معمولا در هر جامعهای که حاکمان و دولتمردان آن از مسیر اعتدال و انصاف خارج شده و دست به ظلم و تبعیض و اجحاف بزنند، انسانهای مصلح، روشنگر و بیدارگری هستند که در جهت راست کردن کجیهای سیاستمداران و بیداری ملتها تلاش میکنند. این طیف از جامعه علاوه بر ایستادگی در مقابل ظلم و اجحاف حکومتها و توصیه آنها به رعایت حقوق رعیت، مردم را نیز به حقوقی که بر گردن حاکمان خویش دارند مطلع میسازند و نمیگذارندبیعدالتی و تبعیضی در جامعه اتفاق بیفتد.
اما تاریخ بشر از ابتدا تا کنون نشان داده است که اکثر قریب به اتفاق حاکمانی که ماندن در قدرت برایشان بر هر چیز دیگری ارجحیت داشته است، به روشهای مختلف تلاش کردهاند تا صدای مصلحان و بیدارگران جامعه را اگر بتوانند در نطفه خفه کنند، و اگر نتوانستند به ترفندهای متعدد دیگری از قبیل تطمیع، تهدید، تخریب چهرهی مصلحان و بدنام کردن آنان در جامعه، ایجاد اختلاف و فاصله بین مردم و مصلحان، و… متوسل شوند.
اما آخرین دستاویزی که تشنگان قدرت و حکومت برای از میان برداشتن مخالفان فکری و سیاسی خویش بدان متوسل میشوند، «حذف فیزیکی» مخالفان است. این ترفند در گذشتههای تقریبا دور به صورت علنی توسط پادشاهان و حاکمان اجرا میشده است، اما در ازمنهینهچندان دور و نیز عصر حاضر، حاکمان برای حفظ جایگاه خویش و در امان ماندن از اعتراضات مردمی، به روشهایمکارانهای برای حذف فیزیکی مخالفان خویش چنگ زدهاند.
یکی از این روشها، ایجاد اختلافات قومی، طایفهای و بعضاً مذهبی در بین آحاد ملت و تحریک طرفین برای قتل و کشتار طرف مقابل بوده است تا در این میان با گلآلود کردن آب و سوءاستفاده از فضای جنگ و درگیری قومی، قبیلهای و مذهبی، اقدام به ترور و حذف مخالفان خویش از عرصه سیاسینمایند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷هـ.ش با روی کار آمدن یک نظام شیعی متعصب، دولتمردان ایران از همان ابتدا با اعلام «مذهب شیعه اثنا عشری» بهعنوان مذهب رسمی کشور، انحصار پست ریاستجمهوری در این مذهب و نیز تدوین قوانینی که اهل سنت را به شکل چشمگیری در حاشیه قرار میدهد، با مخالفتها و اعتراضات متعددی از سوی علما و اندیشمندان جامعه اهل سنت مواجه شدند.
دولتمردان و سران قدرت در ایران نیز برای خفه کردن صدای مخالفان سیاسی خویش، که بخش عمدهی آن را جامعه اهل سنت شامل میشد، به اهرمهای مختلفی متوسل شدند؛ از تطمیع و تهدید و زندان و شکنجه گرفته، تا تخریب و تبعید و ترور و اعدام. کاک احمد مفتیزاده، ملا محمد ربیعی، شیخ محمدصالحضیایی، کاک فاروق فرساد، دکتر جعفر سبحانی، مولانا عبدالعزیز اللهیاری، مولانا محمدعمر سربازی،مولانا نظرمحمد دیدگاه، مولانا عبدالقدوسملازهی، مولانا محمدیوسفسهرابزهی، مولانا محمدابراهیم دامنی، مولانا نعمتالله توحیدی، مولانا عبدالحکیمحسنآبادی، مولانا عبدالعلی خیرشاهی، مولانا محیالدینبلوچستانی، مولانا احمد نارویی و دهها عالم و اندیشمندان اهلسنت ازجمله افرادی هستند که بهخاطر بیان عقاید اهل سنت و فعالیتهایبیدارگرانه در بین جامعه اهل سنت، یا سالها در زندان و بازداشت بهسربردهاند، یا شکنجه شدهاند و یا به روشهای مختلف ترور و اعدام شدهاند و به شهادت رسیدهاند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید؛ مانعی بر سر راه «سنیزدایی»
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید، برجستهترین شخصیت و عالم اهل سنت ایران، که چهرهایشناختهشده در سطح جهانیست، ازجمله افرادی است که به تأسی از مولانا عبدالعزیز ملازاده- بانی دارالعلوم زاهدان-، همواره در راستای روشنگری جامعه و بیان مطالبات قانونی اهل سنت فعالیت دارد. ایشان دایره فعالیتش مرزهای ایران را درنوردیده، محبوبیت و نفوذ کلامش علاوه بر ایران، در سایر نقاط جهان بهویژه در کشورهای اسلامی همواره رو به افزایش است.
