توسعه جوامع بشری در نتیجه تحول و دگرگونی عمیق و عمدی انسانها در طبیعت می باشد. ابزاری که برای تغییر جوامع بکار می رود و آن را در راستای منافع انسانی هدایت می کند عقل و اندیشه انسانی است. انسان آگاهانه در طبیعت دستکاری می کند و جوامع پیشرفته کنونی ثمره تفکر و خرد انسانی در طول تاریخ می باشد. انتقال اندیشه و خرد انسانی در زبان و بیان کلام تجلی می یابد با کاربرد زبان فهم اندیشه برای انسانها امکان پذیر می شود انسانها با فهم اندیشه همدیگر به یک خرد جمعی که از شروط لازم برای توسعه می باشد دست یافته و آن را در جهت بهبود و ارتقای استاتدارد های زندگی اجتماعی خود به کار می گیرند.
کاربرد عقل به شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انسانها بستگی دارد در جوامع پیشرفته چنین شرایطی برای آزادانه فکر کردن ذهن انسانی مهیا بوده و آنها را در جهت توسعه عقل متعالی انسانی سوق داده و این توسعه عقل فردی و جمعی در طول زمان در چنین جوامعی رفاه، دموکراسی، صلح، امنیت و پیشرفت تکنولوژیک را برای مردم به ارمغان آورده است.
درجوامعی با قدرت های مطلقه مثل ایران تفکر آزادانه و انتقادی با موانعی روبرو ست و فقدان شرایط مناسب برای بکارگیری آزادانه عقل و اندیشه مشکلات فراوانی را گریبانگیر مردم این جوامع کرده و باعث عقب ماندگی فکری و تکنولوژیک آنها شده است.
با توجه به اهمیت این مسئله در جوامع بشری بخصوص ایران در زیر به اهم مواردی که باعث موانع توسعه عقلی جامعه ایران شده است اشاره می شود.
حاکمیت توتالیتر و حاکم مستبد
یکی از موانع مهم کاربرد آزادانه عقل در جامعه ایران در گذشته و حال حکومت های دیکتاتوری و در راس آنها حاکمان مستبد بوده است. دیکتاتوری در هر شکلی که باشد سرکوب کننده آزادی است. در حکومت اسلامی ایران مشروعیت حکومت و دیکتاتور حاکم آن نه در بکارگیری عقل و اندیشه است بلکه ناشی از قدرت می باشد. در نتیجه این، حقوق مردم در انحصار حکومت بوده و رابطه مردم و حکومت یک رابطه یک جانبه و در یک فضای مونوپول از طرف حکومت بوده و مردم مجبور به اطاعت محض از حکومت هستند.
دولتمردان حکومت اسلامی ایران به جای آزادی بیان و اندیشه فقط بفکر حفظ قدرت سیاسی خود هستند در چنین حالتی اطاعت مردم عادی و طرفداران از حکومت نتنها بر پایه عقل و آزادی اندیشه بوده بلکه بر ترس از حکومت استوار است چون ارتباط مردم با نظام حاکم برطبق تفکر انتقادی مردم از حکومت و ارتباط متقابل مردم با حکومت یعنی دیالوگ نبوده بلکه یک مونولوگی است که از طرف دولت مردان بر مردم دیکته می شود. در چنین وضعیتی توده مردم به دروغ و برای حفظ بقای خود مشروعیت حکومت را تایید می کنند و این زائیده ترس است که از طرف حاکمیت در جامعه خلق شده است. دروغ، تزویر، ریا، چاپلوسی و مداحی بین افراد جامعه برای مقامات حکومتی بخصوص رهبر مستبد حاکم از مشخصات بارز جامعه فعلی ایران است. بنابراین کاربرد عقل توده مردم نه برای نو آوری و خلاقیت بکار می رود بلکه در راستای حفظ بقا و رهایی خود از قدرت تحمیل شده از طرف حکومت می باشد.
با یک دید رئالیستی می توان نتیجه گرفت بدلیل محدود کردن آزادی عقل و اندیشه، حکومت فعلی ایران با توجه به شواهد موجود نتوانسته است هم در داخل و هم در جامعه بین الملل مشروعیتی برای خود کسب کند ممکن است سکوت فریبنده مردم باعث شود حکومت خود را مشروع جلوه دهد ولی واقعیات جامعه ایران و فلاکت مادی ومعنوی مردم ایران در نتیجه سیاست های غیر عقلانی حکومت بیانگر بحران بکار گیری عقل و تفکر حکومت در راستای منافع ملی می باشد. طبیعی است که در چنین شرایطی پیشرفت در بعد مادی مثل پیشرفت تکنولوژیک و در بعد غیر مادی هم یعنی خرد و اندیشه جامعه با مشکل مواجه می شود که هم اکنون در داخل ایران شاهد هستیم.
