به بهانه نشست های مطالبه گری جمعی از فعالان بلوچ و واکنشها...
نظام سیاسی ایران مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی است و با تاکید بر رسمیت مذهب تشیع بنا نهاده شده است و اگر چه قانون اساسی حقوقی را هم برای اهل سنت و اقلیتهای دینی در نظر گرفته است اما هر دو جناح سیاسی سخت به این ایدئولوژی پایبند بوده و حتی گاه به قیمت زیرپاگذاشتن همین قانون اساسی به زعم خود برای حفظ و ترویج این ایدئولوژی تلاش می کنند. اصلاح طلبی و اصولگرایی در ایران هم صرفا تعاریفی محدود در حد اختلاف نظرهایی درباره نوع اداره کشور و تفسیر و برداشت متفاوت هر کدام از آنهاست. روح انحصارطلبی و تعصبات شدید مذهبی در هر دو جریان سیاسی وجود داشته و هیچ کدام حقی برای دیگران قائل نیستند. حتی گاهی اصلاح طلبان مشی افراطی تری در مسایل نسبت به اهل سنت داشته اند. فراموش نکنیم که لایحه تغییر مناسبت وفات فاطمه زهرا به شهادت و دهه فاطمیه را که جز پاشیدن بذر تفرقه و لعن و نفرین بزرگان اهل سنت به این بهانه نتیجه ای نداشت شخص سیدمحمد خاتمی به مجلس برد و برای تصویب آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. کاری که حتی آقای خامنه ای چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری اقدامی برای آن انجام نداده بود. مجلس اصلاحات حتی حاضر به پذیرفتن دکتر جلالی زاده به عنوان عضو هیات رئیسه نشد. اصولگرایان نیز که به طریق اولی اعتقادی به مشارکت و حضور اهل سنت نداشته و ندارند. رای جامعه اهل سنت به اصلاح طلبان در مقاطع مختلف نیز نه از روی اعتقاد به مشی جریان سیاسی شناسنامه داری به نام اصلاح طلبان بلکه برای جلوگیری از فشارها و تندرویهای مضاعف جریان مقابل بوده است. چرا که حداقل در دولت اصلاحات خواست عمومی به باز شدن نسبی فضای سیاسی و آغاز مشارکت اهل سنت در مدیریتهای محلی کمک کرد. هرچند جامعه بلوچ و اهل سنت به اصلاحات به عنوان مشی و راهکاری برای اصلاح امور که بتواند حتی منجر به بازبینی و تغییر قوانین تبعیض آمیز گردد، باور دارند و نه به جریان خاصی به نام اصلاح طلبان و لیدر سیاسی اصلاح طلبان نیز کسی است که لعن و نفرین بر خلیفه دوم مسلمانان را در کشور جنبه رسمی داد، اما در عالم سیاست قهر نیز جایز نیست. تفاوتی که جامعه کردهای اهل سنت با بلوچها دارد دقیقا همین است که کردها مطالبات و خواسته های خود را در هر مقطعی با شفافیت مطرح و پیگیری می کنند اما در احزاب و تشکلها و مجامع سیاسی نیز حضوری فعال دارند تا صدایشان بهتر شنیده شود. حضور فعالان بلوچ اهل سنت نیز در احزاب اگر از روی خودشیفتگی و اطاعت محض و ذوب در فلان جریان سیاسی و قدیس سازی از شخصیتهای سیاسی نباشد و با شفافیت و صراحت مانند دکتر جلالی زاده بتوانند خواسته های خود را مطرح کرده و در عین حال خود را تافته جدابافته ای از جامعه ندانسته بلکه باور داشته باشند که جامعه اهل سنت نیز جزئی از اکثریت مسلمان کشور است و باید به حقوق قانونی خود برسد، نه تنها ایرادی ندارد بلکه می تواند بسیار حضور موثری باشد. نشستهای فعالان بلوچ برای مطالبه گری و طرح خواسته هایشان نیز نباید با موضع گیری های تند سرکوب شود. این حق آن بخش از جامعه است که مسایل خود را طرح و انتظار پاسخگویی داشته باشد. دوستانی که در احزاب و گروههای اصلاح طلب و اعتدالی هستند نیز باید صدای این بخش از جامعه را بشنوند و مسایل آنان را به تشکیلات بالادستی خود انتقال دهند. بی توجهی به خواسته های هر بخشی از جامعه برای هر جریان و جناح سیاسی یک آسیب است زیرا بخشی از آرای خود را حتی به میزان کم که در انتخابات می تواند معادله ای را تغییر دهد از دست خواهد داد. بنابراین پیشنهاد بنده این است که هم فعالان منتقد بلوچ از ظرفیت دوستان خود در احزاب برای رساندن پیامها و خواسته های جامعه استفاده کنند و هم فعالان سیاسی و حزبی به خواسته های آنان احترام بگذارند و فضایی را برای گفتگو فراهم کنند. متاسفانه همین تفرق در جامعه بلوچ و بی هدفی و بی برنامگی در مسایل سیاسی موجب شده است تا جریانات سیاسی در ایام انتخابات بهره برداری خود را کرده و پس از آن عده ای که حتی کمترین رای و نفوذی در فامیل و خانواده خود ندارند، منافع خود را دنبال کرده و از پیروزی هر کدام از نامزدهای انتخابات با سبد رای اهل سنت به دنبال پست گرفتن برای خود و اطرافیانشان باشند و باز هم این بلوچها و اهل سنت هستند که با بیشترین رای کمترین نفع را می برند و هرگز به حقوق قانونی خود نمی رسند.
No comments:
Post a Comment