کد خبر: ۴۴۴۷۸۴
تاریخ انتشار:۰۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۱-26 October 2014
روزنامه ایران نوشت: در بین عکس ها مردمی نشان داده شده اند که پلاکارد هایی در دست دارند و روی آن نوشته اند ما شناسنامه می خواهیم
آمدند تا دیده شوند و به قول خودشان بازنمایی کنند شرح درد مردم سیستان و بلوچستان را. بوم های عکس کنار هم ردیف شده است. اولین بوم از بوم هایی که کنار هم ردیف شده اند و روی هر کدامشان تصویری از حقایق جنوب شرقی ترین نقطه ایران نقش بسته.
تصاویری تلخ از دریچه دوربین عکاسانی که به این سرزمین رفتند تا رنج ها را ببینند و به تصویر بکشند. عکس ها روی بوم ها نقش بسته اند و پشت سر هم ردیف شده اند. کنار خیابان. نمایشگاهی خیابانی در ضلع شرقی چهارراه ولیعصر، درست مقابل پارک دانشجو. نمای ساختمان تئاتر شهر از بین بوم ها که با کمی فاصله در کنار هم به صف شده اند پیداست و سرک می کشد. بوم هایی که عکس های تکان دهنده حک شده بر رویشان این قدرت را دارند که تمام عابران را برای لحظاتی درگیر خود کنند. رهگذران مکث می کنند و ذهنشان به آنچه می بینند مشغول می شود. حتی آنها که عجله دارند هم گردن می چرخانند تا عکس ها را ببینند. مردی هم با لباس بلوچی در کنار عکس ها ایستاده تا به سؤال های رهگذران پاسخ دهد. مجتبی نورا نام دارد و مسئول یک سازمان مردم نهاد محیط زیستی،عضو کمیته استانی احیای هامون و مشاور دبیرخانه در امور سازمان های مردم نهاد است. مردی جوان و با حوصله که در چند روز برپایی این نمایشگاه خیابانی از ساعت 8 صبح تا 10 شب روی پا ایستاد تا به سؤالات مردم پاسخ دهد و حقایق سرزمینش را برایشان بازگو کند. حقایقی که سال هاست در سکوت خبری کمرنگ شده اند اما او وکسانی که این نمایشگاه را بر پا کردند نمی خواهند تسلیم شوند: او به همراه این تصاویر به پایتخت آمده بود تا سفیر مردم دیارش باشد و از ناگفته هایشان بگوید از فقر حاکم بر زندگی مردم و از مشکلاتی که تحفه گرد و غبار و خشکسالی است برایشان. از شناسنامه هایی که ندارند و برایشان قوز بالا قوز شده است در این شرایط سخت.
بی شناسنامه ها
در بین عکس ها مردمی نشان داده شده اند که پلاکارد هایی در دست دارند و روی آن نوشته اند ما شناسنامه می خواهیم. اما چطور ممکن است تعداد زیادی از مردم باشند که هنوز شناسنامه ندارند؟ مردمی که تعدادشان مشخص نیست و به قول نورا قطعاً اگر آماری از افراد بدون شناسنامه استان در دسترس بود و سرشماری می شدند شناسنامه هم برایشان صادر می شد. مردمی که در واقع جمعیت نامرئی هستند و در روستاهای دورافتاده زندگی می کنند. نقاطی که افراد شناسنامه دار از آنجا مهاجرت کردند و این افراد باقی ماندند و از چشم خدمات و سرشماری ها مخفی مانده اند. مردمی که تعدادشان کم نیست و می توان تعداد آنها را در حدود 15 تا 20 هزار نفر تخمین زد. مرد بلوچ با حوصله درباره اینکه چرا این تعداد هنوز شناسنامه ای ندارند توضیح می دهد:« الان منطقه سیستان و بلوچستان حدود 2سال است که تبدیل به 5 شهرستان شده و مردم به مراکز اداری نزدیک شده اند اما منطقه سیستان و بلوچستان با وجود وسعتی که دارد تا چندی قبل فقط از لحاظ اداری یک مرکزیت زابل را داشت و این یک دلیل اصلی برای پدید آمدن این مشکل