مولوی عبدالرحمن ملازھی از اقوام و دست پروردگان مولوی عبدالعزیز و قبل از انقلاب سال ١۳۵٧ از سوی آن مرحوم و با تایید ساواک شاہ به امام جمعه ای چابھار گماردہ شد که علاوه بر مستمری مرتب از سازمان اطلاعات و امنیت آن زمان(طبق مدارک بدست آمده در آن دوران از دفتر ساواک چابھار)، با جا باز کردن در میان قشر مرفہ و تجار چابھاری روزگار بہ خوشی و کامرانی می گذراند. این اولین ضربه بہ خواستہ ھا و آرمانھای تاریخی ملت بلوچ و اھل سنت ايران از سوی مولوی عبدالرحمن ھا نيست و آخرين ھم نخواھد بود.
مولوی عبدالرحمن ملازھی در این زمینہ٬ بعد از دیگر رھبران مذھبی بزرگ آن زمان!٬ از نخستین پیشگامان پشت کردن بہ مردم بلوچ است. وی مانند اکثر امام جمعہ ھای دست نشاندہ بعد از ۵٧ بطورعلنی ھم دست و ھم یار رژیم آخوندھای شیعہ شد و بہ گفتہ خودش٬ ھمه چیز را تا نابودی نیروھای انقلابی در منطقه٬ بر خود حرام کرد.
سخنرانی ھايش در نماز جمعہ چابھار در اوایل پاییز سال ١۳۶٠ و رھنمودھای مستقيم وی به پاسداران جنایت کاردر چابھار،باعث شد کہ پاسداران رژيم استبدادی ولايت فقيه، بسياری از جوانان بلوچ را به جرم مخالفت با رژيم ولايت فقيه دستگي، شکنجه و اعدام نمايند۔ از جمله مھندس ابراھیم اشکانی را از پیشن بہ چابھار احظار و پس ازشکستن برخی از عضای بدنش ، وی را در زیر شکنجہ ھای قرون وسطایی پس از گرفتن تأييديه از مولوی عبدالرحمن و مولوی قمرالدين و مولوی کريمزائی به شھادت رساندند۔ جوانان آن دوران به خوبی به ياد دارند که چگونه مھندس اشکانی و ھمکاران او در ادامه يابی کار سد سازی پيشين و بيکار نشدن کارگران و کارمندان آنجا و ھمچنين انجام کارھای اداره آبياری چابھار و برگرداندن ماشين آلات پايگاه کنارک با ھمکاری جوانان از ايرانشھر به کنارک، از جان خود مايه ميگذاشت۔
در مقابل مولوی عبدالرحمن ملازھی، ميتوان از فردوسی و سعدی بلوچستان جناب مولانا عبدالله روانبد پيشينی را مثال آورد که برای عيادت مھندس اشکانی به زندان پاسداران چابھار ميرود اما وقيحانه مورد بی حرمتی پاسداران ولايت جھل قرار ميگيرد، و يا از برادر بزرگوارمولوی عبدالرحمن ملازھی چابھاری جناب مولانا محمد عمر ملازھی مدرس و عالم دينی منطقه کوه ونّ سرباز مثال آورد که چگونه و تا آخر عمر در مقابل خواسته ھا و دسيسه ھای سران جمھوری اسلامی مقاومت نمود و با نام نيکی دار فانی را وداع فرمودند۔ پيشوايان مذھبی ھمانند مولوی عبدالرحمن ھا ديروز مجيز گويان تاجداران بودند و امروز به قول خود با اشاره ابروی عمامه داران عمل ميکنند و فردا را ھم ۔۔۔۔۔۔۔ ۔
لشکر کشی رژیم ج.ا توسط اوباشان و چماق داران خود که با حمایت بخشی از مولویھای فريب خورده و ساده انديش بلوچ به دانشگاہ بلوچستان در بھار ۵٩ از جملہ مولوی عبدالملک ملازھی٬ مولوی شھداد سراوانی، و بسیاری ديگر از این مولویھا ھمراه بود نام آنان را به بدی در تاریخ نوین مبارزات عدالت خواھی ملت بلوچ ثبت کرد. عمل بسا زشت و غیر انسانی آنھا کہ بہ شھادت و زخمی شدن تعداد زیادی از دانش آموزان و دانشجویان انجامید٬ ھر گز از نگاہ تاریخ و ملت بلوچ فراموش نخواھد شد. حرکتی که بر خلاف فرھنگ بلوچ بود و آشکارا دشمنی این بخش از مذھبیون قشری فريب خورده را نسبت بہ کل جامعہ وملت بلوچ بہ نمایش گذاشت و در نھایت بہ تعطیلی دانشگاہ بلوچستان و اخراج و بازداشت دانشجویان بلوچ انجامید.
سکوت و مصلحت خواھی در این شرایط بسا حسّاس زمانی که اتحآد و ھمبستگی مردمی ملت بلوچ برای دستيابی به حقوق ملی و مذھبی اش بسيار برجسته گرديده است، روا نیست. روشن فکران مردمی و نیروھای ضد ارتجاع و مترقی ملی و مذھبی باید با تمام توان بہ افشای کسانی که بہ زیر قدرت مذھب چھرہ پوشاندہ و با احساسات مذھبی مردم بازی می کنند و بہ خواستہ ھای برحق ملت بلوچ با زد و بند پشت پردہ و با سفسطہ٬ معامله می کنند بپردازند.
ش. درگال ۲٠ دیماہ ١۳٩٠
منبع : ایمیل دریافتی
No comments:
Post a Comment