تقدس گرایی و ایدئولوژی مذهبی
سلطه ایدئولوژی دینی، ایمان و اعتقاد مذهبی جای تعقل و خرد ورزی را در دولتمردان حکومت اسلامی ایران و طرفدارانش را گرفته است. صاحبان حکومت ایران به جای اینکه عقل فردی و جمعی را برای پیشبرد امور جامعه بکار بگیرند به مرجع آسمانی فراعقلی رجوع می کنند و با همه امور با نگرش مذهبی برخورد می کنند. این به معنای این نیست که خامنه ای و طرفدارانش عقل ندارند بلکه عقل شان آزاد نیست و در بند جهان بینی دینی شان گرفتار است. اطاعت محض در قلمرو دینی کاربرد عقل در حیطه ایدئولوژی دینی است که به آن عقل ایدئولوژیک و ابزاری هم گفته می شود. در حکومت اسلامی ایران عقل به استخدام ایدئولوژی دینی در آمده و از حرکت آزادانه باز مانده است. پس عقل ابزاری در حکومت اسلامی ایران در خدمت همگان نبوده و تنها برای حفظ قدرت در چهار چوب ایدئولوژی دینی بوده است.
مورد بعدی که سد راه تفکر انتقادی و زوال عقل در جامعه ایران شده است تقدس گرایی می باشد. معرفی رهبر مذهبی ایران به عنوان نماینده خدا روی زمین، ولی امر مسلمین جهان و ... از ساختار مذهبی حکومت ایران نشات گرفته است. رهبر حکومت ایران و طرفدارانش حاکمیت را حق الهی خامنه ای می دانند. در واقع رهبر خود را محافظ و سردمدار دستورات الهی قلمداد می کند و با پنهان کردن خود در زیر نقاب دین و خداشناسی تفسیر احکام دین را منحصر به ولایت فقیه یعنی خود می داند. بنابراین این هاله ای از تقدس که توسط حکومت ایران به دور رهبر کشیده شده است تا مورد انتقاد افراد جامعه واقع نشود و افراد نتوانند اعمال رهبر را زیر سئوال ببرند.
تحمیل تقدس گرایی و سلطه جهان بینی دینی بر جامعه ایران باعث محدودیت مضاعف تفکر انتقادی و اندیشه شده است. سلطه و سیطره این دو با تکیه بر قدرت میلیتاریستی حکومت قوه خلاقیت و عقلانیت جامعه را ضعیف و حتی از بین برده است. زیرا روند عقلانیت در جامعه یک روند انتقادی می باشد و با دیالوگ و تفکر انتقادی افراد و گروههای مختلف در جامعه می تواند حداکثر تاثیر گذاری را بر نوآوری و پیشرفت جامعه در مسیر مادی و معنوی بگذارد که با مطلق گرایی جهان بینی دینی سازگار نیست.
نژادپرستی و تعصب کور
نسل کشی فرهنگی و آسمیلاسیون اقوام تحت ستم در 9-8 دهه اخیر در ایران یعنی از دوره رضاخان تا بحال سبب ایجاد شکاف عمیق و واگرایی بین اقوام ساکن ایران شده است و به توسعه نابرابر جامعه ایران منجر گردیده است. این سیاستهای نژادپرستانه فارس محور و تعصب کور به تاریخ توصیفی و رومانتیک ایران بر محور نژاد آریایی در بین دولتمردان و برخی افراد منسوب به قوم حاکم و در مقابل عکس العمل غیر عقلانی برخی از افراد متعلق به اقوام تحت ستم اتخاذ یک رویکرد عقلانی و خلق فضایی دموکراتیک برای دیالوگ بین افراد و گروههای قومی برای حل مسئله قومی در ایران را با مشکل مواجه کرده است. این سیاست در حال حاضر هم توسط حکومت ایران دنبال می شود توتالیتریسم دینی آمیخته با نژادپرستی فارس محور و تبعیض علیه اقوام تحت ستم بعنوان یک رویکرد غیر عقلانی توسط حکومت اسلامی ایران می باشد که سد راه ارتباطات بین افراد مختلف اقوام شده و خصومت بین این گروهها را تشدید کرده است و باعث توسعه نیافتگی و عقب ماندگی جغرافیای اقوام ساکن در ایران و استثمار آنها نسبت به مرکز و جغرافیای قوم حاکم شده است.
