Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

چگونه ایران به خانه دوم القاعده تبدیل شد


مجله آمریکایی «فارِن افرز» در ۲۹ ژانویه گزارش مفصلی را درباره رابطه گروه تروریستی القاعده و جمهوری اسلامی منتشر کرده و نوشته است: «ظاهرا جمهوری اسلامی تمایل دارد روابط محدود کنونی خود با شبکه القاعده را گسترش دهد.»

این گزارش که توسط «ست جی. جونز» نوشته شده می گوید: «از اواخر سال ۲۰۰۱ میلادی، ایران به دور از چشم جهانیان بعضی از رهبران ارشد گروه القاعده را در خاک خود نگاه داشته است. چندین نفر از میان این عوامل، از جمله یاسین السوری، یکی از تدارکچی های این گروه تروریستی، با استفاده از این موقعیت توانسته اند نیروی انسانی و منابع مالی جذب شده از خاورمیانه را به مقر مرکزی القاعده در پاکستان منتقل کنند. دیگر افراد، از قبیل سیف العادل، شخصی با ملیت مصری و رئیس کمیته امنیتی القاعده، و ابومحمد المصری، از طراحان بمبگذاری سفارت های آمریکا در آفریقای شرقی، کمک های استراتژیک و عملیاتی در اختیار القاعده مرکزی قرار داده اند.»

«دولت جمهوری اسلامی هم اکنون بیشتر این افراد را تحت بازداشت خانگی نگاه داشته، آزادی رفت و آمدهایشان را محدود کرده و از نزدیک حرکاتشان را زیر نظر گرفته است. با این همه، حضور القاعده در ایران به این معناست که برخلاف بررسی های خوشبینانه ای که در واشنگتن وجود دارد، انهدام کلی شبکه القاعده چندان هم قریب الوقوع نخواهد بود.»


این گزارش می گوید: «شاید آنچه مایه نگرانی بیشتر شده این واقعیت است که ظاهرا جمهوری اسلامی تمایل دارد روابط محدود کنونی خود با شبکه القاعده را گسترش دهد. سابقه جمهوری اسلامی نشان می دهد که این حکومت توانایی آن را دارد که به همان شکلی که از حزب الله در مواقع مقتضی بهره جویی می کند، از القاعده نیز برای انجام حملات تلافی جویانه علیه ایالات متحده یا اسرائیل استفاده کند.»

«البته شایان ذکر است که سازمان القاعده به هیچ وجه آلت دست حکومت روحانیون در ایران نبوده و در برخی مواقع به مرحله رویارویی با نظام ایران نیز رسیده است، نمونه چنین برخوردی را می توان در تهاجم های اخیر علیه شیعیان عراق مشاهده کرد. اما القاعده و جمهوری اسلامی یک وجه مشترک دارند و آن نفرتشان از آمریکاست.»

نویسنده «فارن افرز» در ادامه برپایه پژوهش هایی که «به مدت یک سال تمام درباره ارتباط القاعده و ایران» انجام داده، تحلیل خود را این گونه ادامه می دهد: «در چند سال اخیر القاعده در چندین جبهه با شکست مواجه شده: در عراق، پاکستان، یمن، شاخ آفریقا و منطقه آفریقای شمالی. به ویژه حملات «پهپاد» های ارتش آمریکا با موفقیت کادر رهبری القاعده در پاکستان را در هم شکسته است. با این همه ایستگاه این گروه در ایران در یک دهه گذشته بی گزند مانده است. در اواخر سال ۲۰۰۱، با سقوط رژیم طالبان، بیشتر عوامل سازمان از افغانستان گریختند. بسیاری از رهبران القاعده، از جمله شخص بن لادن و ایمن الظواهری، قائم مقام بن لادن و بعدها جانشین وی، به پاکستان رفتند. اما بعضی هم بودند که ترجیح دادند به سوی غرب افغانستان کوچ کنند، جایی که نظام حاکم با کمال میل آن عده را پذیرفت.»

