Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بررسی پیرامون اهداف و استراتژی رژیم در اعزام علما خراسان به مناطق جنگی؛ دلایل قبول این سفر از سوی علما

فریاد خاموش‎ har lagt till 3 nya foton.
8 tim
بررسی پیرامون اهداف و استراتژی رژیم در اعزام علما خراسان به مناطق جنگی؛ دلایل قبول این سفر از سوی علما
اولین و مهمترین هدف نظام را میتوان در اثبات تبعیت بی چون چرا علما از نظام دانست چرا که بنا بر موقعیت علما و جایگاه اجتماعیشان بین مردم و همچنین وضعیت اهلسنت که عقاید و مذهبشان زیر شدیدترین فشارها قرار دارد و از تشکیل هرگونه حزب و نهاد محروم میباشند، علما را تنها مرجع و سنگر مذهب خود درمقابل حجمه های جمهوری اسلامی میدانند. به همین دلایل علما از جایگاه ویژه ای بین اهلسنت برخوردار هستند و بنا بر این پیروی اهلسنت نسبت به علما خود، جمهوری اسلامی میخواهد از انها به عنوان الگویی برای تبعیت از نظام در بین جامعه اهلسنت کشور معرفی کند.
دومین هدف نظام را میتوان در سرپوش گذاشتن بر بزرگترین ضعف حاصل از حاکمیت خود دانست و ان نیز شکافهای اجتماعی و مذهبی بین شیعه و سنی میباشد که در اثر سیاستهای غلط خود نظام به وجود امده است؛ با این ترتیب حاکمیت میخواهد با اجبار علما به عنوان پیشوایان دینی اهلسنت نسبت به خواسته های خود بر یکی از بزرگترین ضعفهای حاصل از حاکمیت خود را سرپوش بگذاد؛
هدف سوم؛ فریب چشمهایی که به شدت دنبال نقاط ضعف نظام میباشند، بنا بر سیاستهای خصمانه ولایت فقیه در مواجه با کشورهای همسایه و دخالتهای آشکار و پنهانشان در این کشورها، به قطع یقین انها نیز به دنبال مطالعه نقاط ضعف جمهوری اسلامی هستند و جهت نجات خود از شر دخالتهای ولایت فقیه میخواهند بر ضعفهای خود جمهوری اسلامی دست بگذارند. به همین جهت جمهوری اسلامی با اجرای این قبیل از مانورها در پی صدور پیام به این دسته از دشمنانش است که به قول معروف به انها بفهماند که دیوار من بلندتر از این حرفهاست که شما بخواهید از ان بالا بروید.
هدف چهارم؛ شکستن قبح همراهی و همکاری با جمهوری اسلامی، طراحان این گونه برنامه ها در نظر دارند قبح همکاری و همگامی که در دل اهلسنت نسبت به همگام شدن با نظام در دلشان نقش بسته است را بشکنند به همین دلیل نزدیک ترین و مطمین ترین مسیر را در رسیدن به این هدف انتخاب کرده اند.
بررسی دلایل قبول این سفر از سوی علما.
برای پاسخ گویی به این سوال بهتر است مروری داشته باشیم نسبت به موقعیت علما.
برای درک هرچه بهتر وضعیت تحت فشار بودن علما تصور شخصی را داشته باشید که به جرم شغلش به شدت تحت نظارت قرار دارد و جهت اطمینان هرچه بیشتر از وضعیتش ناظران برایش یک حصار کاری فرضی تعیین کرده اند و شخص بدون اینکه مرام نامه و قانون نوشته ای را دریافت کند میداند که حدود حصارش تا کجاست و گذشتن از حصار برایش چه عواقبی در پی خواهد داشت. وضعیت علما دقیقا چنین است و در یک حصار کاری فرضی زندانی شده اند و کاملا نسبت به تبعات تجاوز از این حصار را میدانند و با چشمان خود دیده اند که چگونه همکارانشان چون ( مولوی نعمت اله توحیدی و مولوی احمد نارویی و مولوی ابراهیم دامنی ودهها شخصیت دیگر در طی یک تصادف ساختگی چگونه طعم تجاوز از حصار را چشیدند یا لمس کرده اند که چگونه دوستانشان همچون مولوی یوسف سهرابی مولوی صلاح الدین سیدی و مولوی خلیل اله زارع و مولوی عبدالقدوس ملازاده و دهها شخصیت دیگر اعدام شدند و بدین صورت مزد این تجاوز خود را چشیده اند. علما دیده اند که چگونه همکاران بزرگوارشان با ایستادن در مقابل درخواستهای جمهوری اسلامی با بهانه های واهی همچون مولوی عبدالعلی خیرشاهی و مولوی نظرمحمد دیدگاه و مولوی نقشبندی و فرزندش سالها به گوشه زندان افتاده اند.)بدین صورت خط کشی این حصار نه با نقش قلم بلکه با خون و طناب و اتهام برای انها نوشته شده است و بارها برای علما تفهیم کرده اند که شکستن این حصار میتواند چه عواقبی را برایشان در پی داشته باشد. پس باید دانست که علما نیز همچون ما انسانند و به همان اندازه به هدفشان و به حقوقشان می اندیشند که ما می اندیشیم و وابستگی انان نیز به خانواده و زندگیشان به همان اندازه است که ما وابستگی داریم. و انها کاملا دیده اند و لمس کرده ان که تجاوز از این حصار میتواند چه پیامدهایی برای انها داشته باشد. به همین دلیل همکاریهای جزئی و تعریف این قشر عزیز از جمهوری اسلامی نه به معنای حمایت از این نظام است بلکه رهانیدن خود از شر تبعات گذر از حصار و ایستادن در مقابل نظام است و بس.

No comments:

Post a Comment