سني نيوز: استان بلوچستان که درسيستم کاري دولت بعنوان منطقه محروم شناخته ميشود در بحراني از بيکاري، فقر و اعتياد بسر ميبرد. در کنار اينها فشارهاي مذهبي و تنش سازيهاي و آتش افروزيهاي نيروهاي امنيتي و درصدر آنها سپاه و بسيج، و فتنه آفرينهاي نمايندگان ولي فقيه و آخوندهايي که در هر کوچک و بزرگ زندگي موي دماغ مردم هستند، و رشوه و فساد اداري و… همه و همه دست در دست هم داده اين استان را به يک بمب آمادهي انفجار تبديل ساخته است.
فردوسي به انديشمندان ايران:
نمانيم کين بوم ويران کنند
همي غارت از شهر ايران کنند
نخوانند بر ما کسي آفرين
چو ويران بود بوم ايران زمين
دريغ است ايران که ويران شود
کنام پلنگان و شيران شود
صداي دلخراش انفجار مهيب روز يکشنبه (??/ مهر) در سرباز بلوچستان ايران را بخود لرزانيد. جواني بلوچ سني خود را در بين مجموعهاي از نيروهاي پاسدار که گويا براي چشم سرخي دادن برخي وجهاء بلوچ منطقه و کسب تأييد برخي ديگر با وعده و وعيد بدانجا رفته بودند، منفجر ساخت.
در اين انفجار سردار نورعلي شوستري همراه با ? تن از شخصيتهاي کليدي سپاه و نزديک به ?? نفر ديگر از همراهان کشته شدند.
طبق روال هميشه سران کشور چون شتر مرغ سربزير خاکستر نهاده، داغ ننگ بحران ملي را به خارج صادر کردند، وفورا ليست جنايتکاران هميشگي و دژخيمان انقلاب اسرائيل و آمريکا و انگليس جلوي روي مردم نهاده شد. با اين اختلاف که اينبار پاکستان نگونبخت نيز به ليست اضافه شد.
و از رهبر انقلاب گرفته تا چهرهي منبوذ ملت؛ احمدي نژاد، تا سران سپاه و تا بسيجيان و سپاهياني که طوطيوار در کنار مزارها شعار ميدهند همه و همه دم از انتقام گرفتن و خون را با خون شستن زدند!
دنياي مصلحت پرست برهبري آمريکاي جنايتپيشه نيز که از پشت کواليس و درهاي بسته با سران ديکتاتور منش اخير ايران ترانهي عشق و عاشقي ميسرايد، از تريبون خود؛ سازمان ملل، اين عمل را بشدت محکوم کرد!
البته محکوم کردن اعمال آدمکشي از سوي سازمانهاي حقوق انسان پديدهي اميدوار کنندهايست، ولي اينکه کلاغ به کلاغ بگويد: رويت سياه! حکايتي است خندهآور…
هرگز سازمان ملل يا ساير تريبونهاي آمريکايي رفتارهاي افراطي و کشتار علما و انديشمندان اهل سنت ايران، سياستهاي تبعيض نژادي و فشار بر اهل سنت و اقليتهاي قومي در کشور، و سياستهاي تندروانه و تنش آفرين دولت ديکتاتور منش ايران، و يا نسل کشي لشکر پاکستان، و يا اعمال ضد انساني ناتو بسرکردگي آمريکا در افغانستان و عراق و يا نسل کشي در صومال و سودان و.. را که به نوعي با مصالح آمريکا همخواني دارد را محکوم نميکند. چه شده که اعلام غرب و سران آتش افروز جهان اين قضيه که در حجم قضاياي داغ روز در اين منطقه هيچ حجم و وزن قابل ملاحظهاي ندارد را چنين بزرگ جلوه ميدهند.
بدون شک يکي از اسباب قضيه ميتواند ايجاد اهرم فشار جديدي باشد بر پاکستان که در اين روزها در بدترين ساعات عمر هفتاد و چند سالهاش بسر ميبرد. و آمريکا سخت در تلاش است بار سنگين شکستش در نبرد با طالبان افغانستان را از دوش برداشته ميدان جنگ را از افغانستان به پاکستان کشيده حداقل تا اطلاع ثانوي نفس راحتي کشد!