پیگیریهای مستمر حقوق قانونی اهل سنت از دولتهای ادوار مختلف جمهوری اسلامی ایران از سوی مولانا عبدالحمید و آگاه کردن مردم نسبت به حق و حقوقشان سبب شده است تا بخشی از افراطگرایان و انحصارطلبان شیعه در ایران ایشان را مانعی بر سر قدرتطلبیها،برنامههایاستثمارگرایانه و طرح پنهانی «سنیزدایی» خود در کشور بدانند. بههمین خاطر از آغاز شروع فعالیتهای سیاسی مولانا عبدالحمید که بیشتر روی حقوق قانونی جامعه اهل سنت متمرکز بود، این طیف از شیعیان که بسیاری از آنها در بخشهای اصلی و کلیدی نظام و قدرت قرار داشته و دارند، برای تخریب وجهه اجتماعی و مردمی ایشان و مجبور کردن وی به انصراف از سخنانش دست به اقدامات متعددی زدهاند.
تلاش برای قرار دادن مولانا عبدالحمید در سناریویی تحت عنوان «ارتباط با عوامل بیگانه و ضد انقلاب» و «بازی در پازل دشمن» ازجمله دستاویزهای مخالفان این شخصیت برجسته اهل سنت بوده و هست. از دیگر موارد قابل توجه برای تحت فشار قرار دادن مولانا عبدالحمید، فشار بر نزدیکان درجه یک یا مشاوران و همکاران نزدیک به ایشان بوده است. بازداشت ۴ تن از دامادهای ایشان و ترور مولانا احمد نارویی (معاون مولانا عبدالحمید و یکی از دامادهای ایشان)، مولانا نعمتالله توحیدی و مولانا عبدالحکیمحسنآبادی، که از بهترین و مؤثرترین مشاوران مولانا عبدالحمید محسوب میشدند، و حذف فیزیکی آنان در قالب تصادفهای مشکوک از بارزترین موارد تحت فشار قرار دادن این عالم برجسته اهل سنت بهشمارمیروند.
تلاش برای ترور مولانا عبدالحمید
چنانکه قبلا گفته شد؛ دولتمردان جمهوری اسلامی ایران که پس از انقلاب ۱۳۵۷ در این کشور، با آرمان «صدور انقلاب به جهان» و آرزوی پنهانی «طرح سنیزدایی در ایران» زمام قدرت را در دست گرفتند، برای از بین بردن هر مانعی بر سر این دو آرمان و آرزو از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند. اعدامهای گسترده اوایل انقلاب، ترور و اعدام بسیاری از فعالان مذهبی و سیاسی ازجمله علمای اهل سنت که از آن بهعنوان «قتلهایزنجیرهای» یاد میشود در دوران «دولت سازندگی» مشتی نمونهی خروار در این مورد است.
