Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

قوم بلوچ در نظر فردوسی - Balochyouth Afghanistan




اگر به پیشینه تاریخی "قوم بلوچ" نظر داشته باشیم متوجّه خواهیم شد که این قوم هزارها سال قبل به صورت منسجم و با همین نام " بلوچ " در ادوار مختلف تاریخ وجود داشته است.
از قدیمی ترین منابع معتبری که به وجود این قوم اشاره کرده است می توان به " شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی " اشاره کرد. فردوسی در چندین جا از قوم بلوچ و ماجراهای آنان مطالبی بیان کرده است. ایشان در اکثر موارد با کلمات و اصلاحاتی که برای پهلوانان و جنگجویان بزرگ استفاده می شود جنگجویان بلوچ را مورد خطاب قرار داده است.
نخستین بار در ابیات زیر که مربوط به داستان لشکرکشی سیاوش - پسرکیکاووس – برای نبرد با افراسیاب تورانی است از قوم بلوچ یاد می شود. جنگ سیاوش با افراسیاب بی شک جنگی سخت و غیر قابل تحمّل است. اکثر فرماندهان و بزرگان دولتی معتقدند که " که دارد پی و تاب افراسیاب " ولی با این حال سیاوش با گزینشی بسیار سخت ، جسورترین و شجاع ترین افراد را برای نبرد با پادشاه و پهلوان تورانی انتخاب می کند:
گزین کرد زان نام آوران سوار دلیران جنگی، ده و دو هزار
هم از پهلو پارس، کوچ و بلوچ زگیلان جنگی و دشت سروچ
سپرور پیاده ده و دو هزار گزین کرد شاه از در کارزار ...
فردوسی در ادامه ی این داستان این گونه می سراید که سیاوش :
از ایران که هرآن کس که گو زاده بود دلیر و خردمند و آزاده بود
بفرمود تا جمله بیرون شدند زپهلوسوی دشت و هامون شدند
در این داستان فردوسی علاوه بر این که از قوم بلوچ به صراحت یاد می کند ، معتقد است همه ی جنگجویانی که برای جنگ با افراسیاب آماده شده اند، ایرانی و پهلوان زاده اند.
درداستان "نبرد کیخسرو با افراسیاب " نیز از قوم بلوچ یاد شده است . در این داستان کیخسرو( پسر سیاوش ) برای گرفتن انتقام خون پدرش که به دستور افراسیاب در توران زمین کشته شده است به دنبال سربازان شجاع و دلاوری است که در میدان جنگ تاب جنگیدن داشته باشند و به دشمن پشت نکنند.
پس گُستهم اشکش تیز گوش که با زور و دل بود و با مغز وهوش
یکی گرز دار از نژاد همای به راهی که جُستیش بودی بپای
سپاهش ز گُردان کوچ و بلوچ سگالیده جنگ و برآورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکر پلنگ همی از درفشش ببارید جنگ ...
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل بدید آن سپه را زده بر دو میل
پسند آمدش سخت و کرد آفرین بدان بخت بیدار و فرّخ نگین
در این داستان نیز فردوسی همه ی جنگجویان را که قوم بلوچ نیز جزیی از آنان بوده اند ، ایرانی الاصل و بلوچ می داند و در لا به لای اشعار آن سپاهیان را چنین معرّفی می نماید:
«سپاهی زتخم فریدون جم »
مسلماً این قوم قرن ها قبل از جنگ های سیاوش و کیخسرو وجود داشته و در خاک بلوچستان به عنوان یک محب وطن بلوچ زندگی می کرده اند.
اشاره ی دیگر فردوسی به" بلوچ " در شرح سلطنت نوشیروان عادل در قرن ششم میلادی است. در همین داستان تعدادی از مشاوران و فرماندهان انوشیروان به وی یاد آوری می کنند که بلوچ قومی جنگجوست و باید با تدبیر با آنان رو به رو شد. آنان شکست اردشیر ساسانی ( 226 – 241 ) را در جنگ با بلوچ ها به وی یاد آور می شوند و به او هشدار می دهند تا با تدبیر بیشتری با این قوم روبه رو گردد.
دراین ماجرا اگر چه از قوم بلوچ به نیکی یاد نشده ولی در اثنای همین داستان است که بار دیگر فردوسی از زبان پادشاه ایرانی بر دلیر بودن بلوچ ها انگشت می گذارد:
به راه اندر آگاهی آمد به شاه که گشت از بلوچی جهانی تباه
ز بس کشتن و غارت و تاختن زمین را به آب اندر انداختن ...
دل شاه نوشیروان شد غمی برآمیخت اندوه با خرّمی
به ایرانیان گفت : الانان و هند شد از بیم شمشیر ما چون پرند
بسنده نباشیم با " شهر خویش " همی شیر جوییم پیچان ز میش
بدو گفت گوینده کای شهریار به پالیز گل نیست بی رنج خار
هم آن مرز تا بود با رنج بود زبهر پراگندن گنج بود
زکار بلوچ، ارجمند تردشیر بکوشید،با کاردانان پیر
نبُد سودمندی به افسون و رنگ نه از بند و رنج و نه پیکار و جنگ
اگرچند بُد این سخن ناگزیر بپوشید بر خویشتن اردشیر
زگفتار دهقان برآشفت شاه به سوی بلوچ اندرآمد ز راه
واژه ی « شهر خویش » نشان دهنده ی این واقعیت است که محل سکونت بلوچ ها سرزمین خویش بلوچستان بوده است. به همین علّت نوشیروان می گوید : « ما که هندوستان و الانان را مسخّر کرده ایم چرا تاکنون از هموطنان بلوچان غافل بوده ایم و فکری برای به اطاعت درآوردن آنان نکرده ایم »
از لابه لای سطور و اشعار بالا به چند نکته می توان دست یافت :
قدمت قوم بلوچ : بلوچ ها در داستان شاهنامه به صورت منسجم به عنوان یک قوم قابل اعتماد در جنگ ها معرّفی شده اند. این مطلب نشان دهنده ی این نکته است که شهرت جوانمردی و بزرگی یک قوم در یک دهه یا دو دهه به وجود نمی آید. سالیان زیادی طول خواهد کشید تا یک قوم یا ملّت به شهرتی عالمگیر دست پیداکند. این خود نشانه ی کوچکی از قدمت چندین هزار ساله ی بلوچ است.
محل سکونت: اگر چه در این سطور محلّ سکونت دقیق بلوچ ها بیان نشده است ولی می توان گفت که جایگاه و خاستگاه اصلی بلوچ کشور پهناور بلوچستان بوده و است.
(منابع : شاهنامه ی فردوسی(چاپ مسکو) ، انتشارات اورامان ، ج سوّم، داستان سیاوش همان منبع شاهنامه ی فردوسی(چاپ مسکو) ، انتشارات اورامان ، ج پنجم.، داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب) 



No comments:

Post a Comment