سياست آمريکا در منطقه و بخصوص با ايران اين بوده که: “بگو: آنچه دل تنگت ميخواهد. ولي بکن: آنچه ما ميخواهيم”. ولي پس از انتصاب احمدي نژاد از سوي رهبر و انفصال کامل ملت از دولت، آمريکا دريافت که فقدان پايگاه مردمي دولت جديد ايران او را بيشتر محتاج آمريکا؛ ابرقدرت جهان خواهد کرد، از اينرو قبل از آنکه آبها از آسياب بيفتد دولت احمدي نژاد را برسميت شناخت و از آنروز تا بحال هم بر جنايات ضد انساني از تجاوز به دختران و پسران، و حتي سالخوردگان در بازداشتگاهها، تا احکام پي در پي اعدام مخالفان سياسي، تا فشارهاي بسيار شديد بر اقليتهاي قومي و مذهبي، و تا فراري سرمايههاي کشور بخارج و… چشم بسته است..
براي آمريکا مصالحش مهم است، نه شعارهاي تو خالي دمکراسيگري و حقوق انسان وغيره. حالا اين مصالح را دولتي با شعار دمکراسي و حقوق انسان تضمين کند يا با نظام پادشاهي، و يا نظام کمونيستي و يا با نظام ديکتاتوري و آدمکشي، هر چه که باشد از سوي آمريکاي مصلحت پرست، قابل ستايش است!
آخر آدمکشي چرا؟!..
همهي انسانها از آدمکشي نفرت دارند. خداوند انسان را آفريده تا زندگي کند، نه اينکه انساني ديگر جانش از او بستاند!
اما اينکه شخصي بيايد با کشتن خود جان افراد ديگري را بگيرد، فلسفهاي است بس عميق که پشت آن ماجراها، دردها، خونها، و رنجها و زخمهايي التئام ناپذير وجود دارد که قاتل هيچ اميدي در رسيدن به حل نديده، و حاضر شده جانش را براي گرفتن انتقام از دشمن ضايع کند.
خبر انفجار حسينهي زاهدان در (پنجشنبه ?/ خرداد) بسيار دلخراش بود که هيچ تفسير عاقلي براي آن نميشد يافت. تا اينکه اعلام شد، جواني که خود را منفجر ساخته بود برادر زاده مولوي عبدالقدوس يکي از علماي اهل سنت ايران که سه ماه قبل از اين حادثه بدون هيچ گناهي از سوي حکومت بدار آويخته شد، بوده است. اينجا بود که بوي انتقام و نعرهي شستن خون با خون بهوا برخواست.
در همين چند ماه اخير بعد از انتخابات ايران دهها جوان سني و چندين تن از علماء اهل سنت ايران از مليتهاي مختلف توسط نظام کشته شدهاند!..
آيا در سايهي چنين نظامي که ميخواهد همهي خواستههاي خود را تنها با زور بازو به ملت تحميل کند، اتفاق افتادن چنين حوادثي خونين خارج از توقع است؟!..
تهديد به انتقام
پس از انفجار حسينيهي زاهدان، مردم زير رهبري دولت به خيابان ريختند و شعار “سگ سني”، “ميکشم آنکه برادرم کشت”، سردادند. و در حاليکه رهبريت اهل سنت مهار جوانان را محکم در دست گرفته بود و آنها را از عکس العمل بازميداشت، بسيج و سپاه عناصر خود را براي تنش آفريني در شهرهاي بلوچستان رها کرده بودند!!..
عکس العمل واکنشهاي انتقام جويانهي آنها اين انفجار خونين بود. و امروز بجاي اينکه سران کشور از کشور همسايه؛ ترکيه، درس عبرت گيرند که پس از چند دهه جنگ خونين با گروهک قومگراي کردي (پ کا کا) با مصالحه و گفتگو به تفاهم رسيدند، دم از انتقام جويي و کشت و کشتار ميزند. غافل از اينکه با کشتن هر فردي چند فاميل و دهها دوست و آشنايش را براي خون خواهي از او ميشوراند. و زمينه را براي دهها عمليات انتحاري ديگر فراهم ميسازد!
مشکل در کجاست؟
در حقيقت گروههاي جانفدا و بيپروا و انتقامجو چون “جند الله” و غيره زائيدهي رحم نااميدي از رسيدن به راه حل ميباشند. اينها در سايه رنج و عذاب و تبعيض نژادي و بحرانهاي عميق جامعه پرورش يافتهاند.