است. روستا ها تا این مرکزیت فاصله زیادی داشتند و راه های دسترسی مناسب نبود و به همین دلیل سرکشی مناسبی صورت نمی گرفت. مردم هم از مناطق اداری دور بودند. مثلاً 70 تا 80 کیلومتر یا بیشتر فاصله داشتند. وسیله هم مانند الان زیاد نبود که براحتی قادر باشند خود را به مراکز اداری برسانند. این مسأله در حاشیه ها و نقاط دورافتاده بیشتر است. مثلاً در خود دریاچه که 5 هزار و 400 کیلومتر مربع مساحت داشته قبل از خشکسالی جزایری بوده که مردم در آن زندگی می کردند. بعضی از این جزایر تا لبه آب گاهی 50 کیلومتر فاصله داشتند و از ساحل تا مرکز ثبت احوال هم که راهی طولانی بوده، بویژه اینکه قبلاً دریاچه آب داشته و مردم این حاشیه ها برای رفت و آمد مشکلات بیشتری داشتند، این دور افتاده بودن و اینکه ثبت احوال واحدهای سیاری نداشته که به این نقاط بروند و این موضوع را پیگیری کنند باعث شد تا شناسنامه دار شدن مردم این نواحی به مشکل بخورد. در منطقه سیستان و بلوچستان 937 روستا داریم که البته روستا های ثبت شده هستند و روستاهای کوچکتری هم وجود دارد که به ثبت نرسیده اند و با زابل فاصله زیادی داشته اند. سطح مردم مناطق خیلی دور افتاده هم به گونه ای است که لزوم داشتن شناسنامه را تا چندی قبل درک نکرده بودند. کسانی که امکان دسترسی به مرکز را داشته اند شناسنامه دریافت کردند اما کسانی که باید 40 کیلومتر را روی دریاچه می آمدند و مثلاً 60 کیلومتر را روی خشکی که به اداره ثبت احوال برسند، این کار را نکردند. »
بی شناسنامه هایی که با فقر دست به گریبان هستند
اما چه چیزی باعث شده که این مردم حالا بعد ازمدت ها به فکر دریافت شناسنامه افتاده اند؟
به گفته نورا، مردم سیستان و بلوچستان قبل از خشکسالی از لحاظ معیشتی در وضعیت خوبی به سر می بردند. این منطقه انبار غله ایران بوده، وضعیت دامداری و صیادی هم بسیار خوب بود. صنایع دستی در این منطقه رشد خوبی داشت و یکی از پایه های امرار معاش مردم محسوب می شد. بنابراین مردم این خطه بی نیاز بودند و حمایت مادی لازم نداشتند. اما حالا وضع فرق کرده. خیلی از مردم در حال حاضر با فقری که به دلیل خشکسالی بر منطقه حاکم شده دست به گریبان هستند و نیاز به حمایت نهادهایی مثل بهزیستی و کمیته امداد و... پیدا کرده اند، یا می خواهند از سهام عدالت یا یارانه ها بهره مند شوند اما هر حمایتی که بخواهد از آنها انجام شود نیاز به شناسنامه دارند و شرط اول داشتن شناسنامه، مشخص بودن هویتشان است. این موضوع فقط هم مختص امروز نیست مثلاً بچه هایی هستند که پدربزرگشان شناسنامه دارد اما خودشان و پدرشان شناسنامه ندارند. این مشکلات از قبل بوده و امروز به دلیل همان مسائل مالی و فقر و سختی هایی که مردم با آن روبه رو هستند نمودار شده. از طرفی این منطقه چون مرزی است حساسیت های بیشتری بر آن حاکم است و برای شناسایی هویت افراد مراحل زیادی باید گذرانده شود. مردم باید برای دریافت شناسنامه به پاسگاه بروند و تأییدیه دریافت کنند، به شورای تأمین مراجعه کنند، آزمایش بدهند و... ولی هنوز مراکز اداری و ثبت احوالی که طی این دوسال راه اندازی شده اند نیروی کارمند ندارد و تازه در حال جذب نیرو و استخدام است. به همین دلیل هنوز خدمات رسانی مناسبی به مردم صورت نگرفته.»