در مقابل فعالین و گروههای سیاسی مخالف حکومت ایران با محوریت مرکز نتنها به مسئله قومی در ایران توجهی ندارند بلکه بعضی از آنها وجود قومیت ها در ایران نادیده گرفته و از پرداختن به مسئله آن چشم پوشی می کنند. اتخاذ چنین تصمیمی از طرف این گروهها در یک فضای مونوپولیستی و بدون برسمیت شناختن حقوق قومیت های ساکن در ایران سد راه آزادی اندیشه و خرد ورزی بوده و مانعی برای ایجاد یک دیالوگ خلاق بین این گروهها برای پیشبرد مبارزه سیاسی بر علیه دشمن مشترک یعنی حکومت استبدادی ایران منجر شده است و کاربرد عقل و ارائه تفکر در یک فضای مونولوگ و گروهی صورت گرفته گرفته و چنین رویکردی مانع از ائتلاف گروههای سیاسی و قومی مختلف در ایران بر علیه حکومت ایران شده است.
با توجه به ویژگیهای حکومت اسلامی ایران می توان نتیجه گرفت که این حکومت از عقل به عنوان ابزاری برای تحکیم پایه های قدرت خود و همچنین بر علیه شهروندان خود یعنی سرکوب و محدودیت فکری و جسمی آنها بهره می گیرد. با توجه به این هر گونه تفکر انتقادی از طرف شهروندان در نظر دولت مردان در تضاد و مخالفت با ایدئولوژی حکومتی یعنی احکام الهی انگاشته می شود. در چنین شرایطی رهبر مذهبی ایران بایستی به نیابت از خدا منتقدین و مخالفین حکومت را مجازات کند و این مسئله در اکثر موارد به قیمت جان منتقدین و فعالین سیاسی مخالف حکومت در طول تاریخ ایران بخصوص در دوره حکومت اسلامی ایران تمام شده است و در سایه این تفکر آزادی انسانها از آنها سلب شده و جز عقب مانگی فکری و عقلی و توسعه نیافتگی عایدی برای جامعه ایران نداشته است. بنابراین عقل اگر بخواهد آزادانه فکر کند بایستی خود را از بند حکومت های دیکتاتوری بویژه حکومت ایران رها سازد و در خدمت همگان قرار بگیرد. کاربرد آزاد و مستقل عقل در حوزه عمومی و مشارکت اجتماعی ضامن آزادی بیان، اندیشه و بکارگیری تفکر انتقادی در ایران است. ارتباط متقابل میاد افراد و اتحاد گروههای سیاسی و قومی در چهارچوب هدف مشترک و در قلمرو دیالوگ برای تامین این شرایط ضروری است که اندیشه های فکری مختلف بتوانند بدون وجود هیچ مانعی در آن ابراز وجود کنند. هدف از دیالوگ برقراری ارتباطات جدید بین این گروهها و مکانیزمی است که می تواند قدرت جنبش های مختلف اجتماعی و قومی در ایران را برای تغییر حکومت و ایجاد برابری در ایران چندین برابر کند. اندیشیدن با هم و در ارتباط بودن این گروهها باهم قدرت عظیمی دارد که قابل قیاس با فعالیت در چهارچوب مونولوگ نیست. ایجاد دیالوگ در یک فضای دموکراتیک می تواند مشوق شرکت افراد مختلف جامعه در جنبش های اجتماعی و قومی در ایران شده و می تواند این جنبش ها را در راستای تغییر حکومت یاری کند. البته در این مورد کیفیت ارتباطات و کیفیت تفکر و عمل نقش تعیین کننده ای را بازی می کند. بایستی به افراد و گروهها اجازه بیان تفکر انتقادی شان داده شود و در فکر کردن و عمل مسائل و خواست همگان در نظر گرفته شود و حقوق همدیگر به رسمیت شناخته شود در غیر این صورت تفکر انتقادی و تحمیل فکر از طرف یک گروه سیاسی باعث گسستگی و شکاف در بین این گروهها شده و پیشبرد مبارزه دموکراتیک برای تغییر حکومت برای رسیدن به دموکراسی و حقوق انسانی را با مشکل مواجه خواهد کرد. نمونه بارز این مسئله را بعد از انتخابات ریاست جمهوری 2009 در ایران در سیاست ها و خط و مش جنبش سبز شاهد بودیم که بدون کمک و یاری جنبش های سایر قومیت ها و خط های فکری مختلف نتوانست مبارزه خود را بر علیه حکومت ایران به پیش ببرد و نتیجه بگیرد.
با توجه به مطالب بیان شده بالا می توان نتیجه گرفت آزادی عقل، بیان و اندیشه از قید و بند دیکتاتوری در ایران نیازمند تغییر حکومت ایران می باشد. برای این تغییر اساسی مشارکت فعال تمامی جنبش های سیاسی و قومی در ایران و ارتباط و دیالوگ این جنبش ها در یک فضای پلورال و دموکراتیک باهم ضروری است که بتوان با اتخاظ یک رویکرد عقلانی نتیجه مورد نظر را از مبارزه سیاسی در راستای حقوق و اهداف جنبش های سیاسی و قومی در ایران گرفت.
http://freebalouch.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment