Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نا گفته هایی از بازجویی صدام حسین

به گزارش شهروندیار، سایت خبری دیلی نیوز آمریکا اخیرا جزئیات پرونده‌های بازجویی صدام حسین را که به تازگی از محرمانه‌بودن خارج‌شده منتشر کرده‌ است. جزئیات این بازجویی‌ها یک نکته جالب دارد و آن اینکه بازجویی از صدام بر خلاف رویه معمول بازجویی از مظنونین در سال‌های اخیر در آمریکا بوده ‌است. مبنای اصلی این بازجویی‌ها در سال‌های اخیر از مظنونان تروریستی، استفاده از تکنیک‌های پرفشار و سخت برای بیرون کشیدن اطلاعات از مظنونان و متهمان با ارزش است.

بر خلاف متهمان دیگر، در بازجویی از صدام فشار و استرس و محدودیت زمانی برای اعتراف گرفتن و یافتن مثلا یک بمب زمان‌دار وجود نداشت. به همین دلیل قرار براین شده‌ بود که بازجویی با دقت و صرف وقت زیاد و سر فرصت انجام شود. استراتژی این بود که حملات احساسی در بازجویی‌ها به صدام وارد شود و نقاط ضعف او پیدا شده و مورد استفاده قرار گیرد.

سیا و اف‌بی‌آی بعد از دستگیری صدام تلاش می‌کردند تا در کوتاه ترین زمان ممکن بفهمند که آیا سلاح‌های کشتار جمعی در عراق وجود داشته و ارتباطات او با القاعده چگونه بوده است. آنها می‌خواستند صدام را وادار کنند تا اتهام جنایت علیه بشریت را در جریان بمباران شیمیایی مردم کشورش بپذیرد. در اواخر ژانویه سال 2004 دیوید کی، مسئول ردیابی سلاح‌های کشتار جمعی در سیا ناامید شده و استعفا کرده بود و دیگر مقامات باقیمانده به شدت تلاش می‌کردند تا به نتیجه برسند. فشار بسیار زیاد بود.

یک مامور جوان لبنانی آمریکایی اف بی‌آی به نام جورج پیرو که به زبان عربی صحبت می‌کرد، مسئول اعتراف گرفتن از صدام شد. برنامه‌های دقیق و مفصلی برای بازجویی و اعتراف گرفتن از صدام تهیه شد و پیرو در مقابل یکی از بی‌رحم‌ترین رهبران جهان در اواخر قرن 20 قرار گرفت. او آماده بود تا با کسی وارد بازی شطرنج شود که بهره هوشی‌اش نامشخص بوده اما ادعا می‌شود که یکی از باهوش‌ترین سیاستمداران دنیاست.

نخستین جلسه دیدار این بازجو با صدام شنیدنی است. این جلسه بازجویی که اف بی‌ای نام آن را «عنکبوت صحرا »گذاشته، در تاریخ 7 فوریه سال 2004 در یک سلول تاریک در فرودگاه بین‌المللی بغداد برگزار شد.

یادداشت‌های مربوط به این جلسه که براساس قانون آزادی اطلاعات اکنون بعد از 5 سال باید منتشر می‌شد، نشان می‌دهد که اف بی‌‌ای ابتدا تصمیم می‌گیرد بازجو را به‌ عنوان نماینده دولت آمریکا معرفی کند؛ به همین دلیل صدام فکر می‌کرد که پیرو یکی از دستیاران بوش است نه یک مامور نه چندان رده بالای بازجویی اف بی‌آی.

صدام در جلسه نخست بعد از برانداز کردن مامور بازجویی به او گفته که می‌داند طرفش مرد باهوشی‌است. سخن بعدی صدام این بوده که قضاوت مردم و آنچه در 500 تا 1000 سال آینده درباره‌اش می‌گویند و فکر می‌کنند، برای او خیلی مهم است.

