در 19 ﮊوئن، در دانشگاه University of Michigan’s Gerald R. Ford School of Public Policy، هانری کیسینجر، وزیر
خارجه اسبق امریکا، از استراتژی سوی سخن بمیان آورد: «اگر تدابیر دیگر ناکام شدند، می تواند طرح تقسیم کشورها بر اساس طایفه و قوم و ملیت را به اجرا گذاشت. تا که توان سیاسی و نظامی کشورهای عمده عرب ناچیز شود و غرب بتواند به سرعت منطقه را به مهار خود در آورد. او در باره سه کشور چنین گفت: در آنچه به سوریه مربوط می شود، سه فرجام محتمل است: پیروزی اسد و پیروزی سنی ها و یا تقسیم کشور میان ملیت هائی که حاضرند با یکدیگر همزیستی کنند. هریک کم و بیش از خود مختاری برخوردار باشند و هیچیک نتواند دیگری را پامال کند. این همان فرجامی است که من ترجیح می دهم واقع شود. نخست این که سوریه یک دولت تاریخی نیست. در شکل کنونی، در 1920 بوجود آمده است. به سوریه این شکل داده شد تا که سلطه فرانسه برآن آسان شود. همسایه سوریه عراق است. این کشور نیز شکلی عجیب به خود گرفت. این شکل را بخود گرفت تا که سلطه انگلستان برآن، آسان شود. این شکل به این دو کشور داده شد تا هیچیک نتوانند بر منطقه مسلط شوند».
در همان حال که کیسینجر نظر خود را در باره تبدیل سوریه به «مناطق خود مختار»، راست و سر راست می گوید، اغلب اظهاریه های دولتهای غربی مدعی می شوند که منفعت آنها در اینست که کشورهای منطقه تجزیه نشوند. اما ساده لوح نباشیم. این اظهاریه ها صحنه سازی است. به تکرار سخن از تجزیه ای گفتن که سود غرب در آن نیست، یعنی القای فکر تجزیه و زمینه سازی برای تجزیه. وقتی کار به تجزیه کشورهای کشید، دیگر مردم به یاد نمی آورند که باب طبع دولتهایشان بود یا نبود. در حقیقت اظهاریه ها این پیام را در بردارند که کشورهای منطقه می توانند تجزیه شوند.
تشدید نزاع عرب با ایران و شیعه با سنی با هدف تجزیه کشور های بزرگ منطقه خاورمیانه:
● سناریوئی وجود دارد که بسی ویرانگراتر است. در همان حال که عربها به متهم کردن یکدیگر به توطئه گری مشغولند، گزینه سوی بس زیان بخش تر برای همه، وجود دارد و در دست اجرا است: بالکانیزاسیون کشورهای بزرگ منطقه خاورمیانه.
در 19 ﮊوئن، در دانشگاه University of Michigan’s Gerald R. Ford School of Public Policy، هانری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا، از استراتژی سوی سخن بمیان آورد: «اگر تدابیر دیگر ناکام شدند، می تواند طرح تقسیم کشورها بر اساس طایفه و قوم و ملیت را به اجرا گذاشت. تا که توان سیاسی و نظامی کشورهای عمده عرب ناچیز شود و غرب بتواند به سرعت منطقه را به مهار خود در آورد. او در باره سه کشور چنین گفت: در آنچه به سوریه مربوط می شود، سه فرجام محتمل است: پیروزی اسد و پیروزی سنی ها و یا تقسیم کشور میان ملیت هائی که حاضرند با یکدیگر همزیستی کنند. هریک کم و بیش از خود مختاری برخوردار باشند و هیچیک نتواند دیگری را پامال کند. این همان فرجامی است که من ترجیح می دهم واقع شود. نخست این که سوریه یک دولت تاریخی نیست. در شکل کنونی، در 1920 بوجود آمده است. به سوریه این شکل داده شد تا که سلطه فرانسه برآن آسان شود. همسایه سوریه عراق است. این کشور نیز شکلی عجیب به خود گرفت. این شکل را بخود گرفت تا که سلطه انگلستان برآن، آسان شود. این شکل به این دو کشور داده شد تا هیچیک نتوانند بر منطقه مسلط شوند».
در همان حال که کیسینجر نظر خود را در باره تبدیل سوریه به «مناطق خود مختار»، راست و سر راست می گوید، اغلب اظهاریه های دولتهای غربی مدعی می شوند که منفعت آنها در اینست که کشورهای منطقه تجزیه نشوند. اما ساده لوح نباشیم. این اظهاریه ها صحنه سازی است. به تکرار سخن از تجزیه ای گفتن که سود غرب در آن نیست، یعنی القای فکر تجزیه و زمینه سازی برای تجزیه. وقتی کار به تجزیه کشورهای کشید، دیگر مردم به یاد نمی آورند که باب طبع دولتهایشان بود یا نبود. در حقیقت اظهاریه ها این پیام را در بردارند که کشورهای منطقه می توانند تجزیه شوند.
مبانی:
1 – «دینامیک انشقاق میان عرب و ایران امری تاریخی و دینی و زبانی و فرهنگی است و این اختلافها موانع فراوانی هستند که نمی توان از میانشان برداشت.
2 – این که بسیاری از عربها از توسعه طلبی و سلطه جوئی ایران بر منطقه می ترسند. در ذهن آنها، امپراطوری ایران هیچگاه از میان نرفته است.
پرسش: آیا احتمال گفتگو میان عرب با ایران وجود دارد؟
پرسش: با وجود شیعه بودن ایران، چه امری می تواند سبب اتحاد عربها و ایرانی ها شود؟
با وجود مبانی بالا، به دو امر می باید توجه کرد: انشقاق میان ایرانی ها و عربها یک واقعیت است.
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۵ از ۳ تا ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
No comments:
Post a Comment