در این گزارش آمده است: «حدود ماه اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی، دولت ایران نمایندگانی را به افغانستان فرستاد تا به اعضای باقی مانده از القاعده در افغانستان و خانواده هایشان تضمین دهند که می توانند با آسودگی و امنیت کامل به ایران سفر کنند. در ابتدا نیروی ویژه قدس، شاخه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدیریت این رابطه را بر عهده داشت. نیروی قدس که مأموریت سازماندهی، آموزش، تجهیز و تأمین مالی جنبش های انقلابی اسلامی را بر عهده دارد، بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ جابجایی و خروج صدها نفر از افراد مرتبط با القاعده را ترتیب داد. تا سال ۲۰۰۲ تعداد اعضای القاعده در ایران به حدی رسید که شبکه تروریستی فوق یک «شورای مدیریت» در ایران ایجاد کرد. هدفی که اسامه بن لادن، رهبر القاعده، در آن زمان برای این شورا معین کرده بود، در فراهم آوردن پشتیبانی استراتژیک برای رهبران سازمان در کشور پاکستان خلاصه می شد.»

فارن افرز می نویسد: «اعضای کلیدی شورای مدیریت القاعده در ایران عبارتند از: عادل، سلیمان ابوغیث، ابوخیر المصری، ابو محمد المصری و ابوحفص الموریتانی. هر پنج نفر اعضای شورا در سال های بعد از ۲۰۰۲ نقش مؤثر خود را در فعالیت های القاعده ایفا کردند و از مقر خود در ایران رابطه تنگاتنگ خود را با بن لادن، رهبر گروه، حفظ کردند. از میان این پنج تن، «عادل» حتی موفق شد با کمک به سازماندهی چندین گروه جنگجو با هدف ساقط کردن رژیم حامد کرزی در افغانستان، و پشتیبانی از حملات تروریستی سال ۲۰۰۳ در شهر ریاض عربستان، به فعالیت های خود ادامه دهد.»

«اواخر سال ۲۰۰۲ و اوایل سال ۲۰۰۳، با بزرگتر شدن کادر مدیریت القاعده در ایران و حضور اعضای ارشد این سازمان تروریستی در آن کشور، مقام های دولتی ایالات متحده به صورت مستقیم وارد مذاکره با همتایان ایرانی خود شدند. آمریکا خواستار استرداد رهبران القاعده به کشورهای اصلی شان شد، ایران این پیشنهاد را رد کرد و در همین زمان وزارت اطلاعات ایران مسئولیت ارتباط میان جمهوری اسلامی و القاعده را عهده دار شد.»

«در ماه های نخست سال ۲۰۰۳ میلادی، تهران تمامی اعضای شورای مدیریت القاعده و وابستگانشان را که در کشور بودند، دستگیر کرد. در مقابل هم بن لادن و ظواهری، و دیگر رهبران برای تهران پیغام فرستادند که در صورت خودداری از آزاد کردن پرسنل القاعده و اعضای خانواده بن لادن، این اقدام را تلافی خواهند کرد. ایران زیر بار نرفت و بن لادن هم فرصت عملی ساختن تهدید خود را پیدا نکرد.»

به نوشته این گزارش، «از این مرحله به بعد، جزئیات رابطه القاعده با جمهوری اسلامی در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. به نظر می رسد که بسیاری از عواملی که در ایران تحت بازداشت خانگی به سر می برند، درخواست آزادی خود را تسلیم مقامات کرده اند. در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ میلادی، ایران چند نفر از بازداشتی های القاعده را به همراه خانواده هایشان آزاد کرد، در فهرست نام آزاد شدگان، چند تن از خانواده بن لادن نیز به چشم می خوردند.»

«خطوط قرمز حضور القاعده در ایران»

فارن افرز می گوید: «با این همه، امروز شورای مدیریت القاعده کماکان به حیات خود در خاک ایران ادامه می دهد. اعضای این شبکه همچنان تحت حصر خانگی محدود قرار دارند و شواهد حاکیست که تهران برای فعالیت این عده خطوط قرمزی را نیز تعیین کرده است: یک: اجتناب از طرح ریزی حملات تروریستی از خاک ایران، دو: خودداری از هدف قرار دادن دولت ایران و سه-خودداری از هرگونه جلب توجه.»

این گزارش می گوید: «در حال حاضر، ایران همچنان یک قطب مهم برای القاعده محسوب می شود. یاسین السوری، متولد سال ۱۹۸۲ در القمیش سوریه، یکی از عوامل کلیدی کنونی شبکه القاعده در ایران است. بر پایه یافته های وزارت خزانه داری ایالات متحده، دست کم از سال ۲۰۰۵ تهران به السوری اجازه داده که به فعالیت های خود به صورت مخفیانه در ایران ادامه دهد. این عضو فعال القاعده موفق شده از ایران برای رهبری این شبکه تروریستی در پاکستان و دیگر مراکز آن پول جمع آوری و ارسال کند و جذب و اعزام نیروهای جدید تندرو را از خلیج فارس به پاکستان و افغانستان میسر سازد.»