سپس صدام درباره کارهایی که برای عراق کرده و اینکه 40سال پیش عراق چه بوده و حالا چه هست، سخنرانی کرده است. پیرو از او می‌پرسد که آیا در سال‌های اخیر در مقام رهبر عراق ناکامی داشته‌است یا نه؟ صدام پاسخ می‌دهد: فکر می‌کنی اگر هم ناکامی داشته ‌باشم به دشمنم می‌گویم؟

صدام که به گفته بازجویش اصلا مبهوت جلسه بازجویی نشده ‌بود به پیرو می‌گوید که از حالا تا سال ‌های آینده تنها احزاب سیاسی فعال در عراق گروه ‌های مسلح خواهند بود. او به ‌طور غیر مستقیم به حملات و ناآرامی‌ها و کشتارهای بعد از سقوط دولتش در عراق اشاره کرده و در ادامه هم گفته ‌است که مردم بعد از مرگش او را بسیار بیشتر از حالا دوست خواهند داشت.
"جورج پیرو" جلسه بازجویی را با پرسیدن سؤالاتی از صدام درباره اتهام اصلی‌اش یعنی جنایت علیه بشریت ادامه می‌دهد تا غرور و احساسات زندانی را آزموده باشد. در روز دوم بازجویی او موضوع بمباران شیمیایی ایران در جنگ 8 ساله با عراق را مطرح می‌کند.

صدام محکم می‌گوید: من جواب نمی‌دهم. دوباره این سؤال از او پرسیده می‌شود و این بار او شروع می‌کند برای بازجویش توضیح دادن که وقتش را تلف نکند زیرا او با هیچ تکنیکی گرفتار نمی‌شود و ادامه بازجویی فایده ندارد اما پیرو اصرار می‌کند و می‌گوید که سازمان ملل درباره حملات شیمیایی سند و مدرک دارد. صدام می‌گوید: تاریخ نوشته ‌شده و تغییر نخواهد کرد. هر چند بار هم که این سؤال را بپرسید من جواب نمی‌دهم.

در این روز مامور پیرو یادداشتی به واشنگتن می‌فرستد مبنی بر اینکه تبدیل‌کردن صدام به شاهدی علیه خودش در دادگاه، کار ساده‌ای نیست. پیرو در سومین جلسه بازجویی صدام درباره کمک عراق به گروه‌های فلسطینی می‌پرسد و او پاسخ می‌دهد که آنها مهمان بغداد بوده‌اند. او به‌ طور غیر مستقیم هر گونه کمک به سازمان آزادیبخش فلسطین را که در بغداد دفتر داشته، رد کرد اما گفت که بغداد حق داشته هر وقت که بخواهد به مبارزه فلسطین علیه اسرائیل کمک کند.

وقتی بازجو ساعتی بعد درباره کمک به ساف در بعضی حملات خود سخن می‌گوید، صدام با صدای بلند فریاد می‌زند: من نگفتم به این سازمان در حملاتش کمک کرده‌ام؛ در دهان من حرف نگذارید.

در ادامه این جلسه صدام که خود را در موضع برتر حفظ کرده به "جورج پیرو" توصیه می‌کند که پرسش‌هایش را در غالب گفتگو مطرح کند نه بازجویی. از آن به بعد پیرو و تیمش تصمیم می‌گیرند که نوعی مکالمه با صدام برقرار کنند.

صدام در روزهای نخست به ‌شدت سرسختی نشان می‌داد اما در هفته‌های بعد اوضاع فرق کرد.
موضوع مکالمه بعد از تلاش برای وادارکردن او به پذیرفتن اتهاماتش، به روزهای پایانی حکومتش در بغداد رسید. صدام در بازجویی گفت که در جلسه آخرش با نیروهای اطرافش در بغداد در آوریل سال 2003 دستورات لازم و نهایی را به آنها داده‌است. پیام این بوده که نبرد در خفا ادامه می‌یابد.

محافظان صدام در روزهای بعدی یکی‌یکی متفرق شده‌اند تا توجه گروه ویژه جستجوی صدام جلب نشود و او راحت‌تر بتواند مخفی شود. صدام 9 ماه به این صورت زندگی کرد و اولویت نخست او در این مدت فرار از چنگ نیروهای آمریکایی بود.

مامور بازجویی از صدام پرسید که آیا هیچ وقت از بدل‌هایش استفاده کرده ‌است؟ صدام نیشخندی زد و گفت: اینها داستان فیلم ‌هاست و واقعیت ندارد. در جلسه چهارم بازجویی این صدام بود که از پیرو سؤال کرد. او گفت: بگذار رک و صریح سؤالی از تو بپرسم. این اطلاعاتی که از من می‌گیری به کجا می‌رود؟ اگر می‌خواهی رابطه ما روشن و شفاف باشد باید به این سؤال من جواب بدهی.