بطور مثال؛ در تمامي مراحل دانشگاهي دانشگاههاي بلوچستان از بيش از ?? هزار دانشجو تنها هزار و اندي دانشجو بلوچند!! و در اين استان ?? درصد کارهاي دولتي و مقامات اداري را شيعههاي فارس خارج از استان تشکيل ميدهند!
استان که درسيستم کاري دولت بعنوان منطقه محروم شناخته ميشود در بحراني از بيکاري، فقر و اعتياد بسر ميبرد. در کنار اينها فشارهاي مذهبي و تنش سازيهاي و آتش افروزيهاي نيروهاي امنيتي و درصدر آنها سپاه و بسيج، و فتنه آفرينهاي نمايندگان ولي فقيه و آخوندهايي که در هر کوچک و بزرگ زندگي موي دماغ مردم هستند، و رشوه و فساد اداري و… همه و همه دست در دست هم داده اين استان را به يک بمب آمادهي انفجار تبديل ساخته است.
جوانان بيکار و نااميد از آينده اين استان و ساير استانهاي محروم اقليتهاي قومي چون کردها و عربها و ترکمنها و ترکها، حاضرند به طمع اينکه شايد روزنهاي براي فرار از اين بحرانهاي ساختگي دولتمردان نادان مصلحت پرست بيابند. دست در دست هر خودي و بيگانهاي بگذارند تا شايد بتوانند تيشه به ريشهي حکومت زنند، و شمع اميدي براي آيندهي کشور و ملت خود بيفروزند!
راه حل
متأسفانه دولتمردان ايران بجاي اينکه در پي يافتن راه حلي براي اين بحرانها باشند، و از کانالهاي گفتگو و تفاهم مورد اعتماد ملت به آنها نزديک شوند، با چکش و سندان وارد ميدان شدهاند. و در آونهي اخير در استان حکومت نظامي اعلام نشده ايجاد کردهاند. و سپاه پاسدان مهار زندگي مردم را بدست گرفته است!
اين سياست ابلهانهي دولت نه اينکه هرگز نخواهد توانست منطقه را آرام گرداند بلکه از فتيلهي اين منطقه آتشي خواهد افروخت که ايران را دربرميگيرد.
شعارهاي قومگرايي در چهار سوي ايران بپا خواسته، ترک و عرب، بلوچ و کرد و ترکمان همه درپي حقوق و مستحقات گم شدهي خود هستند!..
آخوندهاي کوته فکر صفوي ايران گمان ميبردند ميتوانند طي يک برنامهي ?? ساله ايران را به يک کشور شيعه فارسي تبديل ساخته آرزوي صفويان خون آشام را تحقق بخشند. و بينش کودکانهيشان مانع درک حقائق روز شده و در نتيجهي آن امروز بجاي اينکه بهمه چيز دست يابند در حال دست دادن همه چيز هستند!
نسل جديد شيعه بکلي از دين زده شده است، و آخوندها در جامعه بصورت مترسک مورد مسخره و استهزاء مردم شدهاند. و از سوي ديگر ايران در خطر پاره پاره شدن است قرار گرفته است.
همهي اين خطرات را ميتوان با درک درست حقائق، و آزادي بخشيدن به مردم، و احترام راي و انديشهي آنان، و ايجاد جوي برابري ملي در سطح کشور و دوري از مکر و حيله و چپاول و غرور و فرعون منشي از راه بدور کرد.
نظام آخوندي صفوي ثابت کرده است که تنها هديه و ارمغانش براي ملت؛ فقر و بدبختي و فلاکت، و تبعيض نژادي و بروز اختلافات مذهبي و هرج و مرج و ويراني و خون است و بس..
رود خون از روزي که اينان بر سدهي حکم تکيه زدهاند تا کنون جاري است، و امروز يا با سد عدالت اجتماعي و آزادي جلوي اين خون گرفته ميشود و يا اينکه ايران در آتش سوخته چون کشور اتحاد شوروي به چندين کشور ريز و ريزتر بدل خواهد گشت..
نظامي گنجوي به سران ايران زمين:
ميانگيز فتنه ميافروز کين خرابي مياور در ايران زمين
تو را ملکي آسوده بي داغ و رنج مکن ناسپاسي در آن مال و گنج
نمایش تعداد بازديد
502
No comments:
Post a Comment