با کدام توجیه و بر چه اساسی یک بلوچ یا یک سنی مذهب عضو ارگانی میشود که بعنوان انجن جنایت و کشتار ، قتل عام و بازوی قدرتمند چهت پیشبرد تشیع صفوی و ضد بلوچ و ضد سنی مذهبان می باشد.
البته در تعریفی گسترده و عام شمول دشمن بلوچ و کرد،ترکمن و اذری و عرب و دیگر ادیان و مذاهب غیر شعیی و اما چون چارچوب بحث و پیگیری موضوعات بلوچ و بلوچستان و سنی مذهبان بعنوان اکثریت بالاتفاق جامعه بلوچستان مد نظر ومورد بحث ما بوده بیشتر ما در مطالب موضوع را از گسست موضوع به محدودیت جهت تمرکز ذهن مخاطب بلوچمان محدود می کنیم.
سپاه پاسداران بعنوان انجن (موتور) و یا قلب تپنده رژیم و ضامن بقا و پیشبرد اهداف کلی و جزیی رژیم است.به نوعی آنچه از جنایت درهمه ابعاد حکومتی بر علیه ملت صورت می گیرد نتیجه اعمال سیاست و نظارت مستقیم سپاه پاسداران رژیم است.
حتی ارگانی بنام وزارت اطلاعات گرچه ارگانی با تعریفی جداست اما متاثر و تحت فرمان سپاه می باشد.دستگاه قضایی،اجرایی و مقننه بعنوان تعریف پایه تحت فرمان این ارگان قرار دارند.
بدین سان که سپاه بعنوان موتور متحرک رژیم تمام ابعاد حکومتی را زیر ذره بین و فرمان خود دارد.
با نگاهی به گذشته و تشکیل این نهاد موازی در برابر ارتش،اطلاعات و نیروی انتظامی زیر نظر دستگاه قضایی که سابقه در هیچ حکومت دموکراتیک ولو غیردموکراتیک در جهان را نداشته و سازمانهای فوق بعنوان عامل ثبات،کنترل و برخورد با عوامل داخلی و خارجی را در تعریف سازمانی خود دارند اما تاسیس و استقرار یک سازمان غیر قانونی بعنوان سپاه پاسداران در رژیم آخوندی با اختیارات بالا و زیر نظر بالاترین مقام حکومتی بعنوان ولایت مطلقه فقیه به معنی استحصال و انحصار قدرت جهت پیشبرد سیاستهای فرقه ای و مذهبی و صدور آن به جوامع سنی مذهبان با توجه به تعریفی که از حکومت مذهبی از نظر فقه شیعه اثنی عشری بر اثر آموزهای تشیع صفوی،حکایت دارد.
در چنین اوضاعی تمامی سازو کارهای حکومتی از دیدگاه اخوندها در بعد اقتصادی،سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و نظامی باید مطابق با برنامه شرعی تشیع صفوی صورت پذیرد و حکومت مذهبی بعنوان نماینده امام زمان موهوم تا زمان ظهور مجدد باید برنامه های حکومتی در حق ملت را براساس آموزه های شرعی تبیین،تقسیم و به اجرا بگذارد.یعنی در چنین حکومتی اولویت با شیعیان دوازده امامی است،و دیگر مذاهب و ادیان در چنین حکومتی بعنوان کافر حربی و غیر حربی شناخته شده و کافرانی که در زیر پرچم و در سرزمین تحت حاکمیت ولی فقیه قرار دارند ذمی و باید حکومت تسهیلات و برنامه هایی جهت معرفی اسلام شیعی و گرایش و دعوت انان به مذهب شیعی همت بگمارد و بدین سان تا زمانیکه مستلزم و اذعان به ایمان به اسلام شیعی و ایمان و اقراربه تبعیت از ولایت فقیه نکرده و نیاوردند حق هیچ گونه سهمی برابر با شیعیان را نداشته و عملا این برنامه در بحث عدم مشارکت غیر شیعیان در مناصبی چون ریاست جمهوری ، کابینه وزیران،استانداران،یا بطور مجموع از شرکت و عضویت در قوه مقننه ،مجریه وقضاییه محروم و تنها یک شیعه دوازده امامی مومن به ولایت فقیه حق استفاده از این مناصب را داراست.تعریفی که حکومت مذهبی شیعی از خود دارد و جای تردید و رد ندارد چرا که عملا بر این اساس وجود دارد.
در چنین حکومتی هیچ غیر شیعی ،سنی مذهبی نمی تواند به مراتب و رواتب بالا در سطح مدیران اجرایی در حکومت شیعی برسد.
چنین حکومتی نیاز به ارتش قدرتمندی که سربازانش متشکل از ملیت ها و مذاهب و ادیان مختلفی است ندارد،چنین حکومتی نیاز به دستگاه قضایی مستقلی ندارد و چنین حکومتی نیاز به دستگاه امنیتی با تعریف یک حکومت دموکراتیک نیاز ندارد،این حکومت نیاز به نیروی قوی و قدرتمند جهت اجرای اوامر و اناهی فقهی با سربازانی که براساس آموزه های مذهبی خاص تربیت و پرورش یافته اند دارد و سپاه پاسداران با این آموزه ها ساخته و پرداخته و بعنوان انجن پیشبرد برنامه های حکومت مذهبی و نهاد ناظر بر همه ارکان حکومت و نهاد عمل کننده به فتواهای حکومتی و جامه عمل پوشاندن به آن است.