"جورج پیرو" جواب داد که نماینده دولت آمریکاست و بسیاری از مقامات آمریکایی گزارش ‌های این جلسات بازجویی را می‌بینند و از جمله خوانندگان این گزارش‌ها رئیس‌جمهوری ایالات متحده است. صدام از این جواب راضی شد و گفت که برایش مهم نیست اگر این مکالمات انتشار عمومی هم پیدا کند.
"پیرو" درباره انبارهای سلاح کشتار جمعی عراق از صدام پرسید و او جواب داد که آنها نابود شده‌اند و این را قبلا هم گفته ‌است. صدام به خدا قسم می‌خورد که دیگر از این سلاح‌ها خبری نیست که اگر بود در جنگ علیه آمریکا از آنها استفاده می‌شد.

جلسات بازجویی در ماه فوریه ادامه یافت و با ادامه آن صدام بیشتر تاکید می‌کرد که از اخبار بیرون مطلع شود اما پیرو با این درخواست مخالفت می‌کرد و فقط به گفتن این جمله خبری بسنده می‌کرد که بازسازی عراق در جریان است. او به زندانی‌اش می‌گفت: در طول زمان بعضی چیزها تغییر کرده و بعضی دیگر هم نه.

در جلسات بعدی آنها درباره به قدرت رسیدن صدام در اواخر دهه 1960 صحبت کردند و پیرو شنونده صحبت‌های صدام درباره نفوذ صهیونیست‌ها بر سیاست‌های غرب بود. صدام درباره لحظات مهم در جریان به قدرت رسیدنش و طی مسیر و تبدیل شدن از یک انقلابی به یک دیکتاتور سخن می‌گفت.

او این ماجراها را مانند یک فیلم تعریف می‌کرد و بعد در لابه‌لای حرف‌هایش می‌گفت: امیدوارم در نوشتن تاریخ، منصفانه عمل کنید. پیرو هم در جواب می‌گفت: متأسفانه یا خوشبختانه من نقش زیادی در تاریخ زندگی تو دارم.

در دهمین جلسه بازجویی صدام در 27 فوریه، پیرو صدام را درباره حمله سال 1990 به کویت و جنایات نظامیان عراقی در این کشور تحت فشار گذاشت. صدام با گوش دادن به این حرف‌ها گفت که این نخستین بار است که این مطالب را می‌شنوم.

"جورج پیرو" در خلال این بازجویی، صدام را رئیس‌جمهوری سابق عراق خطاب کرد که این باعث خشم صدام شد و گفت: من رئیس‌جمهوری سابق نیستم؛ من هنوز رئیس‌جمهوری عراق هستم.
صدام عاشق صحبت کردن بود و در طول بازجویی‌ها این یکی از بارزترین نشانه‌های او بود. هر هفته که می‌گذشت او ساعات بیشتری را با بازجو می‌گذراند و بیشتر حرف می‌زد. بازجو دریافته بود که شیوه شکستن او نشان دادن اسناد و مدارک جنایاتش است.

او با دیدن این اسناد و فیلم‌ها و عکس‌ها درمی‌یافت که تاریخ چگونه درباره‌اش قضاوت می‌کند. بعد از پایان بعضی از این جلسات بازجویی، صدام به نشانه اعتراض اعتصاب غذا می‌کرد اما چنان به بازجو وابسته شده ‌بود که همه خواسته‌هایش را به او می‌گفت و حتی یک بار به درخواست پیرو اعتصاب غذایش را پایان داد.

بعد از این نزدیکی، بازجو وارد مسائل و اتهامات پیچیده‌تری چون بمباران شیمیایی کردها و سرکوب شیعیان شد. در جلسه نخست، صدام حتی از صحبت کردن درباره این موارد خودداری می‌کرد اما وقتی وارد بحث در این باره می‌شد. او ابتدا این موارد را تکذیب می‌کرد اما بعد از رو‌به‌رو شدن با عکس‌ها و اسناد می‌پذیرفت.

پیرو در یک مورد گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر را جلوی صدام گذاشت که در آن آمده بود تانک‌های ارتش عراق در جریان سرکوب شیعیان در سال 1991 به بصره هجوم برده‌اند و کودکان را به‌عنوان سپر انسانی به جلوی تانک بسته‌اند. صدام در پاسخ گفته که این دروغ است و کاملا هم معلوم است. سپس پیرو یک فیلم مستند در این زمینه پخش می‌کند. صدام بعد از دیدن چند دقیقه از این فیلم از دیدن ادامه آن امتناع می‌کند و می‌خواهد که جلسه تمام شود. او این درخواست را مطرح می‌کند و بعد می‌گوید: ارتش شما کشور من را اشغال کرده و شما آزاد هستید و من زندانی. من از هیچ ‌چیز و هیچ کس نمی‌ترسم.

No comments:

Post a Comment