بیکاری
همیشه می گویند تصویر برنده ترین زبان است. این را می شود در تصاویر مستندی که گوشه خیابان فریاد می زنند <ما را ببینید!> بوضوح دید. تصاویری که در آنها فقر و بیکاری دیده می شود. بیکاری مردمی که به قول نورا زمانی بی نیاز بودند و برای خودشان کسی. آنقدر که حتی خود را از داشتن شناسنامه هم بی نیاز می دیدند. اما حالا این مردم روزگار را چگونه می گذرانند؟ شغل این مردم حالا چیست؟ نورا می گوید:« کشاورزی، صیادی و دامداری که کاملاً وابسته به دریاچه بود وضعیت خوبی ندارد و 150 هزار هکتار زمینی که زیر کشت گندم می رفته الان بی آب است. نه تنها آبی برای کشاورزی نیست بلکه مقدار اندک زمین های کشاورزی هم زیر تپه های شنی که محصول ریزگرد هاست مدام مدفون می شود. صیادی هم کاملاً از بین رفته، دامداری نیز برای مردم این منطقه مانند قبل سود آور نیست. قبلاً تعلیف دام ها در مراتع دریاچه به شکل رایگان بود اما الان باید کاه را با قیمت بالایی بخرند و نمی توانند دام ها را تعلیف کنند تا با زاد و ولد آنها دامشان را گسترش دهند. اجازه صدور دام هم از منطقه سیستان و بلوچستان به سایر نقاط نیست، در نتیجه زندگی مردم روز به روز سخت تر می شود و مشکلات بیشتر. در منطقه ما صنعتی هم وجود ندارد و کارخانه ای نیست، مرز امنیتی است و صادراتی ندارد. بنابراین مردم نمی توانند هرم اقتصادی خود را قوی کنند و کاری جایگزین صیادی یا کشاورزی و دامداری پیدا کنند. پس بیکار می مانند. بیکار و بی درآمد.»
مشکلات سیستان و بلوچستان
از اومی پرسند چقدر امید دارید برپایی این نمایشگاه خیابانی و نشان دادن تصاویری از حقایق زندگی مردم سیستان و بلوچستان به پایتخت نشینان، بتواند راهگشا باشد و توجه مسئولان را به این سمت بکشاند؟ به اعتقاد نورا مردم هرچقدر بیشتر متوجه خطرات این خشکسالی هامون شوند بهتر است:« وقتی آقای گری لوییس نماینده سازمان ملل که به منطقه سیستان و بلوچستان آمده بود گفتم آبی که ما در این منطقه استفاده می کنیم برای دامداری، کشاورزی و صیادی است اما همین آب در افغانستان برای کشت خشخاش و توسعه مواد مخدر استفاده می شود و این موضوع نه فقط به مردم سیستان و بلوچستان مربوط می شود بلکه جامعه جهانی را هم درگیر عواقب خود می کند. ما اگر مورد توجه مردم کشور قرار می گرفتیم قطعاً این خشکسالی که دامنگیر مردم این دیار شده 15 سال طول نمی کشید.
خیلی از موارد دیگر که در نقاط دیگر کشور رخ می دهد مثل زاینده رود، کارون، پریشان، مهارلو، ارومیه و... اینها حمایت روزنامه نگاران و رسانه را دارند زیرا روزنامه ها در این مناطق حضور دارند اما ما در این استان روزنامه محلی نداریم. حتی این نمایشگاه هم با کمک دوستان تبریزی، تهرانی و شاهرودی بر پا شد. وقتی اینها آمدند کار را به صورت گمنام و خداپسندانه در دست گرفتند و خیران هم آنها را حمایت کردند. ما خودمان در استان امکانات و ابزارهای کافی نداریم و نمی توانستیم بدون حمایت آنها این کار را بکنیم. مثلاً اینترنت فقط 4 سال است که به زابل آمده است. ما مثل مناطق دیگر کشور ابزار چندانی برای انعکاس دردهایمان نداریم و الان امید مان زیاد است که مردم ما را ببینند، با ما همراه شوند و در کنار ما باشند تا بتوانیم مسئولان را مجاب کنیم که به وضعیت ما هم به عنوان گوشه ای از خاک این سرزمین نظری بیندازند تا به مشکلاتمان سریع تر رسیدگی شود.»
کلید کار در مذاکره با افغانستان
مردم سیستان و بلوچستان راه رهایی از این وضعیت را در بازگشت آب به هامون و راه بازگشت آب را در مذاکره با افغان ها می دانند. این مسأله را مجتبی نورا هم تأیید می کند و می گوید: «ما سعی می کنیم خواسته هایمان را به صورت منطقی در رسانه ها منعکس کنیم تا دولت توجه جدی تری نشان دهد. الان هم در کشورافغانستان، تکلیف رئیس جمهوری مشخص شده و برای کار کردن آماده شده است. ما از دولت انتظار داریم در این زمینه مذاکرات جدی تری داشته باشد. در طی سال های متمادی و از 78 تاکنون که دریاچه خشک شده، هیچ مذاکره جدی و مؤثری صورت نگرفته مبنی بر اینکه پروتکلی بسته شود و حداقل وضعیت کشاورزی بهبود پیدا کند، اگر هم نمی شود این کار را کرد بسته های حمایتی از طرف دولت برقرار شود تا مردم بتوانند امرار معاش کنند.»