پس تعریف دقیقی اگر بخواهیم از سپاه ارائه کنیم میشود نهاد تبشیری تشیعه صفوی با اختیارات بالا و اقتصادی قدرتمند و این ارگان تنها از یک تن دستور می گیرد و آن ولایت مطلقه فقیه و یک هدف دارد ،و ان گسترش تشیع صفوی در بعد فردی و سرزمینی،و به همین اساس بحث صدور انقلاب بعنوان بندی که حکومت مستلزم به اجرای آن است در منشور حکومت آخوندی برجسته و در طول بیش از سی و هشت سال بیشترین بودجه در این راستا مصرف شده است.
تا اینجای بحث ما تعریفی از حکومت مذهبی شیعی و عدم دخالت ،شراکت و عضویت هر جریان ،ادیان و مذهب غیر شعیی در حکومت شیعی را داشته و به نوعی این حکومت همانگونه که از استلزام به ولایت فقیه و حکومت امام زمانی دارد دیگر ادیان و مذاهب را در چارچوب کشور بعنوان کافر ذمی قلمداد و چنین کفاری حق دخالت در امور حکومت مذهبی شیعی را ندارند چه برسد که در ان نقش مشارکت گونه ای داشته باشند.و به همین دلیل روشن و واضح سنی مذهبان از حق مشارکت در امر ریاست جمهوری تا دیگر پست ها و رواتب بلند حکومتی را نداشته و به صراحت منع شده اند.
حال با این تعریف و توجیح درست و قابل فهم چگونه یک سنی مذهب و بلوچ عضو ارگانی میشود که ان ارگان نیروی رسمی و محافظ و پیش برنده سیاست حکومتی هستند که تلاشش برنابودی سنی مذهبان و سرکوب شان طی برنامه زمان بندی مشخص با استفاده از ابزارهای مختلفی است.
و از سویی در تقابل و ضدیت کامل با ملیت هایی است که حق هویت ملی،زبانی،تاریخی مستقل خود را خواستار هستند در چارچوب کشور امام زمان که زبان رسمی اش فارسی است و بنیاد ادب فارسی بعنوان مرجع ترین کانون ترویج این زبان و نابودی زبان های مادری دیگر ملیت های ایرانی است.با طرح همگون سازی زبانی و دینی طی یک پروسه پنجاه ساله و قریب به چهل سال است که عملا در این راستا بوده اند.و دیگر ملیت های غیر فارس از حفظ مستقل هویت تاریخی ،زبانی و فرهنگی خود محروم و تحت سرکوب قرار داشته اند.حتی اگر افراد تمامی ملیت ها و ادیان غیر فارس و شیعی به تشیع روی اورند نمی توانند هویت ملی و یا مادری خود را داشته باشند .یعنی نابودی هویت دینی غیر شیعیان وهویت های ملی و مادری غیر فارسی امری ناگریز است در سایه حکومت آخوندی،یک ملیت و یک مذهب در ایران از نظر حکومت اخوندی می تواند وجود داشته باشد و آن مذهب شیعی صفوی با زبان فارسی و دیگر ادیان و زبان و فرهنگها خطر بالقوه ای هستند جهت حیات این رژیم و طبق برنامه زمان بندی شده با طرح پنچاه ساله همگام سازی زبانی و مذهبی باید نابود و از بین بروند.
بنابراین یک بلوچ سنی مذهب چگونه می تواند عضو چنین ارگانی شود که بر دیدگاه یک کافر ذمی در حکومت امام زمان با هویت زبانی مستقل از هویت حکومتی است؟
ویا چگونه می تواند با عضویت،یا شرکت در انتخابات به مشروعیت چنین حکومت مذهبی در تقابل کامل با مذهب و هویت مادری و ملی اش رای دهد؟
بنابراین این رژیم نه آن منجی تو از ستمی است که خود بانی آن است و نه آن عادل عامل به عدل علی رضی الله تعالی عنه است که سنگش را بر سینه می کوبد بلکه این حکومت و افراد و ارکانش شمرهای قاتل حسین و جام زهرهای کشنده ای هستند که مامون را از پای درآوردند.
و در بلوچستان بیش از پنجاه هزار بلوچ را به انگ و روش های مختلفی اعدام و تیرباران و ترور کردند و بلوچستان را به منجلاب فقر و بدبختی ها ،و فقر را دامی جهت فریب و استخدام ما بعنوان عمله و فعله ماشین کشتار همنوعانمان وعاملی برای دین گریزی ما جهت کسب قوت لایموتی کرده اند.پس هیچ توجیه عقلی وشرعی برای استخدام در ماشین کشتار همنوعانمان و نابودی هویت ملی و مادریمان وجود ندارد و عضویت یک بلوچ و سنی مذهب در این ارگان به معنی استلزام و ایمان و اقرار به ولایت مطلقه فقیه و موافق با بندها و اموزه های تشیع است.و مهم ترین ابزار برای فریب و پوشاندن هویت حقیقی شان ابزاری بنام تقیه است که نه دهم مذهب شیعه بر آن استوار است.یعنی برای فریب دادن یک غیر شیعی ،می توانند نه وعده دروغ در کنار یک وعده درست بکار برند ،یعنی دین زور و تزویر ،کافی است به یک به یک وعده ها،شعارها،و عملکردهای جنایی شان در طی این سی و هشت سال گذشته دقیق شوید.
محمود بلوچ
23_4_2017
No comments:
Post a Comment