کوتاهسخن اینکه شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نیز از همان ابتدا در لیست ترورهای نظام ایران قرار داشته است و سران این کشور مترصد فرصتی برای نیل به این هدف شومشانبودهاند که بحمدالله تا کنون موفق نشدهاند. عناصر افراطی وابسته به بدنهی نظام در موارد متعدد ازجمله بمباران مسجد مکی زاهدان در واکنش به اعتراض مردم به تخریب مسجد شیخفیض مشهد در سال ۱۳۷۲ هـ.شو تلاش برای ترور مولانا عبدالحمید در این جریان، سوءقصد نافرجام علیه مولانا عبدالحمید در سال ۱۳۷۳ و نیز حمله سازماندهیشده در مسجد جامع علیابنابیطالب زاهدان در سال ۱۳۸۸به مولانا عبدالحمید که منجر به جنگ و درگیری وسیع در زاهدان شده و با میانجیگری مسئولین کشوری قائله پایان یافت، به دنبال از میان برداشتن این شخصیت بزرگ اهل سنت بودهاند.
اما پس از این جریانات بهخاطر افزایش محبوبیت مولانا عبدالحمید در بین اهل سنت کشور، دشمنان داخلی اهل سنت برای مدتزمان محدودی فکر ترور فیزیکی ایشان را از سر بیرون کردند و به ترور شخصیتی وی روی آوردند. آنان در سایتها و شبکههایماهوارهای مستقیما با وارد کردن اتهامت و افترائاتواهی به شخصیت مولانا عبدالحمید حمله میکردند تا وجهه وی را در جامعه خراب کنند؛ و البته این سناریو همچنان ادامه دارد.
و اکنون سناریوی “داعش”…
در میان هیاهوی بحرانهای خاورمیانه و کشورهای اسلامی، ظهوریک گروه افراطی و مشکوکبهنام «داعش» که با توسل به «تکفیر»، خوانشی خشن از اسلام را به جهانیان عرضه میکند از یک طرف و مخالفتهای صریح مولانا عبدالحمید با هرگونه افراطگرایی و اندیشههایتکفیری از طرف دیگر، اندیشهای شیطانی و اهریمنی دیگری را در اذهان مخالفان مولانا عبدالحمیدبهوجود آورد؛ آنان اخیرا با استناد به انتشار کلیپی منتسب به “داعش” که در آن بدون ذکر نام، بسیاری از علمای معتدل و میانهروی اهل سنت ایران را مورد انتقاد شدید قرار میدهد، مدعی شدند داعش در این کلیپ اعلام کرده است که قصد «ترور» مولانا عبدالحمید را دارند.
نکته جالب آنکه بسیاری از سایتها و خبرگزاریهای کشور که تا پیش از این به قول معروف؛ سایه مولانا عبدالحمید را با تیر میزدند، در این جریان نقش «دایهیمهربانتر از مادر» را بهخود گرفته و شروع به انتشار این مطلب کردند تا در اذهان مردم اینگونه جا دهند که «داعش» قصد ترور مولانا عبدالحمید را دارد.
اما با توجه به تاریخ سیاه و گذشتهی تاریک نظام جمهوری اسلامی در قبال اهل سنت این کشور، اولین تصوری که در خصوص واکنشهای داخلی به این کلیپدر ذهن میآید «ترور فیزیکی» مولانا عبدالحمید از سوی این نظام در قالب سناریوی داعشاست. بهعبارتسادهتر؛ دولتمردان جمهوری اسلامی با مانور دادن روی کلیپفوقالذکر و انحراف اذهان به سوی آن، تلاش دارند تا خودشان پروژهی ترور مولانا عبدالحمید را که سالهاست برای آن برنامهریزیکردهاند عملی کرده و تکمیل کنند.
لذا فعالان سیاسی و مذهبی و دلسوزان جامعه اسلامی بهویژه جامعه اهلسنت ایران باید بسیار بیدار و هوشیار باشند تا تحت تاثیر تبلیغات گسترده و اغواگریهای سران نظام در ایران قرار نگیرند و اگر در شرایط کنونی کوچکترین ضربهای متوجه علما و اندیشمندان اهل سنت، بهویژه به شیخالاسلام مولانا عبدالحمید- که خداشدر همه حال از بلا نگه دارد- شود، برای پیدا کردن عامل یا عوامل آن راه دوری نروند، بلکه آنها را در همسایگی خود و در خاک جمهوری اسلامی ایران جستجو کنند؛ نه در بین گروه «داعش» یا سایر گروهها و گروهکها که هیچ حضوری در کشور ندارند.
http://www.balochcampaign.info/?p=11056
No comments:
Post a Comment