نویسنده «فارن افرز» در ادامه با اشاره به رابطه پیچیده جمهوری اسلامی شیعه مذهب و القاعده سنی مذهب تصریح می کند که: «به رغم تفاوت در دیدگاه های مذهبی، هدف مشترک ضدیت با آمریکا و متحدانش، از جمله اسرائیل، عربستان سعودی و بریتانیا زمینه همکاری محکمی را بین این دو به وجود آورده است. منطق ایران در تعامل با القاعده را شاید بتوان با رویکرد عملگرایانه وینستون چرچیل نخست وزیر پرآوازه بریتانیا مقایسه کرد که زمانی گفت: «اگر هیتلر به دوزخ حمله کند، من دست کم یک دفعه هم که شده در همین مجلس عوام از ابلیس (به عنوان حاکم جهنم) تمجید خواهم کرد.»

«به نظر می رسد ایران به چند دلیل رهبران القاعده را نگاه داشته است. اول اینکه تا زمانی که تهران چندین رهبر این سازمان را تحت کنترل خود دارد، القاعده از حمله به این کشور اجتناب خواهد کرد. از منظری دیگر، و در بعد تهاجمی، در صورتی که آمریکا یا اسرائیل عملیات بمباران ایران را به مرحله اجرا در آورند، تهران خواهد توانست از القاعده به عنوان ابزار مقابله به مثل استفاده نماید. دارا بودن توانایی و عزم حمله به ایالات متحده دو ویژگی است که القاعده را برای جمهوری اسلامی به شریکی ارزشمند تبدیل می کند.»

«در صورت وقوع حمله به ایران، این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامی از طریق رابط های خود در عراق، افغانستان و دیگر کشورها ایالات متحده و متحدانش را هدف حمله قرار دهد. واکنش احتمالی دیگر این است که ممکن است رژیم با افزایش حمایت های لجستیکی کنونی خود، با در اختیار گذاشتن پول، اسلحه، محل سکونت، اوراق مسافرتی و ترانزیت اعضا القاعده را بیش از پیش زیر چتر حمایتی خود بگیرد. در سناریویی حادتر، ممکن است رژیم تهران حتی به مقام های القاعده اجازه سفر به پاکستان و احیای شاخه اصلی رهبری گروه را در آن کشور بدهد یا اینکه با گشودن مرزهای کشور به اعضای عالی رتبه تر سازمان اجازه ورود به ایران را بدهند. در شدیدترین حالت نیز، احتمال دارد ایران از یک حمله جدید القاعده علیه ایالات متحده یا یکی از متحدانش حمایت کند، اگرچه رژیم جمهوری اسلامی به طور قطع تلاش خواهد کرد که نقشش در چنین توطئه ای مخفی باقی بماند.»

در پایان این گزارش آمده است: «پیش از هر اقدامی، به ویژه حمله پیشگیرانه علیه تأسیسات هسته ای ایران، که می تواند باعث نزدیکی بیشتر این کشور و القاعده شود، ایالات متحده آمریکا می بایست به دقت جوانب امر را بررسی کند. تا به این جای کار، رابطه ایران و القاعده به شکلی دوجانبه محدود باقی مانده است. با این شرایط و در حالی که القاعده مرکزی در پاکستان به شدت تضعیف شده، هرگونه اقدامی که باعث نزدیکتر شدن این دو به یکدیگر شود اشتباهی فاحش برای آمریکا خواهد بود. خوشبختانه، هنوز هم برای حل این مشکل وقت هست. اما ایالات متحده باید بداند که سکوت بیش از این بهای بسیار سنگینی را برایش به دنبال خواهد داشت.»

از سوابق نویسنده این گزارش می توان به عضویتش در اندیشکده «رنـد»، نگارش کتاب «شکار در سایه: در تعقیب القاعده از نهم سپتامبر» و البته خدمت وی در فرماندهی عملیات ویژه ارتش آمریکا اشاره کرد.

جونز در دوران خدمت در ارتش مسئول طرح و برنامه و همچنین مشاور ارشد ژنرال فرمانده نیروی های ویژه ایالات متحده در افغانستان بوده است.

No comments:

Post a Comment