صدور حکم 15 سال زندان برای یک نوجوان
15 ساله بلوچ
دبی-العربیه.نت فارسی
یک نوجوان بلوچ به نام محمدصابر ملک رئیسی از سوی شعبه اول دادگاه کیفری استان
سیستان و بلوچستان به 15 سال زندان محکوم شد. در این حکم که در مرداد ماه 1390
انشاء شده، تاریخ بازداشت این نوجوان مهر ماه 1388 نوشته شده است؛ زمانی که محدصابر
15 سال سن داشته و در کلاس اول دبیرستان مشغول به تحصیل بوده است.
به گزارش
مرکز حامیان حقوق بشر ایران، در دادنامه صادر شده علیه این نوجوان اتهام او «محاربه
از طریق عضویت در گروهگ عبدالمالک ریگی و ورود و خروج غیرمجاز از مرز» عنوان شده
است. در شرح این مسأله آمده است که این نوجوان 15 ساله در شهر کویته پاکستان
«آموزشهای نحوه ساخت جلیقه انتحاری و دیگهای انفجاری و پخت و پز نان» را دیده
است.
در حکم صادر شده از برادر بزرگتر محمدصابر، “عبیدالرحمان ملک رئیسی”
به عنوان فردی یاد شده که با همکاری او این موارد اتهام اتفاق افتاده است.
براساس گزارش مرکز حامیان حقوق بشر ایران، به همین دلیل این مرکز با برادر
بزرگتر محمدصابر گفتوگو کرده است. بدون شک اگر شفافیت اطلاعرسانی در مورد
زندانیان سیاسی وجود داشته باشد و محمدصابر ملک رئیسی امکان دفاع حقوقی از خود را
با دسترسی به یک وکیل تعیینی میداشت، امكان شنيدن روایتهای دیگری از این زندانی
نوجوان هم وجود داشت. عبیدالرحمان ملکی رئیسی در این گفتوگو میگوید که اتهامات
وارد شده به برادرش واقعیت ندارد.
رئیسی گفت: «برادر من در مهر ماه سال 1388 در بیمارستان علیابن ابیطالب چابهار
همراه برادرزاده هفت ساله و یک خواهرزاده دیگرمان که هم سن و سال محمدصابر است،
دستگیر شد. اینها همراه برادر کوچکترم که به خاطر مشکل آپاندیس بستری بود، در
بیمارستان بودند. مادرم هم در بیمارستان بود. همزمان یک برادر بزرگترم عزیزالرحمان
ملکرئیسی را در یک پمپ بنزین و دیگر برادرم را در منطقهی آزاد چابهار بازداشت
کرده بودند.»
عبیدالرحمان ملکرئیسی مدعی است که بازداشت اعضای خانوادهاش
نوعی “گروگانگیری” است: «آنها به خاطر من بازداشت شدند. به خاطر اینکه من تحت
فشار قرار بگیریم و به ایران برگردم.» او که فرزند یکی از روحانیون سنی منطقه است،
در توضیح این ادعا یکی از دلایل را درخواست همکاری از سوی اطلاعات و رد این پیشنهاد
از سوی خود عنوان میکند.
ملکرئیسی گفت که بعد از بازداشت اعضای خانوادهاش
مأموران امنیتی به منزلشان مراجعه کرده و کارتهای شناسایی و آلبوم عکس و وسائل
شخصی را همراه خود بردند: «خیلی جو اطراف خانه و خیابان و کوچه را امنیتی کرده
بودند و همه راهها را بسته بودند. انگار که میخواستند خانواده را بترسانند و یک
فضای خشن به آنها نشان بدهند.»
اعضای خانواده ملکرئیسی به بازداشتگاه وزارت اطلاعات چابهار منتقل شده و در
آنجا نگهداری میشوند. عبیدالرحمان ملکرئیسی اینها و دیگر مسائل را بعد از آزادی
اعضای خانواده و از زبان خود آنها متوجه میشود: «بعد از اینکه مدتی در
بازداشتگاه وزارت اطلاعات بودند، به زاهدان منتقل شدند. دو برادر دیگر بعد از چهار
ماه با قرار وثیقه آزاد شدند. محمد صابر اما چون سنش کم بود و تحت فشار و شکنجه
قرار گرفته بود، هر چه بازجویان گفته بودند قبول کرده بود. اما دو برادر دیگرم که
بزرگتر بودند، توانستند مقاومت کنند و اتهامات را قبول نکنند و آزاد شوند.