عکاسانی که صدای مردم سیستان و بلوچستان شدند
و اما نمایشگاهی به همت عکاسان گمنام برگزار شد تا آیینه ای باشد برای انعکاس دردهایی که دور از چشم ما جاری است. این عکاسان چه کسانی هستند و این نمایشگاه چگونه بر پا شد؟ نورا از 7 عکاس مستقلی می گوید که از تهران، تبریز و شاهرود جمع شدند، با کمک مجموعه های مردم نهاد محیط زیستی حمایت شدند و آمدند تا این کار را انجام دهند:«ما توانستیم از طریق فعالیت در شبکه های اجتماعی توجه این عکاسان را به خودمان جلب کنیم و نسبت به این منطقه حساس شان کنیم. آنها هم تصمیم گرفتند به منطقه بیایند و خودشان از نزدیک مشکلات ما را لمس کنند. در واقع این کار یک فعالیت فرهنگی مشترکی است از سیستان و بلوچستان، تهران، تبریز و شاهرود، هزینه ها هم توسط خیری در سیستان پرداخت شد.
عکاس ها به شکل گروهی آمدند برای عکاسی در منطقه سیستان و بلوچستان. با آنها همکاری کردیم و آنها را به روستاهای مختلف بردیم تا از نزدیک شاهد مشکلات و گرفتاری های مردم باشند و فقر و اثرات خشکسالی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم روی زندگی مردم تأثیر گذاشته را مشاهده کنند و به تصویر بکشند. دو مستند هم روی این موضوع ساخته شد که یکی سال قبل هم در تلویزیون به نمایش در آمد و با حضور کارشناسان در برنامه <راز> مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این کار هم در ادامه همان فیلم های مستند است تا مشکلاتمان را با تصاویر نشان دهیم و دیده شوند. چون از اسفند سال 92 تا به الان اتفاق جدی و کارسازی رخ نداده و ما خواستیم خودمان به اینجا بیاییم. آمدیم تا جو های بدی که در منطقه ما هست و گوشه ای از مشکلاتمان را به اینجا بیاوریم تا مردم پایتخت هم از نزدیک شاهد آن باشند و با این گوشه از خاک سرزمین شان و مشکلات مردم این خطه بیگانه نباشند.»
در طول برپایی این نمایشگاه توجه رهگذران زیادی به این تصاویر جلب شد، ایستادند و عکس ها را دیدند و اگر سؤالی هم داشتند پرسیدند و پاسخ را دریافت کردند. عده ای از مردم هم نه به عنوان رهگذر بلکه فقط به قصد دیدن عکس ها تا اینجا آمدند: «در این مدت سایت های خبری بیشترین توجه را به ما داشتند. نماینده مردم سیستان و بلوچستان هم آمد و از این نمایشگاه خیابانی دیدن کرد؛ از اداره کل حفاظت محیط زیست هم مراجعه کردند اما به هر حال آن طور که ما توقع داشتیم نبوده و بازخورد چندانی از سوی مسئولان نداشتیم. مردم اما بسیار روی این موضوع حساس شدند به تک تک عکس ها توجه کردند و سؤال های زیادی پرسیدند، بویژه در مورد شناسنامه های مردم یا خشکی دریاچه هامون. برای اکثر مردم این سؤال پیش آمده بود که چرا 15 سال است هامون پشت درهای خبری مانده و مانند دریاچه ارومیه مورد توجه قرار نگرفته و اخبار مربوط به آن منعکس نشده؟ هامون انتظار بازگشت آب را می کشد، مردم سیستان و بلوچستان انتظار هامون را، همان هامونی که برایشان همه چیز بود، آب و آبادانی شان، روشنی زندگی شان. حالا اما روی تمام خاطرات خوش گذشته فقط غبار غلیظی نشسته که از هامون افسانه ای شان برمی خیزد. غباری که بی رحمانه روی خاطرات می نشیند و کورشان می کند، غباری که می شود سرسختی اش را در تصاویر هم دید. همان تصاویری که آمدند چند روزی میهمان پایتخت شدند و فریاد زدند لطفاً ما را ببینید...
No comments:
Post a Comment