که در این زمان به آلمان گرایش پیدا کرده بودند، به دوستی مجدد با انگلستان وادار سازد و بدین وسیله مانع عبور ماموران سیاسی یا نظامی آلمان از سرحد بلوچستان ایران به سوی افغانستان و به چالش کشیدن اقتدار امپراتوری انگلستان در هند شود. ژنرال دایر از فوریه تا اکتبر 1916در مناطق سرحد بلوچستان ایران به مبارزه برای آرام کردن و به انقیاد در آوردن طوایف یار احمدزایی (به‌ویژه تیره یار محمدزایی)، گمشادزایی و اسماعیل زایی، (شه‌ بخش بعدی) مشغول بود. شرح این برخوردها و تحولات و نتایج حاصله از آنها، که به صورت سفرنامه نگارش یافته، نکات جالبی پیرامون اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی و نیز مواضع طوایف گوناگون بلوچ در سرحد بلوچستان ایران را روشن می‌کند. همان طور که مترجم کتاب در مقدمه متذکر می‌شود و از خاطرات ژنرال دایر بر می‌آید «او سرانجام موفق شد سرداران طوایف عمده سرحد به‌ویژه جیند (جیهند) خان سردار طایفه یار محمدزایی و جمعه خان، سردار طایفه اسماعیل‌زایی (شه‌بخش بعدی) و طایفه گمشادزایی را بر اجتناب از خصومت با انگلستان وادار سازد. به‌جز خاطرات او، نوشته‌های دقیق دیگری در دست نیست که نشان دهد موضع این سرداران بعد از پایان عملیات سرحد و به خصوص پس از جنگ جهانی اول در قبال انگلستان چه بوده است. اما می‌توان با توجه به تحولات بعدی، به خصوص شکست آلمان در جنگ و افزایش قدرت انگلستان در منطقه حدس زد که از شدت خصومت ضد انگلیسی سرداران تا حدی کاسته شده باشد. برای اثبات این ادعا می‌توان به ماجرای سفر جیندخان، سر سخت‌ترین دشمن ژنرال دایر در سرحد به هندوستان و ملاقات او با ژنرال دایر اشاره کرد.»نکته قابل تاملی که کتاب حاضر به وضوح گویای آن است وحشت انگلیسی‌ها از نفوذ آلمانی‌ها در افغانستان و سپس هندوستان است. همچنین این خاطرات بر یکی از اساسی‌ترین پایه‌های سیاست انگلستان یعنی حفظ مستعمره هندوستان به هر قیمت ممکن صحه می‌گذارد. این ترس انگلیسی‌ها که ژنرال دایر را با ماموریتی ویژه راهی سرزمینهای خشک و پر خطر حد فاصل میان پاکستان و هند و ایران می‌سازد از شایعه مسلمان شدن آلمانی‌ها برای جلب حمایت طوایف بلوچ که ژنرال دایر به آن اشاره می‌کند، نیز اشاره صریح خود دایر در آغاز سفرنامه‌اش به خوبی قابل تشخیص است. مطالب کتاب در دوازده فصل با این عناوین تنظیم شده است: 1-دستور اعزام به غرب 2- در راه رباط 3- نقشه عملیاتی 4- نیرنگ و سلاح 5- خاش و بلوف‌های بیشتر 6- انبانی پر از اسیر 7- مسابقه بر سر خاش 8- خاش و تسلیم دوم 9- خیانت و عاقبت آن 10- شکست و نقشه‌های جدید 11- موفقیتی به مقیاس کوچکتر 12- پیروزی صلح. گفتنی است که ژنرال دایر پس از عبور از چند شهر، روستا، پادگان نظامی و طی کردن عرض کشور پاکستان امروز، در منطقه خاش مستقر شد و در واقع این شهر محور و مقر فعالیت‌های دیپلماتیک و فرماندهی حرکتهای نظامی و گفت و گوهای سیاسی او با سران طوایف بلوچ گردید، همچنین در لابلای متن سفر نامه عکس‌های متعددی از دایر، همراهان او، طرفهای مورد مذاکره یا درگیر بلوچ، مردم و زندگی معمول آنها در بلوچستان و نیز نقشه‌های سیاسی و جنگی این ماموریت به چاپ رسیده که بر جذابیت کتاب افزوده است. شایان ذکر است این کتاب اولین بار در سال 1921 م. در لندن به چاپ رسیده است. مترجم کتاب در مورد چگونگی نا شناخته بودن ژنرال دایر و کتاب او برای محققان ایرانی در مقدمه کتاب می‌نویسد:«در جریان کار بر روی پایان نامه دکتری خود پیرامون «قومیت و قوم‌گرایی در ایران» در دانشگاه کارلتون کانادا و طی مطالعه آثار مربوط به بلوچستان به‌ویژه آثاری که از سوی محققان بلوچ منتشر شده است، با شرح خاطرات و ماموریت ژنرال دایر آشنا شدم... نکته جالب اینجا است که تا همین اواخر در کتابهای فارسی مربوط به بلوچستان در ایران، هیچ‌گونه اشاره‌ای به ماموریت ژنرال دایر در بلوچستان ایران نشده بود. حتی کتاب عملیات قشون در بلوچستان نوشته سر لشکر امان ا... جهانبانی (چاپ 1308 و1337) و به ویژه مقدمه آن به قلم سید حسن تقی‌زاده در رابطه با تاریخ بلوچ و بلوچستان، اشاره‌ای به این نکته نمی‌کند ترجمه کتاب سرپرستی سایکس در رابطه با تحولات ایران، محققان ایرانی را تا حدی با ماموریت ژنرال دایر آشنا کرد. با این همه، هیچ یک از آثار منتشر شده به زبان فارسی شرح دقیقی از ماموریت او به دست نمی‌دهند»در خاتمه تاکید بر یک نکته ضروری است و آن یک جانبه بودن خاطرات ژنرال دایر است با مطالعه کتاب در این امر تردید نمی‌توان کرد که مولف در تالیف این گزارش از سیاستها و منافع کشور متبوعش دفاع کرده، به تبع به گونه‌ای افتخار آمیز، موفقیت‌های خود در این ماموریت را باز می‌گوید و یکسویه نگاری را تا تقبیح نمودن و منفی جلوه دادن فعالیتهای رقیب خود، نیروهای آلمانی در جلب حمایت و همکاری بلوچ‌ها پیش می‌برد و از این لحاظ از انتقادی جدی برخوردار است و به نقد و ارزیابی و تحلیلی عمیق و همه جانبه نیاز دارد، نقدی که پرداختن به آن مجالی دیگر می‌طلبد و از حوصله این نوشتار کوتاه که هدف آن معرفی اجمالی اثر است خارج می‌باشد. با این همه به دلیل مستند و دست اول بودن مطالب درباره موضوع یاد شده (تحولات بلوچستان ایران مقارن جنگ جهانی اول) حائز اهمیت بسیاری است که بدون شک محققان این عرصه بی‌نیاز بدان نیستند، همچنین زمینه‌ای به دست می‌دهد تا پژوهشگران به ویژه محققان بومی سیستان و بلوچستان بتواند یا کنکاش بیشتر خود شرح بومی این تحولات را نیز به دست دهند.

No comments:

Post a Comment