محمدصابر حدود دو سال و دو ماه؛ یعنی 26 ماه در وزارت اطلاعات بلاتکلیف ماند. به
خاطر اینکه موقع دستگیری 15 سال و 10 ماهش بود و تقریبا وقتی 18 سالش شد به او حکم
دادند.»
به گفته او برادرش محمدصابر ملکرئیسی در تمام مدت 26 ماه در سلول انفرادی بوده
است و گاهی توانسته با خانوادهی خود ملاقات داشته باشد: «این ملاقاتها هم به خاطر
پیام رساندن به من بود. یک جور تهدید بود که به من خبر برسانند که اگر برگردم
محمدصابر آزاد خواهد شد و در غیراینصورت در زندان خواهد ماند. حتا تهدید کرده
بودند که او را اعدام میکنیم.»
از عبیداالرحمان ملکرئیسی در مورد کیفیت بازداشت نخست برادرانش سوال پرسیدم که
از بازگو کردن همهی آنها خودداری کرد: « خطرناکترین شکنجههایی که در رسانهها
از زبان زندانیان آزاد شده منتشر شده، بر روی برادران من هم بوده است. از نظر روحی
تحت فشار بودند؛ به آنها توهین میکردند، فحش میدادند. شکنجههایی مثل شوک
الکتریکی، شکنجههایی که اگر بگوییم دوباره برای آنها دردسر درست خواهد کرد.
شکنجههای خیلی سختی را تحمل کردهاند. جوری که برادر بزرگم تعریف میکند که من دلم
میخواست که من را به برق بزنند و شوک الکتریکی بدهند، اما آن شکنجههای دیگر را
انجام ندهند. حساب کنید که گفته شوک الکتریکی کمترین شکنجه بوده
است.»
محمصابر ملکرئیسی در شعبهی اول دادگاه زاهدان محاکمه و به 15 سال
نفی بلد، تبعید به زندان اردبیل؛ محکوم شد. وی حالا در زندان به سن بیست سالگی
رسیده است، برادرش اتهاماتی که در پرونده برای او آمده را رد میکند: «جرم و اتهام
صابر همین چیزهایی است که خودشان درست میکنند. همینهایی که در همهی ایران هست؛
ضد انفلاب و اقدام علیه ملی. در سیستان و بلوچستان هم میگویند وهابی و همکاری با
گروه جندالله. اینجا هر کسی را بازداشت کنند یا بخواهند اذیت و آزار کنند، جرم و
اتهامشان همینها میشود. ولی آنچه که شفاهی و زبانی خودشان گفتهاند این است که
جرمش این است که برادر من است. این را بارها گفتهاند که اگر برادرش بیاید آزاد
میشود. در حقیقت به عنوان یک گروگان هست و هیچ جرمی ندارد.»
از عبیدالحرمان
ملکرئیسی در مورد اتهاماتی که در دادنامه نوشته شده؛ مانند «ورود خروج غیرقانونی و
آموزش در شهر کویته پاکستان» سوال پرسیدم: «ورود و خروج از مرز در منطقه قبلا وجود
داشته، چون مرز در بعضی جاها از وسط روستاها میگذرد و از یک قبیله هستند و رفت و
آمد عادی بوده، خواهر خودم در آن سوی مرز ساکن است، همسر برادرم هم آن طرف مرز ساکن
است، دختر خاله من و یک دایی من هم آنجا زندگی میکنند. نصف قبیله آنجا هستند. به
طور کلی مرزنشینان همه اینطور هستند و رفت و آمد به وجود میآید. محمدصبار با هیچ
گروهی هیچ ارتباطی نداشته است.»
وی در ادامه به این اشاره کرد برادرش نیز در مرحلهی بازپرسی و دادگاه این
اتهامات را رد کرده است. وی اشاره کرد که بازپرسی در «ساختمان وزارت اطلاعات و در
همان سلول انفرادی» انجام شده است. «بازپرس از محمد صابر پرسیده بود که آیا اذیتت
کردند؟ محمد صابر گفته بله خیلی زیاد. بازپرس دوباره پرسیده بود آیا اعترافات را
قبول دارید؟ محمد صابر گفته نه این اعترافات اجباری و زیر شدیدترین شکنجهها گرفته
شدهاند. بازپرس اما با توهین به او حمله کرده و به ضرب و شتم او پرداخت. دادگاه هم
پشت درهای بسته ساختمان دادگستری زاهدان بدون اطلاع خانواده برگزار و حکم صادر
شد.»
در حال حاضر نیز محمدصابر ملکی رئیسی بدون ملاقات در زندان اردبیل به سر میبرد
و در طول هفته یک تماس تلفنی سه دقیقهای با خانوادهی خود دارد. عبیداالرحمان
ملکرئیسی از زندان اردبیل به عنوان زندانی خشن یاد میکند: «وضعیت محمدصابر اصلا
در زندان خوب نیست. زندان اردبیل زندان خشنی است و مسئولان خشنی دارد. همیشه
زندانیانی که از زاهدان تبعید میشوند با سختترین شرایط روبرو میشوند در
زندانهای دیگر. در زندان اردبیل زندانیان دیگر را تحریک میکنند که با کسانی مثل
محمدصابر ارتباط نداشته باشند. به آنها میگویند که اینها کسانی هستند که در عراق
و سوریه دارند با ما میجنگند. با همین تحریکها یکشنبه شب گذشته {22 تیر 1393}
محمدصابر به همراه امین ایرانشهری (دیگر زندانی بلوچ تبعید شده) توسط دیگر
زندانیان به شدت مضروب شدند. هر دو هم آسیب جدی دیدند و حتا دست امین ایرانشهری
شکست. چند روز بعد هم که تماس گرفتند، گفتند که اینجا به هیچ عنوان امنیت نداریم،
همیشه در معرض تنش هستیم یا احتمال ضرب و شتم دوباره وجود دارد. مسئولان زندان هیچ
واکنشی هم به این اتفاقات ندارند.»
عبیدالرحمان ملکی رئیسی در پایان گفتوگو
با مرکز حامیان حقوق بشر از نهادهای حقوقبشری خواست تا برای آزادی برادرش تلاش
کنند: «وقتی دستگیر شد، مدرسه میرفت، تازه اول دبیرستان بود. یک نوجوان 15 ساله
بود که الان در زندان است و تحت فشار مداوم. نمیدانیم صابر که از 15 سالهگی در
زندان بوده و این همه سختی کشیده، وقتی از زندان بیرون بیاید چطوری خواهد بود،
چگونه فکر میکند و چه ایده و نگرشی خواهد داشت. خودش از نظری روحی در زندان در حال
حاضر پریشان هست. چه در بازداشتگاه اطلاعات، چه در زندان زاهدان و چه حالا در زندان
اردبیل همیشه تحت فشار بوده است. حالا امنیت جانی هم ندارد. خیلی از نظر روحی آسیب
دیده است."
"سن 15 سالگی سنی است که باید به درس و مدرسهاش میرسید، این سن سنی نبود که
صابر را بدون هیچ جرمی به زندان ببرند. از هر نظری، چه قوانین داخلی و چه قوانین
بینالمللی هیچکس را به خاطر جرم کس دیگری مجازات و زندانی نمیکنند. هیچ جای دنیا
چنین چیزی نداریم. مجرم اگر من هستم، نباید برادرم در زندان باشد یا خانوادهام تحت
فشار باشد. به تازگی هم روش جدیدی اختیار کردهاند که اقوام را بازداشت و یا احضار
میکنند و برای اینکه تحت فشار قرار بگیریم، میگویند با ما قطع ارتباط کنند.
تهدیدشان میکنند که اگر این کار نکنند خودشان بازداشت میشوند. این برای ما که
قبیلهای زندگی میکنیم، بسیار سخت است."
No comments:
Post a Comment